تحلیل اوضاع جاری / تحلیل سیاسی، منطقه‌ای – بین‌المللی

خاورمیانه آبستن تحولات جدید

آنچنانکه در قسمت اول، «تحلیل اوضاع جاری در سرمقاله شماره 77 نشر مستضعفین» مطرح کردیم، طبق سنوات چهل ساله گذشته، آرمان مستضعفین و نشر مستضعفین، تلاش ما پیوسته بر این امر بوده و بر این سیاق هست که در سرفصل‌های تند پیچ بحران‌های سیاسی در داخل و منطقه و بین‌المللی تحت عنوان «تحلیل اوضاع جاری» جهت دستیابی به تحلیل سیاسی همه جانبه مشخص و کنکریت برای تعیین وظایف و مسئولیت سیاسی خودمان، اقدام به تحلیلی سیاسی بکنیم، که در چارچوب آن سه مؤلفه داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی، بتواند به صورت دیالکتیکی و کنکریت تبیین و تفسیر بشوند.

 

لذا از آنجائیکه در شرایط فعلی، هم در داخل کشور به علت خودویژگی‌های شرایط سیاسی، در مرحله پسابرجام و پساتحریم و پیشاانتخابات دو قلوی اسفند ماه 94، جامعه ایران آبستن تحولات جدیدی می‌باشد و هم در عرصه منطقه خاورمیانه و بین‌المللی، به علت انتقال رقابت نظامی و سیاسی بلوک‌های قدرت در عرصه جهانی و منطقه‌ای به بحران و جنگ داخلی سوریه و صف‌آرائی جدید نظامی و سیاسی در منطقه خاورمیانه، باعث شده است تا این صف‌بندی جدید سیاسی و نظامی در سوریه و منطقه خاورمیانه، منطقه و به تبع آن توازن و نظم بین‌المللی را، «آبستن تحولات و تقسیم باز تقسیم جدیدی از قدرت بکند»؛ لذا با توجه به این حساسیت خودویژه شرایط است، که جهت دستیابی به تحلیل سیاسی همه جانبه نیازمند به ارائه، «تحلیل اوضاع جاری جدیدی» شدیم. در همین رابطه، در این قسمت، از «تحلیل اوضاع جاری جدید» در ادامه قسمت اول قبلی، «که به تحلیل سیاسی اوضاع جاری در داخل کشور پرداختیم» به «تحلیل اوضاع جاری منطقه و بین‌المللی» می‌پردازیم، که برای فهم خودویژگی‌های حساس، «شرایط جدید منطقه و بین‌المللی» طرح وقوع چند پارامتر محوری جدید در منطقه و جهان در این رابطه ضرورت پیدا می‌کند.

الف - از بعد از عملیات، «13 نوامبر داعش در پاریس» که بزرگ‌ترین حمله داعش به قلمرو یک کشور غربی می‌باشد (و از بعد از عملیات 11 سپتامبر 2001 القاعده، در نیویورک و واشنگتن آمریکا، بزرگ‌ترین عملیات تروریستی در جهان سرمایه‌داری است) جهان و منطقه خاورمیانه و سوریه وارد فاز نوینی در عرصه سیاسی –نظامی گردیده است. آنچه در رابطه با تحلیل سیاسی، «عملیات 13 نوامبر داعش در پاریس» حائز اهمیت می‌باشد، این است که، از آنجائیکه تا قبل از عملیات پاریس، در چارچوب استراتژی اولیه داعش برعکس، جریان القاعده، کانون فعالیت نظامی داعش، کشورهای مسلمان نشین منطقه از شمال و غرب آفریقا تا آسیای جنوب شرقی یعنی سوریه، لبنان، عراق، لیبی، تونس، الجزائر، مصر، یمن، پاکستان، افغانستان، نیجریه و غیره بود و در این رابطه، «استراتژی داعش» برعکس «استراتژی القاعده» بود چراکه، جریان داعش در کانتکس استراتژی اولیه خود تلاش داشتند تا، با «تمرکز عملیات خود در کشورهای مسلمان منطقه همراه با عدم تعرض نظامی به جهان سرمایه‌داری، علاوه بر احتراز از جنگ تمام عیار توسط جهان سرمایه‌داری بر علیه خود، عملا زمینه ماندگار شدن حکومت خود در این منطقه را فراهم نمایند.»

در همین رابطه بود که، «سران داعش به نقد استراتژی القاعده می‌پرداختند، چراکه استراتژی القاعده از آغاز تا کنون، بر مبنای اولویت تعرض نظامی به جهان سرمایه‌داری و در راس آن‌ها امپریالیسم آمریکا، بر کشورهای مسلمان منطقه قرار دارد» لذا در این رابطه بود که، سران داعش، علت عدم توانائی القاعده جهت دست به حکومت و قدرت سیاسی، و تمرکز جنگ همه جانبه، جهان سرمایه‌داری تحت هژمونی امپریالیسم آمریکا از 11 سپتامبر 2001 الی زماننا هذا جهت نابودی این جریان، در انحراف استراتژی القاعده به علت اولویت عملیات نظامی برون منطقه‌ای بر علیه جهان سرمایه‌داری و در راس آن‌ها امپریالیسم آمریکا تبیین می‌کردند؛ لذا در همین رابطه بود که، سران داعش، در تدوین استراتژی اولیه خود، برای اینکه گرفتار، جنگ همه جانبه جهان سرمایه‌داری به رهبری امپریالیسم آمریکا نشوند، و برای اینکه بتوانند در منطقه صاحب قدرت سیاسی قابل تحمل برای مغرب زمین گردند. برعکس داعش، استراتژی عملیات نظامی خود را، به جای اولویت برون منطقه‌ای، در چارچوب کشورهای مسلمان نشین منطقه تبیین و تعریف کردند.

لذا در این رابطه بود که در عرصه استراتژی اولیه داعش، از انجام هر گونه عملیات نظامی تحریک‌آمیز برون منطقه‌ای، در جهان سرمایه‌داری و مغرب زمین، خودداری می‌شد؛ لذا عملیات 13 نوامبر داعش در پاریس، نشان دهنده، فرایند جدیدی در استراتژی این جریان می‌باشد چراکه فشار نظامی جدید دو ائتلاف آمریکا و روسیه بر داعش در سوریه و عراق، آنچنان فضا را بر داعش تنگ کرده است و موجودیت این جریان را به چالش کشیده است، که برای داعش در این شرایط، جهت مقابله با جنگ همه جانبه دو ائتلاف آمریکا و روسیه، راهی جز روی‌آوری به استراتژی القاعده باقی نمانده است، به عبارت دیگر شاید بهتر باشد، که اینچنین مطرح کنیم، که استراتژی جدید داعش، که با عملیات 13 نوامبر پاریس، آغاز شده است، «یک استراتژی تحمیلی، توسط تاسی کردن این جریان از استراتژی القاعده، جهت مقابله کردن، با جنگ همه جانبه تحمیلی دو ائتلاف روسی و آمریکا در عراق و سوریه می‌باشد.»

علی ایحال، به این دلیل است که، از بعد حادثه 13 نوامبر پاریس جناح‌های جنگ سالار کشورهای سرمایه‌داری مغرب زمین و در راس آن‌ها امپریالیسم فرانسه، پیوسته می‌کوشند تا، بر طبل جنگ همه جانبه بر علیه داعش و دولت اسد در سوریه و عراق بکوبند؛ و باز در این رابطه است که، سردمداران امپریالیسم فرانسه، «واقعه پاریس را یازده سپتامبر فرانسه خواندند» و فرانسوا اولاند با رفتاری، مشابه رفتار، «جرج بوش پسر در 11 سپتامبر 2001، حادثه 13 نوامبر پاریس را اعلام جنگ داعش با فرانسه نامید» و ناو هواپیمابر، شارل دوگل روانه مدیترانه کرد و از تغییر قانون اساسی، در جهت کنترل شهروندان فرانسوی و سلب تابعیت و اخراج شهروندان نامطلوب، سخن به میان آوردند؛ و بدین شکل، تلاش می‌کنند تا با محدود کردن آزادی‌ها و تشویق نژادپرستی، «به جنایتی با جنایت بزرگ‌تر پاسخ دهند» آن‌ها می‌خواهند بدین وسیله به بهانه مبارزه با تروریسم، علاوه بر نقض حقوق شهروندی، وجود هر مهاجر مشرق زمین، تروریست بالقوه تعریف کنند.

باز در این رابطه است که فرمان تشدید بمباران مناطق تحت کنترل داعش صادر کردند؛ و علی ایحال، از این مرحله بود که، هر چند قبل از حادثه 13 نوامبر موضوع هجوم آوارگان خاورمیانه و در راس آن‌ها آوارگان سوریه به طرف کشورهای مغرب زمین به صورت یک بحران بین‌المللی برای جهان سرمایه‌داری درآمده بود، اما از بعد از واقعه 13 نوامبر پاریس توسط جنگ همه جانبه جهان سرمایه‌داری به منطقه، شرایط نوینی بر منطقه خاورمیانه حاکم گردیده است، که باعث شده است، تا منطقه آبستن تحول جدیدی بشود.

ب - در راستای همین رقابت نظامی بین کشورهای متروپل، در منطقه خاورمیانه، در فرایند جدید بعد از 13 نوامبر پاریس بود که در روز یکشنبه هشتم آذرماه، هواپیمای جنگنده سوخو – 24 روسیه، توسط جنگنده‌های ترکیه ساقط گردید که سقوط این جنگنده روسیه، توسط ترکیه، در این فرایند جدید شرایط، بسترساز تنش نوینی، در بازار آشفته سیاسی و نظامی منطقه گردید. چراکه:

اولا در شرایطی جنگنده سوخو -24 روسیه ساقط شد، که روسیه با عملیات همه جانبه و با ائتلاف با ایران و حزب الله لبنان و عراق و دولت سوریه و چین، و به عنوان آلترناتیو و رقیب ائتلاف سرمایه‌داری غرب و ارتجاع منطقه و ترکیه تلاش می‌کند، تا در خاک سوریه، به حفظ اقتدار خود در دریای مدیترانه و به خصوص به تثبیت موقعیت نظامی –اقتصادی در شرق این دریا و تقویت پرستیژ بین‌المللی در عرصه جهانی بپردازد.

ثانیا در این شرایط، منافع سیاسی و استراتژیک روسیه در منطقه خاورمیانه در گرو، تثبیت اقتدار نظامی و اقتصادی این کشور بر شرق مدیترانه توسط پایگاه نظامی طرطوس سوریه می‌باشد (که تا سال 2042 در رهن و اجاره روسیه است) از این رو حضور و تحرکات نظامی ائتلاف غرب و هم پیمان آن‌ها ترکیه، در سوریه، در نگاه روسیه، به معنای به مخاطره افتادن اهداف استراتژیک روسیه شمرده می‌شود.

ثالثا شهر طرطوس بعد از لاذقیه دومین بندر بزرگ و مشرف بر مدیترانه در غرب کشور سوریه می‌باشد، لذا گسترش عملیات، گروه‌های تروریستی در غرب سوریه، زمینه را برای به خطر افتادن امنیت، پایگاه نظامی طرطوس روسیه فراهم می‌کند.

رابعا در این شرایط، ترکیه در راستای حمایت از ترکمن‌های سوری، و دفاع از گروه‌های مبارز معتدل ضد بشار اسد، برای کنترل مسیر تردد لجستیکی، تا لاذقیه و طرطوس تلاش می‌کند که این موضوع خود موجب نگرانی دولت روسیه شده است.

خامسا پیامدهای سرنگونی جنگنده روسی تا این زمان، که برای ترکیه غیر قابل پیش‌بینی بوده است، عبارتند از:

1 - تضعیف روابط روسیه و ترکیه.

2 - ایجاد تنش خطرناک بین روسیه و ناتو.

3 - به شکست کشیده شدن مذاکرات سیاسی وین.

4 - انزوای ترکیه تا آنجا که ترکیه منهای تحریم‌های کمرشکن اقتصادی و قطع گاز روسیه، اکنون نگران واکنش غافل‌گیرانه و پیش‌بینی نشده نظامی روسیه نیز هست. چراکه روسیه، بعد از این حادثه با استقرار سامانه ضد هوایی اس 400 و جنگنده‌های سوخو 34 مجهز به موشک‌های هوا به هوا در داخل خاک سوریه، کل آسمان منطقه را در تیررس خود قرار داده است و این حق را برای خود قائل شده است تا هر پرنده‌ای را در آسمان سوریه هدف قرار دهد.

سادسا ترکیه در ارزیابی خود جهت سرنگون کردن جنگنده روسیه، دو اشتباه بزرگ کرد:

اول اینکه، اهمیت ژئوپلتیک سوریه، برای روسیه به مثابه تنها پایگاه روسیه در خاورمیانه، و سوریه به عنوان تنها دریچه برای پوتین جهت بازسازی نفوذ از دست رفته دوران پس از شوری در منطقه خاورمیانه و عامل حضور دائمی روسیه در آب‌های مدیترانه، در نظر نگرفت یا کم بها داد.

دوم اینکه، شرایط زمانی انجام این حادثه، که بعد از عملیات داعش در پاریس و یک روز بعد از عملیات داعش در لبنان و عراق بود، و جهانیان نگران عملیات بعدی داعش بودند در نظر نگرفت. در نتیجه، طبیعی بود که، سرنگونی کردن جنگنده روسیه، که مشغول عملیات بر علیه داعش بود، در چنین شرایطی، ضربه‌ای برای ترکیه باشد، البته، برداشت ترکیه از انجام این عمل آن بود که، با توجه به وضعیت نه چندان خوب اقتصادی روسیه و فشارهای ناشی از تحریم‌های این کشور به علت اشغال کریمه توسط غرب، پوتین منافع اقتصادی از جمله سرمایه‌گذاری‌های سنگین ترک‌ها در روسیه و قرارداد انتقال نفت و گاز به اروپا از طریق ترکیه را، به یک فروند جنگنده نخواهد فروخت.

سابعا دعوت ترکیه از نمایندگان پیمان ناتو که خود عضو آن می‌باشد جهت برگزاری اجلاس فوری در حمایت از او نه تنها نتایج دلخواه برای رجب طیب اردوغان به همراه نداشت، بلکه با موضع مخالف به ویژه فرانسه هم روبرو شد؛ لذا به همین دلیل در این شرایط، هم‌پیمانان ترکیه در پیمان ناتو حاضر به حمایت از اقدام ترکیه در زدن هواپیمای روسی نیستند، و اولویت سیاستشان در این مرحله، مقابله با داعش می‌دانند نه با روسیه.

ثامنا برای پوتین که هنوز از فاجعه بمب گزاری در هواپیمای مسافربری در مصر قد راست نکرده بود، در این شرایط، سقوط هواپیماهای جنگی توسط ترکیه، باعث رشد نارضایتی مردم نسبت به او گردید، همین امر عاملی شد تا، واکنش اولیه پوتین نسبت به این امر بسیار شدید باشد، که این واکنش عبارت بودند از:

1 - تعلیق فعالیت شرکت‌های روسیه در ترکیه.

2 - تعلیق فعالیت شرکت‌های ترکیه در روسیه.

3 - نیاز شهروندان ترکیه به اخذ ویزا جهت سفر به روسیه از آغاز سال 2016.

4 - قطع واردات از ترکیه.

5 - متوقف کردن توریسم بین دو کشور؛ و لذا بدین ترتیب بود، که پوتین ثابت کرد برای او در قضیه سقوط جنگنده سوخو -24 توسط ترکیه، کفه منافع ژئوپلیتیکی در سوریه، بیشتر ارزش دارد تا منافع اقتصادی در ترکیه.

البته در همین رابطه، بحران داخلی ترکیه بعد از سقوط سوخو -24 روسیه توسط:

1 - قتل حقوقدان برجسته طرفدار کردها.

2 - دستگیری مدیر مسئول روزنامه جمهوریت و معاون او.

3 - دستگیری برخی مقامات نظامی و غیره، نشان داده است، که خود ترکیه هم آبستن رویدادهای جدیدی در آینده در این رابطه می‌باشد.

ج- بحران سوریه و جنگ داخلی 5 ساله آن در شرایط فعلی، بدل به یک بحران منطقه‌ای- جهانی شده است، زیرا تمامی تضادهای بین‌المللی بین دو بلوک شرق و غرب و تضادهای فرقه‌ای و مذهبی، منطقه‌ای بین دو بلوک تسنن دولتی تحت رهبری عربستان و ترکیه و قطر و بلوک هلال شیعه دولتی تحت هژمونی رژیم مطلقه فقاهتی ایران و غیره، در شرایط فعلی همه در جنگ داخلی سوریه مادیت پیدا کرده است. در نتیجه، این همه باعث گردیده است تا، در این شرایط حساس، مبارزه با آن چه که دشمنی و هدف اصلی عنوان می‌شود، یعنی مبارزه با داعش و تروریسم، عملا تحت الشعاع رقابت‌های منطقه‌ای و جهانی قرار گیرد؛ لذا به همین دلیل است که، برای نمونه در شرایط فعلی، اعزام نیروی زمینی توسط ترکیه و آمریکا به عراق به یک باره باعث گردید تا کفه تنش‌های سیاسی و نظامی و دیپلماسی منطقه از کشور سوریه به طرف عراق سنگینی کند، زیرا از بعد از دخالت نظامی و سیاسی همه جانبه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم تحت سپاه قدس در سوریه و عراق و از بعد تکوین ائتلاف نظامی رژیم مطلقه فقاهتی و سرانگشت اجرائی و نظامی‌اش حزب الله لبنان و سوریه و عراق تحت هژمونی روسیه و حمایت چین به عنوان آلترناتیو ائتلاف جهان سرمایه‌داری و ارتجاع منطقه و ترکیه تحت هژمونی ناتو و امپریالیسم آمریکا و از بعد از ملاقات سه ساعته پوتین با خامنه‌ای در تهران در حاشیه جلسه سران تولید کننده گاز و از بعد از اینکه پوتین و خامنه‌ای رسما دولت بشار اسد را به عنوان خط قرمز خود اعلام کردند و غیره، از آنجائیکه، کشور عراق و نخست وزیر عراق به عنوان فرمانده قوا رسما حمایت خودشان را از ائتلاف آلترناتیو، تحت هژمونی روسیه در برابر ائتلاف جهان سرمایه‌داری و ارتجاع منطقه و ترکیه اعلام کردند و حاضر شدند تا، پایگاه‌های نظامی در اختیار روسیه قرار دهند، این امر، علاوه بر اینکه توازن نظامی و سیاسی بین دو ائتلاف جهانی و منطقه‌ای، به نفع ائتلاف روسیه، در این شرایط تغییر داده است، عاملی گردیده تا ائتلاف رقیب تحت هژمونی امپریالیسم آمریکا، در راستای تغییر دوباره در موازنه بین دو ائتلاف رقیب در منطقه سقوط و برکناری حیدر العبادی نخست وزیر عراق و تجزیه عراق به سه قسمت کردستان شمال و تسنن مرکز و شیعه جنوب به صورت نظامی و سیاسی به خصوص از بعد مذاکرات وین در دستور کار آمریکا و ترکیه قرار گیرد.

در این رابطه اعزام نیروی نظامی آمریکا و ترکیه به داخل خاک عراق، باعث گردیده تا شرایط سیاسی منطقه خاورمیانه در این تندپیچ سیاسی و نظامی به شدت پیچیده بشود. چراکه قشون‌کشی نظامی آمریکا و ترکیه در راستای تجزیه عراق و برکناری حیدر العبادی و تغییر موازنه بین شیعه و سنی در عراق و جایگزین کردن، فراکسیون اتحاد ملی عراق به ریاست ایاد علاوی، به عنوان مدیریت سیاسی بخش تجزیه شده مرکزی تسنن نشین عراق، پس از آزادسازی موصل از دست داعش می‌باشد و به همین دلیل در این شرایط حساس، پروژه برکناری حیدر العبادی و تجزیه عراق به معنای شکست پروژه نظامی –سیاسی رژیم مطلقه فقاهتی در منطقه خاورمیانه می‌باشد. که مدت پنج سال است که رژیم مطلقه فقاهتی، بار اقتصادی و سیاسی و نظامی این پروژه را بر دوش می‌کشد و به خصوص از بعد از ورود همه جنبه روسیه و تکوین ائتلاف جدید تحت هژمونی روسیه، بار تامین نیروی انسانی و نظامی، بر دوش رژیم مطلقه فقاهتی قرار گرفته است.

در این رابطه، کاروان کشته جنگ داخلی سوریه امروز تحت عنوان مدافعین حرم شهر و روستاهای ایران را سیاه پوش کرده است؛ و هر چند رژیم مطلقه فقاهتی، می‌کوشد تا توسط، گرم کردن تنور اسلام زیارتی و اعزام میلیونی زوار با هزینه نجومی به زیارت عتبات، بسترهای ذهنی جهت تزریق این بار عظیم بر جامعه مصیبت زده ایرانی را فراهم کند، ولی بی‌شک شکست استراتژی رژیم مطلقه فقاهتی در منطقه، توسط تجزیه عراق و سقوط و برکناری دولت حیدر العبادی باعث می‌گردد تا، شرایط برای بزرگ‌ترین شکست تاریخ 36 ساله رژیم مطلقه فقاهتی در منطقه و داخل فراهم بشود. چرا که، با تجزیه عراق علاوه بر اینکه، هلال شیعه در منطقه منهزم می‌گردد، خط قرمز رژیم مطلقه فقاهتی در منطقه که حفظ دولت بشار اسد می‌باشد، هم به چالش کشیده می‌شود. که حذف حاکمیت دولت اسد در سوریه، به معنای نابودی حزب الله لبنان که سرانگشت اجرائی و نظامی، رژیم مطلقه فقاهتی می‌باشد نیز هست و پیامد آن، شکست رژیم مطلقه فقاهتی در جنگ نیابتی یمن نیز می‌باشد.

به همین دلیل رژیم مطلقه فقاهتی در این شرایط نوک پیکان استراتژی خودش در منطقه به طرف ترکیه و فشار آوردن بر این کشور جهت خارج کردن، نیروی‌های نظامی خود، از خاک عراق قرار داده است. که البته در ادامه آن، حمایت سیستانی از حیدر العبادی و حمایت سیاسی نظامی خود رژیم مطلقه فقاهتی، از حاکمیت شیعه در عراق و مخالفت با تجزیه عراق می‌تواند در این شرایط اولویت استراتژی رژیم مطلقه فقاهتی در منطقه باشد. اینکه، آیا با شکست داعش در عراق، و آزادسازی موصل، آنچنانکه عربستان و ترکیه و امپریالیسم آمریکا، می‌خواهند عراق تجزیه می‌شود و هلال شیعه منهزم می‌گردد و دولت حیدر العبادی برکنار می‌رود، و استراتژی رژیم مطلقه فقاهتی در منطقه شکست می‌خورد و رژیم مطلقه فقاهتی مجبور می‌شود، تا از خط قرمز خود در سوریه یعنی حفظ دولت بشار اسد عقب نشینی کند و حزب الله لبنان در پایان خط اقتدار خود قرار دارد و جنگ نیابتی رژیم مطلقه فقاهتی در یمن خاموش می‌شود، همه و همه بستگی به موقعیت هژمونی نظامی و سیاسی روسیه در جنگ خاورمیانه، در رقابت با ائتلاف آلترناتیو دارد.

به هر حال، این همه باعث گردیده است، تا منطقه خاورمیانه در شرایط فعلی، «در آستانه تحولی جدید قرار گیرد.»  

پایان