چگونه هزینه مبارزه برای جنبش‌های چهارگانه ایران کاهش دهیم؟ - قسمت نهم

 

باری، از بعد از انقلاب 57 به موازات تکوین پروسه نهادینه شدن نهادهای قدرت رژیم مطلقه فقاهتی، چتر سیاه انسداد و اختناق استخوان‌سوز بر جامعه ایران سایه افکند و این چتر مانند شب سیاه بر جامعه ایران حاکم گردید و رژیم مطلقه فقاهتی مانند علف هرز، توده‌های مظلوم و روشنفکران و پیشاهنگان و پیشگامان و پیشروان جامعه ایران را درو می‌کرد و حذف می‌نمود. در نتیجه این امر باعث گردید تا با بالا رفتن هزینه مبارزه در ایران، رفته رفته در دهه 60 توده‌های ایران عطای حضور در صحنه مبارزه را به لقائش بخشند و بهتر آن دیدند تا بیرون از صحنه به تماشاگری بنشینند و برای قهرمانان پیشاهنگ خود کف بزنند.

بنابراین در این رابطه بود که هر چه ما از سال‌های 58 و 59 به طرف سال 60 حرکت می‌کردیم، به موازات انسداد و اختناق فضای سیاسی در جامعه ایران، شرایط جهت به محاق رفتن استراتژی «پیشگام» و «اعتلا یافتن استراتژی پیشاهنگ» بیشتر فراهم می‌گردید و در نتیجه همین استحاله فضای سیاسی در جامعه ایران بود که حرکت «آرمان مستضعفین» بخصوص از نیمه دوم سال 59 گرفتار بحران تشکیلاتی فراگیر شد. همان بحران تشکیلاتی که از بعد 30 خرداد سال 60 کل تشکیلات آرمان مستضعفین را در تهران و شهرستان‌ها قفل کرد و به گل نشاند و قبل از حمله سراسری رژیم مطلقه فقاهتی به این حرکت، خود حرکت آرمان مستضعفین، توسط این بحران فراگیر تشکیلاتی، قفل و زمین‌گیر شده بود.

بحران استراتژی در تشکیلات آرمان مستضعفین آبشخور اصلی بحران فراگیر تشکیلاتی آرمان مستضعفین از نیمه دوم سال 59 به بعد بود که صد البته، ریشه بحران استراتژی آرمان مستضعفین از نیمه دوم سال 59، خندق بین دو استراتژی «پیشگام» و استراتژی «پیشاهنگ»، در تشکیلات آرمان مستضعفین تشکیل می‌داد. چراکه در عرصه تشکیلات آرمان مستضعفین، از نیمه دوم سال 59 به بعد، ما شاهد همین صف‌بندی نیروها در داخل تشکیلات آرمان مستضعفین بر پایه دو استراتژی «پیشاهنگی» و «پیشگامی» بودیم. بطوریکه بدنه تشکیلات آرمان مستضعفین در همین زمان، به علت تأثیرپذیری از فضای بیرون از تشکیلات، از «استراتژی پیشاهنگی حمایت و دفاع می‌کردند» در صورتی که رأس تشکیلات آرمان مستضعفین در جریان بحران نیمه دوم سال 59 به بعد، از «استراتژی پیشگامی پشتیبانی می‌کرد.»

تا آنجا که همان بدنه حامی استراتژی پیشاهنگی حرکت آرمان مستضعفین در سال 60 پس از جدائی از آرمان مستضعفین، با انتشار اعلامیه‌ای، «اعلام پیوند با حرکت مجاهدین خلق» کردند و تمام قد در مسیر استراتژی پیشاهنگی قرار گرفتند. در این راه مبارزه کردند و بسیاری از آنها حتی جان خود را هم در این راه نثار نمودند. آنچنانکه شاهد بودیم، در این عرصه نیروهای جدا شده از حرکت آرمان مستضعفین و متصل شده به استراتژی پیشاهنگی و حرکت مجاهدین خلق، در سال‌های ترور و خشونت، جزء پرکارترین نیروی‌های مجاهدین خلق بودند.

یادمان باشد که همین نیروها بودند که در مصاحبه‌های تلویزیونی، قبل از اعدام (مثل محمدرضا جمالو) اعلام می‌کردند که «ما به لحاظ فکری آرمانی هستیم، اما به لحاظ عملی و سیاسی مجاهد خلقیم». پر پیداست که خود همین موضع‌گیری‌های آنها دلالت بر نوع ساختار بحران استراتژی در آن سال‌ها در تشکیلات آرمان مستضعفین می‌کرد. یعنی اگر بخواهیم با رویکرد استراتژی پیشگامی بحران سال‌های 59 و 60 حرکت آرمان مستضعفین را تئوریزه بکنیم تنها در چارچوب همین «خندق بین استراتژی پیشاهنگی و استراتژی پیشگامی است که ما می‌توانیم به آنالیز کردن آن بحران همه جانبه در تشکیلات آرمان مستضعفین در سال‌های 59 و 60 بپردازیم.» البته «در عرصه آسیب‌شناسی حرکت تشکیلاتی، بیش از تجویز دارو و درمان بیماری، شناخت درد مهم است».

یادمان باشد که فضای اختناق و انسداد و استبداد سیاسی در جامعه ایران که از بعد از نهادینه شدن پایه قدرت رژیم مطلقه فقاهتی حاکم گردید، خود بستر ظهور هیولای حرکت پیشاهنگی و چریک‌گرائی مدرن یا ارتش خلقی مائوئیستی در جامعه ایران شد. در نتیجه، در آن شرایط بی‌بدیل در تاریخ ایران، مقابله کردن تئوریک و سیاسی توسط نیروهای پیشگام با «استراتژی پیشاهنگی» که به عنوان تنها گفتمان مسلط و حاکم بر جامعه ایران تحت هژمونی سازمان مجاهدین خلق شده بود، امری مردافکن بود. چرا که منهای صف‌بندی «درون تشکیلات آرمان مستضعفین» که از نیمه دوم سال 59 به علت نفوذ «استراتژی پیشاهنگی» سازمان مجاهدین خلق که در آن شرایط گفتمان مسلط استراتژی جامعه ایران بود، آنچنانکه فوقا هم مطرح کردیم، به لحاظ استراتژی در عرصه بحران تشکیلاتی آرمان مستضعفین در سال‌های 59 و 60، یک صف‌بندی تشکیلاتی بین بدنه و رأس تشکیلات آرمان مستضعفین به صورت فراگیر در تهران و شهرستان‌ها بوجود آمد.

بدین ترتیب که «بدنه تشکیلات آرمان مستضعفین در سال‌های 59 و 60 از استراتژی پیشاهنگی حمایت می‌کردند» در صورتی که «رأس تشکیلات آرمان مستضعفین از آغاز در برابر بدنه تشکیلات، از استراتژی پیشگامی دفاع می‌نمود». که در این رابطه تمامی «بحث‌های جلسات پلنوم تشکیلاتی آرمان مستضعفین» که در خصوص «آسیب‌شناسی همین بحران فراگیر و فلج کننده آرمان مستضعفین از نیمه دوم سال 59 تا نیمه اول سال 60 ادامه داشت، در چارچوب جدال بین همین دو استراتژی پیشاهنگی و پیشگامی پلمیک می‌شد»، که در پایان آن «پلنوم چندین ماهه»، بالاخره به علت اینکه جلسات پایانی پلنوم فوق، به دوران پسا سی خرداد سال 60 رسیده بود، با عنایت به اینکه دوران پسا 30 خرداد سال 60 دوران «حاکمیت مطلقه استراتژی پیشاهنگی» تحت هژمونی سازمان مجاهدین خلق بر جامعه ایران بود، بی‌شک دیالوگ پلمیک درون تشکیلاتی آرمان مستضعفین در مرحله پسا 30 خرداد به بن بست کامل کشیده بود، در نتیجه بدنه تشکیلات آرمان مستضعفین که معروف به «اصحاب پلنوم» بودند، از آنجائیکه دیگر حاضر نبودند به صورت فراکسیون در ظلل استراتژی پیشگامی آرمان مستضعفین و رهبری آن، در تشکیلات آرمان مستضعفین حرکت کنند، با «صدور اعلامیه‌ای در مرحله پسا 30 خرداد سال 60 از تشکیلات آرمان مستضعفین انشعاب کردند.» در آن اعلامیه «پیوند خودشان را با استراتژی پیشاهنگی سازمان مجاهدین خلق رسماً و علناً اعلام نمودند». آنچه در رابطه با فرایندهای:

1 - تکوین و رشد بحران فوق.

2 - فراگیر شدن بحران فوق در عرصه تشکیلات تهران و شهرستان‌ها.

3 - آرایش صف‌بندی دو مؤلفه‌ای بین بدنه و رأس تشکیلات آرمان مستضعفین.

4 - تابعیت و پیوند پروسه رشد بحران در درون تشکیلات با بیرون تشکیلات یا جامعه ایران.

5 - حمایت بی‌چون و چرا و بدون مرزبندی بدنه تشکیلات از استراتژی پیشاهنگی تحت هژمونی مجاهدین خلق.

6 - تکیه نظری بدنه تشکیلات بر ناکارآمدی استراتژی پیشگامی در آن شرایط.

7 - برخورد دو مؤلفه‌ای بدنه تشکیلات با استراتژی و ایدئولوژی پیشاهنگی سازمان مجاهدین خلق (بدین ترتیب که بدنه تشکیلات یا به اصطلاح همان «اصحاب پلنوم» معتقد بودند که حمایت ما از استراتژی پیشاهنگی مجاهدین خلق «تنها یک حمایت عملی و سیاسی و تشکیلاتی می‌باشد، نه حمایت ایدئولوژیک، در عرصه تئوری عام»)، همه نشان دهنده این حقیقت است که «هر چند به لحاظ بالقوه و دیالکتیکی، بسترهای نظری و عملی این بحران در تشکیلات آرمان مستضعفین از قبل وجود داشت، اما شرایط سلطه و حاکمیت استراتژی پیشاهنگی سازمان مجاهدین خلق از نیمه دوم سال 59، عامل بالفعل ساختن آن شرایط بالقوه در تشکیلات آرمان مستضعفین در دوران پیشا 30 خرداد و پسا سی خرداد سال 60 بود

لذا به همین دلیل از آنجائیکه در سال 60 استراتژی پیشاهنگی سازمان مجاهدین خلق، گفتمان مطلق استراتژی حاکم بر جامعه ایران بود، در این رابطه علاوه بر اینکه این گفتمان مطلق استراتژی مسلط «همراه با انسداد و اختناق مطلق فضای سیاسی جامعه ایران توسط رژیم مطلقه فقاهتی» تمامی جریان‌های سیاسی – تشکیلاتی که حاضر به قبول استراتژی پیشاهنگی مجاهدین خلق نبودند، به عرصه پاسیفیسم سیاسی و مبارزاتی کشانیده بود، امکان مبارزه پلمیک و تئوریک همه جانبه با استراتژی پیشاهنگی مجاهدین خلق از رأس تشکیلات آرمان مستضعفین گرفته بود و همین امر باعث گردید تا در مرحله پسا سی خرداد سال 60 دیگر در برابر دو هیولای «انسداد و اختناق مطلق رژیم مطلقه فقاهتی» و «استراتژی پیشاهنگی مجاهدین خلق» امکان حیات و حرکت سیاسی در چارچوب استراتژی پیشگامی (تا سال 88 که نشر مستضعفین باز دوباره اولین منادی استراتژی پیشگامی در جامعه ایران می‌باشد) برای تشکیلات آرمان مستضعفین باقی نماند.

ماحصل اینکه، به موازات غلبه «استراتژی پیشاهنگی» بر «استراتژی پیشگامی» در جامعه ایران که «مولود انسداد و اختناق مطلق فضای سیاسی جامعه ایران توسط رژیم مطلقه فقاهتی بود»، بحران درون تشکیلاتی آرمان مستضعفین از نیمه دوم سال 59 شکل گرفت و رشد کرد. البته باید به این نکته عنایت داشته باشیم که بحران درون تشکیلاتی آرمان مستضعفین در سال‌های 59 و 60 فقط مختص به حرکت آرمان مستضعفین نبود، بلکه بالعکس تمامی جریان‌های تشکیلاتی مذهبی و غیر مذهبی و ملی، منهای خود سازمان مجاهدین خلق که علمدار این استراتژی بود، گرفتار بحران فراگیر تشکیلاتی کرده بود، بطوریکه اگر بگوئیم حتی یک جریان هم نبود که در آن شرایط خودویژه، تحت تأثیر دو هیولای «انسداد و اختناق مطلق فضای سیاسی توسط رژیم مطلقه فقاهتی» و «استراتژی پیشاهنگی سازمان مجاهدین خلق» نباشد، سخنی به گزاف نگفته‌ایم. لذا در این رابطه بود که مسعود رجوی در آن زمان، در مرحله پسا سی خرداد 60 رسماً و علناً اعلام کرد که «ما کاری در جامعه ایران کرده‌ایم که هر جریانی که نخواهد با ما باشد، یا باید با رژیم مطلقه فقاهتی باشد، یا اینکه از بین برود

بدین ترتیب بود که از سال 59 با مسلط شدن استراتژی پیشاهنگی سازمان مجاهدین خلق به عنوان گفتمان مطلق و مسلط بر جامعه ایران، چه در مرحله پیشا سی خرداد 60 و چه در مرحله پسا سی خرداد 60، نخستین پروژه‌ای که توسط استراتژی پیشاهنگی سازمان مجاهدین خلق به چالش کشیده شد، استراتژی پیشگامی در جامعه ایران بود، چراکه رهبری سازمان مجاهدین خلق به درستی می‌دانست که بزرگترین آلترناتیو تاریخی این جریان در جامعه ایران استراتژی پیشگامی می‌باشد، لذا در این رابطه بود که در سال 64 رهبری سازمان مجاهدین خلق در عراق دستور تصفیه تشکیلاتی نیروی‌های هوادار شریعتی، در سازمان مجاهدین خلق و ارتش آزادی‌بخش خود صادر کرد، چراکه رهبری سازمان مجاهدین خلق به درستی می‌دانستند که «جوهر و گوهر اندیشه شریعتی هر کجا که باشد، مولد استراتژی پیشگامی در چارچوب جامعه مدنی، جنبشی، حقوقی، تکوین یافته از پائین می‌شود که صورتی غیر آنتاگونیستی و تدریجی و درازمدت دارد

به همین دلیل شاید در میان تمامی جریان‌های تشکیلاتی که از نیمه دوم سال به موازات رادیکالیزه شدن حرکت سازمان مجاهدین خلق، با رژیم مطلقه فقاهتی، بیشترین ضربه از استراتژی پیشاهنگی مسلط مجاهدین خلق خورد، حرکت و تشکیلات آرمان مستضعفین بود. زیرا این جریان تنها جریان اپوزیسیون مذهبی در آن زمان بود و تنها جریانی بود که از بعد از تعطیلی حسینیه ارشاد در سال 51 بر استراتژی پیشگامی بنا گردید.

یادمان باشد که امروز که 35 سال بعد از تنور داغ سال‌های 59 و 60، رژیم مطلقه فقاهتی با جنبش پیشاهنگ تحت هژمونی سازمان مجاهدین خلق قرار گرفته‌ایم، شاید گفتن این حرفها در وصف الحال آن شب‌های سیاه (که حافظ در وصفش می‌گفت: شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حائل / کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها) کاری آسان باشد، ولی تنها کسانی و نسلی می‌توانند عظمت هیولای خشونت رژیم مطلقه فقاهتی در دهه 60 فهم کنند که روزی روزگاری در آن فضای تاریک و سیاه که تاریخ از ذکرش شرم دارد (چرا که حرامیان زمین در دهه 60، در جامعه ایران جنایت نکردند، بلکه مهمتر از آن در صحیفه تاریخ جنایت بشر، برای یکبار با جنایت‌های خود، جنایت را تعریف نمودند تا برای همیشه جنایت‌های گذشته بشریت، بر مذاق انسان شیرین بشود، وای، در باب دهه 60 در جامعه ایران، «صحبت از پژمردن یک برگ نیست / آه جنگل را بیابان کرده‌اند»).

لذا در دهه 60 در جامعه ایران، برعکس استراتژی پیشاهنگی که حیاتش در گرو انسداد و استبداد و اختناق فضای سیاسی می‌باشد، استراتژی پیشگامی آرمان مستضعفین نتوانست در داخل ایران بستری جهت رشد و حیات خود پیدا کند، به همین دلیل بود که در دهه 60، «رسالت علمداری استراتژی پیشگامی آرمان مستضعفین بر دوش مهاجرین آرمانی قرار گرفت تا با تاسی از پیامبر اسلام، پرچم اسلام تطبیقی و استراتژی پیشگامی آرمان مستضعفین را در سرزمین مهاجرین به اهتزاز درآورند

ادامه دارد