«جنبش زنان ایران» در مسیر «رهائی» - قسمت اول

جهت تجهیز ذهن مخاطب، مقدمتا با طرح چند سؤال به تحلیل و تبیین و آسیب‌شناسی جنبش زنان ایران می‌پردازیم.

سوا ل اول: همان سوالی است که قبلاً در «نشر مستضعفین، ارگان عقیدتی - سیاسی، جنبش پیشگام مستضعفین ایران» در باب جنبش دانشجویان ایران مطرح کردیم و آن اینکه، آیا جنبش زنان ایران یک جنبش پیشرو است، یا برعکس یک جنبش پیشگام، یا آنچنانکه در چهل سال (از شهریور 20 تا بهمن 57) شاهد بودیم، یک جنبش پیشاهنگ است؟

سؤال دوم: اگر باور به «پیشرو بودن، جنبش زنان ایران داریم»، چرا این جنبش در طول 38 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، به عنوان خاکریز اول، مورد حملات نرم‌افزاری و سخت‌افزاری رژیم مطلقه فقاهتی قرار گرفته است؟

سؤال سوم: چرا در مقایسه، انقلاب مشروطیت با انقلاب ضد استبدادی بهمن ماه 57، انقلاب ضد استبدادی بهمن ماه 57 یک انقلاب زنانه‌تر می‌باشد و نقش زنان در انقلاب ضد استبدادی بهمن ماه 57 پر رنگ‌تر از نقش مردان بوده است؟

سؤال چهارم: چرا طرح شعار «تساوی حقوق زن و مرد» توسط جنبش مطالباتی و جنبش زنان ایران، در طول 38 سال عمر رژیم مطلقه فقاهتی (از بهمن ماه 57 الی الان)، در برابر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، بمثابه نفی رویکرد نظری فقاهتی و ولایتی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بوده است؟ و در این رابطه، در 38 سال گذشته «تنها سنگری که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم حاضر به حداقل عقب‌نشینی در برابر آن نشده است، همین سنگر آپارتاید یا تبعیض جنسیتی بوده است؟

سؤال پنجم: چرا در برابر مؤلفه‌های مختلف تبعیض اقتصادی و تبعیض اجتماعی و تبعیض سیاسی، حقوق زنان ایران توسط رژیم مطلقه فقاهتی در 38 گذشته، «تبعیض حقوقی، یا آپارتاید جنسیتی زنان، نقش کلیدی دارد» و تا زمانیکه این ستم مضاعف از دوش زنان ایران برداشته نشود، «امکان رهائی از ستم تبعیض اقتصادی و تبعیض سیاسی و تبعیض مدنی و تبعیض قضایی و تبعیض اجتماعی»، برای زنان ایران وجود ندارد؟

سؤال ششم: چرا کلید واژه تحقق دموکراسی - سوسیالیستی شریعتی به عنوان یک «نظام اجتماعی» (نه یک شکل حکومتی) در جامعه ایران، تحقق تساوی حقوق زن مرد، یا نفی آپارتاید جنسیتی زنان ایران است؟

سؤال هفتم: چرا در چارچوب «مبارزه با ستم آپارتاید یا تبعیض جنسیتی» تحمیل شده بر زنان ایران در لوای شعار «تساوی حقوق زن و مرد، آزادی‌های اجتماعی زنان ایران، باید در کادر آزادی‌های مدنی و آزادی‌های سیاسی زنان ایران، مطالبه شود» و طرح مکانیکی آزادی‌های اجتماعی جدای از آزادی‌های مدنی و آزادی‌های سیاسی برای زنان ایران، بسترساز انحراف جنبش مطالباتی زنان ایران می‌گردد؟

سؤال هشتم: چرا در چارچوب تبیین هیرارشیک مؤلفه‌های اجتماعی و سیاسی حقوق زنان ایران، دستیابی به آزادی‌های مدنی، مقدم و لازمه دستیابی به آزادی‌های سیاسی، زنان ایران می‌باشد؟

سؤال نهم: چرا در چارچوب تبیین هیرارشیک مؤلفه‌های تبعیض اقتصادی حاکم بر زنان ایران، «مبارزه با فقر» زنان ایران، باید در چارچوب مبارزه با «نابرابری‌های» حاکم بر زنان ایران صورت بگیرد؟ به عبارت دیگر، آیا در عرصه تبیین هیرارشیک مؤلفه‌های تبعیض اقتصادی زنان ایران، «نابرابری بر فقر غلبه دارد، یا فقر بر نابرابری؟» فراموش نکنیم که در رویکرد «دموکراسی - سوسیالیستی شریعتی» (نه سوسیال دموکراسی سرمایه‌داری بعد از جنگ دوم جهانی مغرب زمین) جوهر دموکراسی – سوسیالیستی شریعتی (به عنوان یک نظام اجتماعی، نه شکل حکومتی) مبارزه دو مؤلفه‌ای با:

1 – نابرابری،

2 – فقر، مشخص می‌سازد؛ و در همین رابطه است که در این رویکرد، آنچنانکه فقر به دو مؤلفه، فقر اقتصادی و فقر فرهنگی تقسیم می‌شوند، نابرابری به مؤلفه‌های:

1 - نابرابری‌های قضایی و حقوقی،

2 - نابرابری‌های سیاسی،

3 - نابرابری‌های مدنی،

4 - نابرابری‌های اقتصادی،

5 - نابرابری‌های اجتماعی، تقسیم می‌گردند.

بنابراین در این رابطه است که شعار دو مؤلفه‌ای محوری دموکراسی – سوسیالیستی شریعتی، یعنی شعار «نان و آزادی» در پاسخ به دو شکاف بزرگ «فقر و نابرابری» تنظیم یافته است. به این ترتیب که شعار «نان، در برابر شکاف فقر می‌باشد»، آنچنانکه شعار «آزادی در برابر شکاف نابرابری قرار دارد». به همین دلیل است که می‌توانیم داوری کنیم که در رویکرد «دموکراسی - سوسیالیستی شریعتی» (نه سوسیال دموکراسی بعد از جنگ بین‌الملل دوم مغرب زمین که جوهر سرمایه‌داری دارد) «فقر» غیر از «نابرابری» است و «نابرابری بسترساز فقر می‌باشد، نه فقر بسترساز نابرابری»؛ و «مبارزه با نابرابری‌ها، ارجحیت و اولویت دارد، بر مبارزه با فقر.»

هر چند که از نظر شریعتی «مبارزه با نابرابری‌ها، شامل مبارزه با فقر هم می‌گردد» اما «مبارزه با فقر الزاماً به مبارزه با نابربری‌ها منتهی نمی‌شود»؛ و «پوپولیسم، مولود مبارزه مکانیکی و غیر ساختاری با فقر است»؛ زیرا در شرایطی که نابرابری‌ها در جامعه بیداد می‌کند، پوپولیسم می‌خواهد خارج از برخورد ساختاری با نابرابری‌ها و فقر، به درمان مکانیکی فقر بپردازد»؛ و علت شکست تاریخی پوپولیسم در ایران و در آمریکای لاتین و جهان، همین برخورد مکانیکی و غیر ساختاری با فقر جامعه خارج از چارچوب برخورد با نابرابری‌های موجود در آن جامعه می‌باشد؛ و صد البته «اهمیت رویکرد دموکراسی - سوسیالیستی شریعتی در این است که او مبارزه با فقر را در چارچوب مبارزه با نابرابری‌های سیاسی و مدنی و مذهبی و نژادی و حقوقی مطرح می‌کند»؛ و «دموکراسی را کنترل از پائین جامعه تعریف می‌کند»؛ و «دموکراسی را مترادف با سرمایه‌داری نمی‌داند»؛ و بین «لیبرالیسم و دموکراسی تفاوت قائل می‌شود» و معتقد است که «قبل از ظهور سرمایه‌داری، دموکراسی وجود داشته است»؛ و شهر- دولت‌های یونان باستان در پنج قرن قبل از میلاد مسیح، نمونه‌های اولیه و ابتدائی از دموکراسی می‌داند.

البته شریعتی «لیبرالیسم، در مؤلفه‌های مختلف آن، اعم از لیبرالیسم اقتصادی و لیبرالیسم سیاسی و لیبرالیسم اخلاقی، مولود ظهور سرمایه‌داری در جهان می‌داند» و او برعکس «دموکراسی که کنترل از پائین تعریف می‌کرد، لیبرالیسم را کنترل از بالا توسط طبقه و هیئت حاکمه تبیین می‌نمود.»

سؤال دهم: چرا جان استوارت میل، از نظریه‌پردازان لیبرالیسم ستیزه‌گر اروپا، معتقد است که گرچه «زنان در عرصه دموکراسی – لیبرالیستی باید حق رأی داشته باشند، اما کارگران، اعم از کارگران زن و کارگران مرد، به خاطر اینکه مالیات نمی‌پرازند و توان پرداخت مالیات هم ندارند، حق انتخاب کردن و انتخاب شدن ندارند؟» قابل ذکر است که از نظر جان استوارت میل، «کسانی که سواد ندارند و کسانی که مالیات نمی‌پردازند، حق انتخاب کردن و حق انتخاب شدن هم ندارند» و طنز تاریخ اینجا است که امروز، در آمریکا یعنی بزرگترین دژ لیبرال دموکراسی و کاپیتالیسم جهان، کسی وارد کاخ سفید شده است (ترامپ) که به عنوان بزرگ‌ترین سرمایه‌دار آمریکا، از سال 2007 تا کنون مالیات پرداخت نکرده است.

سؤال یازدهم: چرا جنبش زنان ایران، در قیاس با جنبش دانشجویان و جنبش کارگران و جنبش معلمان ایران، به لحاظ تشکل یابی و سازمان‌گری و استقلال تشکیلاتی، در فازی مؤخر بر جنبش‌های دیگر جامعه امروز ایران قرار دارند؟

سؤال دوازدهم: چرا در چارچوب مبارزه نظری و عملی جهت نفی آپارتاید جنسیتی زنان ایران، ما موظفیم ابتدا به تبیین «زن به عنوان یک انسان» در برابر «مرد به عنوان یک انسان»، بپردازیم؟

قابل ذکر است که تا زمانیکه ما بر این باور فلسفی دست پیدا نکنیم که «زن فی نفسه، مانند مرد یک انسان است» هرگز نخواهیم توانست در مبارزه با آپارتاید جنسیتی رژیم مطلقه فقاهتی، توسط شعار تساوی حقوق زن و مرد موفق شویم. فراموش نکنیم که آبشخور تمام تبعیضات نظری و عملی اسلام فقاهتی شیعه و سنی، در طول بیش از هزار سال گذشته عمر آن، چه در عرصه فلسفی و چه در عرصه کلام و چه در عرصه فقهی «تبیین فلسفی زن، خارج از چارچوب فلسفی انسان و مرد می‌باشد»؛ یعنی آنچنانکه ملاصدرا و ملاهادی سبزواری مدعی هستند «اصلاً زن، فی نفسه یک حیوان می‌باشد که خداوند جهت تولید نسل، در اختیار مردان قرار داده است.»

طبیعی است که این رویکرد تبیینی و فلسفی به زن، تعیین کننده زیرساخت تمامی تبعیضات حقوقی و فقهی و اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و مدنی بر زن در اسلام فقاهتی شیعه و سنی می‌باشد؛ و لذا تا زمانیکه این رویکرد فلسفی یونانی‌زده افلاطونی و ارسطوئی به خلقت زن، استحاله نظری و فلسفی نگردد، هر گونه برخورد نظری در راستای تساوی حقوق زن مرد، سورنا از دهان گشادش نواختن می‌باشد؛ زیرا به همین دلیل بود که حتی مدرس هنگامیکه در مجلس، صحبت از تساوی حقوق سیاسی زن و مرد شد و صحبت از حق رأی دادن زنان ایرانی گردید، در برابر این رویکرد اعلام کرد که خطرناک‌ترین نظریه ضد اسلامی مطرح شده است.

باز در همین رابطه بود که بروجردی در دهه بیست پس از اینکه توانست به عنوان مرجع بلامنازع اسلام فقاهتی بر کرسی مرجعیت شیعه فقاهتی تکیه بزند، گروهی تحت نظر محمد مجتهدی شبستری تعیین کرد تا به لحاظ فیزیولوژی به تشریح علمی ضعف مغزی و فکری زنان بپردازند. چراکه بروجردی می‌دانست که با طرح توحید فلسفی خلقت زن و مرد، زیرساخت هزار ساله اسلام فقاهتی به یکباره فرو خواهد ریخت؛ زیرا هر چند اسلام هزار ساله فقاهتی و روایتی، بر چهار تبعیض:

1 - تبعیض زن و مرد،

2 - تبعیض برده و برده‌دار،

3 - تبعیض کافر فقهی و مسلمان فقهی،

4 - تبعیض فقیه یا روحانی، با مردم غیر روحانی، استوار می‌باشد، در میان این چهار تبعیض، «تبعیض زن و مرد» نقش محوری دارد؛ و دلیل آن این می‌باشد که علاوه بر اینکه از آغاز الی الان، ستم مضاعف واقعیت تاریخی و اجتماعی داشته است، در اسلام روایتی شیعه و سنی، تبعیض جنسیتی از پشتوانه روایت‌های زیادی برخوردار می‌باشد؛ و به همین دلیل، اگر زمانی اسلام فقاهتی حاکم بر ایران بتواند توسط تز تشخیص مصلحت نظام حکومتی خود، به لحاظ نظری و عملی از تبعیض برده و برده‌دار و تبعیض کافر فقهی بر مسلمان فقهی، در عرصه حقوق شهروندی و مدنی و تبعیض آخوند با غیر آخوند دست بردارد، هرگز نخواهد توانست از تبعیض جنسیتی زن و مرد دست بردارد.

یادمان باشد که خمینی که از سال41 مبارزه سیاسی خودش را با مخالفت «با انتخاب شدن و انتخاب کردن زنان در جریان شورای ایالتی و ولایتی استارت زد» حتی پس از انقلاب بهمن 57 نخستین اشکالی که بر متن قانون اساسی پیشنهادی حسن حبیبی گرفت، «موضوع تساوی حقوق زن و مرد بود» که حسن حبیبی در قانون اساسی پیشنهادی خود مطرح کرده بود.

علی ایحاله، در همین رابطه بود که شریعتی برعکس علامه محمد اقبال لاهوری (سرسلسله جنبان پروژه بازسازی اسلام تطبیقی)، در چارچوب پروژه بازسازی اسلام خود در اسلام‌شناسی ارشاد (نه اسلام‌شناسی مشهد)، توسط تبیین «توحید فلسفی، در شاخه‌های مختلف، انسانی و اجتماعی و تاریخی، با محور قرار دادن مؤلفه انسان در چارچوب داستان خلق انسان که از نظر او آدم در قرآن همان نوع انسان می‌باشد، کوشید قبل از هر موضوع به تبیین فلسفی توحید در خلقت زن و مرد بپردازد تا توسط آن ستون خیمه اسلام فقاهتی و اسلام روایتی را به چالش بکشد.»

ادامه دارد