پاسخ به سوال‌های رسیده 2

چرا نشر مستضعفین - مانند آرمان مستضعفین - در فاصله زمانی یکماهه، در فضای مجازی عرضه می‌شود؟ آیا این امر باعث نمی‌گردد تا نشر مستضعفین «به جای اینکه پیشگام و جلوتر از زمان حرکت کند، دنباله رو زمان بشود؟» آیا در عصر حاضر که به علت فضای مجازی و فراگیری شبکه‌های اجتماعی، همه چیز در خدمت سرعت و زمان درآمده است، این امر باعث نمی‌گردد تا نشر مستضعفین، به جای اینکه جلوتر از مردم رصد و دیده‌بانی کند، دنباله‌رو حرکت‌های مردم و جامعه و جنبش‌های اجتماعی، گروه‌های مختلف اجتماعی جامعه ایران بشود؟ و به جای اینکه جهت بازی‌گری، اقدام به تحلیل و پیش‌بینی آینده حرکت آن‌ها بکند، تنها تماشاگر حرکت آن‌ها بشود؟ و تحلیل‌های سیاسی نشر مستضعفین در عرصه داخلی و منطقه‌ای و بین‌المللی، به علت اختلاف فاز زمانی «انتفاع به موضوع گردند؟» آیا بهتر نیست که شما هم مانند دیگر جریان‌های سیاسی در جامعه ایران، به جای صورت فیکس ماه‌مره فعلی به صورت سیال، یعنی ساعت‌مره یا روزمره یا حداکثر هفته‌مره حضور پیدا کنید؟ مگر نه این است که «ارزش یک تحلیل سیاسی بستگی به زنده بودن و حضور آن تحلیل در چارچوب بازی‌گری سیاسی، جهت تغییر اجتماعی - نه تماشاگری می‌باشد؟» چرا شما هم مانند دیگر جریان‌های سیاسی «فرزند زمان خود نمی‌شوید؟» یعنی با زمان حرکت نمی‌کنید؟ و با زمان خبررسانی نمی‌نمائید؟ و با زمان حضور خود را در جامعه و جنبش‌های اجتماعی ایران، به نمایش نمی‌گذارید؟ و همراه با تماشاگری سیاسی بازی‌گری اجتماعی نمی‌کنید؟  

حضرت مولانا علامه محمد اقبال لاهوری، سر سلسله جنبان اسلام تطبیقی در قرن بیستم در کتاب دوران‌ساز و گرانسنگ و کلاسیک شده، «بازسازی فکر دینی در اسلام» خود بیانی در این رابطه دارد، که می‌تواند برای همیشه مالم الطریقه و فصل الخطاب مانیفست حرکت ما قرار گیرد. او می‌گوید:

«باید در حرکت اجتماعی خود، مقوله‌های ابدیت و تغییر را با هم سازگاری دهیم، بایستی که برای تنظیم حرکت اجتماعی خود، حتما اصول ابدی در اختیار داشته باشیم، چه آنچه که ابدی و دائمی باشد، در بستر حرکت اجتماعی در این جهان تغییر و در عرصه زمان متغیر، جای پای محکمی برای ما می‌سازد، اگر اصول ابدی (اسلام) چنین فهم کنیم، (اسلام دگماتیسم فقاهتی و صوفیانه) که معارض با هر تغییر است یعنی معارض با چیزی است که قرآن آن را یکی از بزرگ‌ترین آیات خدا می‌داند، آن وقت این امر سبب می‌شود تا ما چیزی را که ذاتا متحرک است از حرکت باز داریم. شکست اروپا در علوم سیاسی و اجتماعی، اصل اول (یعنی مطلق کردن تغییر و زمان یا برخورد انطباقی با اسلام) را مجسم می‌سازد، و بی‌حرکتی اسلام و مسلمانان در ظرف مدت پانصد سال گذشته اصل دوم (یعنی مطلق کردن ابدیت، بدون در نظر گرفتن زمان و تغییر را، یا برخورد دگماتیسم با اسلام را) مجسم می‌سازد، آیا اصل حرکت در اسلام چیست؟ همان است که به نام اجتهاد (در اصول و فروع) خوانده می‌شود» (بازسازی فکر دینی در اسلام – ص 169 – س 5 به بعد).

بدون شک اگر بخواهیم رسالت اجتماعی و تاریخی و سیاسی، آرمان مستضعفین و نشر مستضعفین، به عنوان ارگان عقیدتی و سیاسی و اجتماعی و تئوریک، حرکت ما در 40 سال گذشته (از تابستان سال 55 که هسته اولیه حرکت آرمان مستضعفین، به صورت درونی تکوین پیدا کرده است الی زماننا هذا) در چارچوب اندیشه بنیانگذاران اسلام تطبیقی، در قرن بیستم، یعنی حضرت مولانا علامه محمد اقبال لاهوری و معلم کبیرمان شریعتی تبیین نمائیم، رسالت آرمان مستضعفین و نشر مستضعفین در 40 سال گذشته و در آینده، عبارت است از: «آشتی دادن بین ابدیت به عنوان مبانی تئوریک اعتقادی خودمان که همان اسلام تطبیقی اقبال و شریعتی می‌باشد، (نه اسلام دگماتیسم فقاهتی و روایتی و ولایتی و صوفیانه یا اسلام انطباقی علوم طبیعی بازرگان و علوم اجتماعی شهید مهندس محمد حنیف نژاد و یارانش الی زماننا هذا) و تغییر به عنوان زمان می‌باشد

آنچنانکه در 40 سال گذشته (از تابستان 55 الی زماننا هذا) پیوسته بزرگ‌ترین دغدغه ما در چارچوب آرمان مستضعفین و نشر مستضعفین به عنوان ارگان عقیدتی و سیاسی و اجتماعی حرکتمان بر این امر قرار داشته است تا بتوانیم آنچنانکه اقبال و شریعتی برای ما مهندسی تئوریک کرده‌اند، «با دو بال ابدیت و زمان به صورت تطبیقی (نه انطباقی و دگماتیسم) پرواز کنیم»، و صد البته در این تعریف آنچنانکه فروغ فرخ زاد می‌گوید، از همان آغاز ایمان ما بر این اصل قرار داشته است که:

چراغ رابطه تاریک است، پرواز را به خاطر بسپار

پرنده مردنی است، پرنده رفتنی است

و باور ما بر آن است که اگر در این امر موفق بشویم، کاری کارستان کرده‌ایم و به همین دلیل، در 40 سال گذشته کرگدن‌وار سر پائین انداخته‌ایم و می‌کوشیم تا، این کار کارستان‌ساز را به انجامی «هر چند نسبی نه مطلق برسانیم» البته هدف نهائی ما در این رابطه، فقط یک چیز است، و آن اینکه، آنچنانکه معلم کبیرمان شریعتی گفت: «توده‌ها را به تفکر و اندیشیدن به سرنوشت خویش و پیشگامان جنبش‌های اجتماعی را به تولید فکر و اندیشه عادت بدهیم» اگر این پروسس فرایندی را به آن مرحله برسانیم، آنچنانکه شریعتی به نقل از ولتر گفت، همه چیز تمام است. چراکه همین که جامعه‌ای به تفکر کردن در باب سرنوشت سیاسی و اقتصادی و اجتماعی خود عادت کرد، توانائی آن را می‌یابد تا هر مانعی را در مسیر رشد و تکامل اجتماعی خود از میان بردارد و تنها بدین ترتیب است که می‌توانیم به قول اقبال، «زمان را با ابدیت پیوند دهیم» آن هم پیوندی تطبیقی، نه انطباقی و دگماتیسم - چراکه در این رابطه معتقدیم که، اگر سوراخ دعا گم نکنیم، تمامی دعاها برای همان آمینی است که اقبال و شریعتی، سر سلسله جنبانان اسلام تطبیقی در قرن بیستم، به ما آموزش دادن، می‌باشد، و آن «آشتی دادن عصری و اجتهادی و تطبیقی، بین ابدیت و زمان یا تغییر، توسط آرمان مستضعفین و نشر مستضعفین می‌باشد

اما در خصوص پاسخ به سوال‌های فوق، تاین بی در تبیین فلسفه تاریخ خود، معتقد است که یکی از عوامل انحطاط یک جامعه یا یک تمدن، عبارت است از اینکه آن جامعه به سوال‌های نو، پاسخ کهنه بدهند، بی شک در این نظریه و کلام تاین بی ایده‌های عمیقی نهفته است، از جمله اینکه:

1 - در پاسخ به سوال‌ها ما موظفیم که، «فاکتور زمان را به عنوان یک عامل یا عمل کننده، در نظر بگیریم» چراکه، «فراتاریخی و فرازمانی و فرامکانی به پاسخ سوال‌های اجتماعی پرداختن، باعث می‌گردد تا ما گرفتار جزمیت و دگم‌های اعتقادی بشویم.» که البته، این آفت بسترساز آن شده تا در طول بیش از 14 قرن گذشته و به خصوص در 150 سال گذشته، جوامع مسلمین و بالاخص جامعه ما را زمینگیر سازد. چرا که از شعارهای سلفیه سیدجمال و عبده و کواکبی و سید قطب گرفته تا شعارهای سنت‌گرایائی مانند جلال آل احمد و غیره تحت عنوان سنت‌گرایان یا بنیادگرایان، چیزی جز معلول همین پاسخ فرازمانی و فرامکانی به سوال‌های نو دادن نمی‌باشد و شاید بتوان از این نظریه ملاصدرا هم کمک گرفت که می‌گوید: «کل حادث مسبوق به ماده و مدت - لازمه هر امر زمینی شده، زمانی و مکانی شدن آن‌ها می‌باشد.»

قطعا بی تفاوتی در برابر زمان، چه ما این زمان را به صورت نزدیک و حاضر تعریف کنیم و چه به صورت تاریخی و پروسه‌ای و فرایندی، به هر حال بسترساز اصلی رویکرد دگماتیسم در اندیشه ما می‌گردد؛ و شاید در همین رابطه باشد که امام علی، خطاب به فرزندش می‌فرماید: «کن ابن زمانک - فرزند زمان خود باش»، چراکه زمان در این رابطه توجه و تکیه بر پروسس تکامل وجود است، همانی که از نظر حضرت مولانا علامه محمد اقبال لاهوری، تبیین کننده تمام وجود از آغاز الی زماننا هذا می‌باشد.

2 - مقصود تاین بی از پاسخ نو به سوال‌های نو علاوه بر اینکه تائید کننده پروسس تکامل در عرصه شدن جوامع بشری می‌باشد، خود به خود تاکید بر اهمیت و ارجحیت، سوال نو بر پاسخ نو نیز می‌باشد. به عبارت دیگر «آنچه که مهم‌تر از پاسخ نو به سوال نو می‌باشد، خود سوال نو است.» یعنی تا زمانیکه یک جامعه در برابر سوال نو قرار نگیرد، امکان بیداری و تحول و حرکت تغییرساز در آن جامعه وجود ندارد. به عبارت دیگر شاید بهتر آن باشد، که این چنین مطرح کنیم که «آنچه که یک جامعه را از خواب بیدار می‌کند و به حرکت وادار می‌کند و به قول امام علی بر خویشتن می‌شوراند، تنها پاسخ‌های نو به سوال‌های نو آن جامعه دادن نیست، بلکه مهم‌تر اینکه، جامعه را در برابر سوال‌های نو قرار دادن می‌باشد» و صد البته این حقیقت بزرگ از زمان شروع حرکت تحول‌گرایانه معلم کبیرمان شریعتی در جامعه ما عملیاتی شد.

چراکه بزرگ‌ترین درسی که - برعکس نظریه‌پردازان و روشنفکران گذشته ایران زمین و جوامع مسلمان-، شریعتی به ما آموخت و به ما یاد داد این بود که، «برای ایجاد خودآگاهی در جوامع، باید در مسیر حرکت آن جوامع، سوال‌های فربه و سترگ و دوران‌ساز و تغییرآفرین قرار دهیم، نه پاسخ‌های اغنائی و به همین دلیل است که، ارزش شریعتی در تاریخ حرکت تغییرساز و تحول‌گرایانه جامعه ایران، به سوال‌های مطرح کرده توسط او می‌باشد، نه پاسخ‌های ارائه شده از طرف او است.» راستی سوال‌های بزرگی که شریعتی در دهه 40 و 50 در مسیر حرکت جامعه ما قرار داد و توسط آن، جامعه ایران را بر خود شورانید، کدامین سوال‌ها بودند؟ بی شک با نگاهی هر چند اجمالی، می‌توانیم این سوال‌های دوران‌ساز معلم کبیرمان شریعتی را اینچنین آرایش دهیم:

الف – چرا مسلمانان و جامعه ایران گرفتار انحطاط و رکود شدند؟

ب - آیا انحطاط مسلمین، بسترساز فهم منحط ما از اسلام شد، یا فهم منحط ما از اسلام، عامل انحطاط مسلمین گردید؟

ج – آیا برای نجات از انحطاط اجتماعی، آنچنانکه سید حسن تقی زاده و میرزا ملکم خان معتقد بودند، باید از ناخن پا تا فرق سر مقلد مغرب زمین بشویم، یا اینکه بالعکس، بر سرمایه‌های تاریخی و فرهنگی خودمان تکیه کنیم؟

د - برای اینکه جامعه را وارد پروسس تغییرساز و تحول‌گرایانه بکنیم، آیا آنچنانکه رویکرد چریک‌گرائی یا حرکت تحزب‌گرایانه لنینیستی قرن بیستم در عرصه جهانی معتقد بودند، باید توسط موتور کوچک، این حرکت را به موتور بزرگ انتقال دهیم، یا اینکه برعکس ابتدا جامعه را عادت به اندیشیدن و تفکر بکنیم، بعدا با این عادت به تفکر، تغییر و حرکت در جامعه حاصل می‌شود؟

ه – آیا بدون تکیه بر مدرنیته می‌توانیم، به توسعه دست پیدا کنیم، یا اینکه برعکس لازمه دستیابی به توسعه عبور از کانال مدرنیته، و مبارزه با سنت‌های مذهبی و تاریخی و اجتماعی می‌باشد؟

و - آیا دین در شکل اسلام و مذهب تشیع در جامعه امروز ایران، از آنچنان پتانسیلی برخوردار می‌باشد، تا بتواند به عنوان یک نیرو در خدمت حرکت تغییرساز اجتماعی مردم ایران درآید؟

ز – آیا دین اسلام و قرآن و نهج‌البلاغه علی در کلیت خود، یک دین زمینی و دنیاگرا و اجتماع‌ساز می‌باشد، یا اینکه بالعکس، یک دین اسطوره‌ای و آخرت‌گرا و دنیاگریز و فردگرا و اجتماع‌ستیز و سیاست‌ستیز و صوفیانه و باطنی‌گری می‌باشد؟

ح – چرا پیامبر اسلام - آنچنانکه جواهر لعل نهرو می‌گوید-، توسط همین اسلام و قرآنی که در دست ما است علاوه بر اینکه توانست انسان‌های تاریخ‌ساز بسازد، در کمتر از 25 سال توانست تمامی تمدن‌های بزرگ عصر خود را تسخیر تمدن و جنبش و نهضت خود بکند؟

ط – چه شد که از قرن پنجم هجری ما به خواب زمستانی فرو رفتیم؟

ی – برای بیداری تغییرساز جامعه امروز ایران، از کجا باید آغاز کنیم؟ از مذهب یا از سنت؟ یا از تقلید مهوع میمون‌وار مدرنیته؟

ک – رسالت امروز روشنفکران و پیشگامان جامعه ایران و مسلمانان، آیا کسب قدرت و دستیابی به حکومت است؟ یا اینکه خودآگاهی بخشیدن به جامعه خود است؟

ل – آیا مردم باید حکومت کنند؟ یا نخبگان و روشنفکران؟

م – چرا درد اصلی همه جوامع پیرامونی و جامعه ایران امروز، نظام سرمایه‌داری است؟

ن – چرا تنها با سوسیالیسم است که می‌توانیم با سرمایه‌داری مقابله بکنیم؟ و قس علی هذا.

این‌ها سوالاتی بود که شریعتی در دهه 40 و 50 در برابر جامعه ایران و جوامع مسلمین و جوامع کشورهای پیرامونی قرار داد و توسط آن‌ها توانست جوامع مسلمین را به حرکت درآورد.

علی ایحال، عظمت شریعتی و عظمت هر پیشگامی در تعداد سوال‌های دوران‌ساز و تحول آفرین و تغییرسازی است که مطرح کرده و مطرح می‌کنند، می‌باشد، نه در پاسخ به سوال‌های مطرح شده. چراکه، «نو بودن سوال‌ها با نو بودن پاسخ‌ها فرق می‌کند، نو بودن سوال‌های دوران‌ساز و تحول آفرین و تغییرساز اجتماعی به کنکریت بودن آن سوال‌ها بستگی دارد.» آنچنانکه شریعتی در کنفرانس «از کجا آغاز کنیم؟» از آن با عنوان، «جغرافیای حرف، با تاسی از استادش پرفسور برگ یاد کرد» در صورتی که، «نو بودن پاسخ‌ها بستگی به عصری بودن آن پاسخ دارد؛ و قطعا عصری بودن پاسخ‌ها غیر از جغرافیای حرف، در مضمون دینامیک آن پرسش‌ها نهفته می‌باشد. چراکه تنها در عصری مضمون پرسش و پاسخ است، که زمان به صورت زنده دخالت می‌کند

حال پس از طرح این مقدمه می‌توانیم، به پاسخ به سوال‌های فوق بپردازیم؛ و برای پاسخ به سوال‌های فوق بهتر آن می‌دانیم که پاسخ خود را با طرح این سوال آغاز کنیم که «آیا لازمه همراهی با زمان آن است که با زمان برخورد انطباقی داشته باشیم یا برخورد تطبیقی؟» به عبارت دیگر برای تبیین رابطه خودمان با زمان، سه راه در پیش داریم:

1 - اینکه اصلا مانند بنیادگرایان و سنت‌گرایان به نفی زمان بپردازیم و توسط شعار سلفیه بخواهیم، مجرد از زمان به گذشته برگردیم، این نوع برخورد با زمان را، ما بر خورد دگماتیسم می نمائیم.

2 - اینکه در چارچوب رویکرد مدرنیته و مدرن‌گرائی بخواهیم ضمن اصالت دادن به زمان، نسبت به ابدیت در دستگاه فکری خود بیگانه بشویم؛ و خود را به قول علامه محمد اقبال لاهوری، در مسیر طوفان زمان، بدون تکیه بر پایه ثابتی قرار دهیم، «این برخورد با زمان را، ما برخورد انطباقی تعریف می‌کنیم» که حداقل در 150 سال گذشته به صورت‌های مختلف در جامعه ایران، از علم‌گرائی سیانس مرحوم مهندس بازرگان تا تقلید مهوع تقی زاده و ملکم خان و علم‌گرائی اجتماعی شهید مهندس محمد حنیف نژاد و یارانش الی زماننا هذا تجربه شده است.

هست هشیاری زیاد مامضی /ماضی مستقبلت پرده خدا

آتش اندر زن بهر دو تا به کی /پرگره باشی از این هر دو چو نی

مولوی

و اما برخورد سوم با زمان برخورد تطبیقی می‌باشد، که قهرمان این برخورد حضرت مولانا علامه محمد اقبال لاهوری است، که در کتاب گرانسنگ و کلاسیک و دوران‌ساز بازسازی فکر دینی در اسلام خود با صدای بلند به عنوان یک اکسیوم تاریخ‌ساز اعلام می‌کند که کار ما: «آشتی دادن بین ابدیت و تغییر است» در این پلاتفرم دوران‌ساز علامه محمد اقبال که تعیین کننده مانیفست برخورد تطبیقی با زمان می‌باشد، «در هر زمانی برای حفظ این رابطه تطبیقی با زمان، باید با چراغ ابدیت به سراغ زمان برویم» و قطعا بدون چراغ ابدیت از نگاه اقبال به سراغ زمان رفتن باعث می‌گردد، تا:

کلیات اقبال لاهوری –پیام مشرق –ص 258 –س 1 /

از من ای باد صبا گوی بدانای فرنگ / عقل تا بال گشودتر گرفتارتر است

برق را این به جگر می‌زند آن رام کند / عشق از عقل پیشه جگردارتر است

چشم جز رنگ گل و لاله نبیند ورنه / آنچه در پرده رنگ است پدیدارتر است

عجب آن نیست که اعجاز مسیحا داری / عجب آن است که بیمار تو بیمارتر است

دانش اندوخته ای دل زکف انداخته‌ای /آه زان نقد گران مایه که در باخته‌ای

به همین دلیل است که در عرصه مهندسی مدیریت ما در آرمان مستضعفین و نشر مستضعفین از آغاز الی زماننا هذا، تاسی به برخورد تطبیقی علامه محمد اقبال لاهوری و در ادامه آن معلم کبیرمان شریعتی بزرگ معماران و سر سلسله جنبانان اسلام تطبیقی در قرن بیستم بوده است و در همین کانتکس، آرمان مستضعفین و نشر مستضعفین بوده است که در طول 40 سال گذشته تلاش کرده‌ایم تا توسط برخورد تطبیقی، «بین ابدیت و تغییر» یا «بین تئوری و زمان» آشتی بدهیم و به همین دلیل است که، در این چارچوب بیگانگی با جایگاه هر کدام از این دو مؤلفه «تئوری و زمان»، امری انحرافی می‌دانیم.

البته نباید فراموش کنیم، که هم آرمان مستضعفین و در ادامه آن امروز نشر مستضعفین، ارگان عقیدتی و سیاسی و تئوریک اندیشه و حرکت ما می‌باشد و در رابطه با تعریف ما از ارگان عقیدتی و سیاسی و تئوریک است، که باید در نظر داشته باشیم که تفاوت بین یک روزنامه یا نشریه سیاسی تبلیغی با یک ارگان عقیدتی و سیاسی و تئوریک، تفاوتی از فرش تا عرش می‌باشد، چراکه در چارچوب ارگان عقیدتی و سیاسی و تئوریک، وظیفه اصلی ما، جهت آشتی دادن بین ابدیت و تغییر، اقبال و شریعتی، به صورت تطبیقی، دینامیک کردن مبانی تئوریک می‌باشد، که عبارت است از اینکه، «با زبان ابدیت حرف زمان و تغییر بزنیم، نه با زبان تغییر حرف ابدیت را»، آنچنانکه برخورد انطباقی معتقد است.

لذا به همین دلیل است که در نشر مستضعفین «تکیه ما بر شعار ترویج و تبیین و تحلیل و تعلیم می‌باشد، نه تبلیغ و توصیف و توضیح و تشریح.» در همین رابطه است که معتقدیم که اگر با قلم تطبیقی، نه انطباقی و دگماتیسم، به مهندسی و مدیریت در این رابطه بپردازیم، نه تنها می‌توانیم در نشر مستضعفین، یکماه پیشی‌بینی (نه پیشگوئی) سیاسی بکنیم، حتی توان آن هم خواهیم داشت «تا با زمان در کنار ابدیت، در عرصه‌های تحلیل و تبیین و ترویج پیش برویم.» البته فراموش نکنیم که در سایت پیشگام مستضعفین و بالتبع در نشر مستضعفین، کار بخش خبرنامه به صورت هفته‌مره و روزمره و گاه ساعت‌مره هم می‌باشد، و هرگز چارچوب پیوند تطبیقی موجود بین ابدیت و تغییر در مبانی مهندسی نشر مستضعفین، بر خبرنامه مستضعفین حاکم نمی‌باشد و قطعا مدیریت این خبرنامه در راستای تولید و تکثیر و توزیع خبر به صورت توصیفی نه تحلیلی، هر زمانیکه بتواند در این رابطه دستاوردی حاصل نماید، اقدام به عرضه آن از طریق خبرنامه مستضعفین می‌کند.

صد البته، در این رابطه و در این چارچوب، هرگز ارزش خبرنامه مستضعفین کمتر از تحلیل‌ها و تبیین‌های نشر مستضعفین نیست و باز در همین رابطه بوده است که از سال 58 که حرکت برونی آرمان مستضعفین پس از سه سال حرکت درونی آغاز شد، آرمان در ادامه عرضی (نه طولی) آرمان مستضعفین، معتقد به نشریه مستقل گروه‌های مختلف جنبش عام اجتماعی ایران، اعم از آوای مستضعفین به عنوان نشریه دانشجوئی و بازوی مستضعفین به عنوان نشریه کارگری و راه مستضعفین به عنوان نشریه دانش‌آموزی و نوجوانان و خروش مستضعفین به عنوان نشریه زنان ایران بوده است.

اما و هزار اما، امروز بر همان سیاق پای می‌فشارد چراکه هر کدام از گروه‌های اجتماعی، باید نشریه‌ای خاص خود داشته باشند، تا با زبان خود آن‌ها، بتواند حرف مورد نیاز آن‌ها را بزند و شرایط برای تغذیه آن‌ها فراهم سازد.

والسلام