آغاز «چهل و یکمین» سال حیات سیاسی، اجتماعی «آرمان مستضعفین» همراه با آغاز «نهمین» سال حیات سیاسی و اجتماعی «نشر مستضعفین»، ارگان عقیدتی – سیاسی «جنبش پیشگامان مستضعفین ایران» را گرامی می‌داریم.

نگاهی واکاوانه به «دیدگاه‌های نظری و عملی» چهل سال «آرمان مستضعفین» و هشت سال «نشر مستضعفین» - قسمت اول (سرمقاله)

 

هر چند در سال‌های گذشته به مناسبت گرامیداشت سالروز حیات نشر مستضعفین و آرمان مستضعفین به «"آسیب‌شناسی» جداگانه حرکت نشر مستضعفین و آرمان مستضعفین پرداخته‌ایم، اما تاکنون به «آسیب‌شناسی مشترک نشر مستضعفین و آرمان مستضعفین» نپرداخته‌ایم. شاید یکی از علل این امر آن بوده است که آنچنانکه در سال‌های گذشته، در سالروز آغاز حیات سیاسی و اجتماعی نشر مستضعفین مطرح کرده ایم، از آنجائیکه در طول هشت سال گذشته، بر این باور بوده‌ایم و علی الدوام بر این باور هستیم که آبشخور اولیه تئوریک نشر مستضعفین، چه در عرصه تئوری‌های عام (اعم از استراتژیک و ایدئولوژیک) و چه در عرصه تئوری‌های خاص (اعم از تاکتیک‌های محوری و تئوری‌های کنکریت نظری و عملی) و چه در عرصه تئوری‌های مشخص (اعم از تحلیل‌ها و تبیین‌های سیاسی و عقیدتی مشخص) همان «تئوری‌های عام و خاص و مشخص آرمان مستضعفین» می‌باشند، آنچنانکه آبشخور اولیه تئوری‌های عام و خاص و مشخص آرمان مستضعفین «همان تئوری‌های عام و خاص و مشخص علامه محمد اقبال لاهوری و شریعتی هستند.

لذا در این رابطه بوده است که در هشت سال گذشته به مناسبت سالروز حیات سیاسی و اجتماعی نشر مستضعفین، به عنوان ارگان عقیدتی – سیاسی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران:

اولاً با آسیب‌شناسی حرکت اقبال و شریعتی (چه در عرصه نظری و چه در عرصه عملی)، در چارچوب «پروژه بازسازی عملی و نظری اسلام (نظری) و مسلمین (عملی) آنها»،

ثانیاً توسط آسیب‌شناسی حرکت آرمان مستضعفین از آغاز تکوین آن - یعنی سال 1355 - بخصوص در برهه بحرانی، از نیمه دوم سال 59 تا 30 خرداد 60، با آسیبب‌شناسی آبشخورهای نظری و عملی اولیه حرکت نشر مستضعفین، تلاش کردیم تا آب‌ها را از سرچشمه پاک کنیم. زیرا تا زمانیکه آب‌ها از سرچشمه‌ها گل‌آلود باشند، هرگز نمی‌توانیم، آب‌ها را در مسیل‌ها و بسترها صاف کنیم.

سرچشمه شاید توان بستن به بیل / چون پر شد، نشاید گذشتن به پیل

علیهذا از آنجائیکه از همان آغاز شروع حرکت اجتماعی – سیاسی نشر مستضعفین به عنوان ارگان عقیدتی – سیاسی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در هشت سال پیش (خرداد سال88 سرآغاز برونی شدن حرکت نشر مستضعفین)، معتقد بودیم که هم حرکت اقبال و هم حرکت شریعتی و هم حرکت آرمان مستضعفین، چه در عرصه نظری و چه در عرصه عملی، «آبستن آسیب‌های بالقوه و بالفعل می‌باشند»، در نتیجه تا زمانیکه نشر مستضعفین نتواند توسط آسیب‌شناسی حرکت‌های نظری و عملی «اقبال و شریعتی و آرمان مستضعفین» پیرایش و آرایش نظری و عملی بکند، گرفتار همان آفاتی می‌شود که «سلف‌های صالحه» قبل از آن، گرفتار آن شده بودند.

«رَحِمَ اللّهُ اِمْرَاً عَلِمَ مِن أینَ وَ فی أینَ وَ إلی أینَ - رحمت خدا نصیب کسانی می‌شود که اولاً بدانند از کجا حرکت را شروع کرده‌اند، ثانیاً بدانند که فعلاً در کجای حرکت هستند، ثالثاً بدانند که در آینده به کجا در حرکت می‌باشند» (امام علی).

بنابراین تنها در این رابطه بوده است که نشر مستضعفین در هشت سال گذشته «اولویت اول پروژه بازسازی و بازتولید خود، بازشناسی گذشته اسلاف خود در چارچوب نقد عملی و نظری سه حرکت اقبال و شریعتی و آرمان مستضعفین قرار داده است»، فراموش نکنیم که اشکال عمده آرمان مستضعفین در این رابطه این بود که آرمان مستضعفین (برعکس رویکرد نشر مستضعفین در هشت سال گذشته)، در سال‌های 59 و 60، زمانی اقدام به آسیب‌شناسی نظری و عملی حرکت خود پرداخت که حریق بحران عملی و نظری تمامی زیرساخت‌های تشکیلاتی و سیاسی و تئوریک (عام و خاص و مشخص) آن در عرصه استراتژی و تاکتیکی، به چالش گرفته بود و سونامی بحران آنچنان سکان این حرکت را به لرزه درآورده بود که دیگر حتی یک نقطه ثابت و ایمن، جهت استقرار مؤسسین «برای بازی‌گری تطبیقی (نه بازی‌گری انطباقی) و بازنگری و بازشناسی و بازتولید و بازسازی، در عرصه نظری و عملی باقی نگذاشته بود» و همین امر باعث گردید تا مؤسسین و اعضای پلنوم اول، به جای بازیگری تطبیقی، جهت بازسازی تئوریک و سیاسی و تشکیلاتی آرمان مستضعفین، در آن عرصه طوفانی که از «درون و برون تشکیلات آرمان مستضعفین»، در برابر هجمه تشکیلات‌سوز و اندیشه‌سوز و اراده‌سوز قرار گرفته بود، گرفتار ورطه تماشاگری و برخورد انطباقی و انفعالی در برابر حریق بحران بشوند.

طبیعی است که در زمانیکه حریق بحران خانه را فرا گرفته است، آتشنشان باید همّ و غم و تلاش خود را فقط در راستای خاموش کردن هر چه زودتر حریق، به صورت یکطرفه بگذارد. به همین دلیل، خروجی این رویکرد باعث گردید تا مؤسسین آرمان مستضعفین به ناچار از نیمه دوم سال 59 گرفتار «ورطه پراگماتیسم و روزمرگی بشوند». در صورتی که اگر مؤسسین آرمان مستضعفین (مانند نشر مستضعفین)، حداقل از زمان «برونی شدن حرکت آرمان مستضعفین در سال 58» (تقریباً دو سال قبل از ظهور بحران فراگیر فوق) به «آسیب‌شناسی آبشخورهای اولیه حرکت نظری و عملی خود، اعم از اقبال و شریعتی می‌پرداختند، دیگر مجبور نمی‌شدند که از اواخر سال 59 به تماشاگری منفعلی در این رابطه تبدیل بشوند

یادمان باشد که علت اصلی این رویکرد مؤسسین آرمان مستضعفین (در سال‌های 55 تا 59) نسبت به موضوع آسیب‌شناسی، اسلاف گذشته خود (اعم از اقبال و شریعتی و حتی سیدجمال) این بوده است که مؤسسین آرمان مستضعفین، نسبت به حرکت عملی و نظری اقبال و شریعتی (به علت اعتماد مطلق به این دو حرکت) موضع انطباقی و یک طرفه‌ای داشتند و اصلاً به این امر نمی‌اندیشیدند «که در تاریخ مبارزه طبقاتی بشر، هیچگاه هیچ حرکت نظری و عملی مطلقاً بی‌عیب و اشکال وجود ندارد». چراکه در چارچوب مبارزه طبقاتی بشر، «تنها حرکت‌های فرازمانی و فرامکانی و فراتاریخی می‌توانند مطلقاً بی‌عیب و بی‌اشکال باشند

یعنی همین که یک منظومه نظری وارد تاریخ و مبارزه طبقاتی بشر بشود و زمان‌مند و مکان‌مند و تاریخ‌مند گردد (آنچنان که در آیه 17 سوره رعد تبیین می‌گردد)، از صورت مطلق، فارغ بودن از اشتباهات خارج می‌شود.

«أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِیةٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّیلُ زَبَدًا رَابِیا وَمِمَّا یوقِدُونَ عَلَیهِ فِی النَّارِ ابْتِغَاءَ حِلْیةٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ کذَلِک یضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیذْهَبُ جُفَاءً وَأَمَّا مَا ینْفَعُ النَّاسَ فَیمْکثُ فِی الْأَرْضِ کذَلِک یضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ - خداوند اول از آسمان آبی پاک نازل کرد، این آب پاک و صاف وقتی که از آسمان وارد زمین شد، در ظرف‌های مختلف زمینی جاری شدند و از پیوست این ظرف‌های زمینی بود که سیل در زمین جاری گردید، همین جاری شدن آب در زمین باعث گردید تا به روی این آب کفی ظاهر شود، عین همین مساله در جریان ساختن زیورالات توسط آتش رخ می‌دهد، چراکه در آنجا هم بر اثر گداختن توسط آتش، کفی بر روی زیورالات ذوب شده ظاهر می‌گردد، خداوند توسط این مثال می‌خواهد داستان حق و باطل و کیفیت تکوین باطل، از دل حق به مثال بکشد و تبیین کند. چراکه در تحلیل نهائی، باطل در زمین، مانند آن کف از بین می‌روند و تنها آنچه که به سود توده‌ها است، در زمین باقی می‌مانند، خداوند مثال‌های خود را اینچنین مطرح می‌کند» - (آیه 17 - سوره رعد).

در این مثال بسیار بسیار عمیق قرآن که شاید بتوان گفت «عمیق‌ترین مثال کل قرآن است» قرآن یک حقیقت بزرگ و سترگ در تاریخ بشر را تبیین می‌نماید و آن «چگونگی تکوین باطل در عرصه تاریخ بشر است». به این ترتیب آنچنانکه قرآن در این مثال عمیق تبیین می‌نماید، «در آغاز حق صورتی خالص داشت و بدون مخلوط با باطل بود اما به موازات اینکه این حق خالص فراتاریخی و فرازمانی و فرامکانی وارد تاریخ می‌شود، با تاریخ‌مند و زمان‌مند و مکان‌مند شدن حق خالص اولیه، باطل رفته رفته در تاریخ بشر، ظهور پیدا کردند که این امر باعث گردید تا پیوسته در تاریخ بشر، حق مخلوط با باطل باشد و حق خالص یا باطل خالص، امری ذهنی گردد

هر چند که در رویکرد قرآن، «در نهایت این حق و باطل مخلوط به سود توده‌ها، با برتری حق پایان می‌یابد». منظور ما در اینجا از ذکر این مثال قرآن این است که، بر این مطلب تکیه بورزیم که «مؤسسین آرمان مستضعفین نمی‌بایست در سال‌های 55 تا 59 با رویکرد مطلق‌گرایانه به منظومه نظری و عملی اقبال و شریعتی نگاه می‌کردند. چراکه در تاریخ بشر، به موازات تاریخ‌مند و زمان‌مند و مکان‌مند شدن یک منظومه نظری و عملی، دیگر امکان عملکرد رویکرد مطلق‌گرایانه برای این منظومه‌های نظری و عملی زمان‌مند و مکان‌مند و تاریخ‌مند وجود ندارد

به عبارت دیگر، تمامی منظومه‌های نظری و عملی بشر وقتی که زمینی می‌شوند و به عرصه تاریخ وارد می‌گردند و زمان‌مند و مکان‌مند می‌شوند (از جمله منظومه نظری و عملی اقبال و شریعتی)، بی‌شک آبستن اشتباهات و آسیب‌هائی می‌گردند، طبیعی است که اگر مؤسسین آرمان مستضعفین (مانند نشر مستضعفین) از سال 55 با این رویکرد به منظومه اقبال و شریعتی نگاه می‌کردند، گرفتار بحران ساختاری، تشکیلاتی و سیاسی و تئوریک سال‌های 59 و 60 نمی‌شدند و بدین ترتیب است که در این رابطه می‌توان داوری نهائی کرد که «تنها فرصت برای آسیب‌شناسی عملی و نظری یک حرکت، قبل از وقوع و فراگیر شدن بحران، در عرصه عمل و نظر آن حرکت می‌باشد

ماحصل اینکه، مؤسسین آرمان مستضعفین در رابطه با بحران 59 و 60 نظری و عملی حرکت سیاسی – اجتماعی آرمان مستضعفین، از زمانی به آسیب‌شناسی جدی نظری و عملی حرکت اقبال و شریعتی و خود حرکت آرمان مستضعفین پرداختند که به صورت فیزیکی با دستگیری همه جانبه اعضا و هواداران، توسط هجمه فراگیر پلیس و نیروهای امنیتی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و با هجرت و زندانی شدن اعضای آرمان مستضعفین، آتش بحران نظری و عملی به صورت موقت خاموش شده بود.

در این رابطه فراموش نکنیم که حرکت نظری و عملی آرمان مستضعفین در سال‌های 55 تا 60، «نخستین تجربه تشکیلاتی و جمعی و نظری و عملی استراتژی رویکرد بازسازی عملی و نظری اقبال و شریعتی بود». چراکه تا قبل از تکوین حرکت آرمان مستضعفین در سال 55، چه در مدت پنج سال بعد از بسته شدن حسینیه ارشاد (از آبانماه سال 51 تا خرداد 55) و چه در مدت پنج سال حرکت شریعتی در حسینیه ارشاد (از سال 47 تا 51)، هیچگونه حرکت مستقل «تشکیلاتی، نظری و عملی در چارچوب استراتژی بازسازی اقدام عملی سازمان‌گرایانه و تحزب‌گرایانه جنبشی، در چارچوب پروژه بازسازی نظری و عملی اقبال و شریعتی، در جامعه ایران و خارج از کشور، شکل نگرفته بود.»

در نتیجه همین «غیبت حرکت تشکیلاتی و سیاسی و اجتماعی تحزب‌گرایانه جنبشی در سال‌های 47 تا 51 بود که تنها فونکسیونی که حرکت شریعتی در جنبش ارشادی خود داشت، آزاد کردن نیرو بود»، حال این نیروهای آزاد شده توسط جنبش ارشاد شریعتی در سال‌های 47 تا 51 یا توسط جریان‌های پیرو استراتژی چریک‌گرایانه و تحزب‌گرایانه پیشاهنگی جذب می‌شدند و یا اینکه بعداً، بعضاً در خدمت رژیم مطلقه فقاهتی درآمدند. آنچنانکه میرحسین موسوی در خاطرات خود به عنوان قائم مقام دبیرکل حزب جمهوری اسلامی نوشته است که بیش از 80% پاسخ کتبی استعلام از نیروهای جذب شده به حزب جمهوری اسلامی (در خصوص زمینه قبلی و علل گرایش آنها به حزب جمهوری اسلامی)، «هواداری از اندیشه‌های شریعتی، به عنوان علت این امر مطرح کرده بودند.»

علی ایحال، این امر باعث گردید تا از بعد از بسته شدن حسینیه ارشاد و دستگیری شریعتی در بهار 52 و خاموش شدن چراغ‌های حسینیه ارشاد در آبانماه 51، دیگر تا خرداد سال 55 که نطفه آرمان مستضعفین بسته شد، «جنبش تحزب‌گرایانه شریعتی در همان شکل خام اولیه خود باقی مانده بود». آنچنانکه حتی شریعتی از بعد از آزادی از زندان، در طول سه سال قبل از هجرت خود «به جز یک سلسله جلسات خانگی و موردی و پراکنده و اتفاقی و بی‌هدف و نوشته‌های شخصی‌اش که صرفاً جنبه نظری داشت، نتوانست گامی اساسی در رابطه با استراتژی سازمان‌گرایانه و تحزب‌گرایانه مورد اعتقاد خود بردارد

تنها عاملی که باعث گردید تا شریعتی تصمیم به هجرت از ایران (از نیمه دوم سال 55) بگیرد، این بود که به درستی دریافت که در داخل ایران دیگر شرایط برای استمرار و اعتلای جنبش نظری و عملی تحزب‌گرایانه حرکت او وجود ندارد و به همین دلیل او برای نجات جنبش تحزب‌گرایانه نظری و عملی ارشاد خود، تصمیم به هجرت و خروج از کشور گرفت. اینکه آیا تصمیم شریعتی در این رابطه درست بود یا غلط و آیا اگر شریعتی در این هجرت وفات نمی‌کرد، می‌توانست به خواسته‌های خود دست پیداکند، پاسخ به این سوال‌ها در گرو تعریف هجرت فردی او می‌باشد که فعلاً به علت اینکه متاسفانه با فوت شریعتی، این پروژه به بن بست رسید، پاسخ به سوال‌های فوق نمی‌تواند در اینجا فونکسیونی برای ما داشته باشد، چراکه هر پاسخی که ما به این سوال‌ها بدهیم، جنبه ذهنی دارد و فاقد مابه ازاء خارجی می‌باشد.

علیهذا، در اینجا برای فهم عمق موضوع تنها کافی است که بدانیم، نه تنها در 5 سال حرکت ارشاد شریعتی (47 تا 51) حتی در 5 سال بعد از تعطیلی ارشاد هم (51 تا 56) او نتوانست به اندازه تعداد انگشتان یک دست به قول خودش «نیروهائی پرورش دهد که بتواند تولید فکر یا تولید حرکت کند، یا توان سازمان‌گری و هدایت‌گری نظری و عملی داشته باشند، یا اینکه بتوانند استراتژی تحزب‌گرایانه و سازمان‌گرایانه جنبشی او، از بعد از بسته شدن حسینیه ارشاد استمرار بخشند و میلیون‌ها نیروهای آزاد شده و سرگردان راه او را در عرصه نظری و عملی هدایت‌گری نمایند و حرکت فردی نظری و عملی او را وارد چرخه جمعی و تشکیلاتی، استراتژی اقدام عملی سازمان‌گرایانه و تحزب‌گرایانه جنبشی تکوین یافته از پائین بکنند و استقلال استراتژی تحزب‌گرایانه جنبشی پیشگام او را از استراتژی پیشاهنگ سه مؤلفه‌ای چریک‌گرائی مدرن و تحزب‌گرایانه طراز نوین لنینیستی و ارتش خلقی مائوئیستی، در عرصه عمل و نظر، در داخل ایران حفظ نمایند.»

ادامه دارد

 

 

 

 

  • آگاهی
  • آزادی
  • برابری