مبانی تئوریک و معرفتی
«استراتژی اقدام عملی سازمانگرایانه یا تحزبگرایانه جنبشی» - قسمت چهارم
باز بر این مطلب بیافزائیم که در فلسفه قارهائی مغرب زمین، نخستین فیلسوفی که اندیشه فلسفی خود را بر هسته سخت دو مؤلفهای سلبی و یا ایجابی یا دیالکتیک تز و آنتیتز در تکوین سنتز بنا کرد، هگل فیلسوف بزرگ آلمانی قرن هیجدهم و نوزدهم مغرب زمین بود؛ که در نفی فلسفه کانتی و دکارتی یعنی نفی فلسفه ذهن محور اروپائی، توسط دیالکتیک سلبی و ایجابی یا تز و آنتیتز در تکوین سنتز در چارچوب ایده وجودساز هستی این دیالکتیک را وارد پروسس وجود کرد؛ که البته در ادامه او کارل مارکس و هایدگر بودند که توانستند، پروژه هگل را از فاز ایده وارد فرایند وجود و جامعه و انسان و تاریخ بکنند.
آنچنانکه شریعتی توانست پروژه دیالکتیک سلبی و ایجابی یا «لا»ئی و «الا»ئی علامه محمد اقبال لاهوری را از عرصه خداشناسی و کلان فلسفی و کلامی، وارد عرصههای انسانشناسی و جامعهشناسی و تاریخشناسی بکند؛ به عبارت دیگر، کاری که کارل مارکس و هایدگر، با رویکرد دیالکتیکگرایانه هگل در عرصه ایده و وجود کردند و توانستد دیالکتیک هگل را از حصار ایده نجات بدهند و وارد عرصه وجود و جامعه و انسان و تاریخ بکنند، (و قطعاً در غیبت کارل مارکس و هایدگر «اندیشه بزرگ هگل در زندان ایده» به قول کارل مارکس میپژمرد) همان کار معلم کبیرمان شریعتی، با اندیشه حضرت مولانا علامه محمد اقبال لاهوری کرد.
چراکه قطعاً و جزما در غیبت تاریخی شریعتی، دیالکتیک «لا»ئی و «الا»ئی، یا سلبی و ایجابی اقبال، در زندان نظری کلان کلامی و فلسفی و عرفانی او میپژمرد؛ به عبارت دیگر بزرگترین خدمتی که شریعتی به اندیشه اقبال کرد این بود که دیالکتیک «لا»ئی و «الا»ئی یا سلبی و ایجابی اقبال را از عرصه کلان کلامی و فلسفی و عرفانی وارد صحنه انسانشناسی و جامعهشناسی و تاریخشناسی همین انسان کنکریت و مشخص گوشت و پوست استخواندار کرد.
البته در ادامه این استراتژی اصلاحگرایانه نظری و عملی دو مؤلفهای «لا»ئی و «الا»ئی اقبال و شریعتی بود که آرمان مستضعفین از سال 55 الی زماننا هذا تلاش میکند تا در چارچوب آن پلان دو مؤلفهای کلان کلامی و فلسفی و انسانشناسانه و جامعهشناسانه و تاریخشناسانه و عرفانی اقبال و شریعتی، این هسته دو مؤلفهای را به عرصه استراتژی اقدام عملی سازمانگرایانه و تحزبگرایانه جنبشی بکشاند.
نیاز به توضیح کلان دیگر در این رابطه نیست که به همان اندازه که پروژه اقبال در نفی اسلام فقاهتی و اسلام صوفیانه و اسلام فلسفی یونانیزده توسط رویکرد دیالکتیک دو مؤلفهای «لا»ئی و «الا»ئی و همچنین پروژه شریعتی در انتقال این رویکرد نظری به عرصههای وجودشناسانه و انسانشناسانه و تاریخشناسانه دارای صعوبت و هزینه وافر بوده است، برای آرمان مستضعفین و در ادامه آن نشر مستضعفین به عنوان ارگان عقیدتی و سیاسی پیشگامان مستضعفین ایران در طول چهل سالی که از عمر حرکت این جریان میگذرد، دارای همان صعوبت مردافکن میباشد. چراکه استراتژی آرمان مستضعفین و در ادامه آن نشر مستضعفین، در طول 40 سال گذشته به عنوان ارگان عقیدتی و سیاسی پیشگامان مستضعفین ایران، توسط همین اقدام عملی سازمانگرایانه و تحزبگرایانه جنبشی تعریف و تبیین میشود؛ و در چارچوب همین استراتژی اقدام سازمانگرایانه و تحزبگرایانه جنبشی بوده است که آرمان مستضعفین و در ادامه آن نشر مستضعفین در 40 سال گذشته تلاش کرده است تا رویکرد «لا»ئی و «الا»ئی یا سلبی و ایجابی اقبال و شریعتی را از عرصههای نظری وارد فرایند عملی سازمانگرایانه و تحزبگرایانه تشکیلاتی (چه در مؤلفه تشکیلات عمودی پیشگام مستضعفین و چه در مؤلفه تشکیلات افقی جنبشهای سه گانه دموکراتیک و سوسیالیستی و اجتماعی) بکنند.
بی شک صعوبت مردافکن این پروژه آنچنانکه برای اقبال و شریعتی مطرح بوده است، در 40 سال گذشته برای آرمان مستضعفین و نشر مستضعفین قابل تعریف میباشد؛ و جای تردید نیست که در آینده این صعوبت برای این جریان در عرصه این استراتژی اقدام عملی سازمانگرایانه و تحزبگرایانه جنبشی ادامه پیدا خواهد. ولی آنچه که نباید در این رابطه فراموش کنیم اینکه «صعوبت یک پروژه مجوز ترک آن پروژه نمیشود». اگر در عرصه نظری آنچنانکه در 40 سال گذشته آرمان مستضعفین و در ادامه آن نشر مستضعفین الی زماننا هذا بر آن پای میفشارد، «تنها استراتژی تغییرساز و جامعهساز و تحولآفرین، برای جامعه ایران استراتژی اقدام عملی سازمانگرایانه و تحزبگرایانه جنبشی، در عرصه تشکیلات دو مؤلفهای افقی و عمودی توسط بازتولید جنبشهای دموکراتیک چهار مؤلفهای زنان و دانشجویان و کارمندان و دانشآموزان و بازتولید جنبشهای سوسیالیستی دو مؤلفهای زحمتکشان شهر و روستا، کارگران و مزدبگیران و بازتولید جنبش عام اجتماعی ایران میباشد.»
تمامی استراتژیهای دیگر اعم از استراتژی چریکگرائی و ارتش خلقی و استراتژی تحزبگرایانه پیشاهنگ لنینیستی و استراتژی پارلمانتاریستی و حرکت سیاسی از بالا و استراتژی مبارزه قهرآمیز و آنتاگونیستی اقلیتهای قومی و منطقهای و استراتژی رفرمگرایانه مشارکت در قدرت و تغییر از طریق صندوقهای رأی جهت فشار از پائین برای چانهزنی از بالا و غیره، در طول 150 سالی که از عمر حرکت تحولگرایانه مدرن مردم ایران میگذرد به شکست منتهی شده است و 150 سال تجربه جنبش تحولگرایانه مردم ایران نشان داده است که تنها راه دستیابی به نجات برای مردم ایران همین استراتژی اقدام عملی سازمانگرایانه و تحزبگرایانه جنبشی میباشد، (که راست آزمائی آن در عرصه حرکت چهار ساله ارشاد شریعتی از سال 48 تا آبانماه 51 صورت گرفته است) چراکه به گواه خاص و عام در طول 150 سال گذشته تنها حرکتی که توانسته است جامعه ایران را با رویکرد تحول فرهنگی از پائین دچار تحول تغییرسازانه اجتماعی بکند، حرکت 4 ساله شریعتی در کادر استراتژی اقدام عملی سازمانگرایانه و تحزبگرایانه جنبشی بوده است.
بنابراین آنچه در رابطه با استراتژی اقدام عملی سازمانگرایانه و تحزبگرایانه جنبشی آرمان مستضعفین و در ادامه آن نشر مستضعفین در 40 سال گذشته در راستای بازتولید جنبشهای چهارگانه دموکراتیک دانشجویان و دانشآموزان و زنان و کارمندان و بازتولید جنبشهای دو مؤلفهای سوسیالیستی کارگران و زحمتکشان شهر و روستا و مزدبگیران و بازتولید جنبشهای عام اجتماعی ایران باید در نظر داشته باشیم اینکه:
1 - اینکه جامعه ایران که یک جامعه استثمارزده نظام سرمایهداری وابسته حاکم و استبدادزده نظام مطلقه فقاهتی حاکم و استحمارزده اسلام فقاهتی و اسلام زیارتی و اسلام روایتی و اسلام صوفیانه و اسلام فیلسوفانه یونانیزده میباشد، «نیازمند به استراتژی تغییرساز و تحولآفرین اقدام عملی سازمانگرایانه و تحزبگرایانه جنبش میباشد؛ و قطعاً و جزما در خلأ چنین استراتژی، آنچنانکه تاریخ 150 ساله گذشته جامعه ایران نشان داده است، نمیتوان انتظار هیچگونه راه نجاتی برای جامعه ایران داشت. لذا در این رابطه وظیفه اصلی پیشگامان مستضعفین ایران در این زمان بازتولید جامعه مدنی جنبشی در چارچوب بازتولید جنبشهای سه گانه دموکراتیک و سوسیالیستی و اجتماعی توسط استراتژی اقدام عملی سازمانگرایانه و تحزبگرایانه جنبشی میباشد.»
2- وظیفه اصلی پیشگامان مستضعفین ایران در این شرایط در راستای بازتولید استراتژی اقدام عملی سازمانگرایانه و تحزبگرایانه جنبشی و بازتولید جامعه جنبشی تکوین یافته از پائین توسط بازتولید جنبشهای سه گانه دموکراتیک و سوسیالیستی و اجتماعی است؛ که انجام آن در گرو بازتولید تشکیلات افقی پیشگامان مستضعفین ایران میباشد، در نتیجه پیشگامان مستضعفین ایران در این رابطه موظفند توسط تشکیلات عمودی خویش برای دستیابی به آن تشکیلات افقی، دارای رویکرد دو مؤلفهای باشند، یعنی از یکطرف توسط نقد مستمر و به روز قطبهای سه گانه قدرت اعم از قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی و قدرت معرفتی در عرصه فاز «لا»ئی این استراتژی، تلاش ترویجی و تبلیغی جهت طرح جایگزینی پروژه دموکراسی سوسیالیستی شریعتی توسط اجتماعی کردن قدرت سیاسی با دموکراسی سیاسی و اجتماعی کردن قدرت اقتصادی در عرصه تولید و توزیع و مصرف، توسط دموکراسی اقتصادی یا سوسیالیست و اجتماعی کردن قدرت اطلاعات و معرفت توسط دموکراسی معرفتی یا پلورالیسم در چارچوب فاز «الا»ئی استراتژی اصلاحگرایانه نظری و عملی بکنند.
از طرف دیگر توسط بازسازی نظری اسلام تطبیقی و تزریق آن به فرهنگ و جامعه ایران، «توسط یک تحول فرهنگی از پائین جامعه، با فقهزدائی و تصوفزدائی و فلسفه یونانیزدائی به مبارزه با اسلام فقاهتی و اسلام فیلسوفانه یونانیزده و اسلام صوفیانه بپردازند» و همین رویکرد دو مؤلفهای پیشگامان مستضعفین ایران در عرصه حرکت دو مؤلفهای افقی و عمودی جنبشی میباشد که میتواند «بسترساز عملیاتی شدن استراتژی اقدام عملی سازمانگرایانه و تحزبگرایانه جنبشی، در جامعه ایران امروز بشود.»
لذا در این رابطه داوری نهائی ما بر این امر قرار دارد که هرگز رویکرد تک مؤلفهای چه نقد یکطرفه قدرت سه گانه سیاسی و اقتصادی و معرفتی در بستر استراتژی «لا»ئی و «الا»ئی باشد و چه رویکرد یکطرفه تحول فرهنگی بر پایه ترویج و تبلیغ و بازسازی اسلام تطبیقی و مبارزه با اسلام فقاهتی و اسلام صوفیانه و اسلام فیلسوفانه یونانیزده باشد، نمیتواند منظور استراتژی اقدام عملی سازمانگرایانه و تحزبگرایانه جنبشی حاصل شود. چراکه خودآگاهی در مؤلفههای مختلف خودآگاهی طبقاتی و خودآگاهی سیاسی و خودآگاهی اجتماعی و خودآگاهی تاریخی که سرپل تحول اجتماعی از نظر پیشگامان مستضعفین ایران میباشد، «تنها در چارچوب پیوند دیالکتیکی بین دو رویکرد نقد قدرت سه گانه سیاسی و اقتصادی و معرفتی و تحول فرهنگی جامعه توسط تزریق اسلام تطبیقی و مبارزه با اسلام فقاهتی و اسلام صوفیانه و اسلام فیلسوفانه یونانیزده حاصل میشود.»
لذا در این رابطه بر پیشگامان مستضعفین ایران، فرض است «تا در عرصه استراتژی اقدام عملی سازمانگرایانه و تحزبگرایانه جنبشی خود، با هر گونه رویکرد مکانیکی که یکی از این دو رویکرد را در غیبت رویکرد دیگر عمده میکنند، مبارزه همه جانبه تئوریک یا ایدئولوژیک بکنند.»
3 - پیشگامان مستضعفین ایران در این شرایط باید مستحضر به این مطلب باشند که «فوت کوزهگری استراتژی اقدام عملی سازمانگرایانه و تحزبگرایانه جنبشی در چارچوب تشکیلات افقی جنبشهای سه گانه دموکراتیک و سوسیالیستی و اجتماعی با دو رویکرد نقادانه قدرت سه گانه اقتصادی و سیاسی و معرفتی از بالا و تحول فرهنگی توسط ترویج و تبلیغ و تزریق اسلام تطبیقی و مبارزه یا اسلام سه گانه فقاهتی و اسلام صوفیانه و اسلام فیلسوفانه یونانیزده از پائین، در تشکیلات عمودی پیشگامان مستضعفین ایران نهفته است». لذا جهت دستیابی به تشکیلات عمودی یا فوت کوزهگری استراتژی اقدام عملی سازمانگرایانه و تحزبگرایانه جنبشی، قبل از هر چیز پیشگامان مستضعفین ایران باید اعتقاد به این امر داشته باشند که:
اولاً تشکیلات عمودی آنها باید در یک رابطه عرضی نه طولی با تشکیلات افقی تکوین پیدا کنند، چرا که تکوین تشکیلات عمودی پیشگامان مستضعفین ایران در یک رابطه طولی با تشکیلات افقی جنبشهای سه گانه دموکراتیک و سوسیالیستی و اجتماعی بسترساز انحراف به عمده شدن و پدرخوانده شدن تشکیلات عمودی نسبت به تشکیلات افقی جنبشها میگردد. همان بلائی که در قرن بیستم گرفتار استراتژی تحزبگرایانه پیشاهنگ لنینیستی در سراسر جهان شد؛ و باعث گردید تا حزبهای عمودی پیشاهنگ جانشین و جایگزین و پدرخوانده حزبهای افقی جنبشهای سه گانه بشوند؛ و در غیبت حزبهای افقی جنبشهای سه گانه، آنها خود را به دروغ جنبشهای افقی سه گانه بخوانند؛ که خروجی نهائی این امر فروپاشی سوسیالیسم دولتی و احزاب لنینیستی در دهه آخر قرن بیستم در سراسر جهان شد.
ثانیاً برای دستیابی به تشکیلات عمودی پیشگامان مستضعفین، پیشگام نباید گوش خود را بدهکار این نظریههای مجرد پاسیفیستی بکنند، مثل آیا پیشگام «روشنفکر دینی» است؟ آیا پیشگام «نواندیش دینی» است؟ آیا پیشگام «پیشاهنگ» است؟ آیا پیشگام «یک چریک و پارتیزان» است؟ و غیره، چراکه «پیشگام نه روشنفکر مجرد صرف است و نه روشنفکر دینی مجرد صرف است و نه نواندیش دینی مجرد صرف است و نه پیشاهنگ مجرد صرف است و نه یک مخدم مجرد صرف است.» بلکه برعکس همه اینها، «پیشگام یا پیشگامان جامعه، اصلاحگران نظری و عملی هستند که در چارچوب استراتژی اقدام عملی سازمانگرایانه و تحزبگرایانه جنبشی، میکوشند تا برحسب شرایط کنکریت و مشخص، فرهنگی و تاریخی و اقتصادی و اجتماعی، جامعهای که در آن زندگی میکنند و رسالت تحول آن بر دوش دارند، توسط یک حرکت جمعی درازمدت و تشکیلاتی عمودی و افقی، هم رسالت روشنفکران و هم رسالت پیشاهنگان و هم رسالت نواندیشان در اشکال دینی و غیر دینی آن جامعه مشخص و کنکریت، به انجام برسانند.»
دلیل آن هم این است که پیشگامان آنچنانکه به تحول فرهنگی جامعه میاندیشند، به تحول سیاسی و اقتصادی و اجتماعی آن جامعه هم فکر میکنند؛ و همه این مؤلفههای تحولگرایانه جامعه را به صورت غیر قابل تفکیک و غیر قابل تجزیه میبینند. لذا برای آنها در عرصه حرکت اصلاحگرایانه نظری و عملی درازمدت جنبشی، «انقلاب یا اصلاحات» دو فرایند از یک پروسس نیست، بلکه دو ضرورت، محصول شرایط مختلف اجتماعی و تاریخی و اقتصادی و سیاسی میباشند؛ و در همین رابطه، «برنامه استراتژیک آنها در ترم ترکیبی دموکراسی سوسیالیستی (نه سوسیال دموکراسی) خلاصه میشود؛ و در چارچوب پلاتفرم دموکراسی سوسیالیستی است که پیشگامان میکوشند تا توسط دموکراسی سیاسی و دموکراسی اقتصادی یا سوسیالیست و دموکراسی معرفتی و اطلاعاتی یا پلورالیست، اجتماعی کردن قدرت در اشکال مختلف اقتصادی و سیاسی و معرفتی، توسط جنبشهای سه گانه دموکراتیک و سوسیالیستی و اجتماعی را دنبال نمایند.»
علیهذا، تنها در چارچوب همین شرایط تاریخی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی مشخص و کنکریت آن جامعه است که پیشگامان مضمون حرکت خود را به صورت مرحلهای تعریف میکنند؛ و توسط این تعریف است که پیشگامان معتقد به تغییر اجتماعی و سیاسی و اقتصادی میشوند. البته آنگونه تغییر اجتماعی که توسط اجتماعی کردن قدرت سه مؤلفهای زر و زور و تزویر و با تکیه بر جنبشهای سه گانه اجتماعی و دموکراتیک و سوسیالیستی صورت میگیرد؛ به عبارت دیگر پیشگامان جامعه با نقد عملی و نظری، قدرتهای سه گانه حاکم سیاسی و اقتصادی و معرفتی میکوشند تا به خودآگاهیسازی سیاسی و طبقاتی و اجتماعی مردم بپردازند.
ادامه دارد