سلسله درس‌های بعثت‌شناسی پیامبر اسلام - قسمت 12

مدینه‌النبی پیامبر اسلام، جامعه الگوئی، یا جامعه دینی یا جامعه‌ائی فقهی یا جامعه اخلاقی یا جامعه‌ائی انسانی؟

1 - سه معجزه پیامبر اسلام:

گرچه عبدالرحمن ابن خلدون تونسی جامعه شناس، فیلسوف، متکلم، مورخ و متفکر بزرگ قرن هشتم هجری جهان اسلام در کتاب گرانسنگ «مقدمه تاریخ» خود برای اولین بار جدای از اینکه برای وحی پیامبر اسلام پروسس تکاملی قائل شد و مانند اقبال لاهوری وحی نبوی را به صورت تجربه باطنی و تجربه دینی تبیین کرد و همچنین مانند ابوحامد امام محمد غزالی متکلم بزرگ قرن پنجم جهان اسلام به نقد جامعه فقهی و اسلام فقاهتی پرداخت و برای اولین بار در تاریخ اسلام حکومت غیر دینی و سکولار و علوم غیر دینی و سکولار تبیین کرد، یعنی به جدائی دین از حکومت (نه جدائی دین از جامعه و جدائی دین از سیاست) و فرادینی بودن علوم غیر دینی معتقد گردید و برای اولین بار در تاریخ جهان اسلام موضوع انحطاط مسلمین را در قرن هشتم هجری تبیین جامعه شناسانه کرد و در چارچوب تبیین انحطاط مسلمین به تبیین علمی جامعه‌شناسی و فلسفه تاریخ پرداخت و بر علیه اسلام صوفیانه و اسلام فقاهتی و اسلام روایتی که به صورت یک اپیدمی، مدت چهار قرن بود که جامعه مسلمانان را زمین گیر کرده بود صف آرائی علمی جامعه شناسانه و متکلمانه کرد.

او در این کتاب برای پیامبر اسلام منهای قرآن، اعلام معجزه دومی کرد که از نظر او این معجزه دوم پیامبر اسلام همان الفت و وحدت بین قبائل متخاصم بادیه نشین عربستان می‌باشد که گاهی برای چرای اشتباهی دام یکی از قبائل در مراتع قبیله دیگری، بیش از چهل سال با هم می‌جنگیدند و خون یکدیگر را می‌ریختند. البته ابن خلدون از زاویه جامعه‌شناسی انگشت تائید بر این معجزه دوم پیامبر اسلام می‌گذارد، لذا اگر به جای منظرگاه و عینک او به دستاوردهای بعثت پیامبر اسلام از زاویه قرآن نظر بیندازیم، دیدگاهمان نسبت به تعیین و آرایش معجزه‌های پیامبر اسلام تغییر خواهد کرد، چراکه از نظر قرآن هدف بعثت پیامبر اسلام عبارت است از:

«وَیضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیهِمْ...- هدف بعثت پیامبر اسلام این بود تا سختی‌ها و درد و رنج و زنجیرهای انسانیت را بردارد» (سوره اعراف - آیه 157) که در رابطه با این دو هدف بعثت پیامبر اسلام یعنی؛

1 - کاهش درد و رنج اجتماعی مردم یا «وَیضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ».

2 - نفی زنجیرهای تاریخی یا «وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیهِمْ».

معجزه‌های پیامبر، اسلام آرایشی غیر از آرایش پیدا می‌کند که ابن خلدون مشخص کرده است، چراکه پیامبر اسلام برای نفی درد و رنج مردم و الغای زنجیرهای تاریخی بر جامعه انسانیت راهی جز این نداشته مگر اینکه «أَغْلَالَ» و «إِصْرَ» جامعه انسانیت را با عینک تاریخی تبیین و تفسیر بکند تا بتواند به الغاء و تغییر آن‌ها بپردازد. نه مانند ابن خلدون انحصارا با عینک جامعه شناسانه به تبیین آن‌ها بپردازد و در راستای این نگاه تاریخی به «أَغْلَالَ» و درد و رنج مردم است که معجزه‌های پیامبر اسلام به سه قسمت تقسیم می‌شود:

1 – قرآن.

2 - مدینه النبی.

3 – حج.

چراکه بستر و پروسس و مکانیزمی که پیامبر اسلام جهت استحاله تاریخی کردن اسلام و درد و رنج و فشارها و زنجیرهای حاکم بر انسانیت جهت نیل به این دو هدف:

1 - «وَیضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ».

2 - «وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیهِمْ»، به آن تکیه کرده است همین سه مؤلفه: قرآن، مدینه‌النبی و حج می‌باشد و با این سه عامل بود که پیامبر اسلام نه تنها توانست توسط حیات نبوی 23 ساله خود تحولی نو - آنچنانکه جواهر لعل نهرو هندی می‌گوید در جهان قرن هفتم میلادی بشریت بوجود بیاورد - مهم‌تر از آن اینکه پیامبر اسلام توسط این سه عامل توانست اسلام و «إِصْرَ» جامعه انسانی و «أَغْلَالَ» تاریخ بشریت را به صورت تاریخی تبیین نماید.

البته مقصود ما در اینجا از «إِصْرَ» تاریخی و «أَغْلَالَ» تاریخی و اسلام تاریخی این است که:

اولا پیامبر اسلام این مفاهیم را در گستره تاریخ بشریت معنی کرد، نه منحصرا در تاریخ و جغرافیای محدود عربستان.

ثانیا توسط تاریخی کردن اسلام، امکان این فراهم گردید تا اسلام بعد از وفات پیامبر اسلام بتواند دارای حیات و حرکت و دینامیزم بشود و با مرگ پیامبر اسلام مانند انبیاء الهی سلف پیامبر اسلام چون موسی و عیسی و غیره اسلام گرفتار فرایند ارتدوکسی نشود. آنچنانکه در دایره اسلام متکلمانه اشعری، اسلام صوفیانه هند شرقی، اسلام فقاهتی حوزه‌های فقه شیعه و سنی، اسلام فیلسوفانه یونانی زده ارسطوئی، اسلام روایتی اهل حدیث و اخباری‌گری از قرن دوم هجری، این اسلام تاریخی پیامبر گرفتار این اپیدمی ارتدوکسی و دگماتیسم شد ولی با همه این احوال همین اسلام تاریخی پیامبر، منهای آن انحرافات ارتدوکسی توانست در چارچوب اسلام علی یا اسلام نهج البلاغه و اسلام حسین یا اسلام عاشورا خود را از ورطه ارتدوکسی نجات دهد و در بستر تاریخ به صورت دینامیک سیلان تاریخی پیدا کند و در کانتکس دینامیزم درونی خود دارای حیاتی بارورتر از حیات و پروسس حتی زمان خود پیامبر اسلام بشود.

لذا در این رابطه بود که سه عامل قرآن و مدینه‌النبی و حج توسط پیامبر اسلام در پیوند با یکدیگر تکوین پیدا کردند و به این ترتیب بود که هر چند که قرآن در طول 23 سال دوران حیات نبوی پیامبر اسلام - که 13 سال آن در مکه بود و ده سال آن در مدینه تکوین پیدا کرد - ولی مدینه‌النبی و حج تاریخی یا حج ابراهیمی پروسه تکوین و استحاله آن، در دوران ده ساله مدنی انجام گرفت. با همه این احوال هرگز نباید فراموش کنیم که پروسس تکوین قرآن یا به عبارت دیگر دینامیزم تکوین قرآن از همان آغاز شروع وحی نبوی پیامبر اسلام در بستر تکوین مدینه‌النبی و استحاله حج آفت زده ابراهیمی به حج تاریخی به انجام رسید.

البته طرح این موضوع در این جا خالی از عریضه نمی‌باشد که در نظر داشته باشیم که وقتی که می‌گوئیم مدینه النبی، مقصود ما طرح نام دوم شهر یثرب نیست بلکه آنچنانکه شاه ولی الله دهلوی و معلم کبیرمان شریعتی می‌گویند مقصود آن جامعه الگوئی و نمونه‌ائی است که پیامبر اسلام به صورت یک پروسس 23 ساله جهت تاریخی کردن اسلام برای آیندگان در کنار قرآن و حج ابراهیمی برای بشریت آینده به ارث گذاشته است تا آیندگان بعد از وفات پیامبر اسلام در راستای پروسس جامعه سازانه خود بیاموزند تا چگونه در راستای تحقق دو هدف همیشگی و جاودان بعثت پیامبر اسلام که عبارت است از: «وَیضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ»، «وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیهِمْ»، از دایره «إِصْرَ اجتماعی» و «أَغْلَالَ تاریخی» زمان خودشان به دایره عدالت اجتماعی و عدالت تاریخی زمان خودشان دست پیدا کنند، چراکه از نظر قرآن و پیامبر اسلام آنچنانکه «إِصْرَ» و «أَغْلَالَ» در پروسس تاریخی بشر دو موضوع اجتماعی و تاریخی می‌باشند نه فرا تاریخی، عدالت که تعیین کننده هدف همه پیامبران الهی و در راس آن‌ها پیامبر اسلام بوده است، یک مقوله اجتماعی و تاریخی و فرادینی می‌باشد نه یک مفهوم کلامی مجرد دینی فراتاریخی، یعنی در هر زمانی آنچنانکه «إِصْرَ» و «أَغْلَالَ» دارای معنا و مفهوم کنکریت خود می‌باشند عدالت نیز دارای معنای خاص و کنکریت و مشخص خود در آن عصر نیز می‌باشد و به علت همین خودویژگی تاریخی بودن «إِصْرَ» و «اغلال» و عدالت از نگاه پیامبر اسلام بود که تکوین پروسس مدینه‌النبی یا جامعه الگوئی پیامبر اسلام و حج ابراهیمی پیامبر اسلام، تکمیل کننده قرآن گردید چراکه هدف پیامبر اسلام از تکوین مدینه‌النبی در چارچوب اسلام تاریخی این بود تا روش انتقال از «إِصْرَ اجتماعی» و «أَغْلَالَ تاریخی» زمانه خود در هر زمانی به عدل اجتماعی و عدل تاریخی همان زمان به مسلمانان بعد خود بیاموزد تا مسلمانان در هر شرایط تاریخی پس از فهم و شناخت «إِصْرَ اجتماعی» و «أَغْلَالَ تاریخی» جامعه و زمان خود و همچنین فهم و شناخت عدالت اجتماعی و عدالت تاریخی زمان خود، چگونگی انتقال از «إِصْرَ اجتماعی» و «أَغْلَالَ تاریخی» زمانه خود به عدالت اجتماعی و قسط تاریخی زمانه خود از پیامبر بیاموزند.

علی ایحاله آنچنانکه شاه ولی الله دهلوی می‌گوید هدف پیامبر اسلام از تکوین مدینه‌النبی هرگز نوشتن یک نسخه واحد برای همه تاریخ آینده بشر نبوده و نیست تا آیندگان آنچنانکه امروز اسلام فقاهتی و اسلام روایتی مدعی هستند طابق النعل بالنعل مجبور باشند تا جامعه خود بر سان جامعه پیامبر اسلام بسازند، چراکه کاری که پیامبر اسلام کرد حرکتی از «إِصْرَ اجتماعی» و «أَغْلَالَ تاریخی» زمانه خودش به طرف عدالت زمان خودش بود نه عدالت فراتاریخی، یا «إِصْرَ» و «أَغْلَال» فراتاریخی. به همین دلیل آنچنانکه عدالت اجتماعی و عدالت تاریخی در هر فرایند تاریخی معنی خاص خودش را دارد «إِصْرَ اجتماعی» و «أَغْلَالَ تاریخی» در هر زمانی معنای خاص خود را پیدا می‌کند که تا زمانیکه ما به شناخت عدالت زمانه خود و «إِصْرَ اجتماعی» و «أَغْلَالَ تاریخی» زمان خود دست پیدا نکنیم امکان تاسی از الگوی مدینه‌النبی برای ما وجود نخواهد داشت. به عبارت دیگر در زمانی ممکن است «إِصْرَ اجتماعی» و «أَغْلَالَ تاریخی» معلول نظام برده‌داری باشد، قطعا عدالت اجتماعی و عدالت تاریخی در آن زمان نفی برده‌داری خواهد بود و یا در زمان دیگر ممکن است «إِصْرَ اجتماعی» و «أَغْلَالَ» زمانه معلول استثمار و سرمایه‌داری باشد که در آن صورت قطعا عدالت اجتماعی زمان و عدالت تاریخی زمان، نفی سرمایه‌داری و استثمار توسط سوسیالیسم و مبارزه سوسیالیستی خواهد بود و در زمانی دیگر ممکن است «إِصْرَ اجتماعی» و «أَغْلَالَ تاریخی» معلول استعمار و استبداد باشد که در آن صورت قطعا عدالت زمانه، مبارزه دموکراتیک و رهائی بخش خواهد بود.

بنابراین آنچه ما از مدینه‌النبی در بستر اسلام تاریخی از بعد از وفات پیامبر اسلام باید بیاموزیم شیوه انتقال از «إِصْرَ اجتماعی» و «أَغْلَالَ تاریخی» زمانه خودمان به عدالت اجتماعی و عدالت تاریخی زمانه خودمان است که لازمه انجام این مهم آن است که قبل از هر چیز «إِصْرَ اجتماعی» و «أَغْلَالَ تاریخی» و عدالت اجتماعی و عدالت تاریخی زمان خودمان را فهم کرده باشیم. به عبارت دیگر تا زمانیکه ما در شرایط تاریخی و اجتماعی که فعلا در آن قرار داریم استثمار و استبداد و استحمار زمان - که همان نظام سرمایه‌داری در رنگ‌های مختلف آن می‌باشد – را فهم نکنیم و همچنین سوسیالیسم که همان عدالت اجتماعی و عدالت تاریخی است که در این زمان بر پایه توزیع عادلانه ثروت و قدرت و معرفت تکوین پیدا می‌کند درک نکنیم، نمی‌توانیم با مدینه‌النبی پیامبر اسلام در این زمان برخورد الگوئی و غیر ارتدوکسی داشته باشیم.

در همین رابطه است که می‌توانیم سه معجزه پیامبر اسلام یعنی قرآن و مدینه‌النبی و حج را در یک رابطه طولی و نه عرضی، تکمیل کننده پروژه تاریخی کردن اسلام توسط پیامبر اسلام بدانیم که بی هر یک باعث می‌شود تا این پروژه تاریخی پیامبر اسلام ناقص و ناتمام بماند چراکه در کانتکس این پروژه است که قرآن تبیین کننده تئوری عدالت می‌باشد، آنچنانکه مدینه‌النبی تبیین کننده عدالت تاریخی و حج تبیین کننده توحید تاریخی می‌باشد.

2 - آیا مدینه‌النبی یا جامعه الگوئی پیامبر اسلام یک جامعه انسانی بود یا دینی و یا فقهی و یا اخلاقی و یا سکولار؟

قبل از اینکه وارد این بحث بشویم بهتر آن است که منظور خودمان از ترم‌های جامعه انسانی، جامعه فقهی، جامعه دینی، جامعه اخلاقی و جامعه سکولار را مشخص کنیم.

منظور ما از جامعه انسانی همان جامعه‌ائی است که امام علی بر سان جامعه الگوئی پیامبر اسلام منظومه نظری و عملی آن را در نهج البلاغه ترسیم کرده است و آنچنانکه در سر آغاز اعلام برنامه حکومتی خود اعلام کرد، هدفش از قبول خلافت بعد از قتل عثمان در سال 36 هجری 25 سال بعد از وفات پیامبر اسلام، جامعه سازی بر الگوی مدینه‌النبی پیامبر اسلام بوده است.

«أَلاَ وَ إِنَّ بَلِیَّتَکُمْ قَدْ عَادَتْ کَهَیْئَتِهَایَوْمَ بَعَثَ اَللَّهُ نَبِیَّهُ ص وَ اَلَّذِی بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً وَ لَتُسَاطُنَّ سَوْطَ اَلْقِدْرِ حَتَّییَعُودَأَسْفَلُکُمْأَعْلاَکُمْ وَ أَعْلاَکُمْأَسْفَلَکُمْ وَ لَیَسْبِقَنَّ سَابِقُونَ کَانُوا قَصَّرُوا وَ لَیُقَصِّرَنَّ سَبَّاقُونَ کَانُوا سَبَقُوا...- آگاه باشید که کار من با شما برگشت پیدا کرده است به آغاز کار پیامبر اسلام در تکوین مدینه‌النبی آنچنانکه او در این رابطه به حق مبعوث شد دوباره مانند او جامعه فعلی شما را در هم می‌ریزم و برای استقرار عدالت دوباره شما را غربال می‌کنم و دوباره در دیگ مبارزه عدالت‌خواهانه اجتماعی شما را زیر و زبر می‌کنم تا پائینی‌های جامعه امروز شما مانند زمان پیامبر بالا بیایند و بالا آمده‌های شما پائین بروند و آنانی که در طول 25 سال گذشته بعد از پیامبر پیش افتاده‌اند به عقب برگردند تا آنانی که عقب افتاده‌اند بتوانند سبقت بگیرند» (نهج البلاغه صبحی الصالح - خطبه 16 - ص 57 - س 5).

به عبارت دیگر نهج البلاغه امام علی منظومه نظری و عملی مدینه‌النبی بازتولید یا بازسازی شده پیامبر اسلام در سال 36 هجری می‌باشد که ما با شناخت آن می‌توانیم متدولوژی الگوسازی مدینه‌النبی را بعد از وفات پیامبر اسلام در بستر اسلام تاریخی فهم کنیم؛ لذا هر چند هدف سیدرضی در قرن چهارم هجری یعنی بیش از 350 سال بعد از شهادت امام علی از تدوین نهج البلاغه معرفی قدرت بلاغت کلامی و قلمی امام علی بوده است و در این رابطه بوده که به آرایش سه بخشی خطبه‌ها و نامه‌ها و کلمات قصار امام علی پرداخته است، اما برای ما در بستر اسلام تاریخی پس از وفات پیامبر اسلام، نهج البلاغه یک منظومه تئوریک می‌باشد تا - آنچنانکه شاه ولی الله دهلوی و حضرت مولانا علامه محمد اقبال لاهوری می‌خواهند - بتوانیم در زمان خود برخورد الگوئی با مدینه‌النبی پیامبر اسلام داشته باشیم نه برخورد تقلیدی و شاید بهتر این باشد که بگوئیم که بدون فهم و شناخت نهج البلاغه امام علی (هر چند محتوای آن کمتر از یک چهارم گفته‌ها و نوشته‌های امام علی در طول 5 سال پروسس مدینه سازی او بر الگوی مدینه‌النبی پیامبر اسلام می‌باشد) امکان الگوبرداری در چارچوب اسلام تاریخی از مدینه‌النبی پیامبر اسلام نیست، چراکه منهای اینکه امام علی در طول 5 سال خلافت خودش کوشید با رد رویه عملی شیخین و نفی جامعه طبقاتی عثمانی اقدام به بازتولید و بازسازی ساختاری جامعه بکند.

«وَ اِعْلَمُوا أَنِّی إِنْ أَجَبْتُکُمْرَکِبْتُبِکُمْ مَا أَعْلَمُ وَ لَمْ أُصْغِ إِلَی قَوْلِ اَلْقَائِلِ وَ عَتْبِ اَلْعَاتِب...- آگاه باشید که اگر من خلافت را پذیرفتم آنچه خودم می‌دانم عمل می‌کنم و در این راستا گوشم بدهکار سرزنش کنندگان نخواهد بود» (نهج البلاغه صبحی الصالح - خطبه 92 - ص 136 - س 10).

خود امام علی در کنار پیامبر اسلام و تحت هژمونی پیامبر اسلام در طول 23 پروسس نبوی پیامبر اسلام در نصب سنگ و سنگ بنای مدینه‌النبی در کنار پیامبر بوده است و بی جهت نبود که پیامبر اسلام در جنگ خندق یا جنگ احزاب تنها ارزش یک ضربه علی را به اندازه کل عبادت جن و انس دانست، «ضربه علی یوم الخندق افضل من العباده الثقلین»، بنابراین برای شناخت و انجام برخورد تطبیقی با مدینه‌النبی پیامبر اسلام تنها یک راه امروز برای ما وجود دارد و آن اینکه پروسس جامعه سازانه پنج ساله امام علی در نهج البلاغه را فهم بکنیم.

در این رابطه است که اگر می‌بینیم که امام علی کلیه افراد جامعه حتی مخالفین سیاسی خودش مانند خوارج تا زمانیکه بر علیه او قیام مسلحانه نکرده بودند سهم مساوی از بیت‌المال می‌دهد و هیچ کس حتی عقیل برادر بزرگ امام علی حق برتری در استفاده از بیت‌المال نسبت به افراد دیگر جامعه نخواهد داشت و همه افراد جامعه از خود علی تا افراد قاعده مخروط جامعه به صورت یکسان و مساوی از بیت‌المال مسلمین بهره می‌برند و هیچکس در هر پست و مقام حکومتی که باشد برتری نسبت به دیگری ندارد، نه مهاجرین بر انصار و نه انصار بر مهاجرین و آنچنانکه در چارچوب عدالت انسانی و عدالت اجتماعی در نامه به مالک اشتر اعلام می‌کند، می‌گوید ای مالک برای همه جامعه منهای هر گونه تبعیض نژادی و تبعیض دینی و تبعیض جنسی و تبعیض فکری و عقیدتی حقوق شهروندی قائل باش، یعنی‌ای مالک در چارچوب عدالت انسانی و عدالت اجتماعی برای همه افراد جامعه حقوق مساوی قائل بشو.

«وَ لاَ تَکُونَنَّعَلَیْهِمْ سَبُعاً ضَارِیاً تَغْتَنِمُ أَکْلَهُمْ فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَکَفِیاَلدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌلَکَفِیاَلْخَلْقِ... - ای مالک مبادا مانند حیوان درنده‌ائی به جان مردم مصر بیفتی و خوردنشان را غنیمت شماری - بدان که مردم جهان یا مردم مصر یا مانند تو بشر هستند یا برادر دینی تو می‌باشند» (نهج البلاغه صبحی صالح - نامه 53 - ص 427 - س 16).

به هر حال همه انسان‌ها و همه مردم مصر از هر نژاد و رنگ و جنس و مذهب که باشند از حقوق شهروندی مساوی برخوردار خواهند شد و در رابطه با عدالت حکومتی، همین امام علی علاوه بر اینکه برای مردم حق انتخاب قائل است.

«وَ اَللَّهِ مَا کَانَتْلِیفِی اَلْخِلاَفَةِ رَغْبَةٌ وَ لاَ فِیاَلْوِلاَیَةِ إِرْبَةٌ وَ لَکِنَّکُمْدَعَوْتُمُونِیإِلَیْهَا وَ حَمَلْتُمُونِیعَلَیْهَا... - به خدا سوگند که من به خلافت رغبتی نداشتم و به حکومت کردن نیازی در خود نمی‌دیدم ولی این شما بودید که من را انتخاب کردید و وظیفه حکومت را بر گردن من گذاشتید» (نهج البلاغه صبحی الصالح - خطبه 205 - ص 322 - س 3).

در عرصه حکومت و سیاست خود را خطاپذیر می‌داند نه معصوم.

«فَإِنِّی لَسْتُ فِینَفْسِیبه فوقِ أَنْ أُخْطِئَ... - من مصون از خطا نیستم و خودم را ایمن از خطا نمی‌دانم» (خطبه 216 - نهج البلاغه صبحی صالح - ص 335 - س 13) و به همین دلیل مشارکت مردم در تصمیم گیری‌های حکومتی حق مردم و حق الناس می‌داند نه به خاطر اینکه مردم دلخور نشوند.

«...فَلاَ تَکُفُّوا عَنْ مَقَالَةٍ به حقٍّ أَوْ مَشُورَةٍ به عدلٍ... - مبادا انتقاد خودتان و مشورت خودتان در اجرای عدالت از من دریغ نمائید» (نهج البلاغه صبحی الصالح – خطبه 216 - ص 335 - س 12)، این همه برای آن بود که امام علی در مکتب عملی پیامبر اسلام به نیکی فهمیده بود که زیرساخت و فوندانسیون‌ها و چارت جامعه انسانی باید بر پایه عدالت تاریخی نه عدالت فراتاریخی و مولفه‌های گوناگون آن بنا شود.

علی ایحاله مقصود از جامعه انسانی تاریخی نه جامعه انسانی فراتاریخی، آن جامعه‌ائی است که بر پایه عدالت اقتصادی تاریخی، عدالت اجتماعی تاریخی، عدالت سیاسی تاریخی، عدالت حقوقی تاریخی و عدالت شهروندی تاریخی استوار باشد و در این جامعه این عدالت تاریخی است که به عنوان علت احکام، نه معلول احکام می‌باشد و همین عدالت تاریخی به صورت یک امر فرادینی و موضوعی تاریخی و فرافقهی و حتی فراخدائی نیز می‌باشد یعنی خود خداوند هم هر کاری که عادلانه باشد انجام می‌دهد نه آنچنانکه اشاعره می‌گفتند هر کاری که خداوند بکند خود به خود عادلانه خواهد بود، حتی اگر ظالمانه باشد.

«رُسُلًا مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ لِئَلَّا یکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَکَانَ اللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمًا - ما خداوند پیامبران مبشر و منذر برای مردم فرستادیم تا مردم با ما محاجه نکنند و به این ترتیب است که خداوند عزیز و حکیم است» (سوره نساء - آیه 165) و در همین رابطه است

«کَانَ عَلَی رَبِّکَ وَعْدًا مَسْئُولًا» (آیه 16 - سوره فرقان) و

«وَکَانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْئُولًا - خداوند در برابر بندگان خودش خود را مسئول می‌داند یعنی به بندگان خودش اجازه می‌دهد تا او را به سوال بکشند» (آیه 15 - سوره احزاب).

 

ادامه دارد