«مهر» جشن پیوند سه جنبش «معلمان، دانشآموزان و دانشجویان» مبارک باد
«عدالت آموزشی» برای معلم، دانشآموز و دانشجو در گرو «مبارزه با طبقاتی شدن آموزش» در جامعه ایران، توسط «تأمین امکانات مساوی و فرصتهای مساوی» برای همه افراد جامعه ایران میباشد.
تئوری عدالت در رویکرد ما (سرمقاله)
همراه با فرار رسیدن مهر آغاز سال جدید آموزشی در ایران، بیش از یک میلیون معلم و بیش از دوازده میلیون دانش آموز و بیش از چهار میلیون دانشجو در ایران سال جدید تحصیلی و آموزشی را شروع میکنند؛ و بدین ترتیب با فرا رسیدن مهر و سال جدید تحصیلی و آموزشی، جشن پیوند سه جنبش بزرگ «اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران» یعنی «جنبش معلمان» و «جنبش دانشآموزان» و «جنبش دانشجویان» بازتولید میگردد؛ به عبارت دیگر، اگر نوروز برای مردم ایران جشن پیوند «مردم با طبیعت و سنت و تاریخ گذشته خود میباشد» مهر جشن پیوند دانشپژوه با مدرسه و دانشگاه است»، لذا جا دارد هر سال همراه با فرا رسیدن مهر و سال جدید آموزشی و جشن «مدرسه، دانشگاه» و «معلم، دانشآموز و دانشجو» فرصت را غنیمت شمریم و در راستای «اعتلای جنبش مشترک مطالباتی» و «وحدت و پیوند سه جنبش معلمان و دانش آموزان و دانشجویان» گام برداریم.
باری، در این رابطه است که نشر مستضعفین بهعنوان ارگان عقیدتی – سیاسی جنبش پیشگامان اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، در طول 11 سال گذشته حیات سیاسی و اجتماعی خود (و در ادامه حرکت 40 ساله گذشته آرمان مستضعفین) پیوسته در چارچوب استراتژی 40 ساله گذشته خود، یعنی استراتژی اقدام عملی تحزبگرایانه و سازمانگرایانه جنبشی جامعه مدنی تکوین یافته از پائین در جامعه ایران و در راستای اعتلای جنبش مطالباتی جنبشهای اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، تحت هژمونی جنبش کارگران ایران، توسط مبارزه دو مؤلفهای «دموکراتیک و سوسیالیستی»، اصل پیوند و اعتلای جنبشهای دموکراتیک و سوسیالیست اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران را در نوک پیکان اهداف تاکتیکی و استراتژیکی خود قرار داده است، چرا که بر این باوریم که تا زمانیکه «وحدت در بر نامه و در سازمانگری (نه در تشکیلات) و در مبارزه شاخههای مختلف جنبشهای اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران حاصل نشود، هر گونه تلاش سیاسی و اجتماعی و تشکیلاتی و مبارزاتی، چه کوتاهمدت و چه درازمدت، برای دستیابی به دموکراسی و سوسیالیسم پایدار در جامعه ایران آب در هاون کوبیدن و سورنا را از دهان گشادش نواختن میباشد.
بنابراین، در این رابطه است که پیوند بین سه جنبش «معلمان و دانشآموزان و دانشجویان» گامی بزرگی در این رابطه میباشد و هزار نکته باریکتر از مو اینجا است که «مهر ماه» میتواند در عرصه جنبش رهائیبخش و آزادیخواهانه و عدالتطلبانه مردم ایران، نمادی باشد جهت نمایش پیوند «11 اردیبهشت، روز جهانی کارگر» و «12 اردیبهشت، روز معلم (سالروز شهادت ابوالحسن خانعلی در 12 اردیبهشت ماه سال 1340 به دست رژیم توتالیتر و کودتائی پهلوی) و روز «13 آبان، روز دانشآموز» (سالروز شهادت کشته شدن دانشآموزان در عرصه مبارزه ضد استبدادی سال 57 به دست رژیم توتالیتر و کودتائی پهلوی) و روز «16 آذر و روز 18 تیر، روز دانشجو» (سالروز قیام دانشجویان با استبداد مطلقه فقاهتی و امپریالیسم جهانی در سال 32 و 78) بشود.
بنابراین، در این راستا است که بر ما فرض است تا در مهر ماه هر سال، پیوسته بر این طبل به کوبیم که «جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین، فقط و فقط سنتز پیوند جنبشهای بزرگ اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در دو شاخه دموکراتیک و سوسیالیست، تحت لوای شعار نان و آزادی میباشد» و تا زمانیکه «پیوندی بین دو شاخه دموکراتیک و سوسیالیست» جنبشهای اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران حاصل نشود، آنچنانکه در جریان قیام 18 تیر 78 و جنبش سبز 88 شاهد بودیم و امروز در سونامی اعتراضات جنبش مطالباتی گروههای مختلف اجتماعی جامعه ایران شاهد هستیم، «جنبشهای مطالباتی و دموکراسیخواهانه و عدالتطلبانه و تحولخواهانه جامعه ایران راهی به ده نمیبرند»؛ و آزموده را پیوسته آزمایش میکنند و از یک سوراخ بارها و بارها گزیده میشوند.
برای دستیابی به این پیوند استراتژیک بین شاخههای «دموکراتیک و سوسیالیست» جنبشهای اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، امروز بیش از هر زمان نیازمند به تبیین تئوری عدالت هستیم. همان خلائی که در 14 قرن گذشته دوران اسلام تاریخی، با سلطه اسلام روایتی و اسلام فقاهتی حوزههای فقهی به فراموشی سپرده شده است؛ و الی الان این مهم در اسلام تاریخی انجام نگرفته است؛ و لذا تا زمانیکه نشر مستضعفین، در ادامه راه آرمان مستضعفین و راه اقبال و شریعتی نتواند «عدالت را از حصار ارسطوزده کلامی حوزههای فقاهتی نجات دهد و برای عدالت، تئوری تطبیقی دموکراتیک و سوسیالیستی تدوین نماید، هرگز و هرگز و هرگز نخواهد توانست، بهصورت زیرساختی نظری و عملی، جهت پیوند بین دو شاخه دموکراتیک و سوسیالیست جنبشهای اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، گامی اساسی بردارد. لذا در این سرمقاله نشر مستضعفین، به مناسبت ماه مهر یا جشن سال نو آموزشی و تحصیلی معلمان و دانشآموزان و دانشجویان، تلاش میکنیم تا به «تبیین تئوری تطبیقی عدالت» در راستای «پیوند دو شعار آزادیخواهانه و عدالتطلبانه» یا «نان و آزادی» گام برداریم. باشد که قبول افتد، در نظر آید.
عنوان سرمقاله این شماره نشر مستضعفین که عبارت است از: «عدالت آموزشی» برای معلم و دانش آموز و دانشجو در گرو «مبارزه با طبقاتی شدن آموزش»، توسط «تأمین امکانات مساوی و فرصتهای مساوی» برای همه افراد جامعه میباشد، دلالت بر همان مضمون و جوهر دموکراتیک و سوسیالیستی تئوری عدالت تطبیقی (نه عدالت انطباقی و دگماتیستی) میکند؛ به عبارت دیگر، «عدالت آموزشی» که یک شاخه از شاخههای «عدالت تطبیقی» میباشد (و در کنار شاخههای دیگر عدالت تطبیقی، اعم از: عدالت سیاسی، عدالت اجتماعی، عدالت اقتصادی و طبقاتی، عدالت نژادی، عدالت جنسیتی، عدالت حقوقی و قضائی و غیره میباشد) تنها توسط «تبیین تئوری عدالت تطبیقی» میتواند مبنای نظری و تئوریک پیدا کند و سپس بهصورت یک «مدل عملی» در دستور کار جنبش پیشگامان مستضعفین و جنبشهای اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران قرار گیرد.
باری، آنچنانکه قبلاً در سلسله مقالات «سوسیالیسم» (در شمارههای قبلی نشر مستضعفین) مطرح کردیم، سلطه و تثبیت سرمایهداری بهعنوان مناسبات تولیدی مسلط (از قرن هیجدهم و از پس از پیروزی انقلاب کبیر فرانسه در سال 1789 و بخصوص در قرن نوزدهم، همراه با نفی مناسبات فئودالیسم و طبقه فئودالها در اروپا و رویاروی خصمانه طبقه بورژوازی با طبقه پرولتاریای صنعتی بهویژه در انگلستان و کشورهای صنعتی مغرب زمین تا آمریکا) باعث ظهور خودویژگیهائی برای مناسبات سرمایهداری در عرصه اقتصادی اعم از تولید و توزیع گردید که بهصورت کلی مناسبات سرمایهداری را در مقایسه با مناسبات پیشاسرمایهداری دچار تحول کیفی کرد، که این خودویژگیهای مناسبات سرمایهداری که علیالدوام بهصورت تضاعفی ادامه دارد، عبارتند از:
الف - کار مزدی.
ب – مالکیت خصوصی بر ابزار تولید.
ج – کالا شدن همه چیز از جمله نیروی کار انسان.
د - سودمحوری به جای انسانمحوری.
ه – تصاعد هندسی استثمار در اشکال مختلف، «استثمار انسان از انسان» و «استثمار طبقه از طبقه» و «استثمار ملت از ملت».
و - جایگزین شدن تولید جمعی به جای تولید فردی.
ز - یک کاسه کردن جهانی نیروی کار و بازار و کالا و مصرف.
ح – آزاد کردن نیروی کار از زمین و شناور ساختن آن جهت عرضه در بازار رقابتی سرمایهداری بهعنوان یک کالا.
ط – تکیه کردن بر تئوری طبیعی داروینیسم و دو اصل تنازع بقاء و بقای اصلح در عرصه رقابت آدام اسمیتی بازار سرمایهداری (لذا به همین دلیل بود که داروین در این رابطه میگفت: «بد شد که آدمی در آخر مرحله تکامل به وجود آمد، چرا که آدمی یا تکامل را متوقف میکند، یا اینکه تکامل را برعکس میسازد») و کالا کردن همه چیز از جمله نیروی کار.
ی - قرار دادن سودمحوری بهعنوان عامل انگیزاننده توسط اقتصاد آزاد و رقابتی بازار سرمایهداری (لیبرالیستی جان لاک و نئولیبرالیستی تاچری و ریگانی).
در نتیجه همین مختصات مناسبات سرمایهداری از قرن نوزدهم به بعد باعث گردید تا «هیولای نابرابری» در تاریخ بشر در عرصه مناسبات سرمایهداری بهصورت اگراندیسمان شده بازتولید بشود؛ و همین «ظهور سونامی نابرابری» در عرصه مناسبات سرمایهداری بود که باعث گردید تا «نابرابری در مناسبات سرمایهداری، تمامی عرصههای زندگی فردی و اجتماعی بشر را به چالش بکشد»؛ که از جمله این نابرابریها عبارتند از:
1 - نابرابریهای اقتصادی.
2 - نابرابریهای اجتماعی.
3 - نابرابریهای نژادی و قومی و مذهبی.
4 - نابرابریهای جنسیتی.
5 – نابرابریهای سیاسی.
6 - نابرابریهای طبقاتی.
7 - نابرابریهای آموزشی.
8 - نابرابریهای حقوقی و غیره.
بنابراین، از این مرحله بود که شعار «عدالت» که گمشده همیشگی تاریخی بشر بود، در عرصه مناسبات سرمایهداری «محور پروسس امکان رهائی انسان از استثمار و استعباد و استبداد و استحمار قرار گرفت» و بدین ترتیب مناسبات سرمایهداری بهعنوان «سد راه تکامل بشر» شد؛ و در عرصه آن، مؤلفههای «نابرابری سنتز مناسبات سرمایهداری» است که «عدالت» در مناسبات سرمایهداری به مؤلفههای مختلفی باز تقسیم شدند که عبارتند از: «الف – عدالت اجتماعی، ب – عدالت سیاسی، ج – عدالت معرفتی، د - عدالت قضایی یا حقوقی، ه – عدالت جنسیتی، و – عدالت نژادی و قومی و مذهبی، ز- عدالت طبقاتی، ح – عدالت آموزشی و غیره»، به عبارت دیگر، به موازات «بازتولید نابرابری» در مناسبات سرمایهداری در رشتههای مختلف، باز شعار «عدالت و مبارزه عدالتخواهانه» در رشتههای مختلف بازتولید و بازتعریف گردید؛ و از اینجا بود که در مناسبات سرمایهداری، «آزادی برای انسان، بدل به آزادی برای سرمایه گردید.»
آنچنانکه آلبرت انیشتین در مقاله «چرا سوسیالیسم؟» خود مینویسد: «در مناسبات سرمایهداری هدف انسانها تولید سود برای اندکی گردید؛ و آزادی در مناسبات سرمایهداری بدل به برابری انسانهای نابرابر شد» و لیبرالیسم، چه در شکل کلاسیکش و چه در صورت نئولیبرالیست آن، بسترساز بازتولید اگراندیسمان شده «استثمار انسان از انسان و طبقه از طبقه و ملت از ملت شد»؛ و «مبارزه طبقاتی» بین «استثمار کننده و استثمار شونده» در مسیر رهائی انسان، وارد عرصه «فرایندی و پویشی» گردید؛ و «گذار از سرمایهداری» در چارچوب «مبارزه طبقاتی» و «تضاد کار- سرمایه» بدل به یک «ضرورت تاریخی» شد، نه «سفارش اخلاقی و مذهبی»؛ و «دموکراسی- سوسیالیستی» بهعنوان تنها «آلترناتیو نظام سرمایهداری در جهان امروز» گردید؛ و «سرمایهداری» (آنچنانکه معلم کبیرمان شریعتی میگوید) بدل به «مشکل اصلی همه بشریت» شد.
همچنین فونکسیون طبقاتی سرمایهداری «قطببندی جامعه بشری به اکثریت عظیم استثمارشونده و اقلیت استثمارکننده» گردید؛ و دفاع از «مالکیت خصوصی بر ابزار تولید» بهعنوان «اخلاق همگانی» تعریف شد؛ و «آزادی فردی» در عرصه «جامعه نابرابر» عامل حمایت از «مالکیت خصوصی بر ابزار تولید» گردید؛ و با «کالائی شدن همه چیز و کالائی کردن نیروی کار در مناسبات سرمایهداری»، «خود انسان هم کالا شد» و با آن «اصالت سود» جایگزین «اصالت ارزش» گردید؛ و «نابرابریهای موجود در جامعه بشری بهعنوان دینامیزم تکامل جامعه» تعریف گردید؛ و آنچنانکه کانت معتقد بود: «انسان حیوانی شد که نیازمند به ارباب میباشد»؛ و برعکس مناسبات پیشاسرمایهداری، «بهرهکشی انسان از انسان، یا طبقه از طبقه یا ملت از ملت»، بر اساس «نظام اقتصادی مادیت پیدا کرد، نه نظام سیاسی.»
در نتیجه مناسبات سرمایهداری جوامع بشری را مشحون از نفرتهای طبقاتی و سیاسی و اجتماعی و قومی و نژادی و غیره کرد و «سرمایه» را بدل به یک «رابطه اجتماعی» کرد که در تمامی عرصههای جامعه جاری و ساری شدند؛ و «نظام آموزشی» را در جامعه «طبقاتی» کرد؛ و امکانات و فرصتهای آموزشی را در جامعه بهصورت «نابرابر در بین طبقه استثمارکننده و استثمارشونده» تقسیم کرد و جهت «کم کردن قدرت چانه زنی نیروی کار» (در عرصه رقابت بازار نیروی کار) «ارتش ذخیره نیروی کار» یا «بیکاران» را ایجاد کرد؛ و با «کالائی کردن همه چیز، خود آموزش را هم بدل به کالا کرد»؛ و از این مرحله بود که با ظهور و تثبیت سرمایهداری جهانی از نیمه دوم قرن نوزدهم و ضد انقلاب شدن طبقه بورژوازی در برابر طبقه کارگر جهانی و محور قرار گرفتن شعار «عدالت» (در مؤلفههای مختلف آن) و به چالش کشیده شدن انسان و انسانیت، «دموکراسی سوسیالیستی» بهعنوان تنها آلترناتیو مناسبات سرمایهداری پا به میدان رقابت با سوسیالیسم کلاسیک نیمه دوم قرن نوزدهم و سوسیالیسم دولتی قرن بیستم گذاشت.
در مدل دموکراسی سوسیالیستی - برعکس مناسبات سرمایهداری - (که اساس آن بر سودمحوری میباشد) اساس دموکراسی سوسیالیستی بر انسان قرار دارد و لذا در این رابطه است که در «دموکراسی سوسیالیستی» آنها «آزادی برای انسان و برای همه افراد و برای جامعه میخواهند» نه مانند لیبرالیسم «آزادی برای فرد و برای تثبیت مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و برای رقابت سرمایه در بازار سرمایهداری». در دموکراسی سوسیالیستی «آزادی، معنای دموکراسی دارد نه معنای لیبرالیستی» و بدین ترتیب است که در مدل دموکراسی سوسیالیستی دو مؤلفه بزرگ «مبارزه دموکراتیک و سوسیالیستی» در پیوند با هم قرار میگیرند؛ و «مبارزه برای دستیابی به نان، در گرو مبارزه برای دستیابی برای آزادی میشود.»
بنابراین تنها در این چارچوب است که «دموکراسی حاکمیت اکثریت عظیم جامعه بر اکثریت عظیم تحقق پیدا میکند» و همراه با آن پیوندی بین 11 اردیبهشت روز کارگر و 12 اردیبهشت روز معلم و 13 آبان روز دانشآموز و 16 آذر و 18 تیر روز دانشجو به وجود میآید؛ و بدین ترتیب است که دموکراسی سوسیالیستی «انسان محور است نه سودمحور» و بهعنوان آلترناتیو سرمایهداری در این زمان میتواند به همه خواستههای بشر توسط دستیابی به دو گمشده همیشگی خود یعنی «برابری و آزادی» پاسخ مثبت بدهد؛ و دموکراسی بهعنوان «حکومت مردم بر مردم توسط مردم» تعریف نماید.
در رویکرد دموکراسی سوسیالیستی، سوسیالیست (برعکس سوسیالیست کلاسیک و سوسیالیست دولتی در جایگاه آلترناتیوی نظام سرمایهداری) از «دموکراسی» آغاز میکند نه از «سوسیالیست»، در نتیجه نه تنها دموکراسی را در پای سوسیالیسم قربانی نمیکند، بلکه در گردونه خود سوسیالیسم هم دچار سرمایهداری دولتی نمیشود؛ و از دموکراسی آغاز میکنند و به سوسیالیسم میرسند، چراکه آنها «دموکراسی را حکومت مردم بر مردم توسط مردم تعریف میکنند»؛ و در این رابطه دموکراسی را در سه مؤلفه «دموکراسی سیاسی و دموکراسی اقتصادی و دموکراسی معرفتی» و در چارچوب مبارزه با سه مؤلفه «زر و زور و تزویر» تقسیم میکنند "؛ و به این دلیل است که بین دموکراسی (بهعنوان حکومت مردم بر مردم توسط مردم) و لیبرالیسم (آنچنانکه جان لاک میگوید «آزادی برای تثبیت مالکیت خصوصی بر ابزار تولید») مرزبندی میکنند؛ یعنی «دموکراسی را در عرصه عدالت تعریف میکنند و عدالت را در عرصه دموکراسی.»
به این ترتیب است که در این رویکرد، دموکراسی سوسیالیستی به معنای «اجتماعی کردن سیاست و اقتصاد و معرفت» میباشد؛ و مبارزه با مثلث «زر و زور و تزویر» در چارچوب به «چالش کشیدن قدرت متمرکز اقتصادی و سیاسی و معرفتی» تعریف میشود، چرا که در این دکترین «عامل فساد اقتصادی و فساد سیاسی و فساد اجتماعی در تمرکز قدرت سه مؤلفهای زر و زور و تزویر نهفته است» و لذا «تا زمانیکه این سه مؤلفه قدرت توسط اجتماعی کردن قدرت سیاسی و اقتصادی و معرفتی (آن هم بهوسیله جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین، نه دولت و از بالا) به چالش کشیده نشود، امکان رهائی از فساد مالی و فساد سیاسی و فساد معرفتی در جامعه وجود نخواهد داشت.
در دموکراسی سوسیالیستی امکان رهائی انسان خودبنیاد و خویش مدیریتی، از طریق مبارزه طبقاتی و رهائی از استثمار و استبداد و استعباد و استحمار میباشد. البته شعارش «آگاهی، برابری و آزادی» میباشد و به همین دلیل، این نظامی است که میتواند امکانات مساوی در اختیار همه افراد جامعه اعم از زن و مرد، بزرگ و کوچک، مذهبی و غیر مذهبی، سیاه و سفید و غیره قرار دهد.
باری دموکراسی سوسیالیستی (برعکس سوسیالیست کلاسیک نیمه دوم قرن نوزدهم اروپا که سوسیالیسم را مولود جبر ابزار تولید میدانستند) یک انتخاب میداند. (هر چند که در این دیسکورس سرمایهداری برعکس دموکراسی سوسیالیستی مانند مناسبات پیشاسرمایداری معلول رشد ابزار تولید میداند) به همین دلیل دموکراسی سوسیالیستی نخستین تئوری عدالت است (که در طول چهارده قرن گذشته در عرصه اسلام تاریخی) مطرح میگردد. توضیح اینکه از بعد از امام علی که (در طول 5 سال خلافتش) تلاش کرد تا «عدالت» را بهصورت گفتمان تاریخی در ادامه گفتمان توحیدساز پیامبر اسلام در آورد، تا به امروز آن گفتمان عدالت امام علی در اسلام تاریخی چه تشییع و چه تسنن بدون تئوری باقی مانده است و به همین دلیل گفتمان عدالت امام علی در چهارده قرن گذشته یا بهصورت کلامی ارسطوئی در حوزههای فقاهتی محبوس شده است و یا حداکثر بهصورت صوری عنوان عدالت قضائی شده است.
یادمان باشد در چارچوب پروژه بازسازی نظری اسلام و عملی یا سیاسی مسلمین بود که مانند سیدجمال، خود را در برابر سؤال امکان رهائی مسلمین دیدیم و در چارچوب این سؤال بود که ما به عدالت رسیدیم و از آنجائیکه تا کنون عدالت فاقد تئوری میباشد و محبوس در بحثهای کلامی مجرد ارسطوئی شده است، لذا جهت تبیین تئوری عدالت است که ما به دو مبارزه رهائیبخش سلبی و ایجابی رسیدیم، در نتیجه مبارزه رهائیبخش سلبی در لوای آزادی به مبارزه با مثلث قدرت سه گانه زر و زور و تزویر تعریف کردیم و مبارزه ایجابی رهائیبخش را در چارچوب سوسیالیسم تعریف کردیم و بدین ترتیب بود که توسط دموکراسی سوسیالیستی دیدگاه خود را دستگاهمند کردیم.
فراموش نکنیم که وجه تمایز دموکراسی سوسیالیستی در جوهر مبارزه طبقاتی نهفته است. البته مبارزه طبقاتی بهصورت تاریخی تبیین میگردد، نه موردی و اجتماعی مکانیکی؛ و به این دلیل است که نمیتوان بر مدل دموکراسی سوسیالیستی بهعنوان یک پروژه تکیه کرد، بلکه باید بهصورت پروسسی و فرایندی بر مدل دموکراسی سوسیالیستی تکیه نمائیم. همچنین در عرصه تکیه بر مدل دموکراسی سوسیالیستی، استراتژی دستیابی به دموکراسی سوسیالیستی از طریق دستیابی به قدرت سیاسی تعریف نمیشود، بلکه برعکس از طریق استراتژی «اقدام عملی تحزبگرایانه و سازمانگرایانه جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین» تعریف میشود.
به همین دلیل است که مطابق این مدل، رهائی مسلمین بهصورت پروژهای و تک مرحلهای و ساختاری تعریف نمیشود، بلکه برعکس بهصورت فرایندی و پویشی و درازمدت تعریف میگردد. پس مطابق این مدل گذار از سرمایهداری بهصورت تدریجی صورت میگیرد، نه بهصورت دفعی. برای مثال، تنها در این چارچوب است که در جامعه امروز ایران میتوانیم با مشکلات 13 میلیون کارگر و 18 میلیون حاشیهنشین و 5 میلیون بازنشسته و 50 میلیون نفر زیر خط فقر و 5/7 میلیون نفر تحصیل کرده بیکار و یک میلیون و هفتصد هزار نفر کودک کار و یک میلیون و دویست هزار نفر معلم و 12 میلیون نفر دانشآموز و 4 میلیون نفر دانشجو و 4 میلیون نفر معتاد رسمی برخورد نمائیم؛ و جهت سازماندهی اردوگاه بزرگ کار یا اردوگاه بزرگ مستضعفین، درک سوسیالیستهای کلاسیک نیمه دوم قرن نوزدهم اروپا مورد بازسازی مجدد قرار دهیم، چرا که مستضعفین در این دیسکورس همان کارگرانی میباشند (که بر خلاف رویکرد سوسیالیسم کلاسیک و سوسیالیسم دولتی قرن بیستم) «کارگران شامل تمام کسانی میشود که در نظام سرمایهداری با فروش نیروی کار خود امرار معاش مینمایند» و اینها شامل کارگران کارخانه، نیروی کار آموزشی از معلمان تا کارمندان، کارگران معادن، کارگران کشاورزی، کارگران ساختمانی، کارگران خدماتی، نیروی کار حمل و نقل، دستفروشان، زنان خانهدار، ارتش ذخیره بیکاری، نیروی کار بهداشتی و درمان از پرستاران تا کارمندان مربوطه، کارگران کوره پزخانهها، بازنشستگان مربوطه، کارگران توزیعی، تمامی کارمندان دولتی و خصولتی و خصوصی و تعاونی که با فروش نیروی کار خود امرار معاش میکنند، همه کارگران فصلی، کارگران صنایع دستی شهر و روستا از فرشبافان تا دیگر صنایع دستی و غیره، همه و همه جزء کارگران و اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران میباشند.
بنابراین در رویکرد دموکراسی سوسیالیستی اردوگاه کار در چارچوب اردوگاه بزرگ مستضعفین (برعکس رویکرد سوسیالیستهای کلاسیک نیمه دوم قرن نوزدهم اروپا که محدود به نیرویهای کار صنعتی و یدی میشدند) خلاصه نمیشوند بلکه تمامی نیرویهای یدی و فکری که با فروش نیروی کار در بازار سرمایهداری امرار معاش میکنند شامل میگردند و بدین ترتیب است که در رویکرد دموکراسی – سوسیالیستی، مستضعفین بهعنوان تنها پیکارگران دموکراسی سوسیالیستی، در مناسبات سرمایهداری میباشند.
پایان