«قرآن» در آئینه «نهج البلاغه» - قسمت دوم
علی ایحاله «صامت بودن قرآن از نظر امام علی به خاطر دینامیسم قرآن و جوهر زمانمند و مکانمند و تاریخمند قرآن میباشد» نه به علت ساختار نومنی و فنومنی کانتی که حسین حاجی فرج دباغ مدعیان میباشد. لذا «تئوری صامت بودن قرآن امام علی و اقبال و شریعتی هیچ وجه تشابهی با تئوری نومنی و فنومنی کانتی حسین حاجی فرج دباغ ندارد. البته فراموش نکنیم که همین خودویژگی صامت بودن قرآن در دوران ختم نبوت است که باعث گردیده است تا قرآن و بالطبع اسلام به صورت تاریخی در بستر زمان جاری بشود، پر پیداست که اگر قرآن خودویژگی صامت بودن در دوران ختم نبوت پیدا نمیکرد و مانند دوران 23 ساله حیات نبوی پیامبر اسلام گویا باقی میماند، دیگر «اسلام نمیتوانست در بستر زمان به صورت دین تاریخی جاری و ساری بشود.»
علیهذا در این رابطه است که در اینجا میتوانیم داوری کنیم که «صامت بودن قرآن رمز تاریخی شدن اسلام در دوران ختم نبوت میباشد.»
پس خدا بر ما شریعت ختم کرد / بر رسول ما رسالت ختم کرد
رونق از ما محفل ایام را / او رسل را ختم و ما اقوام را
خدمت ساقیگری با ما گذاشت / داد ما را آخرین جامی که داشت
لا نبی بعدی زاحسان خداست / پرده ناموس دین مصطفی است
قوم را سرمایه قوت ازو / حفظ سر وحدت ملت ازو
حق تعالی نقش هر دعوی شکست / تا ابد اسلام را شیرازه بست
دل زغیر اله مسلمان بر کند / نعره لا قوم بعدی می زند
حضرت مولانا علامه محمد اقبال لاهوری – کلیات اقبال لاهوری – رموز بیخودی – ص 70 – س 1 به بعد
ماحصل اینکه «در فرایند ختم نبوت و قطع وحی نبوی» تا زمانیکه مسلمانان نتوانند «قرآن صامت را به حرف درآورند، قرآن نمیتواند برای مسلمانان به عنوان فانوس دریائی و مصباح هدایت و راهنمای عمل فردی و اجتماعی مطرح گردد»، البته پس از تائید این اصل، سوالی که در این رابطه مطرح میشود اینکه چگونه میتوانیم قرآن صامت را به حرف درآوریم؟
پر واضح است که در پروسه زمانی ختم نبوت که از سال 11 هجری با وفات پیامبر اسلام و قطع وحی نبوی شروع شده است و الی الان ادامه دارد، پاسخهای متعدد و متفاوت و متضادی به این سؤال سترگ داده شده است. چرا که بعضی گفتهاند «جهت به حرف درآوردن قرآن باید قرآن را از کنج مساجد و خانهها به عرصه پراتیک انسانی اجتماعی بکشانیم و توسط عمل اجتماعی و عمل انسانی، قرآن را به حرف درآوریم». امام علی از سرسلسله جنبان این نظریه در باب مکانیزم گویا کردن قرآن صامت در فرایندهای مختلف اجتماعی و تاریخی مسلمانان میباشد.
«وَ اعْلَمُوا أَنَّ هَذَا الْقُرْآنَ هُوَ النَّاصِحُ الَّذِی لَا یغُشُّ وَ الْهَادِی الَّذِی لَا یضِلُّ وَ الْمُحَدِّثُ الَّذِی لَا یکذِبُ وَ مَا جَالَسَ هَذَا الْقُرْآنَ أَحَدٌ إِلَّا قَامَ عَنْهُ بِزِیادَةٍ أَوْ نُقْصَانٍ زِیادَةٍ فِی هُدًی أَوْ نُقْصَانٍ مِنْ عَمًی وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَیسَ عَلَی أَحَدٍ بَعْدَ الْقُرْآنِ مِنْ فَاقَةٍ وَ لَا لِأَحَدٍ قَبْلَ الْقُرْآنِ مِنْ غِنًی فَاسْتَشْفُوهُ مِنْ أَدْوَائِکمْ وَ اسْتَعِینُوا بِهِ عَلَی لَأْوَائِکمْ فَإِنَّ فِیهِ شِفَاءً مِنْ أَکبَرِ الدَّاءِ وَ هُوَ الْکفْرُ وَ النِّفَاقُ وَ الْغَی وَ الضَّلَالُ فَاسْأَلُوا اللَّهَ بِهِ وَ تَوَجَّهُوا إِلَیهِ بِحُبِّهِ وَ لَا تَسْأَلُوا بِهِ خَلْقَهُ إِنَّهُ مَا تَوَجَّهَ الْعِبَادُ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی بِمِثْلِهِ...الْعَمَلَ الْعَمَلَ ثُمَّ النِّهَایةَ النِّهَایةَ وَ الِاسْتِقَامَةَ الِاسْتِقَامَةَ ثُمَّ الصَّبْرَ الصَّبْرَ وَ الْوَرَعَ الْوَرَعَ إِنَّ لَکمْ نِهَایةً فَانْتَهُوا إِلَی نِهَایتِکمْ وَ إِنَّ لَکمْ عَلَماً فَاهْتَدُوا بِعَلَمِکمْ وَ إِنَّ لِلْإِسْلَامِ غَایةً فَانْتَهُوا إِلَی غَایتِهِ وَ اخْرُجُوا إِلَی اللَّهِ بِمَا افْتَرَضَ عَلَیکمْ مِنْ حَقِّهِ وَ بَینَ لَکمْ مِنْ وَظَائِفِهِ أَنَا شَاهِدٌ لَکمْ وَ حَجِیجٌ یوْمَ الْقِیامَةِ عَنْکمْ - آگاه باشید که این قرآن ناصحی است که شما را فریب نمیدهد، این قرآن کتاب راهنمائی است که شما را گمراه نمیکند، مخبری است که دروغ نمیگوید، هیچکس همراه و همنشین این قرآن نشد مگر اینکه هدایت زیاد یا کمی نصیب او گردید. کاهش در کسب هدایت از قرآن به علت کوری همراه و همنشین با آن بوده است، آنچنانکه زیادت در کسب هدایت از قرآن معلول روشنائی همراه و همنشین قرآن بوده است؛ و بدانید در سایه هدایت قرآن نیازی به هدایتگری دیگری نیست؛ و بدون هدایتگری قرآن هرگز بینیازی در هدایتگری از هدایت غیر قرآن حاصل نمیشود. چرا که قرآن میتواند در عرصه هدایتگری شافی دردهای شما باشد. پس در عرصه عمل و حرکت خود و در سختیهای مبارزه از قرآن یاری بطلبید؛ زیرا قرآن در عرصه عمل و حرکت و مبارزه درمان دردهای کفر و نفاق و گمراهی و انحراف است. فقط و فقط از خداوند مسالت نمایید و با عشق و محبت به خداوند روی بیاورید. غیر از خداوند از کسی مسالت ننمائید طبیعی است که تنها توسط قرآن، بندگان خداوند میتوانند عاشقانه به خداوند روی آورند، آگاه باشید به جایگاه عمل و پراکسیس، آگاه باشید به جایگاه تمام کردن کار و عمل و مبارزه، آنها را نیمه تمام و ناقص رها نکنید و با استقامت و صبر و ورع مبارزه و عمل را تا پایان پیش ببرید و تا وصول به هدف نهائی مبارزه تلاش و مبارزه نمائید و قطعاً خود مبارزه برای شما علم و آگاهی و تجربه میسازد. همین علم و آگاهی و تجربه مولود حرکت و مبارزه خود چراغ راهنمای خود قرار دهید» (نهج البلاغه صبحی الصالح – خطبه 176 – ص 252 – س 1).
«وَ قَالَ (علیه السلام): لَأَنْسُبَنَّ الْإِسْلَامَ نِسْبَةً لَمْ ینْسُبْهَا أَحَدٌ قَبْلِی الْإِسْلَامُ هُوَ التَّسْلِیمُ وَ التَّسْلِیمُ هُوَ الْیقِینُ وَ الْیقِینُ هُوَ التَّصْدِیقُ وَ التَّصْدِیقُ هُوَ الْإِقْرَارُ وَ الْإِقْرَارُ هُوَ الْأَدَاءُ وَ الْأَدَاءُ هُوَ الْعَمَلُ - من اسلام را چنان تعریف میکنم که کسی پیش از من چنین تعریفی از اسلام نکرده است. اسلام تسلیم شدن در برابر خالق وجود است، تسلیم شدن در برابر خالق وجود حاصل نمیشود، مگر توسط نردبان یقین و یقین حاصل نمیگردد، مگر توسط نردبان تصدیق و تصدیق حاصل نمیشود، مگر با نردبان اقرار و اقرار حاصل نمیشود مگر با نردبان عمل» (حکمت شماره 125 - نهج البلاغه صبحی الصالح – ص 491 – س 2 به بعد).
گروهی دیگر جهت به حرف درآوردن قرآن از آغاز معتقد بودند که «تنها توسط احادیث و روایات منقول از پیامبر و اهل بیت میتوانیم قرآن را به حرف درآوریم». لذا به همین دلیل این رویکرد درست از بعد از وفات پیامبر اسلام در سال 11 هجری شروع به بنای اسلام روایتی، توسط جمعآوری احادیث و روایات حقیقی و مجعول کردند؛ و در عرصه «بنای اسلام روایتی، جهت به حرف در آوردن قرآن توسط احادیث و روایات بود که ماشین حدیثسازی مجعول از فردای وفات پیامبر در جامعه مسلمین شکل گرفت که الی الان ادامه دارد.»
لذا در این رابطه بود که تنها ابوهریره بیش از 30 هزار حدیث از قول پیامبر اسلام جعل کرد و به جامعه مسلمین عرضه نمود؛ و باز در این رابطه بود که از فردای وفات پیامبر اسلام، بزرگترین دغدغه امام علی «مقابله کردن با اسلام روایتی بود» که به عنوان یک رقیب سرسخت، به جنگ اسلام قرآنی پیامبر اسلام درآمده بود. علیهذا به این دلیل بود که امام علی که نزدیکترین فرد به پیامبر اسلام بود و از کودکی در دامن پیامبر اسلام و وحی نبوی بزرگ شده بود و بیش از همه به احادیث پیامبر واقف بود و علاوه بر همه اینها، هم زبان برای گفتن احادیث داشت و هم قلم برای نوشتن آنها و هم حافظه برای انتقال احادیث صحیح پیامبر اسلام داشت، ولی با همه این احوال، او در راستای مخالفتش با اسلام روایتی نه تنها در 25 سال دوران سکوت بعد از وفات پیامبر اسلام (که در ینبع از ناچاری کشاورزی و چاه و قنات حفر میکرد) حتی یک روایت و حدیث از قول پیامبر نگفت و ننوشت و دیگران را هم تشویق به این کار نکرد (یعنی نه خود نوشت و نه دیگران را تشویق به این کار کرد).
در دوران نزدیک به پنج سال خلافت خودش هم (که تمامی امکانات حکومتی در اختیار داشت) در این رابطه گامی برنداشت؛ و باز در این رابطه است که امام علی در کل نهجالبلاغه تنها 13 روایت و حدیث از قول پیامبر اسلام نقل میکند. چرا؟ پاسخ به این چرای بزرگ است که میتواند رمز مبارزه همه جانبه امام علی با اسلام روایتی برای همیشه مشخص سازد. هر چند که شعار «حسبنا کتاب الله» عمر خلیفه دوم در مبارزه با اسلام روایتی، باز در راستای همان مبارزه امام علی با اسلام روایتی بوده است؛ زیرا همه آنها بیم آن داشتند که طرح احادیث پیامبر «باعث بارورتر شدن اسلام روایتی در رقابت با اسلام قرآنی پیامبر اسلام بشود» و لذا در این رابطه است که امام علی در «توصیف قرآن» به عنوان کتاب «راهنمای عمل» در خطبه 198 نهج البلاغه صبحی الصالح - صفحه 315 - سطر 9 به بعد، میفرماید:
«ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَیهِ الْکتَابَ نُوراً لَا تُطْفَأُ مَصَابِیحُهُ وَ سِرَاجاً لَا یخْبُو تَوَقُّدُهُ وَ بَحْراً لَا یدْرَک قَعْرُهُ وَ مِنْهَاجاً لَا یضِلُّ نَهْجُهُ وَ شُعَاعاً لَا یظْلِمُ ضَوْءُهُ وَ فُرْقَاناً لَا یخْمَدُ بُرْهَانُهُ وَ تِبْیاناً لَا تُهْدَمُ أَرْکانُهُ وَ شِفَاءً لَا تُخْشَی أَسْقَامُهُ وَ عِزّاً لَا تُهْزَمُ أَنْصَارُهُ وَ حَقّاً لَا تُخْذَلُ أَعْوَانُهُ فَهُوَ مَعْدِنُ الْإِیمَانِ وَ بُحْبُوحَتُهُ وَ ینَابِیعُ الْعِلْمِ وَ بُحُورُهُ وَ رِیاضُ الْعَدْلِ وَ غُدْرَانُهُ وَ أَثَافِی الْإِسْلَامِ وَ بُنْیانُهُ وَ أَوْدِیةُ الْحَقِّ وَ غِیطَانُهُ وَ بَحْرٌ لَا ینْزِفُهُ الْمُسْتَنْزِفُونَ وَ عُیونٌ لَا ینْضِبُهَا الْمَاتِحُونَ وَ مَنَاهِلُ لَا یغِیضُهَا الْوَارِدُونَ وَ مَنَازِلُ لَا یضِلُّ نَهْجَهَا الْمُسَافِرُونَ وَ أَعْلَامٌ لَا یعْمَی عَنْهَا السَّائِرُونَ وَ آکامٌ لَا یجُوزُ عَنْهَا الْقَاصِدُونَ جَعَلَهُ اللَّهُ رِیاً لِعَطَشِ الْعُلَمَاءِ وَ رَبِیعاً لِقُلُوبِ الْفُقَهَاءِ وَ مَحَاجَّ لِطُرُقِ الصُّلَحَاءِ وَ دَوَاءً لَیسَ بَعْدَهُ دَاءٌ وَ نُوراً لَیسَ مَعَهُ ظُلْمَةٌ وَ حَبْلًا وَثِیقاً عُرْوَتُهُ وَ مَعْقِلًا مَنِیعاً ذِرْوَتُهُ وَ عِزّاً لِمَنْ تَوَلَّاهُ وَ سِلْماً لِمَنْ دَخَلَهُ وَ هُدًی لِمَنِ ائْتَمَّ بِهِ وَ عُذْراً لِمَنِ انْتَحَلَهُ وَ بُرْهَاناً لِمَنْ تَکلَّمَ بِهِ وَ شَاهِداً لِمَنْ خَاصَمَ بِهِ وَ فَلْجاً لِمَنْ حَاجَّ بِهِ وَ حَامِلًا لِمَنْ حَمَلَهُ وَ مَطِیةً لِمَنْ أَعْمَلَهُ وَ آیةً لِمَنْ تَوَسَّمَ وَ جُنَّةً لِمَنِ اسْتَلْأَمَ وَ عِلْماً لِمَنْ وَعَی وَ حَدِیثاً لِمَنْ رَوَی وَ حُکماً لِمَنْ قَضَی - سپس خداوند کتابی «روشن» (قرآن) و «روشنگر» و «راهنمای عمل» بر پیامبر اسلام نازل کرد «روشنگری قرآن» خاموش شدنی نیست، چراکه به خاطر «ژرفای باطن آن» قرآن دارای «فهم چند لایهای میباشد» که تنها در عرصه تاریخ آینده، این لایههای تو در توی قرآن قابل فهم برای بشر میباشد. (قابل توجه است که در سطر اول خطبه، امام علی قرآن را با دو مشخصه تعریف میکند، مشخصه اول اینکه میفرماید، خود قرآن «الْکتَابَ نُوراً» فی نفسه کتاب روشن است؛ یعنی گرچه آنچنانکه فوقا مطرح کردیم قرآن از نظر امام علی، «کتابی صامت است» و باید آن را «به حرف درآورد» اما در «فهم قرآن» باید توسط «خود قرآن، قرآن را فهم کرد» نه توسط «روایات و احادیث» آنچنانکه ابوهریره، نخستین بنیانگذار اسلام روایتی در تاریخ اسلام پس از وفات پیامبر مطرح میکرد؛ و 30 هزار روایت و حدیث مجعول به پیامبر نسبت داد تا توسط آنها توانست اسلام روایتی در رقابت با اسلام قرآنی پیامبر اسلام بنا کند. البته هدف ابوهریره و ابودرداء و غیره، در تکوین اسلام روایتی آن بود تا توسط اسلام روایتی مجعول، اسلام قرآنی پیامبر اسلام را در سایه و تحت الشعاع و زمینگیر سازند. دومین مشخصهای که امام علی در بیان فوق خود برای قرآن قائل میشود، اینکه «لَا تُطْفَأُ مَصَابِیحُهُ وَ سِرَاجاً لَا یخْبُو تَوَقُّدُهُ» هدایتگری و راهنمای عمل بودن و روشنگری قرآن، تنها محدود به دوران 23 ساله حیات نبوی پیامبر اسلام نمیشد، بلکه برعکس این هدایتگری و روشنگری در دوران ختم نبوت هم ادامه خواهد داشت) دیگر مشخصه قرآن آن است که «قرآن فرقان است» یعنی «جدا کننده حق از باطل میباشد» این خودویژگی فرقان بودن قرآن (که تنها در عرصه عمل اجتماعی بشر قابلیت عملی تحقق میباشد)، هرگز راکد نمیشود؛ و لذا «مؤمنین به فرقان بودن قرآن در عرصه عمل اجتماعی هرگز ذلیل نمیشوند» (تکیه امام علی در اینجا بر مشخصه «فرقان بودن قرآن» دلالت بر همان رویکرد فوق الذکر امام علی جهت به حرف درآوردن قرآن صامت میباشد» آنچنانکه فوقا مطرح کردیم، رویکرد امام علی جهت «به حرف در آوردن قرآن» برعکس «رویکرد اسلام روایتی» که معتقدند که «تنها توسط احادیث و روایتهای پیامبر اسلام و اهل بیت میتوان قرآن را به حرف درآورد»، امام علی در نهج البلاغه در جهت «نفی و مقابله و مبارزه با اسلام روایتی» معتقد است که «قرآن تنها توسط به عمل درآوردن آن در چارچوب عمل اجتماعی و عمل انسانی میتوان به حرف درآورد» لذا در این راستا است که امام علی در اینجا در توصیف قرآن از اصطلاح «فرقان» استفاده میکند که خود آنچنانکه گفتیم، دلالت بر فونکسیون عملی قرآن در عرصه اجتماعی و تاریخی، جهت جدا کردن حق از باطل میباشد) دیگر مشخصه قرآن این است که: «فَهُوَ مَعْدِنُ الْإِیمَانِ وَ...»، «قرآن دو تا فونکسیون دارد، یکی فونکسیون فردی – انسانی است که قرآن در این عرصه رسالتش این است که «بازتولید ایمان» میکند یا بعبارت دیگر «رسالت فردی قرآن، در معتقدین به فرقان بودن قرآن این است که «تولید ایمان» میکند و اما فونکسیون دوم قرآن که فونکسیون اجتماعی قرآن میباشد، «استقرار عدالت در جامعه بشری است»؛ «وَ ینَابِیعُ الْعِلْمِ وَ بُحُورُهُ وَ رِیاضُ الْعَدْلِ وَ غُدْرَانُهُ...» (آنچه در این قسمت از سخنان امام علی در باب قرآن قابل توجه است اینکه از نظر امام علی «قرآن همگام و به موازات تولید ایمان در عرصه فردسازی، در چارچوب جامعهسازی به استقرار عدالت در جامعه بشر میپردازد.»
پر پیداست که در دیسکورس امام علی منهای اینکه «عدالت اجتماعی» در رأس مؤلفههای مختلف عدالت قرار دارد، خود «عدالت» هم جایگاه «فرادینی» دارد و هم از خود ویژگی «تاریخی» برخوردار میباشد و «عدالت تاریخی» دارای مؤلفههای مختلف: 1 - عدالت اجتماعی، 2 - عدالت سیاسی، 3 - عدالت حقوقی، 4 - عدالت اخلاقی میباشد که «این مؤلفههای چهارگانه عدالت تاریخی از هم تفکیک ناپذیر میباشند.»
ادامه دارد