«آب‌های آلوده به کوسه» دوباره طغیانی شده‌اند! (سرمقاله)

در شرایطی جامعه امروز ایران به استقبال انتخابات دولت دوازدهم در 29 اردیبهشت ماه 96 می‌رود که از یکطرف بحران اقتصادی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، که «یک بحران ساختاری می‌باشد و ریشه در ساختار سرمایه‌داری وابسته و نفتی و رانتی حاکم دارد»، آخرین رمق جامعه ایران را گرفته است. نفتی‌تر شدن اقتصاد و افزایش ضریب اثرگذاری بخش غیر واقعی اقتصاد نسبت به کل اقتصاد سرمایه‌داری وابسته و رانتی و نفتی حاکم، همراه با افزایش شکاف طبقاتی و تورم لجام گسیخته و رکود فراگیر و پس‌روی صنایع داخلی در برابر پیشروی قاچاق هدایت شده حکومتی، واردات کالاهای مصرفی و فساد چند لایه‌ای و سیستمی و ساختاری رژیم مطلقه فقاهتی حاکم - که مدت 37 سال است که از فاز سرقت خارج شده است و وارد فاز غارت شده است -، وصف الحال سرمایه‌داری حاکم و رژیم مطلقه فقاهتی حاکم می‌باشد.

 

البته در این شرایط تند پیچ و حساس با عمده شدن فسادهای ساختاری و سیستمی و چند لایه‌ای درون رژیم مطلقه فقاهتی، این فسادهای ساختاری و سیستمی تا آنجا فراگیر شده است که طبق گفته رمضان‌زاده سخنگوی دولت سید محمد خاتمی، برخی از این افراد در دولت نهم و دهم، پول‌هائی به جیب زدند که در 200 سال گذشته کل بخش خصوصی و حکومتی نمی‌توانست به این چنین ثروت‌هائی دست پیدا کنند (که البته همه این‌ها معلول درآمد بیش از 800 میلیارد دلاری نفتی بود، که دولت نهم و دهم به دست آورد).

علی هذا، در همین رابطه است که سیر این فسادهای مالی سیستمی و ساختاری و چند لایه‌ای، امروزه «از لایه سرقت‌های چند هزار میلیارد تومانی، وارد لایه فیش‌های حقوقی چند صد میلیون تومانی مدیران کشوری و لشکری و خصوصی رژیم مطلقه فقاهتی رسیده است». آنچنانکه دیوان محاسبات رژیم مطلقه فقاهتی در تیرماه 95 اعلام کرد که «5900 میلیارد تومان تخلف در حقوق‌های نامتعارف روی داده است»؛ و این در شرایطی است که «حداقل دستمزد ماهانه 24 میلیون خانوار زحمتکش ایرانی، طبق مصوبه شورایعالی کار رژیم مطلقه فقاهتی در سال 95، مبلغ 812 هزار تومان یعنی یک سوم خط فقر اعلام شده توسط مراکز آماری رژیم مطلقه فقاهتی می‌باشد» و این به معنای آن است که، مبلغ فیش حقوقی ماهانه یک مدیر مثلا کشوری رژیم مطلقه فقاهتی، مثل بیمه مرکزی یا بانک‌ها اعم از بانک رفاه یا بانک ملت و غیره، که طبق اعلام خود رژیم ماهانه بیش از 250 میلیون تومان دریافت می‌کرده‌اند، برابر است با درآمد 20 سال حقوق یک کارگر ایرانی.

علی ایحال، رکود ساختاری نظام سرمایه‌داری حاکم در این شرایط باعث شده است تا نه تنها دو شاخص رشد اقتصادی و نرخ تشکیل سرمایه گذاری و رشد تولید ناخالص ملی منفی بشود، بلکه تمام آمارهای کلان اقتصادی، (غیر از نرخ تورم) منفی گردد که خود این امر در این شرایط بسترساز آن شده است، تا

اولا  سونامی حجم نقدینگی از 950 هزار میلیارد تومان سال 92 به 1200 هزار میلیارد تومان (یک تریلیون و دویست هزار میلیارد تومان) برسد.

ثانیا با تعطیلی روزمره و ساعت‌مره نهادهای تولیدی به علت گستردگی سایه رکود بر همه حوزه‌های اقتصادی حاکم، درآمد و مصرف جامعه ایران کاهش روزمره پیدا کند. که همین کاهش مصرف مردم باعث گردیده است، تا تورم که در سال 91 و 92 به بیش از 50% رسیده بود در سایه این رکود و کاهش مصرف، امروز به کمتر از 20% برسد (البته رژیم مطلقه فقاهتی این کاهش اسف بار تورم که مولود کاهش درآمد و کاهش مصرف جامعه محروم ایران می‌باشد، به عنوان یک امتیاز برای خود تلقی می‌کند).

ثالثا افزایش روزمره بیکاری، در سایه گستردگی رکود و رشد منفی تولید ناخالص ملی به حدی رسیده است که طبق آمارهای خود رژیم مطلقه فقاهتی، «ارتش بیکاران رسمی جامعه ایران امروز، بیش از 15 میلیون نفر جمعیت دارد.»

رابعا گسترش فقر همراه با سونامی بیکاری و شکاف طبقاتی و فساد چند لایه‌ای سیستمی و ساختاری و قاچاق گسترده بیش از 30 میلیارد دلار در سال توسط نهادهای وابسته به رژیم مطلقه فقاهتی (آنچنانکه طبق گزارش رحمان فضلی وزیر کشور دولت یازدهم کف گردش نقدینگی مواد مخدر در کشور بیش از ده هزار میلیارد تومان می‌باشد) و پولشوئی سیستماتیک حکومتی و دولتی باعث گردیده است تا ارتش معتادان رسمی ایران، امروز بیش از 4 میلیون نفر جمعیت داشته باشد.

خامسا کاهش روتین درآمد سرانه بیش از 80% جامعه ایران (که خود بسترساز فساد گسترده و عمیق در جامعه امروز ایران شده است) باعث گردیده است، تا موضوع فیش‌های حقوقی نجومی در ادامه فسادهای غارتگرانه چند هزار میلیارد تومانی گذشته، برای مردم فقرزده ایرانی، تنها صورت نمایش نوک قله کوه یخی باشد که از دور سر بیرون کشیده است و هنوز تمام بدنه این کوه یخ در زیر آب‌های اقیانوس پنهان است.

سادسا بحران اقتصادی رژیم مطلقه فقاهتی باعث گردیده است تا «طبقه متوسط جامعه ایران، به سمت حاشیه‌نشینی سرازیر بشود» که همین رشد سونامی‌وار حاشیه‌نشینی و حاشیه‌های تولیدی، عاملی شده است تا بحران عمیق ساختار طبقاتی در جامعه امروز ایران حاصل بشود «و همین بحران فراگیر ساختار طبقاتی است که باعث گردیده است، تا در جامعه امروز ایران، بسترساز زایش و پیدایش دوباره سرطان پوپولیسم ستیزه‌گر و غارتگر و دگماتیسم بشود.» چرا که پوپولیسم ستیزه گر و غارتگر و دگماتیسم زمانی می‌تواند در صفحه شطرنج تقسیم باز تقسیم قدرت جناح‌های درونی رژیم مطلقه فقاهتی حاضر و حاکم بشود، که بین دو جناح به اصطلاح اصول‌گرا و اصلاح‌طلب امکان وفاق وجود نداشته باشد و راه‌های مهندسی شده حزب پادگانی خامنه‌ای جهت جوش دادن و تقسیم قدرت بین جناح‌های درونی حکومت به بن بست رسیده باشد.

سابعا عدم مناسبات سالم اقتصادی، همراه با عدم تقسیم عادلانه ثروت و فقر روزافزون بیش از 80% خانواده‌های ایرانی، و کاهش روزافزون مصرف، به علت فقر و رکود حاکم که بسترساز کاهش کیفیت سطح زندگی بیش از 80% جامعه ایران شده است، در کنار بحران اقتصادی به اوج خود برسد، باعث فرو پاشیدن عقربه‌های شاخص‌های کلان اقتصادی بشود.

علی ایحال، رشد سونامی‌وار حاشیه‌نشینان در 37 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی به خصوص در 20 سال گذشته، که مولود رشد روزافزون فاصله طبقاتی می‌باشد، در این شرایط بحرانی جامعه ایران، «بسترساز تکوین جنبش حاشیه‌نشین‌ها شده است» که به علت اینکه جنبش حاشیه‌نشین‌ها، برعکس جنبش کارگری و مزدبگیران از لحاظ ساختاری، گروه‌هائی فاقد بسترهای تشکیلاتی می‌باشند، لذا همین امر باعث گردیده است، تا شرایط برای «اتمیزه» شدن جنبش حاشیه‌نشین‌ها، در جامعه ایران فراهم بشود؛ و همین خصلت اتمیزه جنبش حاشیه‌نشین‌های جامعه ایران باعث شده است، که جنبش حاشیه‌نشینی ایران به صورت دسته‌های جدا از هم تکوین پیدا کنند.

در نتیجه این اتمیزه بودن ساختار حرکت جنبش حاشیه‌نشینی، به علت زمینه مذهبی سنتی باعث گردیده است، تا با عنایت به عدم وجود برنامه هدفمند و مشخص در حرکت اعتراضی جنبش حاشیه‌نشینان، «شعار جای شعور بگیرد، و احساسات و رابطه جای منطق و ضابطه بشود» البته فقدان شرایط عینی و ذهنی در جامعه امروز ایران، جهت کثرت‌گرائی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی در راستای سیاست توتالیتر و دسپاتیزم حاکمیت مطلقه فقاهتی، (که در این شرایط باعث فقدان حقوق زن و فقدان آزادی قلم و سخن و فقدان آزادی و استقلال مطبوعات و فقدان وسایل ارتباط جمعی آزاد و مستقل و غیر حکومتی و فقدان آزادی احزاب و فقدان آزادی و استقلال اتحادیه‌های حرفه‌ای و کارگری شده است) بسترساز فراگیری و سلطه جنبش اعتراضی حاشیه‌نشین‌ها شده است. از آنجائیکه در جامعه امروز ایران «جنبش حاشیه‌نشینان، فاقد ظرفیت نهادینه شدن می‌باشند» همین امر، جامعه امروز ایران را «آبستن دوباره زایش پوپولیسم نوین یا بازگشت پوپولیسم غارت‌گر و ستزه‌گر و دگماتیسم گذشته در عرصه شطرنج تقسیم باز تقسیم قدرت بین جناح‌های درونی حاکمیت رژیم مطلقه فقاهتی کرده است.»

تجربه 8 سال حاکمیت پوپولیسم ستیزه‌گر و غارت‌گر و دگماتیسم (دولت نهم و دهم) و هم پیمانی حزب پادگانی خامنه‌ای با این پوپولیسم ستیزه‌گر به خصوص در جریان کودتای انتخاباتی سال 88 و حمایت شش دانگ اولترا قدرت سپاه و جریان‌های پنج گانه جناح راست از پوپولیسم ستیزه‌گر، (اعم از راست بازاری یا مؤتلفه و راست سنتی یا روحانیت حوزه‌های فقاهتی و حکومتی و راست افراطی تحت هژمونی مصباح یزدی و راست پادگانی و راست بوروکراتیک تحت هژمونی حداد عادل و غیره) باعث شده است تا شرایط امروز جامعه ایران در آستانه انتخابات دولت دوازدهم در اردیبهشت 96 آبستن تحولاتی تاریخی بشود؛ و «آب‌های الوده به کوسه‌های صفحه شطرنج تقسیم باز تقسیم قدرت جناح‌های درونی حکومت، در آستانه انتخابات دولت دوازدهم - در 29 اردیبهشت 96 - دوباره طوفانی بشوند، تا شاه کوسه‌های تشنه قدرت به دنبال شکار تازه بیافتند

 ثامنا رکود فراگیر، فقر گسترده، بیکاری نجومی، همراه با عدم امنیت شغلی، و فقدان تشکیلات مستقل جنبش کارگری، در این شرایط بحرانی بسترساز آن شده است، تا امکان ریزش سیاسی و طبقاتی جنبش کارگری ایران به سمت جنبش حاشیه‌نشینی فراهم گردد. که خود این استحاله ویران‌گر، باز بسترساز به صدا در آمدن آژیر خطر زایش و بازگشت پوپولیسم غارت‌گر و ستیزه‌گر و دگماتیسم در صفحه شطرنج تقسیم باز تقسیم قدرت بین جناح‌های درونی حکومت مطلقه فقاهتی می‌باشد. شکی نیست که با ورود دوباره پوپولیسم سرکش و ستزه‌گر، «دوباره شعار جنگ نعمت الهی، و جنگ و جنگ تا پیروزی و شعار صدور انقلاب که بسترساز دخالت در امور کشورهای منطقه می‌باشد و گشایش جبهه جنگ در خارج از مرزها و در عرصه جنگ‌های نیابتی همراه با کاغذ پاره دانستن قطعنامه سازمان ملل در دستور کار قرار می‌گیرد، و شرایط برای سرمایه‌گذاری‌های ده‌ها میلیارد دلاری، سرمایه‌های ملت نگون بخت ایران در عرصه پروژه‌های نظامی‌گری مثل پروژه هسته‌ای رژیم مطلقه فقاهتی فراهم می‌گردد

این همه باعث می‌گردد، تا وظیفه پیشگامان جامعه ایران در این شرایط، تکیه کردن بر سازماندهی جنبش کارگری و حفظ استقلال سازماندهی جنبش کارگری بشود تا توسط آن بتوانند از ریزش و پیوند جنبش کارگری با جنبش حاشیه‌نشینی ایران جلوگیری نمایند. چراکه آنچنانکه در سال 57 شاهد بودیم پیوند بین جنبش حاشیه‌نشینان و جنبش کارگری در جامعه ایران، (به علت گستردگی کمی جنبش حاشیه‌نشینان) علاوه بر اینکه باعث سلطه هژمونی جنبش حاشیه‌نشینان بر جنبش کارگری می‌گردد، به علت خودویژگی‌های ساختاری و روانی و طبقاتی جنبش حاشیه‌نشینان، این جنبش در عرصه تعیین هژمونی به سرعت به طرف راست مذهبی و سنتی گرایش پیدا می‌کنند، و یک شبه عکس امام را به ماه می‌برند و به علت فقدان تشکیلات و برنامه از مبارزه درازمدت ناتوان می‌باشند، که حاصل نهائی این امر گرایش به سمت آنتاگونیسم در عرصه مبارزه کوتاه مدت می‌شود، البته از کودتای 28 مرداد الی زماننا هذا شاهد این آفات جنبش حاشیه‌نشینان بوده‌ایم.

ماحصل آنچه که تا اینجا گفته شد اینکه، جامعه امروز ایران در شرایطی به انتخابات دولت دوازدهم در 29 اردیبهشت ماه 96 نزدیک می‌شود که:

الف - با اینکه بیش از یکسال از برجام می‌گذرد، حتی پس از لغو تحریم‌ها به علت عدم توان مدیریت رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، نه تنها شاخص‌های کلان اقتصادی از رکود خارج نشده است، بلکه حتی رشد اقتصادی برای سال جاری تا زمان انتخابات دولت دوازدهم در 29 اردیبهشت 96، توسط کارشناسان اقتصادی خود رژیم مطلقه فقاهتی، حدود صفر پیش‌بینی شده است و طبق گفته محمدرضا نعمت زاده وزیر صنعت و معدن و تجارت دولت یازدهم، در شرایط فعلی بیش از 50% از واحدهای صنعتی کشور یا تعطیل و متوقف شده‌اند و یا با رکود مواجه هستند؛ و در خصوص معضل بیکاری در سال جاری تا انتخابات دولت دوازدهم پیش‌بینی می‌شود، که در چارچوب رکود فراگیر اقتصادی حاکم، از 5/12% فعلی تا 16% هم برسد و این در شرایطی است که منهای 15 میلیون نفر بیکار نیروی کار کشور در شرایط فعلی، 5 میلیون نفر دانشجوی دانشگاه‌های کشور که در حال فارغ التحصیل شدن می‌باشند، هم مانند یک سونامی در حال ورود به بازار کار، بدون کار کشور هستند (تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل).

ب - به لحاظ سیاسی جناح راست و حزب پادگانی خامنه‌ای، در این شرایط بحران اقتصادی و اجتماعی بیکار ننشسته‌اند و تلاش می‌کنند تا در مدت 9 ماه باقی مانده به انتخابات دولت دوازدهم در 29 اردیبهشت ماه 96، از یکطرف با بستن و پادگانی کردن فضای سیاسی داخل کشور، و حاکم کردن فضای رعب و وحشت توسط اعدام‌ها و بگیر و ببندها، امکان تکوین و اعتلای جامعه مدنی، توسط گروه‌های مختلف اجتماعی و جنبش‌های سه گانه دموکراتیک و اجتماعی و کارگری به حداقل و غیر ممکن بسازند.

ج - از آنجائیکه جناح راست و حزب پادگانی خامنه‌ای در تحلیل و علت یابی شکست خود در عرصه انتخابات دو قلوی اسفند ماه 94، «بیش از هر چیز نقش فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی عمده می‌کنند» لذا در این رابطه تلاش می‌کنند، تا در مدت 9 ماهی که به انتخابات دولت دوازدهم باقی مانده است، بتوانند با مکانیزم‌های مختلف، از تکوین اینترنت حکومتی گرفته، تا هک کردن اطلاعات شبکه‌های اجتماعی تلگرام و غیر ه، و بگیر و ببندهای پلیسی، «شرایط جهت عقیم و سترون کردن فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی برای مردم ایران فراهم نمایند، و هزینه آن‌ها را برای مردم ایران، در راستای حمایت از جناح رقیب بالا ببرند».

د - تلاش در راستای به بن بست کشانیدن برجام، جهت ضربه هویتی و اقتصادی بر دولت یازدهم، «توسط آتش افروزی در عرصه جنگ‌های نیابتی منطقه، و آزمایش‌های موشک بالستیکی، از دیگر ترفندهای جناح راست در پنج مؤلفه راست سنتی و راست افراطی و راست بازاری و راست پادگانی و راست بوروکراتیک و حزب پادگانی خامنه‌ای در این شرایط تا انتخابات دولت دوازدهم می‌باشد.»

ه – افشاگری‌های چند لایه‌ای فساد سیستمی و ساختاری دولت یازدهم و نزدیکان حسن روحانی و برادرش حسین فریدون دیگر شگردی است که جناح راست و حزب پادگانی خامنه‌ای در این شرایط جهت مایوس کردن گروه‌های اجتماعی حامی جنبش سبز و جریان‌های به اصطلاح اصلاح‌طلب سید محمد خاتمی و اعتدالی هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی به کار گرفته است.

و - در این 9 ماه باقی مانده به انتخابات دولت دوازدهم، تلاش حزب پادگانی خامنه‌ای بر آن است، که بتواند برای چهار سال آینده باز حسن روحانی سکاندار دولت دوازدهم بکند، چراکه خامنه‌ای به خوبی در 28 سالی که از عمر رهبریش بر این نظام می‌گذرد، دریافته است که مهم‌ترین انتخاباتی که باعث ریزش تضادها از بالائی‌های قدرت رژیم مطلقه فقاهتی به پائینی‌های جامعه ایران می‌شود، همین انتخابات ریاست جمهوری است (چراکه بزرگ‌ترین صحنه تقسیم باز تقسیم قدرت بین جناح‌های تضادمند درون حاکمیت مطلقه فقاهتی می‌باشد). به همین دلیل او تلاش می‌کند، تا جهت کنترل رقابت و تضاد جناح‌های درون قدرت، دولت‌ها را به صورت 8 ساله نگاه دارد، لذا در این رابطه بوده است که خامنه‌ای در 28 سال گذشته، همه دولت‌ها به صورت دو دوره‌ای حمایت انتخاباتی کرده است و در همین چارچوب بوده که در سال 88 حاضر شد جهت حفظ دولت دهم، آنچنان هزینه کمرشکنی پرداخت نماید، بطوریکه حتی در نماز جمعه 29 خرداد 88 رسما هاشمی رفسنجانی را در پای محمود احمدی نژاد ذبح کرد.

علی ایحال، حزب پادگانی خامنه‌ای تلاش می‌کنند تا توسط برخورد «یکی به نعل و یکی به میخ» در راستای نزدیکی و پیوند حسن روحانی به جناح اصلاح‌طلب و جنبش سبز و اعتدالی در انتخابات دولت دوازدهم سنگ اندازی نمایند. به خصوص که با تداوم حصر سران جنبش سبز و فضای پادگانی دانشگاه‌ها، خامنه‌ای در طول بیش از 3 سالی که از عمر دولت یازدهم می‌گذرد، توانسته است تا شعارهای حسن روحانی در انتخابات دولت یازدهم در خرداد 92 را بی اثر و سترون نماید. در نتیجه اگر حزب پادگانی خامنه‌ای بتوانند، توسط سیاست‌های فوق، «بین حسن روحانی و جناح اعتدال‌گرای هاشمی رفسنجانی و اصلاح‌گرای سید محمد خاتمی و جنبش سبز کروبی و میر حسین موسوی، خندقی حتی به صورت صوری ایجاد نماید، در آن صورت می‌تواند به همراه جناح راست تحت الامر خود، از حسن روحانی در انتخابات دولت دوازدهم در 29 اردیبهشت 96 حمایت نمایند و از معرفی کاندیداهای جریان‌های پنج گانه جناح راست جلوگیری کند، تا توسط آن بتواند صندوق رای حسن روحانی را پر نماید!»

ز - در صورتی که حزب پادگانی خامنه‌ای نتوانند در انتخابات دولت دوازدهم حتی به صورت صوری بین حسن روحانی و اعتدالیون هاشمی رفسنجانی و اصلاح‌گرایان سید محمد خاتمی و جنبش سبز فاصله ایجاد کند، در این مدت باقی مانده به انتخابات دولت دوازدهم، (که فشارهای همه جانبه جریان‌های پنج گانه جناح راست و حزب پادگانی خامنه‌ای برای شکست هویتی و ایجاد فاصله بین حسن روحانی با جنبش اصلاح‌گرا و جنبش سبز و هاشمی رفسنجانی کمرشکن شده است) اگر حسن روحانی بر خلاف آب شنا نماید و هویت و موفقیت خود را مانند خرداد 92 در گرو نزدیکی با جریان اصلاح‌گرای سید محمد خاتمی و جریان اعتدالی هاشمی رفسنجانی و جنبش سبز و جنبش دانشجوئی ببیند، شرایط برای حزب پادگانی خامنه‌ای و جناح راست طوفانی خواهد شد، چراکه در آن صورت علاوه بر اینکه حزب پادگانی خامنه‌ای، «تحت فشار جناح راست، به خصوص راست پادگانی یا سپاه، مجبور می‌شود که به تعیین آلترناتیو در برابر حسن روحانی در انتخابات 29 اردیبهشت 96 تن بدهد، شرایط جهت ورود پوپولیسم ستیزه‌گر و غارتگر و دگماتیسم هم که تنها آلترناتیو جریان پادگانی و جریان افراطی محمد تقی مصباح یزدی می‌باشد، فراهم می‌گردد.»

ح - در این شرایط محمود احمدی نژاد و جریان‌های راست وابسته به او فعالیت انتخاباتی خودشان را به دلایل فوق، بین برزخ و امید از سر گرفته‌اند، تا علاوه بر اینکه بدین وسیله جناح راست و حزب پادگانی خامنه‌ای، زنگ هشداری برای حسن روحانی به صدا در آورند، خود به عنوان سوپاپ اطمینان انتخابات دولت دوازدهم حفظ کنند.

ط - در این 9 ماه باقی مانده به انتخابات دولت دوازدهم، بی نهایت شرایط برای حسن روحانی پیچیده می‌باشد، چراکه حزب پادگانی خامنه‌ای و جناح راست، او را در برابر یک انتخاب بزرگ قرار داده‌اند، یا تسلیم شدن در برابر حزب پادگانی خامنه‌ای و جناح راست همراه با پشت کردن به جناح رقیب، و یا برعکس، مانند خرداد 92 روی آوردن به جناح رقیب اعم از جریان اصلاح‌گرای سید محمد خاتمی و جریان اعتدال‌گرای هاشمی رفسنجانی و جنبش سبز و جنبش دانشجوئی.

ی - در 9 ماه باقی مانده به انتخابات دولت دوازدهم، شرایط جهت انتخاب برای جناح رقیب اعم از جریان اصلاح‌گرای سید محمد خاتمی و جریان اعتدال‌گرای هاشمی رفسنجانی و جنبش سبز در شاخه‌های مختلف آن هم مشکل می‌باشد، چرا که این جریان‌ها می‌دانند که در صورت پشت کردن حسن روحانی به آن‌ها به علت فیلترینگ استصوابی شورای نگهبان، حزب پادگانی خامنه‌ای «امکان معرفی آلترناتیوی که بتواند بهتر از حسن روحانی رای بیاورد، وجود ندارد» چراکه آن‌ها به خوبی می‌دانند که حتی اگر موفق بشوند، که در حد محمد رضا عارف هم از فیلترینگ استصوابی شورای نگهبان حزب پادگانی خامنه‌ای عبور کنند، «حزب پادگانی خامنه‌ای می‌تواند مانند خرداد 88 در عرصه صندوق‌های رای ساختگی شرایط را به ضرر آن‌ها تمام نماید.» به همین دلیل تمامی جریان‌های جناح رقیب در این شرایط چشم به انتخاب حسن روحانی دوخته‌اند تا در برابر هجمه جناح راست و حزب پادگانی خامنه ای، در این شرایط تن به تسلیم ندهند.

ک - در صورت تسلیم شدن حسن روحانی در این 9 ماه به جناح راست و حزب پادگانی خامنه‌ای، «برای جناح رقیب راهی جز علم کردن دوباره عارف مانند خرداد 92 باقی نمی‌ماند.»

ل - راست پادگانی یا سپاه در این 9 ماه باقی مانده به انتخابات دولت دوازدهم، جهت سوار شدن بر شرایط و پیشبرد هژمونی سیاسی و اقتصادی و نظامی و انتظامی و امنیتی خود، «از یک طرف با چهره‌سازی افرادی چون قاسم سلیمانی به عنوان چهره نظامی، و از طرف دیگر با حمایت از پوپولیسم و احمدی نژاد در عرصه سیاسی بسترسازی آلترناتیوی برای انتخابات دولت دوازدهم می‌کند، و در ادامه آن در عرصه نظامی توسط جنگ‌های نیابتی و آزمایش‌های موشکی، می‌کوشد تا شرایط برای بن بست و شکست برجام فراهم نماید، و به موازات آن در عرصه امنیتی می‌کوشد تا با کنترل فضای مجازی و شبکه اجتماعی و بگیر و ببندهای داخلی فضای پادگانی بر جامعه ایران حکم فرما کند.»

م - فعالیت شبانه روزی ماشین تبلیغاتی جریان پادگانی در این زمان نباید از نظر دور بداریم. چراکه جریان پادگانی به خوبی می‌داند که رمز موفقیت این جریان در انتخابات دولت دوازدهم در گرو جلب حزب پادگانی خامنه‌ای است، و بدون جلب رضایت حزب پادگانی خامنه‌ای تمامی رشته‌های این جریان مانند انتخابات خرداد 92 و اسفند ماه 96 پنبه خواهد شد. در نتیجه این جریان نمی‌تواند مانند خرداد 84 و خرداد 88 پیروز میدان بشود.

ن - با توجه به موارد فوق است، که شرایط سیاسی داخلی ایران در این 9 ماه باقی مانده به انتخابات دولت دوازدهم به شدت پیچیده می‌باشد و در همین رابطه است که انتخابات دولت دوازدهم در 29 اردیبهشت 96 می‌تواند بسترساز یک سونامی در جنگ بین جناح‌های درونی قدرت در عرصه تقسیم باز تقسیم قدرت بشود، که حاصل نهائی آن ریزش فراگیر دوباره نیروهای طرفدار رژیم مطلقه فقاهتی و رشد بیشتر تضادهای درونی جناح حکومتی و ریزش تضادهای درونی رژیم مطلقه فقاهتی از بالائی‌های قدرت، به پائینی‌های جامعه ایران می‌باشد.

والسلام     

  • آگاهی
  • آزادی
  • برابری