آیا «تجزیه» تنها آلترناتیو کردستان عراق میباشد یا «همزیستی دموکراتیک؟» - قسمت اول
قبل از پاسخ به سؤال فوق لازم می دانیم که در خصوص وضعیت سیاسی و اجتماعی و اقتصادی اقلیم کردستان عراق به مواردی چند اشاره نمائیم:
1 - برعکس مناطق کردنشین کشورهای ترکیه و ایران و سوریه (که کردهای این کشورها گرفتار سه ستم ملی، طبقاتی و سیاسی میباشند) کردهای اقلیم کردستان عراق از زمان حمله نظامی امپریالیسم آمریکا به عراق (و ایجاد فضای ممنوعه پرواز) گرفتار ستم ملی نمیباشند، بلکه برعکس دو «ستم طبقاتی و ستم سیاسی» است که در بیش از 20 سال گذشته، به عنوان مشکل اصلی خلق کرد اقلیم کردستان عراق میباشد، که البته «هژمونی قبیلهای» حاکم بر خلق کرد اقلیم کردستان عراق به علت ماهیت غیر دموکراتیک آنها، صلاحیت مبارزه با ستم طبقاتی و ستم سیاسی (خلق کرد اقلیم کردستان عراق) ندارند.
2 - نظام سیاسی و اجتماعی و اقتصادی حاکم بر اقلیم کردستان عراق یک نظام صد در صد «قبیلهای» میباشد که این نظام قبیلهای هم حاکم بر «احزاب سیاسی» دو گانه «حزب دموکرات بارزانی» و «حزب اتحاد میهنی طالبانی» است و هم تعیین کننده بافت نیروهای نظامی پیشمرگ کرد اقلیم میباشد و هم حاکم بر پارلمان منطقهای اقلیم کردستان است و هم در تقسیم قدرت اداری منطقهای و کشوری دخالت دارد و هم در تقسیم جغرافیائی اقلیم کردستان عراق به عنوان عامل تعیین کنندهای میباشد (آنچنانکه شرق اقلیم کردستان در دست قبیله طالبانی است و غرب اقلیم کردستان در دست قبیله بارزانی میباشد).
البته در عرصه تقسیم قدرت اقتصادی هم در اقلیم کردستان عراق به صورت قبیلهای عمل میشود (بطوریکه چاههای نفت اقلیم که در عمدتاً در غرب اقلیم کردستان میباشند، تحت مدیریت قبیله بارزانی قرار دارد و خانواده بارزانی از طریق ترکیه و دولت اردوغان خارج از قانون اساسی عراق و دولت مرکزی این نفتها را میفروشد و درآمد آنها در 20 سال گذشته در اختیار خانواده بارزانی قرار داشته است و به علت فساد مالی و سیاسی خانواده بارزانی بوده است که امروز اقلیم کردستان عراق بیش از 35 میلیارد دلار بدهی خارجی دارد و باز در همین رابطه تقسیم قدرت سیاسی در اقلیم کردستان عراق تا کنون به صورت قبیلهای صورت گرفته است، بطوریکه خود مسعود بارزانی و پسر برادرش دولت اقلیم کردستان عراق را در 20 سال گذشته در دست داشتهاند و با اینکه دو دوره از پایان عمر رهبری مسعود بارزانی میگذرد با همه اینها تا این زمان حاضر به انتقال دموکراتیک قدرت نمیباشد. البته قبیله طالبانی نهاد رئیس جهموری عراق را در دست دارند.
3 – به لحاظ جایگاه «خودمختاری» اقلیم کردستان در چارچوب «فدارتیو» یا «کنفدراتیو» بودن آن در 20 سال گذشته:
اولاً باید توجه داشته باشیم که «فدراتیو و کنفدراتیو» بودن تقسیم قدرت و خودمختاری در یک کشور، معرف دموکراسی در آن کشور نیست، چراکه از بعد از جنگ بینالملل دوم، در تمام کشورهای متروپل سرمایه داری، موضوع فدراتیو در عرصه تقسیم قدرت، به عنوان یک نظام مدیریتی به کار گرفته شده است.
ثانیاً وضعیت خودمختاری اقلیم کردستان نه تنها امروز بالاتر از حد خودمختاری و فدراتیو کشورهای متروپل میباشد، بلکه از کنفدراتیوی هم بالاتر است، زیرا منهای تمام قدرت مدیریتی فدراتیوی و کنفدراتیوی که اقلیم کردستان در طول 20 سال گذشته داشته است، اقلیم کردستان از نیروی نظامی، تحت عنوان پیشمرگان کرد هم برخوردار بوده است، که این نیروی نظامی حکم یک ارتش در خدمت سردمداران سیاسی حکم بر اقلیم کردستان عراق دارد. آنچنانکه دیدیم مسعود بارزانی در رابطه با موضوع کرکوک پس از تهدید دولت مرکزی عراق اعلام کرد که در صورت مخالفت دولت مرکزی عراق با پیوستن کرکوک به اقلیم کردستان؛ توسط پیشمرگان کرد وارد جنگ با دولت مرکزی خواهد شد و این به معنای آن است که دولت بارزانی در اقلیم کردستان از قدرتی بالاتر از فدارتیو و کنفدراتیو برخوردار میباشد، چراکه هیچ قدرت کنفدراتیوی در جهان وجود ندارد که از ارتش مستقل برخوردار باشند.
بنابراین به همین دلیل معتقدیم که نه تنها کنفدراتیو شدن چیزی بر قدرت خانواده بارزانی در اقلیم کردستان اضافه نمیکند، حتی تجزیه و مستقل شدن هم به قدرت خانواده بارزانی، قدرتی بیشتر از آنچه دارد عطا نمیکند، زیرا خانواده بارزانی منهای ارتش پیشمرگان کرد و منهای خودمختاری کامل در مدیریت اقلیم کردستان و منهای اینکه کوچکترین حسابرسی از طرف دولت مرکزی عراق بر او حاکم نمیباشد، به صورت مستقل از دولت مرکزی عراق، با صدور نفت به ترکیه وارد عقد قرار دادهای اقتصادی با جهان خارج نیز شده است و این در حالی است که طبق قانون اساسی عراق، دولت مرکزی موظف است از درآمد نفت و غیره برای اقلیم کردستان به صورت مستقل قدرالسهم پرداخت نماید.
4 – اینکه هر قومی یا ملتی باید کشور و دولت مستقل داشته باشد، حرف غلطی است، چرا که اصلاً و ابداً تجزیه و قطعه قطعه شدن خلقها به سود زحمتکشان و مردم نمیباشد. اگرچه در برههای از تاریخ، از بعد از پیدایش «دولت – ملتها» این اصل میتوانست در جهت منافع سرمایهداری جهانی باشد، اما هرگز پروژه امپریالیستی «دولت – ملت» (در طول بیش از یک قرنی که از عمر این پروژه میگذرد) به سود خلقها و زحمتکشان و مستضعفین واقعی نبوده است. برای نمونه در این رابطه میتوانیم به پروژه مشترک امپریالیستی سایکس – پیکو اشاره کنیم که بعد از جنگ بینالملل اول، دو قدرت امپریالیستی فرانسه و انگلیش توسط پروژه استعماری سایکس – پیکو کوشیدند تا توسط شعار «دولت – ملت»، پس از شکست و فروپاشی امپراطوری عثمانی، قلمرو جغرافیائی امپراطوری عثمانی به ارث رسیده را بین خود تقسیم نمایند.
لذا در رابطه بود که با تکیه بر دو مؤلفه «دولت – ملت» و تقسیم سرزمینهای امپراطوری عثمانی توسط پروژه استعماری سایکس – پیکو، مرزهای جغرافیائی خاورمیانه فعلی بر مردم این منطقه تحمیل گردید. البته به موازات تغییر موازنه قدرت در عرصه بینالمللی و به موازات رشد تضادهای بین خلق و امپریالیسم در منطقه خاورمیانه و تثبیت هژمونی امپریالیسم جهانی از بعد از جنگ بینالملل دوم، به خصوص از بعد از فروپاشی بلوک سوسیالیسم دولتی در دهه آخر قرن بیستم، موضوع خاورمیانه بزرگ (تحت هژمونی رژیم اشغالگر و متجاوز و نژادپرست و ضد انسانی اسرائیل) در دستور کار امپریالیسم آمریکا قرار گرفت که البته با شکست امپریالیسم آمریکا در تجاوز و حمله به خاک افغانستان و عراق و لیبی و بالاخره سوریه، همراه با به گل نشستن کشتی امپریالیسم متجاوز و هار آمریکا در منطقه خاورمیانه، موضوع پروژه خاورمیانه بزرگ تحت هژمونی رژیم غاصب و متجاوز و اشغالگر اسرائیل تغییر شکل داد و بدل به پروژه ناتو عربی، تحت هژمونی رژیم غاصب و متجاوز و نژادپرست و اشغالگر اسرائیل شد.
از این رو به این دلیل است که شعار «هر قومی یا ملتی باید کشور و دولت مستقل خود داشته باشد» اصلاً و ابداً یک شعار دموکراتیک نیست، چراکه مهمترین فونکسیونی که این شعار در پی خواهد داشت، اینکه علاوه بر تجزیه خلقها و به هم خوردن وحدت درون خلقی، باعث جنگ داخلی بین ملتهای منطقه نیز میشود که برای نمونه کافی است که بدانیم که به مجرد تجزیه کشور عراق و جدا شدن اقلیم کردستان، علاوه بر جنگ داخلی بین شیعه و سنی عراق، بین قبائل داخلی اقلیم کردستان تحت دو هژمونی بارزانی و طالبانی بر سر تقسیم قدرت داخلی، جنگ داخلی از سر خواهد گرفت و نیروی نظامی قبیلهای پیشمرگان کرد شقه خواهد شد و در تحلیل نهائی همین نیروی پیشمرگان کرد اقلیم، جهت سرکوب و قلع و قمع خلق کرد درخواهد آمد، بنابراین به این دلیل است که خلق کرد اقلیم کردستان عراق، باید در این شرایط خودویژه منطقه خاورمیانه، به جای عمده کردن خواسته ناسیونالیستی و ارزشهای قومی و ملی خود و قهرمانسازی از جنایتکاران به خلق کرد و به جای تکیه کردن بر شعار تجزیه عراق، میبایست بر شعار فدراتیو و کنفدراتیو دموکراتیک، یا همزیستی دموکراتیک تکیه کنند، چراکه تنها توسط این شعار است که امکان رهائی خلق کرد اقلیم کردستان عراق از دو ستم طبقاتی و سیاسی ممکن میگردد.
تجزیه سودان جنوبی توسط پروژه امپریالیستی که به خاطر نفت آن منطقه صورت گرفت و عواقب بعدی آن برای مردم زحمتکش سودان میتواند یک نمونه تجربه شده و راهنما برای مردم کرد اقلیم کردستان عراق باشد تا خوب دریابند که نفت و سرمایه نفتی اگر در خدمت نظامهای دموکراتیک سیاسی و اجتماعی نباشد ویرانگر خواهد بود.
5 - فراموش نکنیم که اقلیم کردستان عراق:
اولاً مرز دریائی جهت مبادله با خارج از اقلیم کردستان ندارد.
ثانیاً از آنجائیکه خلق کرد طبق تقسیم کشوری سایکس – پیکو در چهار کشور ایران و عراق و ترکیه و سوریه تقسیم شدهاند، با عنایت به ماهیت ارتجاعی و غیر دموکراتیک سردمداران و حکومتهای چهار کشور فوق، بیشک استقلال اقلیم کردستان عراق باعث میگردد تا چهار رژیم ایران و ترکیه و عراق و سوریه، از پروژه تجزیهطلبانه سردمداران اقلیم کردستان عراق احساس خطر استراتژیک بکنند. در نتیجه در این رابطه جهت مقابله با این خطر، رژیمهای مرتجع چهار کشور فوق جهت نابودی اقلیم کردستان با هم متحد خواهند شد، که اتحاد اخیر بین رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران و دولت رجب طیب اردوغان در این رابطه قابل تفسیر میباشد. بنابراین همین امر باعث محاصره چند لایهای خلق کرد اقلیم کردستان نیز میگردد، که در تحلیل نهائی قربانی این فاجعه، باز خلق کرد اقلیم کردستان خواهد بود.
ادامه دارد