سلسله درسهائی از نهجالبلاغه
«قرآن» در آئینه «نهجالبلاغه» - قسمت پنجم
علی ایحاله، خوارج اولین گروهی بودند که در عرصه عملی و نظری، اسلام تاریخی توسط اسلام روایتی به قرائت دگماتیستی از اسلام پرداختند و توسط رویکرد دگماتیستی خود قرآن را به حرف زدن وادار ساختند. آنچنانکه امام علی در خطبه 40 نهجالبلاغه صبحی الصالح – ص 82 – س 10 به بعد در رابطه با قرائت دگماتیستی و رویکرد دگماتیستی خوارج «جهت به حرف درآوردن دگماتیستی قرآن» اینچنین مطرح میکند:
«فی الخوارج لما سمع قولهم لا حکم إلا لله: قَالَ (علیه السلام): کلِمَةُ حَقٍّ یرَادُ بِهَا بَاطِلٌ نَعَمْ إِنَّهُ لَا حُکمَ إِلَّا لِلَّهِ وَ لَکنَّ هَؤُلَاءِ یقُولُونَ لَا إِمْرَةَ إِلَّا لِلَّهِ وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ یعْمَلُ فِی إِمْرَتِهِ الْمُؤْمِنُ وَ یسْتَمْتِعُ فِیهَا الْکافِرُ وَ یبَلِّغُ اللَّهُ فِیهَا الْأَجَلَ وَ یجْمَعُ بِهِ الْفَیءُ وَ یقَاتَلُ بِهِ الْعَدُوُّ وَ تَأْمَنُ بِهِ السُّبُلُ وَ یؤْخَذُ بِهِ لِلضَّعِیفِ مِنَ الْقَوِی حَتَّی یسْتَرِیحَ بَرٌّ وَ یسْتَرَاحَ مِنْ فَاجِرٍ. وَ فِی رِوَایةٍ أُخْرَی أَنَّهُ (علیه السلام) لَمَّا سَمِعَ تَحْکیمَهُمْ قَالَ: حُکمَ اللَّهِ أَنْتَظِرُ فِیکمْ. وَ قَالَ: أَمَّا الْإِمْرَةُ الْبَرَّةُ فَیعْمَلُ فِیهَا التَّقِی وَ أَمَّا الْإِمْرَةُ الْفَاجِرَةُ فَیتَمَتَّعُ فِیهَا الشَّقِی إِلَی أَنْ تَنْقَطِعَ مُدَّتُهُ وَ تُدْرِکهُ مَنِیتُهُ - خطبه امام علی در رابطه با تحلیل و موضعگیری آن حضرت نسبت به رویکرد خوارج است، آن زمانی که امام علی شنید که خوارج به تاسی از آیه قرآن، در برابر رویکرد امام علی شعار «لَا حُکمَ إِلَّا لِلَّهِ» سر داده بودند، در این موضعگیری تحلیلی و تبیینی امام علی بر علیه رویکرد دگماتیسم خوارج فرمود: شعار «لَا حُکمَ إِلَّا لِلَّهِ» خوارج «یک سخن حقی است که خوارج از آن باطل را اراده میکنند»، بلی، این درست است که حکمی نیست مگر از آن خدا، اما اینان (خوارج) با این شعار میخواهند «از این آیه قرآن تفسیر کنند که حق زمامداری و تعیین سرنوشت سیاسی برای مردم در جامعه مسلمین وجود ندارد، مگر اینکه همه این حقوق از آن خداست» در صورتی که برعکس «مردم و مسلمین برای اداره امور خود نیازمند به حاکمیت و حکومت جهت تعیین سرنوشت سیاسی خود به دست خود هستند». طبیعی است که اگر این حاکمیت و حکومت باطل باشند و فساد کنند، وظیفه مؤمنین است که با عمل صالح با آنها برخورد نمایند تا حکومتی مستقر گردد که به وسیله آن حکومت، جهاد با دشمن صورت بگیرد و امنیت در جامعه مسلمین حاصل شود و توسط حکومت حق ضعیفان از اقویا گرفته شود؛ و جامعه مسلمین توسط آن حکومت، از شر تبهکاران جامعه در امان بمانند؛ و انسانهای با تقوی بتوانند در آن جامعه به اعمال صالحه خود بپردازند، برعکس آن، حکومتهای منحرف و فاسدی که مردم و جامعه انتظار سرنگونی آنها را میکشند.»
1 - در این خطبه امام علی رویکرد دگماتیسم خوارج در تفسیر قرآن و «در به حرف درآوردن قرآن» در راستای اهداف فقهی و کلامی و سیاسی و روایتی خود مورد نقد قرار میدهد، چرا که در سرآغاز این خطبه میفرماید: شعار «لاحکم الا لله خوارج» (که آنها از آیات 57 و 62 و 89 سوره انعام و آیات 40 و 67 سوره یوسف استنتاج کرده بودند) «کلِمَةُ حَقٍّ یرَادُ بِهَا بَاطِلٌ»، شعار حقی است که خوارج توسط آن باطل مورد نظر خود را اراده میکنند. به عبارت دیگر، اولین نقدی که در این خطبه امام علی به رویکرد خوارج دارد این است که، «اینها امور مدیریت جامعه که امری بشری است و جزء حقوق مردم میباشد و مردم باید توسط آن به تعیین سرنوشت سیاسی و اجتماعی خود بپردازند، توسط این شعار این حقوق را از مردم سلب میکنند و به آسمانها حواله میکنند و خداوند را به صورت اسکولاستیکی جایگزین مردم مینمایند، تا توسط آن بستر را برای حاکمیت خود به صورت تحمیلی، از طریق مشروعیت آسمانی (به جای مقبولیت مردمی) فراهم سازند.»
شاید در این رابطه بهتر است که موضوع را این چنین مطرح نمائیم که در این خطبه امام علی در نقد رویکرد دگماتیسم خوارج میفرماید: «اینها در رویکرد دگماتیست فقهی و کلامی و سیاسی خود با حواله کردن حقوق مردم در عرصه مدیریت اجتماعی و انسانی و تاریخی به آسمانها، در راستای اراده باطل خود بسترسازی مینمایند». شاید برخورد 38 سال گذشته رژیم مطلقه فقاهتی حاکم با مردم ایران بتواند نمونه گویائی جهت فهم نقد امام علی به رویکرد خوارج باشد. چرا که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران در 38 گذشته عمر خود در چارچوب رویکرد دگماتیستی فقاهتی و روایتی و ولایتی و زیارتی خود، از همان آغاز دستیابی به قدرت، یعنی پس از موجسواری و شکست انقلاب ضد استبدادی مردم ایران الی الان، پیوسته تلاش کرده است تا جهت کسب مشروعیت کاذب آسمانی، جهت جایگزین کردن با مقبولیت ناداشته مردمی خود، با حواله کردن حقوق و حق تعیین سرنوشت مردم ایران به آسمانها از خداوند تا امام زمان، مشروعیت حاکمیت خودشان را تنفیذ شده از آسمان، در ادامه ولایت پیامبر اسلام و امام زمان تعریف نمایند.
آنچنانکه دیدیم که در حکم نخست وزیری خمینی به بازرگان در بهمن ماه 57 که توسط هاشمی رفسنجانی خوانده شد، خمینی خطاب به مهندس بازرگان گفت: «من بنابه وظیفه شرعی، جنابعالی را به نخست و دولت موقت انتخاب میکنم»، وظیفه شرعی که خمینی در حکم بازرگان بر آن تکیه میکرد، همان مشروعیت آسمانی است که خمینی در کتاب «ولایت فقیه» خود در سال 1346 در نجف در چارچوب ولایت پیامبر اسلام برای خودش تبیین کرده بود؛ و در ادامه این رویکرد بود که هر چند رژیم مطلقه فقاهتی در قانون اساسی سال 58 مجبور شد در برابر مشروعیت آسمانی خود به صورت صوری، صندوقهای مهندسی شده رأی مردم (توسط حاکمیت شورای نگهبان منتخب ولایت) در خدمت آن مشروعیت آسمانی از پیش مقدر شده خود درآورد، اما آنچه در چارچوب اصل ولایت فقیه در قانون اساسی رژیم مطلقه فقاهتی محسوس و مشهود میباشد، اینکه تزریق بیش از 80% قدرت سیاسی و قضائی و نظامی و اداری و اجتماعی و تبلیغاتی و اقتصادی به مقام عظمای ولایتی که مشروعیتش از آسمان و امام زمان گرفته است، همه دال بر این حقیقت میکند که چگونه رژیم مطلقه فقاهتی توسط رویکرد اسکولاستیکی اسلام دگماتیستی خود، تلاش میکند تا با حواله کردن آبشخور قدرتهای اقتصادی و سیاسی و معرفتی به آسمانها و امام زمان، برای کسب مشروعیت کاذب خود، مجوز و برات آسمانی دست پا کند و آلترناتیوی در برابر مقبولیت ناداشته مردمی خود پیدا کند.
آنچنانکه که مشکینی رئیس اسبق مجلس خبرگان در نماز جمعه تهران اعلام کرد که مشروعیت نمایندگان دوره هفتم مجلس رژیم مطلقه فقاهتی توسط امام زمان امضاء شده است و همین مشکینی در نماز جمعه تهران رسماً اعلام که «رژیم استبدادی با اسلام فقاهتی بیشتر سنخیت دارد تا رژیم دموکراسی و مردم سالاری.»
باری آنچه در نقد امام علی به خوارج در خطبه فوق قابل توجه است اینکه، «رویکرد دگماتیستی خوارج با حواله کردن امور زمینی به آسمانها، میخواهند برای باطل خود بسترسازی کنند». «...بَاطِلٌ نَعَمْ إِنَّهُ لَا حُکمَ إِلَّا لِلَّهِ وَ لَکنَّ هَؤُلَاءِ یقُولُونَ لَا إِمْرَةَ إِلَّا لِلَّهِ... - بلی این شعار خوارج درست است که حکمی نیست در هستی و وجود، مگر اینکه از جانب خداوند تعیین شده باشد، اما خوارج تفسیر دیگری از این شعار دارند، آنها میخواهند توسط این شعار بگویند: زمامداری و حق تعیین سرنوشت مردم نیست مگر اینکه از آن خدا تعیین شود.»
2 - در نقد امام علی به خوارج در خطبه فوق (خطبه 40 نهجالبلاغه صبحی الصالح) امام علی مبارزه با دشمنان و امنیت اجتماعی و گرفتن حق ضعیف از اصحاب قدرت و دفع اشرار و تبهکاران سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و معرفتی در جامعه بشری، جزء حقوق مردم میداند که باید توسط حاکمیت منتخب مردم حاصل بشود، نه آنچنانکه خوارج معتقد بودند حواله شده از آسمانها باشند:
«...وَ یقَاتَلُ بِهِ الْعَدُوُّ وَ تَأْمَنُ بِهِ السُّبُلُ وَ یؤْخَذُ بِهِ لِلضَّعِیفِ مِنَ الْقَوِی حَتَّی یسْتَرِیحَ بَرٌّ وَ یسْتَرَاحَ مِنْ فَاجِرٍ... - به وسیله آن حکومت منتخب خود تودهها میتوانند با دشمن مبارزه کنند و امنیت برای جامعه خود حاصل کنند و در جامعه خود حق ضعیف از قوی و اصحاب قدرت بگیرند و جامعه از شر تبهکاران در امان نگه دارند»؛ و باز در راستای رویکرد نقادانه امام علی به اسلام و رویکرد دگماتیستی است که امام علی در حکمت شماره 369 - نهجالبلاغه صبحی الصالح – ص 540 – س 1 به بعد میفرماید:
«وَ قَالَ (علیه السلام): یأْتِی عَلَی النَّاسِ زَمَانٌ لَا یبْقَی فِیهِمْ مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا رَسْمُهُ وَ مِنَ الْإِسْلَامِ إِلَّا اسْمُهُ وَ مَسَاجِدُهُمْ یوْمَئِذٍ عَامِرَةٌ مِنَ الْبِنَاءِ خَرَابٌ مِنَ الْهُدَی سُکانُهَا وَ عُمَّارُهَا شَرُّ أَهْلِ الْأَرْضِ مِنْهُمْ تَخْرُجُ الْفِتْنَةُ وَ إِلَیهِمْ تَأْوِی الْخَطِیئَةُ یرُدُّونَ مَنْ شَذَّ عَنْهَا فِیهَا وَ یسُوقُونَ مَنْ تَأَخَّرَ عَنْهَا إِلَیهَا یقُولُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ فَبِی حَلَفْتُ لَأَبْعَثَنَّ عَلَی أُولَئِک فِتْنَةً تَتْرُک الْحَلِیمَ فِیهَا حَیرَانَ وَ قَدْ فَعَلَ وَ نَحْنُ نَسْتَقِیلُ اللَّهَ عَثْرَةَ الْغَفْلَةِ - زمانی برای آینده جوامع مسلمین پیشبینی میکنم (که با حاکمیت اسلام دگماتیسم به عنوان یک فرهنگ نهادینه شده، ) از قرآن جز نقشی (تجلیل صوری و ظاهری و دستور ی و تکلیفی و دولتی و قالبی و صوتی و جلدی و فرمایشی و ریاکارانه از قرآن، آنچنانکه 38 سال است که توسط رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در ایران، بازار و تنور آن گرم میباشد) و از اسلام جز نامی نمیماند (همچون اسلام ابزاری و اسلام فقاهتی و اسلام ولایتی و اسلام زیارتی و اسلام روایتی و اسلام مداحیگری که 38 سال است که در ایران در خدمت تثبیت قدرت رژیم مطلقه فقاهتی میباشد) مساجدشان در آن دوران در صورت و شکل به صورت ساختمانهای آباد درمیآیند، اما در محتوا و مضمون این مساجد از نظر هدایتگری و روشنگری ویرانه و خرابهای بیش نیستند (همچو ن مساجد و تکیهها و حسینیهها و زیارتگاهها و منابر و نمازهای جمعه و جماعت و سفرهای زیارتی از حج گرفته تا اربعین امام حسین که 38 سال است در ایران همه به صورت حکومتی و دستوری اداره میشوند و همه در خدمت تثبیت قدرت سه مؤلفهای رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر جامعه ایران میباشند، زیرا زمانیکه اسلام زیارتی جایگزین اسلام قرآنی و اجتهادی و تطبیقی پیامبر اسلام بشود، قطعاً قبرگرائی و ریا و تزویر و خرافات جانشین شورانیدن عقول تودهها میشود. آنچنانکه در 38 سال گذشته در رژیم مطلقه فقاهتی حاکم شاهد بودیم که این رژیم جهت استخدام مساجد و قبرها و زیارتگاهها در خدمت تثبیت حاکمیت خودش، با سازماندهی و حاکمیت حتی مداحان و هیئتهای سنتی مردمی کوشیده است تا علاوه بر حکومتی کردن مساجد و منابر و مناسک، اسلام زیارتی را جایگزین اسلام تطبیقی قرآنی بکند؛ و با صرف هزاران میلیارد تومان از سرمایههای مردم نگونبخت ایران، آن هم در شرایطی که 18 میلیون نفر حاشیهنشینان شهری امروز ایران، حتی برای تأمین حداقل معیشت خود، حاضر به فروش کلیه و اعضا و اندام خود هستند و طبق گفته قالیباف شهردار تهران تنها در خود تهران بیش از 500 هزار نفر نان خالی برای خوردن ندارند و علاوه بر ساختن ضریحهای طلائی و زوار میلیونی اربعین کربلا و مشهد و بنای منارههای میلیاردی بر سر در مصلاهای جمعه شهرها، با گسترش خرافات مذهبی، اسلام قرآنی را در پای اسلام زیارتی ذبح نمایند) ساکنان و آبادکنندگان آن مساجد بدترین مردم زمین هستند، چرا که از آنها فتنه و آشوب بیرون میآید؛ و خطا و انحراف به سوی آنان پناهنده میشود (زمانیکه اسلام حکومتی و اسلام فقاهتی و اسلام روایتی و اسلام ولایتی و اسلام زیارتی آنچنانکه 38 سال است در کشور ایران شاهد آن هستیم، بر جامعه مسلمین حاکم بشود، بی تردید اسلام حکومتی و فقاهتی در راستای استراتژی تحمیل هژمونی خود بر شیعه و سنی، توسط شعار «جنگ، جنگ تا پیروزی» و برای کسب قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی و قدرت اجتماعی هر چه بیشتر خود، راهی جز این ندارد که با شعار «جنگ، جنگ تا پیروزی» و زندانیان سیاسی بی گناه را مشتی حیوان درنده خواندن و کشتار آنها، همه امکانات مذهبی و ملی و کشوری در خدمت حاکمیت و کسب قدرت بیشتر سیاسی و اجتماعی و اقتصادی خود درآورد و اسلام را ملک طلق خود بخواند و خود را نماینده آسمانها و امام زمان بداند و مانند حیوان درنده به جان ملت ایران بیافتند و با بر پا کردن کهریزکها و اوینها و گوهردشتها، توسط تیغ و داغ و درفش، به سرکوب فریاد عدالتطلبانه و آزادیخواهانه مردم ایران بپردازند و با دو خط فتوا به نسل کشی جوانان ایران در زندانهای سیاسی بپردازند). هر کسی که از فتنه آنها دور باشد، با زور به فتنه خود میکشند. خداوند سبحان در باب این اصحاب قدرت میفرماید: به خودم سوگند، برای این صاحبان قدرت فتنه و آشوبی برمیانگیزانم که صابران را به حیرت وادار سازد؛ و در برابر این وعده خداوند بزرگ ما بخشش از لغزش از خداوند را مسئلت داریم.»
در کلام فوق از امام علی (حکمت 369 - نهجالبلاغه صبحی الصالح)، او برعکس خطبه 40 نهجالبلاغه صبحی الصالح که به نقد رویکرد دگماتیسم در تفسیر و تأویل و تعبیر قرآن پرداخت، در این کلام (حکمت شماره 369 - نهجالبلاغه صبحی الصالح) امام علی به نقد سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اعتقادی «اسلام دگماتیستی» میپردازد؛ و در همین چارچوب است که در کلام فوق، امام علی به این موارد تکیه مینماید:
الف - آنچنانکه در ابتدای کلام فوق مشهود است، امام علی با بیان: «یأْتِی عَلَی النَّاسِ زَمَانٌ - زمانی برای تودههای مسلمان در آینده پیشبینی میکنم» معتقد است و پیشبینی میکند که «در آینده، اسلام دگماتیست به صورت اسلام حکومتی، به ناحق بر گرده مسلمانان سوار خواهد شد.»
یادمان باشد که خود گروه خوارج هر چند در ابتدا یک جریان فقهی قشریگرای دگماتیست بودند، اما به مرور زمان «این جریان فقهی دگماتیستی بدل به یک جریان سیاسی قدرتطلب شدند» و از آنجا بود که امام علی جهت سرکوب آنها دست به شمشیر برد و جنگ نهروان را بر پا کرد. لذا در همین رابطه است که هر چند به صورت موضعی جریان دگماتیست سیاسی قدرتخواه توسط امام علی سرکوب شد، اما امام علی در کلام فوق پیشبینی میکند که در آینده باز این اسلام دگماتیست سیاسی و فقاهتی و روایتی سرکوب شده در نهروان، به صورت اسلام حکومتی بر جامعه مسلمین ظاهر خواهند شد.
ب – در کلام فوق، امام علی در رابطه با تحلیل اسلام دگماتیست حکومتی، معتقد است که «فونکسیون ارتجاعی اسلام حکومتی فقط شامل عرصه سیاسی جامعه، توسط اختناق و سرکوب و تیغ و داغ و درفش نمیشود، بلکه بالعکس رویکرد دگماتیستی این جریان در آینده، بر تمامی عرصههای فرهنگی و مذهبی و اجتماعی و سیاسی و سنتی و اقتصادی و تاریخی مسلمانان سیطره پیدا میکند؛ و تمامی آنها را مسخ میکند و در خدمت قدرت خویش استحاله مینماید»، چراکه از نگاه امام علی آنها همه چیز را برای قدرت خود میخواهند.
ادامه دارد