سلسله درسهای درباب استراتژی اقدام عملی سازمانگرایانه جنبش پیشگامان مستضعفین ایران - درس سیزدهم
مبانی تئوریک مدل سیاسی – اجتماعی: «دموکراسی – سوسیالیستی» - قسمت دوازدهم
فراموش نکنیم که علت اینکه تمامی خطبهها و نامهها و نوشتهها و گفتههای امام علی، محدود به دوران نزدیک به 5 سال خلافتش بر مسلمین میشود و ایشان در 25 سال فترت بین وفات پیامبر اسلام (در سال 11 هجری) تا دوران خلافتش (در سال 36 هجری) ساکت بوده است و هیچ دستاورد نظری و عملی در این 25 سال دوران سکوت برای مسلمین به ارث نگذاشته است، این بوده است که امام علی نمیخواسته به صورت مجرد و اسکولاستیک یعنی «بیرون از مدل سیاسی – اجتماعی جامعهسازانه خود نظریهای مطرح کند»، چراکه از نظر امام علی، اسلام دگماتیست مولود احادیث و روایات و نظریات فقهی خارج از مدل اجتماعی – سیاسی مشخص، نه تنها نمیتواند راه گشای آینده مسلمین بشود، بلکه بالعکس سد راه حرکت جامعهسازانه آنها خواهد شد؛ و به همین دلیل بود که امام علی در شورای تعیین خلیفه برای جانشینی عمر، پس از اینکه عبدالرحمن بن عوف خطاب به امام علی گفت: «با تو بیعت میکنم، به شرط قرآن و سنت پیامبر و رویه شیخین»، امام علی در پاسخ به عبدالرحمن بن عوف گفت: «به شرط قرآن و سنت رسول الله آری، اما به شرط رویه شیخین لا، چرا که من در ادامه قرآن و سنت رسول الله، رویهای غیر شیخین دارم»؛ و همین «لا» و شرط امام علی در برابر عبدالرحمن بن عوف بود که تمامی تاریخ اسلام تاریخی را بعد از وفات پیامبر اسلام الی زماننا هذا زیر و زبر کرد و او با این «لا» مبارزه طبقاتی و جنگ با سه مؤلفه قدرت اعم از «زر و زور و تزویر» وارد گردونه جنگ مذهب با مذهب در تاریخ بشر کرد.
رویهای که امام علی در پاسخ به عبدالرحمن بن عوف به عنوان «آلترناتیو سیاسی – اجتماعی شیخین» مطرح کرد چیزی جز همان «مدل سیاسی – اجتماعی امام علی» نبود. همان «مدل سیاسی – اجتماعی» آلترناتیوی که در نخستین خطبههای خود در سال 36 هجری، پس از قبول ناچار خلافت از جانب مردم به صورت دموکراتیک، اینچنین تشریح و کالبد شکافی میکند:
« وَ اللَّهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّسَاءُ وَ مُلِک بِهِ الْإِمَاءُ لَرَدَدْتُهُ فَإِنَّ فِی الْعَدْلِ سَعَةً وَ مَنْ ضَاقَ عَلَیهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَیهِ أَضْیقُ - ...أَلَا وَ إِنَّ بَلِیتَکمْ قَدْ عَادَتْ کهَیئَتِهَا یوْمَ بَعَثَ اللَّهُ نَبِیهُ وَ الَّذِی بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً وَ لَتُسَاطُنَّ سَوْطَ الْقِدْرِ حَتَّی یعُودَ أَسْفَلُکمْ أَعْلَاکمْ وَ أَعْلَاکمْ أَسْفَلَکمْ وَ لَیسْبِقَنَّ سَابِقُونَ کانُوا قَصَّرُوا وَ لَیقَصِّرَنَّ سَبَّاقُونَ کانُوا سَبَقُوا وَ اللَّهِ مَا کتَمْتُ وَشْمَةً وَ لَا کذَبْتُ کذْبَةً وَ لَقَدْ نُبِّئْتُ بِهَذَا الْمَقَامِ وَ هَذَا الْیوْمِ أَلَا وَ إِنَّ الْخَطَایا خَیلٌ شُمُسٌ حُمِلَ عَلَیهَا أَهْلُهَا وَ خُلِعَتْ لُجُمُهَا فَتَقَحَّمَتْ بِهِمْ فِی النَّارِ أَلَا وَ إِنَّ التَّقْوَی مَطَایا ذُلُلٌ حُمِلَ عَلَیهَا أَهْلُهَا وَ أُعْطُوا أَزِمَّتَهَا فَأَوْرَدَتْهُمُ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ بَاطِلٌ وَ لِکلٍّ أَهْلٌ فَلَئِنْ أَمِرَ الْبَاطِلُ لَقَدِیماً فَعَلَ وَ لَئِنْ قَلَّ الْحَقُّ فَلَرُبَّمَا وَ لَعَلَّ وَ لَقَلَّمَا أَدْبَرَ شَیءٌ فَأَقْبَلَ - سوگند به خدا (که در مدل سیاسی – اجتماعی من) عدالت آنچنان فراگیر است که اموال غارت شده تودهها (در زمان عثمان و شیخین را) به خزانه مردم باز میگردانم. حتی اگر آن اموال غارت شده مردم در مهریه زنانشان باشد، چرا که رهائی جامعه تنها در گرو عدالت است و جامعهای که از عدالت در تنگنا قرار گیرد، از ستم و ظلم بیشتر در تنگنا قرار خواهد گرفت - آگاه باشید که بلاهای امروز جامعه شما همان بلاهای جامعه جاهلیت بسترساز ظهور پیامبر اسلام میباشد - سوگند به خدا (در چارچوب مدل سیاسی – اجتماعی من، در زمان خلافت من بر شما) برای تصفیه به هم خواهید ریخت و چونان محتوای دیگجوشان، درهم و برهم خواهید گشت تا پائینیهای جامعه صعود کنند و بالا بیایند و بالائیهای جامعه سقوط کنند و به پائین بروند. سوگند به خدا، هرگز به خاطر مصلحت، حقیقتی را مخفی نکردهام و هرگز دهان به دروغ باز نکردهام، من از سالها پیش شرایط اسفناک امروز شما را پیشبینی میکردم، چراکه ظلم ظالمان بر مظلومان جامعه مانند اسب چموشی است که آنها را به آتش طغیان توده میکشاند. آنچنانکه برعکس عدالت و تقوای اجتماعی برای حاکمان، مانند اسبهای رامی است که آنها را به پیروزی میرساند، آگاه باشید که برای همیشه جامعه بشری مخلوطی از حق و باطل میباشد؛ و اگر در زمانی باطل در اکثریت و حق در اقلیت باشد، مطمئن باشید که بالاخره این اقلیت طرفدار حق، روزی بر آن اکثریت طرفدار باطل غلبه خواهند کرد» (نهج البلاغه صبحی الصالح – خطبه 15 و 16 - ص 57 و 58 - از سطر یک به بعد).
«الا انّ کلّ قطیعة اقطعها عثمان و کلّ مال اعطاه من مال اللّه - فهو مردود فی بیت المال - فانّ الحقّ القدیم لا یبطله شیء... - آگاهی باشید که تمامی غارتهای عثمان، از سرمایه مردم، به خزانه مردم، باز میگردانم؛ زیرا هیچ امری، حق ثابت مردم را باطل نمیکند» (امام علی – شرح نهج البلاغه – ابن ابی الحدید – جلد 1 - ص 268 و شرح نهج البلاغه ابن میثم - جلد 1 - ص 227).
عنایت داشته باشیم که همینکه قبول کردیم که تمامی نظریهها باید در راستای «مدل سیاسی – اجتماعی» تدوین و تبیین پیدا کنند، قطعاً و جزما به موازات آن نیز قبول کردهایم که اندیشهها و نظریات، حتی اگر تجربه نبوی پیامبر اسلام هم باشد، باید در ترازوی مدل سیاسی – اجتماعی مدینهالنبی پیامبر اسلام به محک کشیده شوند. بنابراین در همین رابطه است که نشر مستضعفین در 9 سال گذشته، در راستای این هدف خطیر خود تلاش کرده است تا در چارچوب مدل سیاسی – اجتماعی، دموکراسی – سوسیالیستی به عنوان یک آلترناتیو سیاسی – اجتماعی، به بازسازی و تدوین اندیشههای اقبال و شریعتی بپردازد؛ که در اینجا در راستای تبیین «مبانی تئوریک مدل دموکراسی – سوسیالیستی»، نشر مستضعفین به عنوان ارگان عقیدتی – سیاسی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، باید عنایت داشته باشیم که بن مایه و سنگ زیرین مبانی تئوریک مدل دموکراسی –سوسیالیستی نشر مستضعفین ایران، به عنوان ارگان عقیدتی - سیاسی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، بر ترم «دینامیک و تاریخساز و جهانساز و جامعهساز مستضعفین استوار میباشد»؛ و به همین دلیل از تابستان سال 55 بنیانگزاران آرمان مستضعفین و نشر مستضعفین، در راستای تعریف نیروئی و طبقهای که رسالتش ساختن جامعه و تغییر تاریخ و ساختن جهان نو از دل دنیای کهن میباشد.
با تاسی از معلم کبیرمان شریعتی بر ترم «مستضعفین» به عنوان نیروی تاریخساز و جامعهساز و جهانساز در همه فرایندهای تاریخ طبقاتی بشر تکیه کردند؛ و صد البته علیالدوام بر این رویکرد خود پای میفشارند؛ و بدین ترتیب است که برای اولین بار در چارچوب «حرکت جمعی نظری و عملی» آرمان مستضعفین و نشر مستضعفین آغازگر این مدل سیاسی – اجتماعی – تاریخی، در پروسس 150 ساله حرکت تحولخواهانه مردم ایران میباشند. هر چند که به صورت نظری، کاشف این حقیقت بزرگ معلم کبیرمان شریعتی بوده است؛ که در کنفرانس «انتظار مذهب اعتراض» در سال 1350 و در «پرسش و پاسخ دانشکده نفت آبادان» و جزوه «حسین وارث آدم» (که تنها نوشتهای بود که شریعتی برای دو بار به صورت کنفرانس قرائت کرد) او برای اولین بار از ترم «مستضعفین» به عنوان «هسته دینامیک و جهانساز و جامعهساز و تاریخساز» اسلام تاریخی مطرح کرد؛ و برای اولین بار «اسلام تاریخی را بر پایه ترم دینامیک و تاریخساز و جامعهساز مستضعفین، در چارچوب مبارزه طبقاتی، تبیین اجتماعی – تاریخی کرد» و برای اولین بار، «با کشف ترم دینامیک و تاریخ مستضعفین از قرآن، برعکس برداشت هزار ساله انحرافی مفسرین دگماتیست قرآن، ترم «مستضعفین» را نه تنها انسانهای ضعیف و فقیر و حقیر معنا نکرد، بلکه برعکس، آنها را انسانهای به ضعف کشیده شده، توسط مناسبات غاصب قابیلی، در چارچوب سه مؤلفه استثمار و استحمار و استبداد تعریف نمود؛ و «رسالت مستضعفین نه به عنوان افراد اتمیزه شده مستحق صدقه در جامعه، بلکه به عنوان گروههای بزرگ اجتماعی در عرصه مبارزه طبقاتی، تغییر تاریخ و ساختن جهانی آزاد و آباد برای همه بشریت تعریف نمود» و در این رابطه بود که او با تاسی از آیه 3 سوره قصص، امامت و وراثت مستضعفین بر زمین در بستر مبارزه طبقاتی تاریخ، امری محتوم اعلام کرد.
به عبارت برعکس اسلام دگماتیست و اسلام فقاهتی و اسلام روایتی و اسلام ولایتی که ترم «مستضعفین» در آن رویکردها، انسانهای ضعیف و فقیر و حقیر و ناتوان تعریف میشود، در رویکرد تطبیقی شریعتی، «مستضعفین» گروههای بزرگ اجتماعی هستند که باید جهان را بسازند، «مستضعفین» گروههای اجتماعی هستند که باید به استقبال تاریخ فردا بروند و با تغییر تاریخ فردا، بر تاریخ فردای بشر امامت و وراثت نمایند. «مستضعفین» گروههای بزرگ اجتماعی هستند که به علت اینکه در نظامهای بهرهکش قابیلی، مورد «استثمار و استحمار و استعباد و استضعاف طبقات حاکم» اعم از بردهدار و زمیندار و سرمایهدار قرار میگیرند، در عرصه مبارزه طبقاتی به عنوان تنها طبقه انقلابی آن جوامع میباشند که توان آن را دارند تا در بستر مبارزه طبقاتی، بتوانند مناسبات استثمارگرایانه و استحمارگرایانه و استعبادگرایانه و استضعافگرایانه انسانستیز حاکم، نابود سازند، تا بر ویرانههای آن مناسبات استثمارگرایانه و استحمارگرایانه و استعبادگرایانه و استضعافگرایانه، بتوانند «با اجتماعی کردن سه مؤلفه قدرت، یعنی قدرت اقتصادی و قدرت سیاسی و قدرت معرفتی»، دموکراسی - سوسیالیستی آرمانی بشر را بر پا سازند.
علیهذا در دیسکورس دموکراسی - سوسیالیستی اقبال و شریعتی و آرمان مستضعفین و نشر مستضعفین به عنوان ارگان عقیدتی – سیاسی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، «مستضعفین» تنها طبقه و گروه بزرگ اجتماعی هستند که میتوانند مبارزه دموکراتیک و سوسیالیستی را تا پایان به انجام برسانند. بنابراین در دیسکورس اقبال و شریعتی و آرمان مستضعفین و نشر مستضعفین، نه تنها مستضعفین انسانهای ضعیف نیستند، بلکه انسانهای هستند که توسط طبقه استکبار به ضعف کشیده شدهاند. پر پیداست که به «ضعف کشیده شدن» با «ضعیف بودن» از فرش تا عرش متفاوت میباشد. به عبارت دیگر در این دیسکورس، «مستضعفین» گروههای بزرگ اجتماعی هستند که بر علیه عوامل به ضعف کشیده شدن خویش مبارزه میکنند، «مستضعفین» گروههای بزرگ اجتماعی یا طبقهای هستند که توسط طبقه حاکمه و هیئت حاکمه به استثمار و استحمار و استعباد کشیده میشوند. «مستضعفین» تنها طبقهای هستند که ارزش افزوده استثمار شده و غارتگر شده توسط سرمایهدار در مناسبات سرمایهداری تولید میکنند.
علی ایحال، با همه این احوال، هر چند شریعتی توانست در عرصه نظری، در مدت 5 سال حرکت ارشاد خود، ترم «مستضعفین» را از زیر آوارهای هزار ساله اسلام دگماتیسم نجات بدهد، از بعد از شکست انقلاب 57 و تثبیت حاکمیت رژیم مطلقه فقاهتی، دوباره ترم «مستضعفین» مانند ترمهای دینامیک دیگر اسلام تطبیقی، به زیر آوارهای ارتجاعی اسلام دگماتیسم و اسلام فقاهتی و اسلام روایتی و اسلام زیارتی و اسلام ولایتی رفت. البته این بار برعکس هزار سال گذشته، آوارهای ارتجاع مذهبی، علاوه بر عرصه نظری در عرصههای عملی هم ظهور پیدا کردند. بطوریکه رژیم مطلقه فقاهتی در این رابطه، عالیترین ترمهای دینامیک مکتب قرآن را از جمله ترم «مستضعفین»، جهت نامگذاری ارتجاعیترین نهادهای غارتگرانه (مثل بنیاد مستضعفین) و ارتجاعیترین نهادهای سرکوب (مثل بسیج مستضعفین) به کار گرفت. آنچنانکه یکی از نظریهپردازان مغرب زمین در باب توصیف جنایتهای نازیسیم و فاشیسم و هیتلر در مغرب زمین میگوید: «همه نظریهپردازان مغرب زمین، در توصیف جنایت فاشیست و نازیست و هیتلر، بر خیانت آنها به انسانیت و کشتار و ویرانیها و سفاکیهای ضد انسانی آنها تکیه میکنند، در صورتی که مهمتر از همه اینها، خیانت آنها به واژهها و فرهنگ انقلابی، از جمله آزادی و سوسیالیسم و مردم بوده است.»
پر واضح است که در رابطه با فونکسیون 39 ساله رژیم مطلقه فقاهتی، داوریهای مختلفی از طرف نظریهپردازان داخل و خارج از کشور مطرح شده است؛ و در چارچوب این داوریها، برای مثال فونکسیون 39 ساله عمر رژیم مطلقه فقاهتی جوی خونی مطرح کردهاند که از 30 خرداد سال 60 الی یومنا هذا به نسلکشی سیاسی در داخل ایران پرداختهاند، یا مطرح کردهاند که فونکسیون 39 ساله عمر رژیم مطلقه فقاهتی، فقر و نابرابریهای حقوقی و سیاسی و اقتصادی و اجتماعی، همراه با بحرانهای فراگیر اقتصادی و اجتماعی و زیست محیطی و بیکاری و اعتیاد و پولی و مالی در جامعه ایران بوده است؛ و یا مطرح کردهاند که فونکسیون 39 ساله عمر رژیم مطلقه فقاهتی، نهادینه اسلام فقاهتی و شیعه فرقهگرایانه زیارتی و اسلام حکومتگرا و قدرتگرای ولایتی و اسلام خرافات پرور زیارتی و شفاعتی و روایتی بوده است؛ که از نظر این دسته از نظریهپردازان، نهادینه شدن اسلام زیارتی و فرقهگرا و شفاعتی و قدرتگرا و روایتی و ولایتی و حکومتی، توسط رژیم مطلقه فقاهتی در 39 سال گذشته عمر این رژیم، باعث شده است تا نخستین قتیل این نهادینه شدن ارتجاعی:
اولاً دموکراسی و آزادی و مردم سالاری باشد، چراکه نهادینه شدن اسلام ارتجاعی دگماتیسم فقاهتی باعث گردیده است تا سردمداران رژیم مطلقه فقاهتی در 39 سال گذشته عمر خود، به جای اینکه مشروعیت حاکمیت خودشان را از مردم بگیرند، از آسمان و امام زمان دریافت میکنند.
ثانیاً این رژیم در طول 39 سال گذشته عمر خود، در چارچوب همان شیعه فرقهگرا و اسلام حکومتی و ولایتی و فقاهتی دستساز خود، از آنجائیکه مدعی رهبری بر هلال شیعه در منطقه خاورمیانه میباشد، از علی الطلوع تکوین این رژیم الی الان پیوسته در چارچوب شعار «جنگ، جنگ تا پیروزی» تلاش کرده است تا در لوای جنگ و کشتار و دخالت در کشورهای منطقه به صدور انقلاب دستساز فقاهتی خود بپردازد. در نتیجه همین امر باعث گردیده است تا در طول 39 گذشته، هزاران میلیارد دلار از سرمایههای مردم نگونبخت ایران، هزینه توسعهطلبیهای سیاسی و نظامی این رژیم در سطح منطقه بشود که البته همه آنها تا امروز به شکست انجامیده و همین شکستها بسترساز خوردن زهر و نرمشهای قهرمانانه پی در پی سردمداران این رژیم شده است؛ که منهای 8 سال جنگ با صدام حسین تحت شعار «راه قدس از کربلا میگذرد» و منهای بیش از یک میلیون کشته و زخمی و منهای بیش از هزار میلیارد دلار ضرر و زیان جنگ با صدام حسین (طبق آمار هاشمی رفسنجانی)، تنها کافی است تا به پروژه جهنمی انرژی هستهای 25 ساله رژیم مطلقه فقاهتی توجه کنیم که منهای بیش از 300 میلیارد دلار سرمایهگذاری مستقیم در آن، به علت تحریم اقتصادی جهانی، صدها میلیارد دلار از سرمایههای این ملت نگونبخت ایران دود شد و به هوا رفت؛ و در آخر با خوردن جام زهر و نرمش قهرمانانه، راکتور اراک را بتنریزی کردند و آب سنگین آن را به حریف دادند و دو سوم سانتریفیوژها را جمع کردند و فردو را از مدار غنیسازی خارج کردند و نطنز را به یک تاسیسات آموزشی بیخاصیت تبدیل نمودند و 98% اورانیوم غنی شده تولید قبلی خود را به حریف واگذار کردند؛ و بعد از مستانه شعار «برد - برد» سر دادند؛ و در راستای سیاست جنگطلبانه و توسعهطلبی سیاسی و نظامی و تثبیت هژمونی خود بر هلال شیعه، توسط پنج جنگ نیابتی از افغانستان تا عراق و سوریه و لبنان و یمن، عمق استراتژی خودشان را در سوریه و یمن تعریف کردند و تمام منطقه را با سرمایههای این مردم نگونبخت به خاک خون کشیدهاند.
ادامه دارد