بعثت‌شناسی پیامبر اسلام – قسمت 29

بعثت پیامبر اسلام در راستای زمینی کردن دین اسطوره‌ائی بشر

 

ج – دین تاریخی / دین فراتاریخی:

در آیه 17 سوره رعد بستر تاریخی شدن دین اسلام و وحی نبوی با ذکر مثالی اینچنین تبیین می‌کند:

«أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِیةٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّیلُ زَبَدًا رَابِیا وَمِمَّا یوقِدُونَ عَلَیهِ فِی النَّارِ ابْتِغَاءَ حِلْیةٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ کَذَلِکَ یضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیذْهَبُ جُفَاءً وَأَمَّا مَا ینْفَعُ النَّاسَ فَیمْکُثُ فِی الْأَرْضِ کَذَلِکَ یضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ - خداوند از آسمان آبی (وحی نبوی پیامبر اسلام) نازل کرد و این آب (یا وحی نبوی) تا زمانی که آسمانی بود صورتی بی صورت داشت اما زمانی که (در وجود پیامبر اسلام و در بین انسان‌ها و جوامع بشری جاری شد) به زمین آمد این آب از آسمان آمده در مسیل‌هایی که در محل باران قرار دارند و از نظر وسعت و بزرگی با هم مختلفند و هر کدام به قدر مخصوص خود آن از آن آب بهره‌مند می‌شوند جاری شد (لذا با زمینی شدن آب آسمانی یا وحی نبوی وحی شکل بی صورت اولیه خود را از دست داد و با جاری شدن در بستر انسان‌ها و جامعه‌ها این وحی تاریخی شد و با تاریخی شدن و صورت یافتن آن وحی بی صورت حالت بسیط و ناب و یکنواختی خود را از دست داد) در نتیجه این آب در بستر زمین با خاک و خاشاک مخلوط شد» (و آن وحی نبوی با تاریخ در هم آمیخت و تاریخی شد و همراه با تاریخی شدن این وحی نبوی پیامبر اسلام فرهنگ‌ها و سنت‌ها و افکار و اندیشه‌ها و تضادهای انسانی و اجتماعی موجود در آن جوامع با این وحی و با این اسلام تاریخی ترکیب شدند در نتیجه جزو اسلام تاریخی شدند و بدین ترتیب اسلام ناب اولیه پیامبر اسلام که توسط وحی بسیط و بی صورت بر پیامبر نازل شد از خود پیامبر پروسه زمینی شدنش را آغاز کرد و اول زندگی شخصی خود پیامبر بود که وحی در آن جاری شد و از بعد از آن بود که این وحی وارد جامعه مکه و مدینه و قبائل شد و در زمان عُمر این وحی توسط فتوحات نظامی عُمر وارد فرهنگ‌های جهانی از جمله فرهنگ ایرانیان و رومیان و مصر و عراق شد و بالاخره بدین ترتیب در سطح زمان به حرکت در آمد و بدین ترتیب اسلام تاریخی شد و رفته رفته این اسلام تاریخی در بستر همین تاریخ رشد و تکامل کرد تا به امروز که بعد از گذشت بیش از 14 قرن از وفات پیامبر به ما رسیده است) (سوره رعد – آیه 17).

بی شک این اسلامی که امروز به ما رسیده است یک اسلامی است که بیش از 14 قرن در سرزمین‌های مختلف فرهنگی و سنتی جوامع مختلفی عبور کرده است و تکامل و رشد پیدا کرده است و با این رشد و تکامل خود از اسلام اولیه یا اسلام ناب و اسلام سلفیه و اسلام پیامبر اسلام، فاصله گرفته است و کامل‌تر شده است هرچند این اسلام تاریخی امروز تضادهای چهارده قرنه گذشته را با خود حمل می‌کند ولی آنچنانکه در آیه فوق می‌گوید این تضادها به صورت کفی بر روی آب قرار می‌گیرد. البته نکته‌ائی که در این رابطه قرآن در مثال فوق مطرح می‌کند اینکه این کف‌های روی آب از بین می‌روند و تنها آنچه که منافع مردم است باقی می‌ماند.

بنابراین معنای آیه 17 سوره رعد این است که خداوند از آسمان آبی را که همان وحی نبوی پیامبر اسلام می‌باشد فرو فرستاد اما برعکس وحی نبوی پیامبران ابراهیمی سلف پیامبر اسلام - که وحی آن‌ها در زمان باقی نماند - تجربه نبوی پیامبر اسلام به علت تاریخی شدنش در بستر زمان جاری شد و در مسیل‌های مختلفی این وحی نبوی یا اسلام تاریخی پیامبر اسلام جاری شد و در چارچوب دیالکتیک تاریخی این اسلام تاریخی در ظرف‌های مختلفی مثل ظرف خلافت امام علی یا ظرف خلافت شیخین یا ظرف خلافت عثمان یا ظرف کربلا یا ظرف حکومت بنی امیه و بنی عباس و عثمانی و صفویه یا ظرف‌های فکری فلسفه ارسطوئی یونان زده توسط ابن سینا و فارابی یا ظرف‌های تصوف ابن عربی و مولوی یا ظرف اسلام فقاهتی حوزه‌های هزار ساله شیعه و سنی یا ظرف متکلمین اشاعره و معتزله از اوایل قرن دوم یا ظرف اسلام حکومتی صفویه از قرن دهم و قس علی هذا و از این طریق بود که اسلام تاریخی در ظرف‌های مختلف سیاسی و اجتماعی و کلامی و فلسفی و فقهی و غیره در طول مدت بیش از چهارده قرن جاری و ساری شده است و قطعا در کلیت خود این سیر تاریخی دستاوردی مثبت داشته است و هر چه پیش آمده است بر این اسلام تاریخی افزوده شده است و در آینده در بستر زمان در سه شکل تطبیقی و انطباقی و دگماتیسم این اسلام تاریخی جریان پیدا خواهد کرد و دائما در حال رشد و تکامل خواهد بود.

هر چند در این جریان اسلام تاریخی گاها در ظرف‌های اسلام فقاهتی حوزه و اسلام فلسفی یونانی زده و ارسطوئی و اسلام سیاسی صفویه و عثمانی و بنی عباس و بنی امیه و عثمانی دچار آفت و رکود شده است ولی در ادامه زمان این افت و خیز و رکود به صورت کفی بر روی رودخانه اسلام تاریخی ظاهر می‌شود و قطعا این کف‌ها از بین می‌رود و اسلام تاریخی در راستای منافع مردم و زحمتکشان و امامت و وراثت مستضعفین بر زمین باقی می‌ماند چراکه:

«وَأَمَّا مَا ینْفَعُ النَّاسَ فَیمْکُثُ فِی الْأَرْضِ - تنها آنچه که در راستای منافع مردم و زحمتکشان و وراثت و امامت مستضعفین بر زمین باشد باقی می‌ماند» و قطعا آنچه که مقابل منافع مردم و زحمتکشان و وراثت و امامت مستضعفین بر زمین باشد مانند کف‌های روی رودخانه از بین خواهند رفت و به این ترتیب است که اسلام تاریخی پس از بین رفتن این کف‌های سیاسی و فلسفی و فقهی و کلامی و صوفیانه می‌تواند چهره واقعی خود را که همان اسلام ضد طبقاتی و ضد استحمارگرانه و ضد استثمارگرانه و ضد استعبادگرانه می‌باشد به نمایش بگذارد و بسترساز امامت و وراثت مستضعفین بر زمین بشود.

بنابراین در این رابطه بود که اسلام تاریخی که جوهر و گوهر وحی نبوی یا همان اسلام سلفیه یا همان اسلام ناب محمدی بود توسط خود پیامبر در عرصه پروژه‌های سه گانه:

1 - دینامیزم تکوین.

2 - حج ابراهیمی.

3 - اجتهاد در اصول و فروع، طی 23 سال مبارزه طاقت سوز این اسلام که در آن زمان محدود به وحی نبوی و چند روایت خود پیامبر اسلام بود بدل به اسلام تاریخی شد و در این رابطه است که هرگز نباید با طرح شعار اسلام سلفیه - آنچنانکه اخوان المسلمین و سید قطب و القاعده و داعش و غیره مطرح می‌کنند - به نفی اسلام تاریخی پیامبر اسلام بپردازیم هر چند در زمان ما کف‌های اسلام سیاسی و اسلام کلامی و اسلام صوفیانه و اسلام فقاهتی و اسلام فلسفی یونانی زده ارسطوئی بر چهره اسلام تاریخی نشسته است و باعث شده تا آب رودخانه اسلام تاریخی در زیر این نقاب‌های دگماتیستی و انطباقی پنهان و مخفی بشود ولی آنچنانکه در آیه 17 سوره رعد مطرح شده است هرگز نباید فراموش کنیم که در تحلیل نهائی این‌ها کف هستند و رفتنی می‌باشند و آب در جریان از شکل مغلوب فعلی بیرون خواهد آمد و غالب خواهد شد و به این ترتیب شعار اسلام سلفیه که همان بازگشت به اسلام ساده زمان پیامبر اسلام می‌باشد در تحلیل نهائی به معنای نفی اسلام تاریخی و نفی بیش از چهارده قرن حیات و زندگی اسلام پیامبر اسلام می‌باشد و در همین رابطه است که در آیه 17 سوره رعد قرآن می‌فرماید این ظرف‌های مختلف در پیوند با هم در بستر زمان به هم پیوند خوردند و از پیوند این ظرف‌های مختلف بود که اسلام تاریخی تکوین پیدا کرد و از پیوند و یک کاسه شدن این ظرف‌ها است که سیل به راه افتاد و اسلام تاریخی به صورت عینی تکوین پیدا کرد و بعد از جریان این سیل یا تکوین اسلام تاریخی است که کف‌ها برروی سطح این رودخانه اسلام تاریخی ظاهر شدند نه بالعکس.

یعنی اول کف‌ها بوجود نیامدند تا این کف‌ها دارای اصالت وجودی بشوند و آب رودخانه تابع این کف‌ها بگردد بلکه بالعکس این آب جاری و ساری در بستر تاریخ چهارده قرن گذشته اسلام بوده است که باعث گردیده تا این کف‌ها ظاهر بشوند و باز در همین رابطه است که در ادامه همین آیه 17 سوره رعد می‌فرماید:

«...وَمِمَّا یوقِدُونَ عَلَیهِ فِی النَّارِ ابْتِغَاءَ حِلْیةٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ...» قرآن در این آیه برای تبیین همین حقیقت و جایگاه اسلام تاریخی به ذکر مثال دیگری می‌پردازد تا نشان بدهد که تکوین کف‌ها فقط مخصوص آب و سیل نیست تا ما به جای تاویل آیه بچسبیم به داستان آب و رودخانه، به همین دلیل در مثال دوم داستان آتش دمیدن بر طلا و نقره جهت جدا کردن خالص طلا و نقره از ناخالص آن‌ها مطرح می‌کند زیرا این امر هم باعث می‌گردد تا در اثر دمیدن آتش بر ماده اولیه طلا و نقره پس از ذوب شدن و به جوش آمدن کفی بر سطح آن ظاهر بشود که در اینجا هم مانند مثال آب باران باز کف به روی مواد ذوب شده از بین می‌رود و تنها مواد خالص آن باقی می‌ماند و به این ترتیب است که در ادامه آیه می‌فرماید:

«...کَذَلِکَ یضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ...» یعنی خداوند جدال دیالکتیکی و تاریخی بین حق و باطل با ذکر این مثال اثبات و مشخص می‌کند همانطوریکه جدال کف با سیل و طلا و نقره گداخته در عالم خارج وجود دارد زیرا در ضرب المثل «ممثل» به وسیله مثل تثبیت و نصب العین می‌شود و وضعش روشن می‌گردد، بنابراین در مثال فوق «ممثل» دیالکتیک تاریخی بین حق و باطل می‌باشد که بسترساز تکوین اسلام تاریخی می‌باشد و مثل سیل و کف و یا کف و گداختن طلا و نقره است، بنابراین آنچه که می‌توان از تفسیر آیه 17 سوره رعد فهم کرد اینکه:

1 - گرچه آبشخور اولیه اسلام تاریخی همان وحی نبوی پیامبر اسلام می‌باشد ولی با جاری شدن وحی نبوی در بستر زمان ظرف‌های مختلف سیاسی و فلسفی و کلامی و اجتماعی و فقهی و عرفانی و غیره هر کدام در اندازه ظرفیت خود بر اثر جاری شدن این آب از سیلاب برخوردار شدند که هر چند همه این‌ها از این آبشخور نصیبی داشتند ولی هرگز خود این ظرف‌ها خود آن وحی نبوی نمی‌باشند.

2 - از پیوند این ظرف‌های مختلف سیاسی و کلامی و فلسفی و عرفانی و فقهی و غیره بود که سیل که همان اسلام تاریخی می‌باشد در بستر زمان تکوین پیدا کرده است وگرنه اسلام تاریخی دلالت بر آن اسلام ناب محمدی که در ناکجاآباد تاریخ وجود دارد نمی‌کند، به عبارت دیگر همین جدال اسلام امام علی و عثمان، اسلام عثمان با اسلام ابوذر، اسلام امام حسین با اسلام یزید، اسلام معتزله با اسلام اشاعره، اسلام اقبال با اسلام ارسطو، اسلام سیدجمال با اسلام صوفیانه، اسلام شریعتی با اسلام فقاهتی حوزه‌ها است که باعث می‌گردد تا اسلام تاریخی تکوین پیدا کند و اصلا اسلام تاریخی چیزی نیست جز جدال بین اسلام حق با اسلام باطل در لوای اسلام حسین و اسلام یزید و اسلام ابوذر و اسلام عثمان و غیره.

3 - شعار اسلام ناب محمدی یا شعار اسلام سلفیه به معنای نفی اسلام تاریخی و نفی چهارده قرن جدال بین اسلام حق و اسلام باطل می‌باشد، به عبارت دیگر شجره طیبه بیش از چهارده قرن اسلام تاریخی یک مولود تکامل یافته از اسلام سلفیه پیامبر اسلام می‌باشد که هر چند بر روی این مولود کف‌های باطل قرار گرفته است ولی راه دستیابی به اسلام زلال بازگشت به اسلام زمان پیامبر تحت شعارهای اسلام سلفیه و اسلام ناب محمدی نیست بلکه سیلان دادن همین اسلام تاریخی در کانتکس مبارزه تاریخی و مبارزه سیاسی و مبارزه فکری جهت بر طرف کردن کف‌هائی که در طول چهارده قرن گذشته بر سطح آن پیدا شده است، می‌باشد.

4 - سرانجام طرح شعارهای دگماتیستی مثل اسلام سلفیه و اسلام ناب محمدی جز زایش هیولای داعش و القاعده و نظام مطلقه فقاهتی نخواهد بود چراکه این امر باعث می‌گردد تا اسلام بدون زمان و یا اسلام منفرد از زمان و اجتهاد بخواهیم که حاصل نهائی آن دستیابی به اسلام فقاهتی خوارج و داعش می‌باشد که تنها فونکسیون آن باب قصاص و باب جهاد است که برای دستیابی به اسلام باید سر ببریم و دست قطع کنیم و سنگسار و ارتداد و قتل و کشتار و تکفیر یکدیگر بکنیم همان ماجرای تراژیک و کمیکی که امروز در منطقه از آسیای جنوب شرقی تا غرب آفریقا توسط بوکوحرام و القاعده جبهه النصره و داعش و رژیم مطلقه فقاهتی شاهد آن هستیم و بیش از 36 سال است که جوی خون و برادرکشی و مسلمان‌کشی در این منطقه به راه انداخته‌اند و هر کدام دنبال اسلام سلفیه و اسلام ناب محمدی هستند که معتقدند آن اسلام فقط در خلیقه بنده وجود دارد بطوریکه دیدیم شیخ مرتضی مطهری رسما اعلام کرد که «ما برای وحدت شیعه و سنی حتی حاضر به تعطیلی یک امر مباح فقهی خودمان نیستیم» عین همین ادعا را امروز داعش و القاعده می‌کنند و کلا شیعه را تکفیر فقهی می‌کنند و واجب القتل می‌دانند و در لوای آن جوی خون به راه انداخته‌اند.

5 - بنابراین قصه اسلام تاریخی در داستان اسلام حق و اسلام باطل در بستر تاریخ می‌باشد نه در کانتکس اسلام ناب محمدی و اسلام سلفیه، چراکه اگر به جای اسلام تاریخی یا اسلامی که در بستر تاریخی جدال کرده است، بیائیم اسلام سلفیه و اسلام ناب محمدی معیار قرار بدهیم از آنجائیکه هر کدام از جریان‌های فوق اسلام سلفیه و اسلام ناب محمدی را از عینک فقهی خود نگاه و تبیین می‌کند خروجی نهائی این شعار همان خواهد شد که امروز شاهد آن هستیم و به همین دلیل است که طرح شعار اسلام سلفیه و اسلام ناب محمدی همان نمودار اسلام دگماتیسم تمام عیار می‌باشد.

6 - اسلام تاریخی که از سیلان بیش از چهارده قرنه اسلام پیامبر به دست ما رسیده است علاوه بر اینکه خواسته خود پیامبر اسلام بوده است خود همین اسلام تاریخی کف آلود می‌تواند در کنار قرآن و رفتار و گفتار و متد پیامبر اسلام به عنوان تنها بستر دستیابی ما به اسلام حق در برابر اسلام باطل بشود.

7 - هرگز در چارچوب اسلام سلفیه و اسلام ناب محمدی برای ما امکان دستیابی حتی به اسلام ساده و خام زمان پیامبر اسلام هم نمی‌باشد چراکه عینکی که با آن می‌خواهیم دست به سورس و جراحی بزنیم همان عینک 1400 ساله طبقاتی و فلسفی و فقهی و کلامی و صوفیانه و غیره است لذا در این رابطه است که چه کسی امروز می‌تواند ادعا کند که نگاه من به قرآن همان نگاه افراد بادیه نشینان عربستان زمان پیامبر است البته اگر کسی چنین ادعائی در این زمان بکند به معنای آن است که هیچ چیز از اپیستمولوژی و شناخت فهم نکرده است.

8 - بنابراین دستیابی به اسلام سلفیه و ناب محمدی زمان پیامبر نه ممکن است و نه بر صواب می‌باشد، ما موظفیم با عینک تاریخ، اسلام تاریخی به ما رسیده را در بوته پراکسیس جامعه‌سازانه خود قرار دهیم.

9 – به قول معلم کبیرمان شریعتی ما برای اینکه اسلام پیامبر را گم نکنیم بر اسلام علی در نهج البلاغه تکیه کردیم چرا که به درستی فهمیدیم که امکان مستقیم دستیابی به اسلام پیامبر در عرصه تاریخ و زمان برای ما وجود ندارد و اسلام علی و اسلام امام حسین اصلا چیزی نیست جز فهم تاریخی کردن از اسلام پیامبر اسلام، آنچنانکه شریعتی می‌گوید ما نمی‌خواستیم توسط امام علی و امام حسین یک اسلام جدید در کنار اسلام پیامبر بسازیم بلکه بالعکس می‌خواستیم چگونه فهمیدن اسلام پیامبر را از آن‌ها یاد بگیریم نه یک نقطه بیشتر و نه یک نقطه کمتر.

10 - اسلام تاریخی یک شجره طیبه‌ائی است که در طول بیش از 1400 سال رشد کرده است این شجره یا رودخانه گرچه در آغاز تنها با یک درخت وحی نبوی حرکت خود را آغاز کرد، اما امروز همان یک نهال روئیده شده بر غار حرا در بستر تاریخ بیش از چهارده قرنه بدل به یک جنگل از فرهنگ‌های مختلف و اندیشه‌های متفاوت شده است که ما موظفیم حتی برای دستیابی به آن نهال اولیه از دل این جنگل بیش از 1400 ساله عبور بکنیم.

11 - اسلام اولیه پیامبر اسلام یا وحی نبوی پیامبر اسلام یک بذری بود که توسط خود پیامبر اسلام در سرزمین تاریخ کاشته شد و آن بذر اولیه در سرزمین تاریخ بعد از 1400 سال بدل به نهال و جنگل شد، بنابراین این یک حرف غلطی خواهد بود که بگوئیم ما دوباره می‌خواهیم به آن بذر اولیه دست پیدا کنیم چراکه نه ممکن است و نه بر صواب می‌باشد.

12 - قهرمان تبیین کننده اسلام تاریخی در عصر حاضر کسی نیست جز معلم کبیرمان شریعتی که نزدیک به نیم قرن قبل برای اولین بار در تاریخ اسلام با متدولوژی تاریخ به فهم اسلام این اسلام تاریخی پرداخت و با آن توانست اسلام تاریخی را تبیین نماید.

ادامه دارد