سلسله درسهائی از نهجالبلاغه – قسمت چهارم
انسان در نهجالبلاغه یا رویکرد علی به انسان
کدامین انسان؟ انسان تطبیقی؟ یا انسان انطباقی؟ یا انسان دگماتیسم؟
6 - انسان سه مؤلفهائی «بینشی» و «منشی» و «کنشی» امام علی در نهجالبلاغه:
انسان تطبیقی مورد نظر امام علی انسانی است که بینش و منش و کنش او هماهنگ با هم تعریف میشود و هرگز به صورت مکانیکی این سه مؤلفه در وجود او تکوین پیدا نمیکند تا مثلا مانند منظومه پداگوژیکی ارسطوئی، انسان در عرصه بینش و اندیشه و منطق و ذهن آینهائی صرف بخواهد تکوین پیدا کند یا مانند منظومه پداگوژیکی عرفا بتواند تنها در عرصه منش و خودسازی درونی تکوین پیدا کند یا مانند منظومه پداگوژیکی دیالکتیسینهای نیمه دوم قرن نوزدهم تنها در چارچوب «کنشی» و در بستر عملی قابل تکوین باشد، برعکس انسان مورد تعریف امام علی انسانی است که محصول سنتزی هماهنگ سه مؤلفه بینش و منش و کنش در یک رابطه دیالکتیکی میباشد باز هم تاکید میکنیم که نه در شکل مجرد و مکانیکی توسط یکی از این سه مؤلفه بلکه بالعکس تنها به صورت محصول سنتزی هماهنگ از پیوند دیالکتیکی بین این سه مؤلفه انسان مورد نظر امام علی قابل استحصال میباشد.
به همین دلیل است که اگر ما به دستپروردهها و کادرهای تربیت شده مکتب علی توجه بکنیم به وضوح درمییابیم که دستپروردههای مکتب و تشکیلات امام علی مانند دستپروردههای مکتب پیامبر اسلام - که خود امام علی یکی از آنها میباشد –انسانهای بودند که صاحب سه سرمایه «بینشی» و «منشی» و «کنشی» به صورت هماهنگ بودهاند و هرگز در میان شاگردان مکتب امام علی حتی یک نمونه پیدا نمیکنیم که تنها در یک عرصه به صورت مکانیکی صاحب رشد و تعالی شده باشند. برای نمونه میتوانیم به عنوان پارادایم کیس به چند نفر از این شاگردان و دسپروردههای امام علی یاد بکنیم: مالک اشتر نخعی، محمد بن ابی بکر، میثم التمار، حجر بن عدی کندی، عدی بن حاتم طائی، رشید الهجری، اویس قرنی، کمیل بن زیاد، حبیب بن مظاهر اسدی، قنبر، صعصعه بن صوحان کندی و در راس همه این دست پروردگان مکتب علی باید از فرزندانش امام حسن و امام حسین و زینب و عباس یاد کنیم که آئینه تمام نمای پداگوژیکی مکتب علی میباشند و اگر بگوئیم که بیش از نهجالبلاغه و بیش از تمامی مبارزاتی که علی در مدت 23 سالی که در رکاب مقتدائش پیامبر اسلام انجام داده که تنها یک ضربه یوم الخندق او آنچنانکه پیامبر فرمود برای تاسیس و تکوین و عظمت اسلام از عبادت همه بشریت بیشتر ارزش داشته است (ضربه علی یوم الخندق افضل من عباده الثقلین) این دست پروردههای مکتب علی ارزش دارند که در سه عرصه هماهنگ «بینشی» و «کنشی» و «منشی» در مکتب علی پرورش یافتند و توسط این دسپروردههای مکتب علی بود که اسلام تاریخی توانست تا پایان قرن اول هجری کوره داغ بعثت پیامبر اسلام از مرج العذرا تا کربلا و از کربلا تا همه تاریخ گرم نگه دارد.
«کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» (امام صادق).
به همین دلیل است که در طول 25 سال سکوت امام علی (از سال 11 هجری که پیامبر اسلام وفات میکند تا سال 36 هجری که با قتل عثمان و بیعت مردم با امام علی او به خلافت میرسد) گرچه ما در تاریخ زندگی امام علی به عنوان خدای قلم و سخن و اندیشه شاهد هیچ دستاورد مسطور و مکتوب تئوریک نیستیم و آنچه در تاریخ در صورت نهجالبلاغه و خطبههای و کلام او جاری شده است اکثریت قریب به اتفاق آنها مولود دوره پنج ساله خلافت آن حضرت میباشد، این خلاء دستاورد مکتوب امام علی و این غیبت آن بزرگوار در این 25 سال در صحنه عینی و عملی تاریخ و اجتماع تنها و تنها به این خاطر بوده است که امام علی از بعد از وفات پیامبر اسلام بزرگترین خلای که عامل به انحراف کشیده شدن حرکت پیامبر اسلام از بعد از وفات پیامبر تشخیص داد کمبود کادرهای همه جانبه و سه مؤلفهائی «بینشی» و «منشی» و «کنشی» بود و لذا در این رابطه بود که امام علی به جای گفتن و نوشتن در طول این 25 سال کوشید تا به حل بحران خلاء کادرهای همه جانبه سه مؤلفهائی بپردازد.
به همین دلیل ما در عرصه 25 سال سکوت امام علی با حداقل کنش اجتماعی و سیاسی و تئوریک امام علی در صحنه تاریخ و جامعه روبرو هستیم به طوری که اگر بگوئیم این تلاش برونی امام علی در طول این 25 سال به حد صفر رسیده بود سخنی به گزاف نگفتهایم چرا؟ پاسخ به این سوال سترگ برای امروز حرکت و بحران اجتماعی ما به عنوان یک چراغ راه هدایت میباشد زیرا در این زمان که ما در سر آغاز چهلمین سال بنیانگذاری حرکت آرمان مستضعفین قرار داریم بزرگترین بحران چهل ساله حرکت آرمان مستضعفین از آغاز تکوین آن در تابستان 55 تا امروز همین بحران کمبود کادرهای همه جانبه سه مؤلفهائی «بینشی» و «کنشی» و «منشی» میباشد که ضعف و فقدان این کادرهای همه جانبه سه مؤلفهائی «بینشی» و «منشی» و «کنشی» در طول چهل سال گذشته حرکت آرمان مستضعفین باعث گردیده است تا این حرکت در راستای استراتژی سازمانگرایانه جنبشهای سه گانه اجتماعی و دموکراتیک و کارگری جامعه ایران نتواند به انجام رسالت نهائی خود دست پیدا کند که از همه مهمتر که مشتی نمونه خروار میباشد.
بحران تشکیلاتی سالهای 59 و 60 حرکت آرمان مستضعفین میباشد که ریشه اصلی این بحران به علت برونی شدن حرکتش از سال 58 و به علت سونامی گرایش شاگردان مکتب شریعتی به این حرکت از آنجائیکه حرکت سازمانگرایانه آرمان مستضعفین در سالهای 58 به بعد در فضای کمبود کادرهای همه جانبه سه مؤلفهائی «بینشی» و «منشی» و «کنشی» پیش میرفت این ضعف کادرها همه جانبه سه مؤلفهائی «بینشی» و «منشی» و «کنشی» آرمان مستضعفین باعث گردید تا در سالهای 58 به بعد به موازات برونی شدن حرکتش نتواند این موج فراگیر در عرصه درونی و برونی جامعه ایران و تشکیلات مدیریت نماید، در نتیجه این عدم توان مدیریت موسسین آرمان مستضعفین در سالهای 58 تا 60 باعث گردید تا خود سیل گرایش فراگیر معتقدین به حرکت شریعتی به این حرکت به ضد خود بدل شود و محصول منفی به بار بیاورد و عامل بحران فراگیر تشکیلاتی حرکت آرمان مستضعفین در سالهای 59 تا 60 بشود. آنچنان بحران حرکت سوز و تشکیلات سوز و طاقت سوز و فرصت سوز و استخوان سوزی که کل تشکیلات آرمان مستضعفین را در سال 60 به گل نشاند و خود این بحران به عنوان بزرگترین ضربه خور جهت قلع و قمع کردن این حرکت توسط نظام پلیسی – نظامی رژیم مطلقه فقاهتی در سال 60 و 61 گردید و لذا در این رابطه بود که موسسین این حرکت از بعد از شکست پلنوم و قلع و قمع کردن این حرکت توسط رژیم مطلقه فقاهتی در سال 60 و 61 در داخل و خارج کشور به این نتیجه رسیدند که بزرگترین عامل بحران سال 59 و 60 حرکت آرمان مستضعفین همین ضعف در کمیت کادرهای همه جانبه سه مؤلفهائی «کنشی» و «بینشی» و «منشی» بوده است که ضعف این مهم در حرکت و تشکیلات آرمان مستضعفین در سالهای 58 تا 61 که سالهای برونی شدن این حرکت میباشد، باعث گردید تا سه مؤلفه بینش و کنش و منش در تشکیلات آرمان مستضعفین به صورت اسلامیات یا «بینشی» و اجتماعیات یا «کنشی» و کویریات یا «منشی» رشد مکانیکی و جدا از هم پیدا کنند.
همین رشد مکانیکی سه شاخه «کنشی» و «منشی» و «بینشی» در حرکت آرمان مستضعفین بود که باعث تکوین آن بحران تشکیلات سوز در سالهای 59 و 60 گردید آنچنانکه حتی در زندان رژیم مطلقه فقاهتی این سه جریان مکانیکی مانند بعد از خرداد 60 به حیات خود ادامه دادند بطوریکه هم در درون و هم در برون عدهائی تنها در عرصه «کنشی» رشد کردند آنچنانکه پس از جدائی این گروه از آرمان و وصل به سازمان مجاهدین خلق به عنوان بهترین نیروهای پراتیسین این حرکت درآمدند. متقابلا برعکس گروه اول گروهی فقط در عرصه «منشی» به صورت عارفهای گوشه نشین درآمدند که تنها درد آنها جدائی از جمع و زندگی در خلوت بود و به جز درد درون هیچ درد دیگری در برون جامعه احساس نمیکردند و در کنار این دو گروه، گروه سومی هم در حرکت آرمان مستضعفین در درون و برون بودند که درمان همه مشکلات خودشان و جامعه ایران و بشریت را در شعار «بخوان و بخوان و بخوان» شریعتی به احسان میدانستند و پیوسته میکوشیدند تا توسط خواندن و مطالعه و برف انبار کردن ذهن خود از ذهنیات و مجردات به حل این مشکل بپردازد و چنانکه دیدیم هر سه این گروهها در حرکت آرمان مستضعفین به بن بست رسیدند.
البته این بحران ضعف کادرهای همه جانبه سه مؤلفهائی «بینشی» و «منشی» و «کنشی» نه تنها بحران تشکیلات آرمان مستضعفین در سالهای 58 تا 61 بود بلکه قبل از آن بحرانی که باعث به بن بست رسیدن حرکت 5 ساله ارشاد شریعتی (47 تا 51) شد و عاملی شد تا چراغ ارشاد شریعتی از بعد بسته شدن ارشاد در آبان 51 خاموش بشود و تا این تاریخ این چراغ روشن نشود، همین بحران کمبود کادرهای همه جانبه سه مؤلفهائی «بینشی» و «کنشی» و «منشی» بود که نتوانستند در غیبت شریعتی چراغ پنج ساله حرکت ارشاد شریعتی را روشن نگه دارند و البته خود این بحران و ضعف حرکت شریعتی ریشه در پروسسی داشت که شریعتی در ارشاد پنج ساله خود جهت کادرسازی در نظر گرفته بود که از آنجائیکه در این رابطه در نشر مستضعفین سخن به فراوانی گفتهایم لذا در این جا به همین اندازه بسنده میکنیم و به صراحت اعلام میکنیم که آنچنانکه خود شریعتی در اواخر دوران حرکتش در درسهای اسلام شناسی 36 تا 40 مطرح میکرد، مشکل عمده حرکت شریعتی در طول بیش از چهل سال بعد از بسته شدن ارشاد مشکل عدم توان این اندیشه در پرورش کادرهای همه جانبه سه مؤلفهائی «بینشی» و «کنشی» و «منشی» است و تا زمانی که با بازسازی اندیشه شریعتی از فیلتر اندیشه اقبال به این مهم نپردازیم حرکت شریعتی در چارچوب یک حرکت ذهنی باقی خواهد ماند و همین بحران امروز در جامعه ما پس از نزدیک به چهل سال که از وفات شریعتی میگذرد باعث آکادمیک شدن حرکت شریعتی در این زمان شده است بطوریکه عدهائی تنها به کویریات شریعتی روی میآورند بدون آنکه اجتماعیات و اسلامیات شریعتی را فهم کنند، آنچنانکه عدهائی دیگر تنها به اسلامیات شریعتی روی میآورند بدون آنکه اجتماعیات او را فهم کنند و بعضی تنها توسط اجتماعیات شریعتی سیاسی میشوند بدون آنکه با فهم اسلامیات شریعتی بتوانند به مبانی سازی نظری در این رابطه بپردازند.
لذا این همه باعث گردیده است تا بیش از چهل سال که از این حرکت شریعتی میگذرد این حرکت تنها در قفسه و زندان کتابها محبوس بماند و برعکس آنچه که شریعتی مدعی آن بود که با بسته شدن ارشاد دربهای ارشاد در دورترین روستاهای ایران باز میشود این حرکت امروز در جامعه ما بدل به یک حرکت آکادمیک صرف شده است همان ورطه وحشتناکی که شریعتی همیشه از آن بیم داشت. البته این مهم و این بحران را خود شریعتی در دوران 500 شبانه روز تنهائی خود در بند شش کمیته مشترک رژیم توتالتیر پهلوی فهم کرد و لذا در این رابطه از بعد از آزادی از زندان کوشید توسط جلسات خانگی و دست نوشتههای خود تحت عنوان «خودسازی انقلابی» و «عرفان و برابری و آزادی» و غیره به درمان این بحران اندیشه خود بپردازد که مرگ زود رس او مانع تحقق این مهم توسط او شد.
به هر حال بحران فراگیری که امروز حرکت شریعتی و آرمان مستضعفین گرفتار آن میباشد همین بحران دستیابی به کادرهای سه مولفهائی «بینشی» و «منشی» و «کنشی» به صورت سنتزی و توامان میباشد که تا زمانی که این مهم در این حرکت حل نشود هر گونه بازتولید حرکت شریعتی و حرکت آرمان مستضعفین توسط هر جریانی که صورت بگیرد باز گرفتار بحران خواهد شد که صد البته نهجالبلاغه علی و برخورد 25 ساله امام علی در راستای پرورش کادرهای همه جانبه سه مؤلفهائی «بینشی» و «کنشی» و «منشی» در این رابطه میتواند برای ما به عنوان یک مالم الطریقه باشد و هدف نشر مستضعفین در طرح سلسله درسهای نهجالبلاغه امام علی چیزی جز این نمیباشد چراکه آنچنانکه مطرح کردیم بزرگترین عامل موفقیت حرکت امام علی در طول دوران 25 سال بعد از وفات پیامبر اسلام تا خلافت، فهم بحران کمبود کادرهای همه جانبه بود بطوریکه هر چند امام علی توانست در طول 25 سال سکوت خود به انجام این مهم بپردازد و به پرورش کادرهائی همه جانبه بسیاری بپردازد که هر کدام چون امام حسن، امام حسین، حجر، مالک اشتر، میثم تمار، زینب کبری، محمد بن ابی بکر و غیره کادرهای دوران سازی بودند که حرکت تاریخ بشر را به چالش گرفتند، ولی با همه این احوال دیدیم که در دوران پنج ساله حکومت و خلافت امام علی آنچه که باعث بحران و شکست این حرکت شد باز همین ضعف در کادرهای همه جانبه بود بطوریکه مرثیه امام علی در سوگ شهادت مالک اشتر و محمد بن ابی بکر و نامههای امام علی به استانداران خود این حقیقت را به صراحت آفتابی میکند و صد البته در همین رابطه باید بگوئیم که عامل پیروزی پیامبر اسلام در دوران ده ساله جامعه سازانه مدنی همان سرمایه کادرهای ساخته شده دوران سیزده ساله مکی بود. کادرهایی که هر کدام به تنهائی آنچنانکه نهرو میگوید میتوانستن تاریخ بشریت را حرکتی نو ببخشند و لذا در این رابطه است که پیامبر اسلام با حیات 23 ساله نبوی خود این درس را به همه ما داد که برای 10 ساله حرکت جامعه سازانه نیازمند 13 ساله حرکت کادرسازانه است و قطعا تا زمانی که ما نتوانیم توسط دوران مکی به کادرهای سه مؤلفهائی و همه جانبه دست پیدا کنیم «خمیر بی مایه فطیر خواهد بود.»
به همین دلیل اگر ما در سلسله درسهای نهجالبلاغه نشر مستضعفین بتوانیم به روش کادرسازی سه مؤلفهائی اما علی دست پیدا کنیم قطعا و جزما ما میتوانیم نصیب واقعی خود را از این کتاب ببریم و تنها در این رابطه است که نهجالبلاغه در این زمان میتواند حرکت ما و حرکت شریعتی را از بحران تشکیلات سوزی که گربیانگیر آن شده است نجات دهد.
ادامه دارد