پاسخ به سوال‌های رسیده - سؤال دهم

در ترم «پیشگامان مستضعفین»، «مستضعفین کیانند؟» و «پیشگامان کدام؟» - قسمت سوم

 

چرا حرکت‌های فردی و ذهن‌گرایانه در چهل سال گذشته بعد از انقلاب 57 در جامعه ایران که به سه ضلع مثلث قدرت «زر و زور و تزویر» به صورت مکانیکی و غیر تاریخی و غیر فرایندی نگاه می‌کردند، سر انجام‌شان به آنجا رسید که «علاوه بر تفکیک کار فرهنگی و کار سیاسی و کار نظری و کار میدانی و کار آفاقی و کار انفسی و کار فردی و کار اجتماعی و کار ذهنی و کار عینی، به نفی روشنفکر دینی رسیدند و کار روشنفکری را متضاد با کار دینی دانستند» و یا با تفکیک معرفت دینی از خود دین، در چارچوب تفکیک نومن و فنومن اندیشه کانتی، توسط مطلق کردن عرضیات دین و جایگزین کردن اندیشه پیامبرمحوری به جای اندیشه خدامحوری اقبال و شریعتی، ذاتیات دین در سایه رفتند و سرانجام معرفت دینی مطلق گردید و خود دین هم در غیاب ذاتیات و پیامبرمحوری به صورت خواب‌نامه پیامبر درآمد؟ در نتیجه مبارزه فرهنگی و سیاسی نظریه‌پردازان مسلمان را غیر روشنفکرانه و غیر سیاسی کردند و بر تن آن لباس عالمانه پوشانند و جوهر دین را که ابتدا غیر ایدئولوژیک کرده بودند، تعبد تعریف کردند و به موازات آن جوهر روشنفکری و پیشگامی را عقلانیت تعریف نمودند و حاصل آن شد تا از دین فاصله بگیرند و معنویت‌گرائی را جایگزین دین‌گرائی بکنند؟

چرا شریعتی در چارچوب «استثمار فرایندی و تاریخی» توانست به تبیین «مستضعفین تاریخی» دست پیدا کند و تعیین مصداق‌های مستضعفین تاریخی در شرایط مختلف تاریخی و اجتماعی در گرو تطبیق با فرایندهای تاریخی استثمار می‌دانست؟

آیا شریعتی می‌توانست برعکس آنچه که اتفاق افتاد، از طریق فهم مستضعفین تاریخی به فهم استثمار فرایندی و تاریخی و استحمار و استبداد فراورده‌ای دست پیدا کند؟

آیا شریعتی می‌توانست برعکس آنچه که اتفاق افتاد، خارج از رویکرد تاریخی و فرایندی به استثمار، به تثلیث «زر و زور و تزویر» دست پیدا کند؟»

چرا در چارچوب «کشف حقیقت» (مستضعفین به عنوان یک پدیده فرایندی و تاریخی در عرصه استثمار تاریخی و فرایندی)، برای شریعتی «کشف حقیقت، کشف تضادهای جامعه و انتقال آنها به خودآگاهی جامعه تعریف می‌شود؟»

چرا شریعتی در عرصه کشف «مستضعفین تاریخی» در بستر استثمار فرایندی و تاریخی، «موتور حرکت جامعه و حرکت تحول‌خواهانه آن را در چارچوب خودآگاهی اجتماعی توسط انتقال تضادها از متن جامعه به نفس توده‌ها تعریف می‌کند؟»

چرا شریعتی احساس تضادهای طبقاتی (نه خود واقعیت تضادهای طبقاتی را) به عنوان موتور مبارزه طبقاتی در تاریخ تبیین می‌کند؟

آیا شریعتی در عرصه کشف «مستضعفین تاریخی» در بستر «استثمار فرایندی و تاریخی» بود که به «اجتهاد اصول در کلام توحیدی» رسید و توانست توسط این «اجتهاد در اصول»، «توحید را از حصار کلامی یونانی‌زده یعنی بحث‌های مجرد و انتزاعی و ذهنی مربوط به توحید ذاتی و توحید صفاتی و توحید افعالی و غیره نجات بدهد و توحید را به عرصه انسانی و اجتماعی و تاریخی و وجودی بکشاند، یا بالعکس؟»

********

در چارچوب ترمولوژی قرآنی، ترم «مستضعف و مستضعفین و استضعاف» از مهمترین ترم‌هائی است که در عرصه استحاله اسلام قرآنی به اسلام فقاهتی و اسلام روایتی و اسلام کلامی و اسلام صوفیانه و اسلام فیلسوفانه یونانی‌زده ارسطوئی و افلاطونی از نیمه دوم قرن اول هجری الی یومنا هذا، دچار تحول ساختاری و مضمونی و جوهری شده است. چراکه آنچنانکه امام علی در خصوص استحاله خود اسلام در 25 سال بعد از وفات پیامبر اسلام مطرح می‌کند:

«...اَلْإِسْلاَمُ لُبْسَ اَلْفَرْوِ مَقْلُوباً - و امروز اسلامی پوشیده می‌شود که مانند پوستین پشمین وارونه پوشیده شده، درآمده است» (نهج البلاغه صبحی الصالح – خطبه 108 - ص 158 – س 1).

آنچنان ترم «مستضعفین» در طول چهارده قرن گذشته دچار استحاله شده است که مانند پوستین پشمین وارونه پوشیده شده در آمده است، بطوریکه داوری در باب ترم «مستضعفین» امروز، آنچنانکه یک صورت آن زیبا و دلنواز می‌باشد، چهره دیگر آن زشت و منفی انسان گریز شده است.

بلا و مصیبتی که اسلام کلامی اشعری و اسلام فیلسوفانه یونانی‌زده ارسطوئی و افلاطونی و اسلام روایتی دگماتیسم و اسلام فقاهتی سرطان‌زده حوزه‌های فقاهتی و اسلام صوفیانه هند شرقی بر سر ترم «استضعاف و مستضعفین و مستضعف» قرآن آورده‌اند این است که:

اولاً آن را از صورت تاریخی و فرایندی در عرصه پروسس مبارزه طبقاتی ضد استثمارگرایانه بشری از آغاز تکوین تاریخ و پدیده استثمار تاریخی خارج کرده‌اند و آن را محدود به قومی خاص موسی نمودند، که برای فهم بیشتر این مقصود بهتر است دیدگاه علامه محمد حسین طباطبائی صاحب «تفسیر المیزان» و شاگرد بلافصلش شیخ مرتضی مطهری در این رابطه مورد مطالعه قرار گیرد. چراکه رویکرد این دو نظریه‌پرداز اسلام فیلسوفانه و اسلام فقاهتی امروز حوزه‌های فقاهتی شیعه، در خصوص ترم «مستضعفین» و نقش تاریخی آنها (که در آیه 5 سوره قصص به صراحت تبیین گشته است) و برای «مستضعفین» در رابطه با آینده تاریخ بشر نقش وراثت و امامت قائل است، «وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ - و ما اراده کرده‌ایم تا بر مستضعفین زمین منت بگذاریم برای وراثت و امامت آنها در زمین»(سوره قصص – آیه 5) این ترم را محدود به زمان موسی می‌کنند و مضمون و جوهری غیر تاریخی و غیر فرایندی به آن می‌دهند.

ثانیاً با محدود کردن ترم «مستضعفین تاریخی و اجتماعی» به «استضعاف فردی» آن را به صورت گدا و فقیر فردی و عقب‌ماندگی اقتصادی و اجتماعی فردی تعریف کرده‌اند که 38 سال است که رژیم مطلقه فقاهتی بر طبل این تعریف انفرادی از مستضعفین می‌کوبد، علی هذا در نتیجه این انحراف ترم «مستضعفین» از صورت فرایندی و تاریخی و اجتماعی به شکل فردی و موردی و فراورده‌ای است که باعث شده است تا بزرگترین انحراف مکتبی در فهم این ترم استراتژیک بوجود بیاید. تا آنجا که آنچنانکه شاهدیم، در طول 38 سالی که از عمر رژیم مطلقه فقاهتی می‌گذرد، مصداق «مستضعفین در جامعه ایران همان گدا و فقیر فردی شده است که از طریق صندوق‌های خیریه و سازمان بهزیستی و کمیته امداد امام تلاش می‌شود تا به صورت فردی به جای تغییر ساختار اقتصادی و اجتماعی و سیاسی تنها توسط برنامه‌های گدادولتی و گداحکومتی به مداوای این امر بپردازند

به همین دلیل در طول 38 گذشته ترم «مستضعفین» که تنها ترم دینامیک و فرایندی و تاریخی و اجتماعی قرآن می‌باشد و به عنوان تنها پشتوانه استراتژیک سازمان‌گرایانه جنبشی اسلام سیاسی می‌باشد و تنها پشتوانه استراتژیک تاریخی است که قرآن به صراحت امامت و وراثت تاریخی آنها را بر زمین تائید می‌کند، امروز توسط اسلام حکومتی و اسلام فقاهتی و اسلام ولایتی بدل به پاسیف‌ترین نیروی‌های جامعه شده است، بطوریکه در 38 سالی گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی بزرگترین فشاری که بر حرکت «آرمان مستضعفین» و در ادامه آن بر «نشر مستضعفین» وجود داشته است، همین فشار از طرف نیروهای سیاسی به خاطر «اسم مستضعفین و اسم پیشگام بوده است

به همین دلیل است که آنچنانکه بارها و بارها توسط «آرمان مستضعفین»؛ و در ادامه آن «نشر مستضعفین» اعلام کرده‌ایم تا زمانیکه به جایگاه ترم «مستضعفین» در اسلام قرآنی که همان اسلام محمدی و اسلام علوی می‌باشد، تحلیل علمی و تاریخی و واقع‌گرایانه به دست نیاوریم، هرگز امکان فهم «کشف بزرگ معلم کبیرمان شریعتی در خصوص جایگاه تاریخی و فرایندی مستضعفین پیدا نمی‌کنیم

ثالثاً آنچه بسترساز انحراف تفسیری و تبیینی اسلام فقاهتی و اسلام حکومتی و اسلام ولایتی و اسلام روایتی در فهم ترم «مستضعفین» گردیده است، (البته به صورت آگاهانه و هدفدار صورت گرفت) این بوده است که از یک طرف کوشیدند تا ترم «مستضعفین» را در جایگاه غیر تاریخی و غیر اجتماعی و غیر فرایندی آن، «منفک از ترم استثمار، به عنوان عامل بسترساز تکوین تاریخ بشر و مبارزه طبقاتی جامعه انسانی مطرح کنند.» مضافاً بر اینکه در اسلام دگماتیسم یا اسلام حکومتی و ولایتی و روایتی و فقاهتی، اصلاً منهای اینکه ترم «مستضعفین» به صورت غیر اجتماعی و غیر تاریخی و غیر فرایندی تبیین می‌شود و منهای اینکه بین پدیده استثمار و استضعاف هیچگونه پیوند تاریخی و تکوینی و ساختاری قائل نیستند، اصلاً برای خود استثمار به عنوان یک واقعیت اجتماعی و تاریخی جایگاهی قائل نمی‌باشند.

بطوریکه دیدیم خود خمینی در اوج بحران مناسبات سرمایه‌داری و استثمارگرانه حاکم بر جامعه ایران اعلام کرد «اقتصاد مال خرها است» و در خصوص مکانیزم رهائی زحمتکشان روستائی ایران، از مناسبات زمین‌داری و بهره‌کشی این مناسبات، به جای برخورد برنامه‌ای و ساختاری با این مناسبات استثمارگرایانه، اعلام کرد که به علت اینکه این زمین‌داران از قبل بدهی خمس و سهم امام داشته‌اند، در چارچوب بدهی خمس آنها می‌توان، زمین‌های آنها را بین دهقانان تقسیم کرد.

علی ایحال اسلام دگماتیسم یا اسلام فقاهتی یا اسلام ولایتی یا اسلام روایتی که از آغاز در طول بیش از هزار سال گذشته در خدمت طبقات حاکمه بوده است، در خصوص پدیده استثمار نه تنها به این پدیده مانند ترم «مستضعفین» به شکل فردی و غیر اجتماعی و غیر تاریخی نگاه می‌کنند و نه تنها هیچگونه پیوند تاریخی و تکوینی بین پدیده استثمار و ترم مستضعفین قائل نیستند، اصلاً به صورت علنی پدیده استثمار را نفی می‌کنند، و حتی در توجیه فقهی عمل ربا در قرآن که بزرگترین سلاح قرآن در مبارزه با استثمار می‌باشد، ربا را توسط علم الحیل خود (تعریف فقه از نظر امام محمد غزالی در احیاء العلوم) توجیه شرعی می‌کنند.

بنابراین در این رابطه بود که معلم کبیرمان شریعتی علاوه بر اینکه توسط «اجتهاد در اصول و کلام» توانست توحید را از عرصه انتزاعی و مجرد کلام یونانی‌زده (که محدود به توحید ذاتی و توحید صفاتی و توحید افعالی شده بود) خارج کند، با وارد کردن توحید به عرصه انسان و اجتماع و تاریخ، توانست در راستای تبیین مبارزه طبقاتی بشر به عنوان بستر تکوین پروسس تاریخ انسان، موضوع استثمار طبقاتی را (نه به صورت فردی) بلکه به عنوان یک پدیده تاریخی و اجتماعی و فرایندی به عنوان موتور حرکت تاریخ طبقاتی بشر از عصر برده‌داری تا دوران سرمایه‌داری بداند «و در چارچوب این تبیین حرکت تاریخ طبقاتی بشر بر پایه پدیده فرایندی و اجتماعی و تاریخ‌ساز استثمار طبقاتی بود که شریعتی به تبیین مکتبی و قرآنی پدیده مستضعفین به عنوان تنها پشتوانه حرکت ضد استثمارگرایانه انبیاء ابراهیمی تا پایان تاریخ بشر اعلام کرد». آنچنانکه به ضرس قاطع می‌توان داوری نهائی کرد که بدون فهم جایگاه تاریخی و اجتماعی و فرایندی «مستضعفین» از نظر قرآن، امکان فهم توحید اجتماعی و تاریخی شریعتی وجود ندارد.

لذا در این رابطه بوده است که جریان «آرمان مستضعفین» از سال 55 الی یومنا هذا بر کاربرد و تکیه بر ترم «مستضعفین» تعصب خاصی دارد؛ یعنی آنچنانکه شریعتی معتقد بود، در طول 40 سالی که از عمر «آرمان مستضعفین» و «نشر مستضعفین» می‌گذرد، این جریان پیوسته تلاش کرده است تا تمامی مصداق‌های زحمتکشان شهر و روستا چه در مبارزه دموکراتیک و چه در مبارزه سوسیالیستی، از دهقانان و خرده بورژوازی غیر مرفه شهر و روستا گرفته تا طبقه کارگر ایران را به عنوان مصداق‌های کنکریت تاریخی و اجتماعی مستضعفین در عصر حاضر تبیین و تفسیر نمایند؛ و از زمانیکه «آرمان مستضعفین» در سال 58 کتاب «مانیفست اسلامی» خود را انتشار داد، توسط این کتاب که در ادامه آن در «سلسله مقالات سوسیالیسم - نشر مستضعفین» در سال‌های 88 و 89 این نظریه بارورتر گردید.

«آرمان مستضعفین» تلاش کرده است «تا در چارچوب پدیده استثمار به عنوان یک پدیده فرایندی و تاریخی و اجتماعی به تبیین پروسس تاریخ بشر از اغاز الی زماننا هذا با زیرساخت مبارزه طبقاتی بپردازد»؛ و در کادر این مبارزه طبقاتی بوده است که «آرمان مستضعفین» و در ادامه آن «نشر مستضعفین» در «سلسله مقالات سوسیالیسم» تلاش داشته است تا بر «مستضعفین» به عنوان یک پدیده تاریخی و اجتماعی و فرایندی که معلول پدیده استثمار تاریخی و فرایندی می‌باشد، تکیه استراتژیک بکند.

البته بزرگترین مسئولیت نظریه‌پردازان «پیشگام مستضعفین» در هر مقطعی تعیین مصداق اجتماعی و تاریخی این پشتوانه استراتژیک حرکت تحول‌خواهانه جامعه می‌باشد و در این راستا است که «آرمان مستضعفین» و در ادامه آن «نشر مستضعفین» در 40 سال گذشته تلاش کرده است تا در راستای آرایش تثلیث قدرت سه مؤلفه‌ای «زر و زور و تزویر» علاوه بر اینکه پدیده «زر» که همان پدیده استثمار می‌باشد، عمده نماید و با رویکرد تاریخی و اجتماعی و فرایندی به تبیین آن می‌پردازد، دو پدیده دیگر این مثلث سه مؤلفه‌ای قدرت، یعنی پدیده «تزویر یا استحمار نو و کهنه» و پدیده «زور یا استبداد سیاسی» را هر چند در شکل تاریخی آن در چارچوب پدیده تاریخی و فرایندی و اجتماعی استثمار تبیین نماید.

و همین موضوع رمز وحدت تئوریک اندیشه «آرمان مستضعفین» در 40 سال گذشته می‌باشد. بطوریکه داوری نهائی ما در این رابطه بر این اصل قرار دارد که کسی که نتواند در چارچوب پدیده اجتماعی و تاریخی و فرایندی استثمار به عنوان عامل اصلی تکوین پروسس تاریخ بشر و مبارزه طبقاتی، به تبیین مثلث قدرت اجتماعی و تاریخی و فرایندی «زر و زور و تزویر» بپردازد، نه تنها نمی‌تواند به فهم جوهر توحید اجتماعی و تاریخی «آرمان مستضعفین» و در ادامه آن «نشر مستضعفین» در 40 سال گذشته دست پیدا کند، بلکه مهمتر از آن حتی توان فهم جوهر اندیشه شریعتی را هم ندارد.

لذا در این رابطه بود که «آرمان مستضعفین» تلاش جریانی که در دهه 70 تحت عنوان «دفتر پژوهش‌های فرهنگی دکتر شریعتی» می‌کوشیدند تا «با منفک کردن مبارزه طبقاتی و سوسیالیسم از اندیشه شریعتی به لیبرالیزه کردن اندیشه شریعتی بپردازند»، جریانی بسیار خطرناک تشخیص داد و تا کنون در راستای مبارزه ایدئولوژیک با این جریان انحرافی، در عرصه حرکت شریعتی، جهدی وافر کرده است و امروز بسیار خرسندیم که این جریان انحرافی به بن بست کامل رسیده است. آنچنانکه دوباره نظریه‌پردازان این جریان انحرافی تلاش می‌کنند تا با فرار به جلو، خارج از مبارزه طبقاتی و خارج از پدیده استثمار تاریخی، مدعی سوسیالیسم اخلاقی و غیر تاریخی و غیر فرایندی بشوند؛ که صد البته باز هم سورنا را از دهان گشادش می‌نوازند، چرا که امروز طشت رسوائی لیبرالیزم جهانی از آسمان به زمین افتاده است. باری، بدین ترتیب است که «آرمان مستضعفین» و در ادامه آن «نشر مستضعفین» در طول 40 سال گذشته پیوسته تلاش کرده است تا دو پدیده استحمار و استبداد در بستر استثمار تاریخی و فرایندی تبیین نماید نه بالعکس.

ادامه دارد