«تف سر بالا»! (سرمقاله)

در شرایطی که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، از یک طرف به علت تسلیم شدن در برابر فشار جهانی، همراه با نوشیدن سومین جام زهر دوران 36 ساله حاکمیت مطلقه فقاهتی خود، (که جام زهر اول پس از شکست پروژه اشغال سفارت آمریکا، و جام دوم پس از شکست استراتژی «جنگ، جنگ تا پیروزِی» توسط قبول قطعنامه شورای امنیت در سال 67 و بالاخره جام سوم تحت عنوان «نرمش قهرمانانه» در جریان توافق برجام، نصیبش شد) از تاریخ بیست و ششم مهر ماه 94 با جمع‌آوری سانتریفیوژها و تاسیسات هسته‌ای، رسما با پروژه هسته‌ائی، وداع کرد و عطایش را به لقائش بخشید. پروژه‌ای که در طول 20 سال پروسه تکوینش، هزینه‌ای بیش از صد میلیارد دلار نفتی برای مردم ایران، آب خورده بود؛ و صد البته، دستیابی به سرانجام این پروژه، برای رژیم مطلقه فقاهتی، حکم، بود و نبود داشت و به عنوان شیشه عمر و خط قرمز این رژیم تلقی می‌شد، چراکه، علاوه بر اینکه این پروژه باعث «ایجاد توازن استراتژیک» رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در منطقه خاورمیانه با رژیم اشغالگر و متجاوز اسرائیل می‌شد، در عرصه نظامی، در برابر تجاوز نظامی جهان سرمایه‌داری تحت هژمونی امپریالیسم آمریکا (آنچنانکه در قضیه کره شمالی در مقایسه با رژیم صدام و قذافی شاهد آن بودیم)، دستیابی به انجام آن، می‌توانست حیات سیاسی رژیم مطلقه فقاهتی را بیمه کند.

 

به همین دلیل، «سقط جنین و مرده به دنیا آمدن این پروژه خانمان‌سوز در جریان توافق برجام، (که می‌توان از آن به عنوان بزرگ‌ترین و پر هزینه‌ترین پروژه نظامی تاریخ ایران یاد کرد، که در طول بیش از 20 سال عمر آن یعنی از آغاز تکوین آن، که در زمان دولت پنجم و ششم توسط هاشمی رفسنجانی پایه‌گذاری گردید، الی زماننا هذا تحت مدیریت جناح جنگ‌سالار رژیم مطلقه فقاهتی و حزب پادگانی خامنه‌ای با هژمونی الیگارشی سپاه بوده است)، باعث گردیده تا در شرایط فعلی یعنی، فرایند پسابرجام حیات رژیم مطلقه فقاهتی جناح جنگ سالار، تحت هژمونی الیگارشی سپاه، خود را به عنوان بازنده اصلی، توافق برجام، به لحاظ سیاسی و مدیریتی و اقتصادی و نظامی در حال و آینده حیات این رژیم تعریف کند، در نتیجه، از آنجائیکه جناح جنگ سالار رژیم مطلقه فقاهتی به خوبی می‌داند که تمامی مدیریت مهندسی شده توافق برجام از آغاز تا انجام، توسط خامنه‌ای صورت گرفته است، به همین دلیل این جناح می‌کوشد، تا در مرحله پسابرجام جهت ترمیم این زخم استراتژیک وارد شده بر تن خود، مانند مار زخم خورده در این شرایط، در صحنه شطرنج تقسیم باز تقسیم مهندسی شده قدرت (بین جناح‌های درونی حاکمیت تحت هژمونی حزب پادگانی خامنه‌ای) بتواند موازنه قدرت در عرصه داخلی و منطقه‌ای، به نام خود تغییر دهد و همین امر عاملی شده است، تا رژیم مطلقه فقاهتی در مرحله پسابرجام در چارچوب حمایت استراتژیک حزب پادگانی خامنه‌ای از این جناح، در آستانه یک زایمان بزرگ درونی همراه با فراگیر شدن بحران سیاسی در هرم قدرت حاکمیت قرار گیرد.»

همچنین در شرایطی که به علت نزدیک شدن به انتخابات «دو قلوی اسفند ماه 94» تضادهای درونی هرم حاکمیت، در عرصه تقسیم درونی قدرت، برای سومین بار در طول 36 سال عمر رژیم مطلقه فقاهتی، موجودیت و ثبات راس این هرم قدرت را به چالش کشیده است (مرحله اول در خرداد 60 در جریان سرنگونی و خارج کردن جریان بنی صدر از صحنه شطرنج قدرت، مرحله دوم در جریان تسویه حساب خونین با جریان حسینعلی منتظری در سال 67 و بالاخره مرحله سوم تسویه حساب با جریان هاشمی رفسنجانی و میرحسین موسوی و کروبی که از خطبه نماز جمعه تهران خامنه‌ای، در 29 خرداد 88 به صورت علنی و خونین آغاز شده است و الی زماننا هذا، این تسویه خونین توسط تیغ و داغ و درفش و حصر و زندان و شکنجه و انتخابات مهندسی شده ادامه دارد)، و در شرایط فعلی در ادامه آن، این تسویه حساب خونین 6 سال گذشته می‌رود تا در جریان انتخابات خبرگان رهبری اسفند ماه 94 یک بار دیگر توسط پلاریزاسیون درونی تحت دو هژمونی خامنه‌ای و هاشمی رفسنجانی در تمامی لایه‌های این هرم قدرت رژیم مطلقه فقاهتی از راس تا قاعده مانند سال 88 به لرزه درآورد.

صد البته در شرایط فعلی خود این پلاریزاسیون دو قطبی ایجاد شده بین هاشمی رفسنجانی و خامنه‌ای در قیاس با 36 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی بی بدیل می‌باشد، فراموش نکنید که، طبق گفته باقر قالیباف شهردار تهران آخرین جمله‌ای که خمینی در زمان فوتش در برابر اصحاب قدرت در بیمارستان گفته و چشم از جهان بسته است این بوده که خطاب به هاشمی رفسنجانی و خامنه‌ای می‌گوید، «تا شما دو تا با هم هستید انقلاب لطمه‌ای نمی‌بیند» در نتیجه این همه باعث شده، تا تضاد سیاسی درون رژیم مطلقه فقاهتی در این شرایط (یعنی در آستانه انتخابات دو قلوی اسفند 94) به اوج رشد خود برسد.

تا آنجائیکه پیش‌بینی می‌شود که مانند خرداد 88 این تضادهای دپو شده در هرم قدرت رژیم مطلقه فقاهتی سونامی‌وار به سمت جنبش‌های عام اجتماعی اعم از جنبش مردمی و جنبش دانشجوئی و جنبش زنان و جنبش کارمندان و غیره، سرازیر گردد و به همین دلیل است که این همه شده است، تا در این شرایط خواب از چشم حزب پادگانی خامنه‌ای جهت مهندسی کردن قبلی این انتخابات مانند خرداد 92 گرفته شود و باز در این رابطه است که حزب پادگانی خامنه‌ای در این زمان تلاش می‌کند تا قبل از اینکه مانند سال 88 در گرداب جنبش‌های عام اجتماعی گرفتار شود و برایش راهی جز کودتای انتخاباتی و تکیه بر سرنیزه باقی نماند، و قبل از اینکه توسط جنبش‌های عام اجتماعی ایران به مرگ گرفته شود توسط مهندسی کردن قبلی این انتخابات مانند خرداد 92 تنها با رضایت دان به تب حداقلی غائله انتخاباتی اسفند 94 را به انجام برساند، علی ایحال، این همه باعث گردیده است تا در این شرایط تند پیچ سیاسی رژیم مطلقه فقاهتی بحران فراگیر سیاسی مانند یک سرطان بدخیم موجودیت رژیم مطلقه فقاهتی را در این شرایط به چالش جدی بکشد.

در شرایطی که ارابه جنگی رژیم مطلقه فقاهتی در باتلاق، چهار جنگ نیابتی منطقه‌ای، شامل سوریه و لبنان و عراق و یمن می‌شود - به گل نشسته است و به علت صف‌بندی بین‌المللی بین دو بلوک شرق تحت هژمونی روسیه و چین و بلوک غرب تحت هژمونی سرمایه‌داری جهانی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا در صفحه شطرنج تقسیم باز تقسیم خاورمیانه، جهان را در آستانه جنگ سرد جدید قرار داده است، و آنچنانکه از زمان سقوط هواپیمای سوخو -24 روسیه توسط جنگنده‌های ترکیه شاهد هستیم حتی این تقابل بین‌المللی تا حد جنگ گرم هم پیش رفته است، و در این شرایط به علت درگیر بودن ماشین نظامی رژیم مطلقه فقاهتی در کارزار تضاد بین‌المللی تقسیم باز تقسیم خاورمیانه بین دو بلوک شرق و غرب باعث شده تا در جنگ داخلی سوریه (که مدت 4 سال است ماشین نظامی و دیپلماسی و اقتصادی رژیم مطلقه فقاهتی و هم‌پیمان دست سازش حزب الله لبنان را زمین‌گیر نماید) این رژیم به عنوان قتیل اصلی بشود.

در نتیجه همین بن بست نظامی رژیم مطلقه فقاهتی در چهار جنگ نیابتی فوق - که در راس آن‌ها جنگ داخلی سوریه قرار دارد - باعث گردیده است، تا از یکطرف هژمونی این رژیم به خصوص از بعد سقط جنین پروژه هسته‌ای‌اش، از طرف جناح تسنن دولتی، تحت رهبری ترکیه و عربستان و قطر به چالش گرفته شود، و از طرف دیگر، به علت حضور فیزیکی و نظامی این رژیم تحت نهاد نظامی سپاه قدس در این جنگ‌های نیابتی و در راس آن‌ها سوریه باعث گردیده تا در این شرایط، علاوه بر تحمیل افزایش نجومی هزینه‌های اقتصادی جنگ داخلی سوریه به علت مشارکت مستقیم ماشین نظامی رژیم مطلقه فقاهتی در پروژه نظامی جدید روسیه، کاروان کشته‌های عناصر نظامی رژیم تحت عنوان شهدای دفاع از حرم اهل بیت، به شهر و روستای ایران سرازیر بشود که همین امر بسترساز رشد نارضایتی جامعه ایران، جهت حضور این رژیم در جنگ‌های نیابتی منطقه خاورمیانه شده است.

اما و هزار اما از آنجائیکه در این شرایط حضور فیزیکی و نظامی و اقتصادی و سیاسی، رژیم مطلقه فقاهتی در جنگ‌های چهار گانه نیابتی منطقه و در راس آن‌ها در جنگ داخلی سوریه، به صورت یک امر حیاتی، برای تثبیت هژمونی‌اش بر هلال شیعه دولتی در رقابت با تسنن دولتی منطقه که در راس آن‌ها عربستان سعودی قرار دارد، و تثبیت ماشین دیپلماسی این رژیم درآمده است، این امر باعث شده است تا در این شرایط بحرانی، رژیم مطلقه فقاهتی نه توان استمرار حضور در باتلاق گاو خونی، جنگ‌های نیابتی منطقه - که در راس آن جنگ داخلی سوریه می‌باشد- به لحاظ هزینه انسانی و نظامی و اقتصادی داشته باشد، و نه مانند پروژه اشغال سفارت در سال 58 و پروژه جنگ با حزب بعث عراق در سال 67 و پروژه هسته‌ای در قضیه توافق برجام، امکان عقب‌نشینی توسط نوشیدن جام زهر چهارم دارد، در نتیجه این بحران فلج کننده نظامی و سیاسی رژیم مطلقه فقاهتی، در این شرایط باعث گردیده است، تا حزب پادگانی خامنه‌ای به تاسی از دوران خمینی، به استراتژی پناه بردن در شکاف بین قدرت‌های بین‌المللی تکیه نماید که در این راستا پیوند تاکتیکی و استراتژیکی بین حزب پادگانی خامنه‌ای و روسیه در عرصه شطرنج نظامی منطقه خاورمیانه و در راس آن‌ها جنگ داخلی سوریه به عنوان آخرین تیر ترکش این رژیم می‌باشد، که ملاقات سه ساعته پوتین در حاشیه کنفرانس سران کشورهای تولید کننده گاز در این رابطه قابل تفسیر می‌باشد.

علی ایحال، در این شرایط با عنایت به رویاروئی دو بلوک جهانی در خاورمیانه و تبدیل جنگ داخلی سوریه به عنوان نماد و الگو و خاکریز اول صفحه شطرنج تقسیم باز تقسیم بازارهای بین‌المللی جهت بازتولید و بازسازی نظم نوین جهانی باعث شده است تا جنگ داخلی سوریه - که مدت چهار سال است که صورت منطقه‌ای و بین‌المللی پیدا کرده است - وارد یک فرایند کور و فرسایشی و غیر قابل پیش‌بینی بشود، که نخستین قتیل این جنگ خانمان‌سوز، رژیم مطلقه فقاهتی می‌باشد که با صرف هزینه‌های انسانی و نظامی و اقتصادی، شش دانگ در این جنگ، این رژیم در این شرایط تند پیچ و بحرانی، هم از دوغ بهاری محروم شده و هم از خربزه پائیز؛ و همین امر باعث گردیده است تا بحران رژیم مطلقه فقاهتی در جنگ‌های نیابتی منطقه و به ویژه جنگ داخلی سوریه به صورت یک بحران استراتژیکی درآید، که حتی موجودیت این رژیم در این شرایط در داخل هم به چالش بکشد.

و در شرایطی که به علت:

الف – حاکمیت رکود تورمی بر ماشین کلان اقتصادی کشور.

ب – حاکمیت فسادهای مالی چند لایه‌ای بر اقتصاد رانتی و نفتی کشور.

ج – جمعیت پر شمار بیکاران که طبق آخرین آمار مرکز پژوهش‌های مجلس رژیم در تاریخ 15 /9/94 تنها آمار بیکاری فارغ تحصیل شده از دانشگاه‌های کشور پنج میلیون و ششصد هزار نفر می‌باشد.

د – تعطیلی یا افت جدی بخش‌های عمده واحدهای تولیدی همراه با رونق فراگیر بخش‌های وارداتی و بنگاه‌های مالی و پولی که بر پایه ربامحوری و فسادمحوری و رانت‌محوری می‌باشند، که عامل نابودی:

1 - انباشت سرمایه‌های تولیدی.

2 - سقوط نظام بانکی کشور.

3 - افزایش نجومی و نامعقول نقدینگی.

4 - رشد فزاینده سرمایه‌های نامولد و قاچاقو

5 - جایگزینی نظام رانت‌محوری به جای نظام تولیدمحوری.

6 - سقوط شاخص‌های کلان اقتصادی.

7 - عامل رشد اقتصاد منفی.

8 - استمرار رکود و کسری 50 درصدی بودجه.

9 - کاهش روزمره و ساعت‌مره ارزش پولی ملی کشور، می‌باشند.

ه – کاهش قیمت نفت، همراه با سنگینی هزینه اقتصادی چهار جنگ نیابتی رژیم مطلقه فقاهتی در منطقه خاورمیانه و ناتوانی این رژیم در جذب سرمایه‌های خارجیو

و – حاکمیت الیگارشی سپاه بر اقتصاد کشور توسط:

1 - تصرف بنگاه‌های دولتی.

2 – دست‌اندازی بر بازار پولی و واردات و قاچاق.

3 - تصرف معادن بزرگ و صنایع بزرگ و بازرگانی خارجی و بانکداری و صنعت بیمه کشور.

4 - تصرف بنگاه‌های اقتصادی غیر دولتی.

5 - نفوذ مطلقه بر همه روندهای تصمیم‌گیری و قانون‌گذاری و اطلاعاتی رژیم مطلقه فقاهتی، باعث شده است تا در این شرایط، رژیم مطلقه فقاهتی در بحران‌ترین شرایط اقتصادی 36 ساله عمر خود قرار گیرد.

حال با توجه به خودویژگی‌های بحران سیاسی و اقتصادی و درونی و برونی و منطقه‌ای رژیم مطلقه فقاهتی در این شرایط، (که فوقا به شرح آن‌ها پرداختیم) سوال ستبری که در این رابطه و در این شرایط حساس مطرح می‌شود، اینکه: رژیمی که در این شرایط تا گلوگاه غرق در بحران اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و اداری و داخلی و خارجی می‌باشد، چرا مجبور می‌شود تا با اعزام بیش از یک میلیون و ششصد هزار نفر زوار به عراق در اربعین 94 بر طبل اسلام زیارتی در داخل و خارج از کشور بکوبد؟ چرا این رژیم نگون بخت، در این تند پیچ حیات سیاسی خود، «گرم کردن تنور اسلام زیارتی» در داخل و خارج کشور را به عنوان تنها سوپاپ اطمینان نجات خود تفسیر می‌کند؟

برای پاسخ به این سوال - آنچنانکه در سال گذشته در همین رابطه در نشر مستضعفین مطرح کردیم - نخست باید توجه داشته باشیم که به لحاظ تاریخی، در اربعین امام حسین در سال 61 هجری هیچگونه حادثه تاریخی غیر مترقیه‌ای صورت نگرفته است، و حداکثر واقعه‌ای که در این روز طبق گفته شیخ طوسی در کتاب «مصباح المتهجد» صورت گرفته است، ورود جابر بن عبدالله بن حرام انصاری صحابی پیامبر اسلام به کربلا است که به علت نابینائی نتوانسته بود با کاروان امام حسین همراهی کند و در مدینه مانده بود، اما پس از شنیدن خبر عاشورا تصمیم می‌گیرد تا جهت جبران غیبت خودش در عاشورا، با حضور در کربلا، نسبت به امام حسین و شهدای عاشورا ادای احترام بکند، لذا تصادفا چهل روز بعد از واقعه عاشورا وارد کربلا می‌شود، لذا برعکس آنچه که رژیم مطلقه فقاهتی تبلیغ می‌کند، «اصلا و ابدا در این روز و هیچ روز دیگر، کاروان اسرای امام حسین به کربلا برنگشته‌اند» و آنچنانکه شیخ طوسی می‌گوید، «در روز اربعین کاروان اسرا در حال بازگشت از شام به مدینه بودند» و در خصوص سنت شیعه نسبت به «مراسم اربعین» هم آنچنانکه قبلا مطرح کردیم اصلا چنین سنتی در تاریخ شیعه وجود ندارد چراکه شیعه و مسلمانان، «حتی برای پیامبر اسلام و امام علی هم مراسم اربعین بر پا نمی‌کنند.»

بنابراین از نظر مصداق تاریخی و اعتقادی، (آنچنانکه 36 سال است که رژیم مطلقه فقاهتی بر طبل آن می‌کوبد، و آن را تعطیل رسمی اعلام می‌کند و در این روز اقدام به قشون کشی سیاسی می‌کند، در باب اربعین امام حسین وجود ندارد؛ و همین امر طرح سوال فوق را مهم‌تر می‌سازد که، «در این شرایط که رژیم مطلقه فقاهتی در آتش بحران سیاسی و اقتصادی و نظامی و درونی و داخلی و منطقه‌ای می‌سوزد، چه نیازی به مراسم اربعین امام حسین دارد، که با صرف هزینه‌های نجومی و تعطیلی رسمی کشور، تن به انجام آن می‌دهد؟ برای پاسخ به این سوال است که بعد از اینکه دریافتیم که، موضوع اربعین نه در شیعه و نه در تسنن دارای مصداق اعتقادی و تاریخی نمی‌باشد، راهی جز این باقی نمی‌ماند جز اینکه، انجام این مراسم با صرف چنین هزینه‌های نجومی توسط رژیم مطلقه فقاهتی در چارچوب منافع و نیاز خود رژیم مطلقه فقاهتی تحلیل کنیم.»)

لذا بدین سیاق است که آنچه می‌توان در باب تکیه رژیم مطلقه فقاهتی بر اسلام زیارتی مطرح کرد عبارت است از اینکه:

1 - نیاز رژیم مطلقه فقاهتی به تبلیغ و ترویج و گسترش «اسلام زیارتی» جهت جذب و جلب اعتقاد و اعتماد عوام‌الناس در شرایطی می‌باشد که، اسلام فقاهتی 36 سال است که به علت دولتی و حکومتی و سوار بر قدرت‌های سه گانه سیاسی و اقتصادی و معرفتی شدن در عرصه سیاست و حکومت و اجتماع به بن بست کامل رسیده است و دچار شکست تاریخی شده است؛ لذا در این رابطه است که رژیم مطلقه فقاهتی تلاش می‌کند، تا در زیر چتر اسلام زیارتی و اسلام مداحی‌گری، به بازسازی و بازتولید و بازیابی اعتماد اجتماعی از دست رفته خود توسط اسلام فقاهتی دولتی و حکومتی و صاحب قدرت سه گانه بپردازد، چراکه تبلیغ و ترویج اسلام زیارتی و اسلام مداحی‌گری، سهل الوصول‌ترین راه جهت جلب و جذب اعتماد عوام‌الناس می‌باشد. زیرا عوام‌الناس در عرصه اعتقادی همیشه بدنبال سرپل قرار دادن واسطه‌ها بین خود و خداوند هستند، و در چارچوب ایجاد رابطه مستقیم بین خود با خداوند که هدف اصلی پیامبران ابراهیمی بوده است ضعیف و عاجز می‌باشند؛ لذا می‌کوشند تا با سرپل قرار دادن واسطه‌ها، رابطه‌گیری بین خود و خداوند آسان کنند.

در نتیجه به این علت است که عوام‌الناس در طول تاریخ جهت دستیابی به این واسطه‌ها سرگردان بوده‌اند و در تاریخ اسلام و به خصوص شیعه از خود روحانیت تا قبور به عنوان واسطه‌های بین خود و خداوند جهت کسب شفاعت و ایجاد رابطه با خداوند به کار گرفته‌اند بطوریکه امروز از نظر عوام‌الناس حتی خود روحانیت به عنوان واسطه‌های بین خداوند و خودشان تعریف می‌کنند و به همین دلیل اسلام زیارتی برعکس اسلام فقاهتی و اسلام روایتی و اسلام ولایتی کارش نمادسازی به عنوان واسطه بین انسان و خداوند می‌باشد و همین امر شانس گرایش به اسلام زیارتی توسط عوام‌الناس را بیش از گرایش به اسلام‌های صوفیانه و فیلسوفانه و متکلمانه و فقاهتی و روایتی و ولایتی و غیره می‌باشد.

2 - نیاز رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران به نمادسازی و نهادسازی مذهبی، در شکل شیعی دولتی آن جهت رقابت با مناسک دینی اسلام که در راس آن‌ها حج می‌باشد. از آنجائیکه، در مدت 36 سال حیات سیاسی رژیم مطلقه فقاهتی، مراسم حج اعم از عمره و تمتع آن، به عنوان ابزاری در دست رقیب دیرینه رژیم مطلقه فقاهتی یعنی عربستان سعودی قرار داشته است با عنایت به اینکه عربستان سعودی تحت عنوان خادم الحرمین و متولی قبله مسلمانان جهان، به خصوص در طول 36 سال گذشته پیوسته تلاش کرده است، تا در ظلل این مناسک و نمادها و نهادهای دینی مسلمانان جهان، هژمونی سیاسی خود را بر بیش از 5/1 میلیارد مسلمانان اهل تسنن تثبیت و مدیریت نماید، به ویژه در این شرایط که مدت یک دهه است، (که از بعد از حادثه 11 سپتامبر 2001 در برج‌های دو قلوی نیویورک آمریکا و طرح، «جنگ تمدن‌های هانتیگتون» و شعار، «شروع جنگ‌های صلیبی بوش پسر» رئیس جمهور وقت آمریکا در سال 2001 و «تهاجم نظامی سرمایه‌داری جهانی تحت هژمونی امپریالیسم آمریکا همراه با اشغال نظامی افغانستان و عراق و لیبی» و «شکست جنبش دموکراسی‌طلبانه خلق‌های جهان عرب تحت عنوان بهار عربی» به علت دخالت نظامی و سیاسی سرمایه‌داری جهانی تحت هژمونی امپریالیسم آمریکا و «انحراف جنبش دموکراسی طلبانه بهار عربی در سوریه همراه با جایگزین شدن جنگ‌های فرقه‌ای و قومی در این کشور و...» که تضاد شیعه و سنی تحت رقابت دو رژیم ارتجاعی، یعنی رژیم ارتجاعی عربستان سعودی به عنوان هژمونی دولتی اهل تسنن و رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران به عنوان هژمونی هلال شیعه در منطقه به عنوان «تضاد غالب منطقه از شمال آفریقا تا جنوب آسیای شرقی درآمده است.»)

همین جایگزین شدن، تضاد شیعه، سنی به جای تضاد خلق - امپریالیسم و خلق - ارتجاع سیاسی حکومت‌های محلی و خلق -صهیونیسم و صلیب - هلال در منطقه باعث گردیده است تا تضاد شیعه و سنی به عنوان تضاد غالب در این شرایط در خدمت جنگ‌های نیابتی ارتجاع منطقه و امپریالیسم جهانی درآید که خود این جنگ‌های نیابتی منطقه تحت دو بلوک تسنن –عربستان سعودی و هلال شیعه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران باعث گردیده تا امروزه جوی خون مسلمان، از شمال آفریقا تا جنوب آسیای شرقی به راه افتد؛ لذا در این چارچوب است که، در شرایط فعلی، عربستان سعودی، تمامی جنگ‌های ضد شیعه از شمال آفریقا تا آسیای جنوب شرقی هدایت و مدیریت می‌کند، و رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران تمامی جنگ‌های هلال شیعه در منطقه خاورمیانه از سوریه و عراق گرفته تا لبنان و یمن و غیره مدیریت نظامی و اقتصادی و سیاسی می‌نماید.

علی ایحال، از آنجائیکه در این رقابت آنتاگونیستی بین دو رژیم عربستان سعودی و رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران؛ رژیم ارتجاعی عربستان سعودی تحت لوای، «مناسک و مراسم حج و قبله اول مسلمین، به عنوان متولی و خادم الحرمین» سعی می‌کنند در این جنگ شیعه و سنی در خدمت، «بسیج اهل تسنن بر علیه شیعیان و رژیم مطلقه فقاهتی ایران» درآورند، لذا طبیعی است که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران، در راستای تثبیت و تداوم هژمونی خودش بر هلال شیعه در جنگ نیابتی منطقه، برای بسیج 150 میلیون شیعه منطقه، بر اسلام زیارتی به عنوان آلترناتیو اسلام مناسکی عربستان سعودی تکیه نمایند و با صرف میلیاردها دلار هزینه همراه با بسیج اداری و نظامی و انتظامی و تدارکاتی از شهرداری تهران تا سپاه و حزب پادگانی خامنه‌ای و غیره، مراسم اربعین که از سال 93 رژیم مطلقه فقاهتی اقدام به تکوین آن کرده است، به عنوان آلترناتیو مراسم حج عربستان سعودی علم نماید.

آنچنانکه دیدیم، در اربعین 94 این رژیم جهت حضور بیش از یک میلیون و ششصد هزار نفر زوار ایرانی در آن «مراسم آلترناتیوی اربعین» تمامی ماشین، نظامی و انتظامی و اداری و سیاسی و اقتصادی و تدارکاتی، حکومتی را به استخدام گرفت و در راستای بسترسازی این مراسم‌های آلترناتیوی است که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران در داخل کشور با تبلیغات شبانه روزی خود بر طبل اسلام زیارتی (از چاه‌های مسجد جمکران گرفته تا عتبات و امام‌زاده‌ها و سازماندهی مداحان و هیئت‌های مذهبی و کاروان‌های مذهبی و تبلیغ و ترویج خرافات و غیره) می‌کوبد. چراکه، برای نمونه در این شرایط که رژیم مطلقه فقاهتی در رابطه با دخالت همه جانبی مستقیم نظامی در جنگ داخلی سوریه و حمایت از استراتژی روسیه و آزادی شهر حلب سوریه، شهر و روستاهای ایران را توسط ورود کاروان‌های کشته شده این جنگ حجله پوش کرده است، راهی جز این جهت توجیه دخالت همه جانبه و مستقیم نظامی خود در جنگ فرقه‌ای سوریه ندارد جز اینکه، تمامی این کشته‌ها را تحت عنوان مدافعین حرم حضرت زینب برای مردم نگون بخت ایران تفسیر و توجیه نماید و باز در همین رابطه بود که، در جریان حادثه منا در سال 94 (که نزدیک به 500 نفر از مسلمانان مظلوم ایران کشته شدند) رژیم مطلقه فقاهتی کوشید عدم مدیریت خودش را در برنامه‌ریزی جهت رمی جمره در منا با سیاسی کردن فاجعه منا هم پوشانی نماید (و به قول نظامی‌ها، با فرار از جلو دشمن خود را خلع سلاح نماید).

ماحصل اینکه، تلاش رژیم مطلقه فقاهتی بر آن است که با جهانی کردن مراسم اربعین امام حسین بتواند در ظل آلترناتیوسازی، این مراسم در خدمت بسیج 150 میلیون شیعه بر علیه 5/1 میلیارد مسلمان اهل تسنن درآورد و در همین راستا که اقدام به نهادسازی عظیم زیرساختی، از جاده، ساختمان، گرفته تا مداح و کاروان‌ها و غیره در کربلا و نجف و دیگر شهرهای مذهبی عراق کرده است. بطوریکه دیدیم، در سال 88 در اوج اعتلای جنبش‌های اجتماعی ایران، برای بردن محجر طلائی قبر امام حسین، رژیم مطلقه فقاهتی علاوه بر صرف میلیاردها تومان بابت هزینه طلا و محجرسازی، شهر به شهر با تعطیل کردن ادارات، توده‌های شهر و روستای این مسیر از اصفهان تا کربلا به دنبال این محجر طلائی روانه کرده بود؛ و مدت بیش از یکماه با حرکت این محجر خالی طلائی در شهر و روستاهای ایران، مردم ایران را توسط این نماد طلائی سر گرم خود کرده بود.

3- سومین نیاز رژیم مطلقه فقاهتی به «اسلام زیارتی» برمی‌گردد، به بهره‌وری 36 ساله سیاسی این رژیم از «اسلام زیارتی» در داخل کشور، جهت بسیج عوام‌الناس ایران، در راستای نیل به اهداف سیاسی و حکومتی خود، بطوریکه، از سال 57 به موازات اعتلای جنبش‌های عام اجتماعی ایران، جریان طرفدار اسلام ولایتی که از راه رسیده بود جهت موج سواری و کسب هژمونی جنبش ضد استبدادی مردم ایران (در غیبت رهبری و سازماندهی نیروهای پیشتاز سیاسی ایران)، از آنجائیکه این جریان موج سوار و از راه رسیده فاقد تشکیلات و تئوری و برنامه عملی و سیاسی و اقتصادی بود، لذا جهت پر کردن این خلاء نظری و عملی‌اش، راهی جز این نداشتند مگر اینکه توسط تکیه بر اسلام زیارتی و مراسم مربوطه به بسیج عوام‌الناس در رابطه با اهداف سیاسی، اسلام ولایتی خود بپردازند.

به عبارت دیگر از همان آغاز (یعنی سال 57) که جریان از راه رسیده اسلام ولایتی که بعدا بسترساز تکوین رژیم مطلقه فقاهتی حاکم شدند، کوشیدند تا با تکیه بر اسلام زیارتی، اسلام ولایتی خود را نهادینه سیاسی و اداری و حکومتی بکنند و صد البته بعدا در طول 36 سال جاری، رژیم مطلقه فقاهتی مولود اسلام ولایتی را توسط اسلام زیارتی یا اسلام مداحی‌گری نهادینه کنند، به همین دلیل، از بعد سرنگونی رژیم توتالی‌تر و کودتائی پهلوی، جریان اسلام ولائی که هیچگونه آمادگی نظری و عملی و تشکیلاتی و برنامه‌ای و تاکتیکی و استراتژی جهت کسب حکومت نداشت، در طول 36 سال گذشته، جهت پر کردن این خلاء نظری و عملی خود، بیشترین بهره‌وری از اسلام زیارتی برده است که این بهره‌وری سیاسی رژیم مطلقه فقاهتی در طول 36 سال گذشته از اسلام زیارتی عبارت بوده‌اند از:

الف – تکیه بر احساسات عوام‌الناس توسط تحریک این احساسات در ظل اسلام زیارتی و اسلام مداحی‌گری جهت نفی رقیب سیاسی خود در عرصه شطرنج تقسیم باز تقسیم قدرت در درون حکومت. آنچنانکه در مراسم 9 دیماه 88 دیدیم که چگونه این رژیم کوشید تا در لوای سازماندهی هیئت‌های مذهبی و مداحان دولتی در ظل حزب پادگانی خامنه‌ای، سرکوب خونین عاشورای 88 جنبش‌های اجتماعی مردم ایران تحت هژمونی جنبش سبز میرحسین موسوی و کروبی هم پوشانی و نفی نماید.

ب – تکیه بر احساسات عوام‌الناس توسط تحریک آن‌ها در لوای اسلام زیارتی جهت مشارکت تکلیفی عوام‌الناس ایران در انتخابات صوری رژیم مطلقه فقاهتی، برای نهادینه کردن این رژیم. در این رابطه کافی است تا سازماندهی در سایه حزب پادگانی خامنه‌ای در طول 26 ساله گذشته، به خصوص در زمان انتخابات مهندسی شده و صوری رژیم مورد عنایت قرار گیرد.

ج – سازماندهی کردن حکومتی مداحان و هیئت‌های مذهبی و متولیان قبور و دیگر نهادها از ائمه جمعه و جماعت گرفته تا مبلغان حوزه‌های فقاهتی توسط حزب پادگانی خامنه‌ای جهت ایجاد پایگاه اجتماعی از عوام‌الناس برای حکومت و جایگزین کردن این تشکیلات سنتی به جای تشکیلات مدرن حزبی.

د - مقابله کردن با «اسلام تطبیقی و آگاهی‌بخش» توسط تبلیغ اسلام زیارتی به عنوان باور تاریخی مردم ایران. آنچنانکه در همین رابطه در طول 36 گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی این رژیم با تکیه بر مراسم سنتی اسلام زیارتی تلاش کرده است، تا اسلام تطبیقی و آگاهی‌بخش را به محاق بکشاند.

والسلام