درسهائی از تاریخ - سلسله درسهائی در باب، بازشناسی تاریخ 150 سال گذشته جنبشهای عام اجتماعی ایران: - قسمت چهاردهم
«آدرسهای، داده شده اشتباهی! در 150 ساله گذشته تاریخ جنبشهای عام اجتماعی ایران»
آنچنانکه قبلاً هم تاکید کردیم، مهمترین کار پیشگام در عرصه کار سیاسی و تحلیلهای سیاسی برونی (یا پابلیک) خود، استحاله واقعیتهای اجتماعی و سیاسی و تاریخی (از شکل، آنچنانکه دستگاههای تبلیغاتی صاحبان قدرت ثلاثه به خورد مردم میدهند) به صورت آنچنانکه هست، توسط غبارزدائی و صیقل دادن آن میباشد. چراکه «پیشگام مستضعفین ایران» در راستای، «استراتژی یا راهبرد اصلی خود» یعنی، «پیشرفت دادن جامعه ایران به سوی عدالت و آزادی» از آنجائیکه بستر و مسیرهای این پیشرفت:
اولاً صورت فرایندی دارد نه فراوردهای.
ثانیاً با عنایت به اینکه لکوموتیو این فرایند، «خودآگاهی اجتماعی و سیاسی و طبقاتی» میباشد.
ثالثاً به علت اینکه، «سیاست در عرصه جامعه یک کاسه شده نظام سرمایهداری در ادامه دیالکتیک طبقاتی و اجتماعی میباشد» این همه باعث شده، تا فهم واقعیتهای سیاسی و تاریخی و اجتماعی، «آنچنانکه هست» توسط خاکزدائی و صیقل بخشیدن آن از انواع تحریفات صاحبان قدرت سه گانه (که جهت شستشوی فکری و نابود کردن، «انگیزه حرکت گروههای مختلف فرودست جامعه» با ابزار تبلیغاتی که در دست دارند، انجام میدهند) کاری کارستان باشد. بطوریکه این کار «برای این گروههای اجتماعی علاوه بر صورت انگیختههای نظری به عنوان تجربه و چراغ راه هدایت، میتواند به عنوان انگیزه حرکت و اعتلاء نیز باشد». چراکه امروز سرمایهداری جهانی و در ادامه آن رژیمهای ارتجاعی، کشورهای پیرامونی، برای دستیابی به منافع سیاسی و اقتصادی خود، توسط متفکران و اتاقهای فکر و دستگاههای خبرساز خود، میکوشند تا با انواع و اقسام لطایف الحیل، «واقعیتهای تاریخی و سیاسی و اجتماعی در راستای منافع خود تحریف نمایند» تا توسط آن به تودهها و گروههای مختلف اجتماعی، «آدرس غلط و اشتباهی جهت پیشرفت و رفتن به جلو بدهند.»
مثلاً در جامعه خودمان دیدیم که رژیم مطلقه فقاهتی جهت به محاق کشیدن مراسم زهرخوران شکست پروژه هستهای خود در مرحله پسابرجام و همپوشانی کردن، «جنگ گرگها در عرصه تقسیم باز تقسیم قدرت، در انتخابات اسفندماه 94 با صرف میلیاردها دلار هزینه مردم نگون بخت ایران، توسط راه انداختن زوار میلیونی در اربعین به سمت شهرهای عراق، کوشید تا، علاوه بر تثبیت هژمونی خود در عرصه هلال شیعه منطقه، در داخل ایران به تودههای نگون بخت ایران»، آدرس غلط و اشتباهی بدهد تا به قول معلم کبیرمان شریعتی (در داستان خروس بهمن آباد) توسط داد و فریاد، قیل و قالهای صوری و عوام فریبانه شاه غلام، قضیه سرقت خروسها را همپوشانی کنند تا صاحبان اصلی خروسهای به سرقت رفته، توسط «آدرس غلط شاه غلام» مجال آن پیدا نکنند، تا از اتابک اعظم در مرحله پسامشروطیت، که کباده فاتح و پیروزی سر داده از جنایتهای گذشته پیشامشروطیتش بپرسند و مردم ایران فرصت آن پیدا نکنند تا بیاندیشند، که در جریان شکست پروژه هستهای رژیم مطلقه فقاهتی حاکم که با صرف صدها میلیارد دلار از سرمایههای نفتی این ملت نگون بخت تکوین پیدا کرده بود، چه کلاه گشادی بر سر آنها رفته است.
شاید بهتر باشد که در این رابطه بگویم، که یکی از عوامل اصلی رکود جنبشهای عام اجتماعی ایران در طول بیش از 150 سال گذشته تاریخ خود، «دنبال کردن آدرسهای غلط و اشتباهی ارائه شده از جانب پیشگامان عملی و نظری خود بوده است» البته آبشخور عینی و ذهنی، این «آدرسهای غلط داده شده در طول 150 سال گذشته به تودههای مردم ایران علاوه بر روحانیت و روشنفکران، از جانب اصحاب سه گانه قدرت اعم زر و زور و تزویر هم صورت گرفته است» که هر کدام از این گروههای سه گانه، به صورت خودآگاه و ناخودآگاه تلاش میکردند تا، «با دنبال نخود سیاه فرستادن تودههای ایران، شرایط جهت رکود جنبشهای عام اجتماعی ایران فراهم کنند» البته، طرح آدرس غلط دادن به تودهها تنها محدود به تاریخ و جامعه ایران نبوده و نیست بلکه آنچنانکه در کنفرانس «از کجا آغاز کنیم؟» شریعتی مطرح شد، این اپیدمی آدرس غلط دادن به تودهها تقریباً در تمامی جوامع بشر سابقه داشته است. بطوریکه برای نمونه آنچنانکه شریعتی در کنفرانس «از کجا آغاز کنیم؟» مطرح کرده است یکی از اینها، آدرس غلط دادن پطر کبیر در روسیه میباشد.
چرا که پطر کبیر در زمان تحصیل در هلند، بعد از اینکه دریافت که جامعه روسیه نسبت به جوامع دیگر غربی دچار انحطاط و عقبماندگی شده است، کوشید تا توسط آسیبشناسی جامعه روسیه، علت این انحطاط را پیدا کند. اما در عرصه این آسیبشناسی جامعه روسیه بود، که پطر کبیر به جای دستیابی به انبار، ناشیانه به کاهدان سر درآورد، زیرا او ریشه انحطاط و عقبماندگی مردم روسیه را در ریشهای بلند مردان روسیه دید. به همین دلیل پس از ورود به روسیه و دستیابی به قدرت، «جهت نجات مردم روسیه از انحطاط و عقب ماندگی، دستور داد تا در لوای سرنیزه، ریشهای مردان روسیه را بتراشند» ولی آنچنانکه شریعتی میگوید، با این تزریق «آدرس غلط و اشتباهی پطر کبیر، گرچه ریشهای مردم روسیه از بین رفت ولی ریشههای انحطاط جامعه روسیه باقی ماند».
باری، از هر چه بگذریم، سخن خویش خوشتر است. در این رابطه بود که کوشیدیم در ظل، سلسله درسهائی از تاریخ نشر مستضعفین در رابطه با آسیبشناسی جنبشهای عام اجتماعی ایران در 150 سال گذشته، موضوع: «ارائه آدرس غلط و اشتباهی که به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه از طرف روشنفکران و پیشگامان ایران مطرح شده است، به عنوان یک موضوع مستقل، مورد کند و کاو تاریخی قرار دهیم.» چراکه معتقدیم که یکی از دلایل رکود جنبشهای عام اجتماعی ایران و یکی از عوامل بن بست، نجات این جامعه از انحطاط تاریخی، «همین ارائه آدرسهای غلط و اشتباهی از جانب روشنفکران و پیشگامان عملی و نظری مردم ایران در طول 150 سال گذشته میباشد».
الف – روحانیت ایران و «آدرسهای غلط» گذشتهاش:
نخستین ارائه دهنده، آدرس غلط به تودههای ایران در طول 150 سال گذشته - و شاید بهتر باشد که بگوئیم در طول بیش از 1000 سال گذشته - تاریخ ایران روحانیت حوزههای فقاهتی بودهاند. به این ترتیب که این جماعت از آغاز تکوین حیات خود یعنی از قرن چهارم هجری تا کنون پیوسته در مقاطع مختلف فرآیندهای تاریخ ایران کوشیدهاند، تا جهت تثبیت جایگاه خود در هرم جامعه ایران، پیوسته از اهرم سنت در اشکال مختلف تاریخی و اجتماعی و فرهنگی و مذهبی به عنوان بستر تثبیت قدرت اجتماعی و تاریخی و سیاسی خود استفاده کنند، لذا در این رابطه بوده و هست که این جامعه پیوسته حیات خود را در گرو، «هر چه ستبر کردن سنتهای تاریخی و مذهبی و اجتماعی جامعه ایران میدانند» و باز در این رابطه بوده است که اشاعه خرافات (در لباس سنتهای مذهبی و تاریخی و اجتماعی) یکی از ابزارهای بسترساز تثبیت قدرت این جامعه یا گروه اجتماعی در طول بیش از 1000 گذشته تاریخ ایران از بدو تکوین تا کنون بوده است.
در نتیجه این همه باعث شده است، تا مبارزه و مخالفت این جامعه در گذشته و حال و آینده تاریخ ایران پیوسته از کانال همین سنتهای ستبر شده و متصلب تاریخی و مذهبی و اجتماعی صورت بگیرد؛ و به همین دلیل است که میبینیم که در طول 1000 سال گذشته جامعه ایران چه زمانی که از قرن پنجم، «انحطاط تمدن اسلامی آغاز شد» (و به قول عبدالرحمن خلدون تونسی در کتابگرانسنگ «مقدمه خود بر تاریخ العبرش») ریشه اصلی انحطاط تمدن اسلامی رشد سرطانی فقه حوزههای فقاهتی بوده است، و چه در زمانی که با تکوین حکومت سرنیزهای صفویه در ایران در برابر امپراطوری عثمانی، روحانیت حوزههای فقاهتی به عنوان تنها عامل بسترساز هویت شیعه صفوی و فقهی ایرانی در برابر هویت سنی و ترکی عثمانیها وارد کارزار تاریخی شدند، و چه در زمانی که از بعد از شکستهای پی در پی حکومت قاجار از روسها، که عامل به چالش کشیده شدن اعتماد به نفس ملی مردم ایران و نفی استقلال ملی جامعه ایران گردید، و چه در زمان شروع تاریخ بیداری جامعه ایران، از نیمه دوم قرن نوزدهم و چه در زمان مقابله کردن با مدرنیته، که به عنوان مهمان ناخوانده از بعد از شکست ایران در جنگهای با روس به صورت فراگیر و از زمان صفویه جهت مقابله با قدرت نظامی عثمانیها به صورت مدعو دولت مردان صفویه وارد تاریخ ایران گردید.
چه در زمان مقابله جامعه روحانیت حوزههای فقاهتی با انقلاب مشروطیت مردم ایران تحت لوای مشروعهخواهی، و چه در زمان 27 ماهه، دولت مقاومت ملی دکتر محمد مصدق، این جماعت تحت لوای مبارزه با مشروب فروشی و مشروب خوری، دولت مصدق را به چالش کشیدند، و چه در سالهای 41 و 42 که تحت لوای مخالفت با، «حق انتخاب کردن و حق انتخاب شدن جامعه زنان ایران و حق زنان در تعیین سرنوشت خویش» توسط خمینی و مراجع وقت، که از بعد از فوت بروجردی بر کرسی مرجعیت تکیه زده بودند، به چالش کشیده شد، و چه در زمان موج سواری بر جنبشهای اعتلا یافته عام اجتماعی ایران در سال 57 و چه در زمان تثبیت سیاسی قدرت بادآورده، از بعد از انقلاب 57 و چه در زمان جنگ 8 ساله رژیم مطلقه فقاهتی با حزب بعث عراق و حکومت صدام حسین و چه در زمان کودتای انتخاباتی سال 88 و چه در زمان زهرخوران شکست پروژه خانمانسوز انرژی هستهای و غیره و غیره تا به امروز و قطعاً در آینده، «سنتسازی و سنتپرستی و ستبر و متصلب کردن دیوار سنت و اشاعه خرافات به عنوان برندهترین سلاح در دست جامعه روحانیت ایران و حوزههای فقاهتی بوده است.»
چراکه جامعه روحانیت به درستی فهمیده است که کلید واژه به خواب کردن و در خواب نگه داشتن مردم ایران، قبل از اینکه به خودآگاهی تاریخی و اجتماعی و طبقاتی و سیاسی دست پیدا کنند، محصور کردن و محصور نگه داشتن جامعه ایران در حصار سنتهای تاریخی و اجتماعی و فرهنگی و در اوج آنها سنتهای مذهبی و خرافات میباشد.
به همین دلیل در طول 1000 سال گذشته تاریخ ایران و به خصوص در طول بیش از 150 سالی که از تاریخ بیداری مردم ایران میگذرد این جماعت پیوسته تلاش کرده است تا با سلاح برنده سنتپرستی و ستبر کردن سنتها و اشاعه خرافات، به مخالفت با نوآوری و خودآگاهی تاریخی و اجتماعی و سیاسی جنبشهای تحولخواهانه مردم ایران بپردازد؛ لذا رشد خرافات از چاههای مسجد جمکران گرفته تا به کره ماه رفتن عکس خمینی و تبلیغ عاشورای سنتی (نه عاشورای واقعی حسینی) به ارث رسیده از شیعه حکومتی صفویه و کوبیدن بر طبل فقه سنتی حوزههای فقاهتی و غیره همه در این رابطه قابل تفسیر میباشند.
بنابراین آنچه در رابطه با این جماعت باید مطرح کنیم اینکه (منهای حرکتهای موردی و انفرادی که در طول هزار ساله گذشته و به خصوص بیش از 150 سال گذشته تاریخ بیداری مردم ایران قابل توجه میباشند) این جماعت پیوسته تلاش کردهاند، تا با عصای سنت و خرافات، «در جهت تثبیت هژمونی و موقعیت خود» به تودههای جامعه ایران آدرس غلط و اشتباهی بدهند و به همین دلیل در طول 150 سال گذشته قهرمان مبارزه با این آفت ساختاری جامعه ایران، «شریعتی بوده است که از نیمه دوم دهه 40 کوشید تا نوک پیکان حرکت خودش را در راستای به چالش کشیدن این شیشه عمر روحانیت قرار دهد؛ و لذا به این دلیل بوده است که شریعتی در طول پنج سال حیات ارشاد خود (از 47 تا 51) کوشید توسط طرح اسلام تاریخی، اسلام سنتی حوزههای فقاهتی را به چالش بکشد»، چراکه تنها سلاح و برندهترین سلاحی که میتواند سنتها و خرافات را در عرصه دین و مذهب و اعتقاد ذوب کند، «طرح و تبیین تاریخی آن اعتقاد و دین میباشد»، در همین رابطه توسط «اسلام تاریخی» اسلام به شکل واقعی خود، آنچنانکه بوده است - تبیین میگردد و همین امر عاملی در جهت ذوب شدن و نابودی سنتها و خرافات در اسلام میگردد.
علی ایحال، این امر باعث گردید تا زمانی که درسهای شفاهی کلاسهای اسلامشناسی مشهد شریعتی در دانشگاه مشهد، توسط شاگردانش برای اولین بار به صورت «اسلامشناسی مشهد» منتشر شد، جامعه روحانیت و حوزههای فقاهتی خطر استراتژیک سنت ستیزی شریعتی توسط اسلام تاریخی را احساس کردند و شاید بیشترین هزینهای که شریعتی در طول 20 سال بعد از انتشار این کتاب و حتی تا امروز - که بیش از 37 سال از وفات او میگذرد - پرداخت کرده و در آینده در برابر هجمه بیامان روحانیت حوزههای فقاهتی پرداخت خواهد کرد، همین «طرح دین و اسلام به صورت تاریخی میباشد» که شریعتی تحت عنوان ایدئولوژیک کردن دین و اسلام و مذهب مطرح کرد.
بنابراین در این رابطه است که، «ایدئولوژی برای شریعتی نه به معنای آگاهی کاذب مارکس میباشد» آنچنانکه داریوش شایگان مدعی است و نه به معنای سلاح قدرت میباشد آنچنانکه فرج دباغ - معروف به عبدالکریم سروش - در کتاب «فربهتر از ایدئولوژی» مدعی آن است، و نه به معنای تئوری انقلاب آنچنانکه لنین معتقد بود میباشد، بلکه برعکس همه اینها «ایدئولوژی برای شریعتی به معنای طرح و تبیین اسلام تاریخی از آغاز تکوین تا کنون بوده که در لوای آن شریعتی میکوشد، تا اسلام سنتی روحانیت حوزه فقاهتی که در جهت ارائه، آدرس غلط دادن به تودههای جامعه ایران میباشد، را به چالش بکشد»؛ و بدین ترتیب است که اگر بخواهیم یک تعریف کلی و عام از حرکت 20 ساله شریعتی از بعد از پایان تحصیل در غرب و ورود به ایران تا پایان حیات طبیعیاش در انگلستان در سال 56 بکنیم، همین طرح اسلام تاریخی جهت مبارزه با اسلام سنتی حوزههای فقاهتی میباشد و اگر به فرض، شریعتی در همه مؤلفههای حرکتش هم شکست خورده باشد، تنها سنگری که برای همیشه پیروز میباشد همین سنگر چالش با اسلام سنتی و اسلام سنتساز حوزههای فقاهتی میباشد و به همین دلیل است که شیخ مرتضی مطهری از وقتی که دریافت که بزرگترین خطر، اسلام سنتساز حوزههای فقاهتی، اسلام تاریخی شریعتی میباشد، با تمام زین و رکاب به میدان آمد و تمامی سلاحهای زرادخانه اسلام سنتساز فقاهتی (از فتوای مراجع تا اعلامیه شرمگینانه و ذلیلانه مهدی بازرگان و دائم الجنب خواندن شریعتی و ترک ارشاد و کوچ کردن به مسجد الجواد و ساواکی خواندن شریعتی و مکر خدا خواندن مرگ شریعتی در نامه به خمینی و بایکوت کردن تشییع جنازه شریعتی در لندن در زمانیکه در منزل حاجی فرج دباغ در انگلستان پناه گرفته بود) به کار گرفت، تا شاید بتواند آنچنانکه علی مطهری در مصاحبهاش گفته، جلو سونامی اقبال جامعه ایران به شریعتی و اندیشههای او را بگیرد.
به هر حال همه اینها دلالت بر همین احساس خطر شیخ مرتضی مطهری و جناح مرتجع مذهبی حامی او از آن زمان تا امروز و فردای تاریخ ایران میکند. چرا که شریعتی به درستی فهمیده بود، که برندهترین سلاح برای مبارزه با اسلام سنتساز حوزههای فقاهتی، طرح اسلام تاریخی آنچنانکه بوده است، میباشد. البته برای تاوان این موضوع، شریعتی برای همیشه باید آماده پرداخت هزینه مربوطه به روحانیت حوزههای فقاهتی باشد، چراکه راهی که او با طرح اسلام تاریخی آغاز کرد، توانست برای اولین بار اسلام سنتساز حوزههای فقاهتی را در برابر اسلام سنتستیز ایدئولوژیک تاریخی او در موضع تدافعی قرار دهد. آنچنانکه بنابه گفته خود شریعتی اسلام سنتساز حوزههای فقاهتی در چارچوب دیالکتیک سوردل راهی برایش باقی نماند جز اینکه به همان سنت مذهبی و سنتسازی مذهبی پناه ببرند.
ماحصل آنچه که تا اینجا گفته شد اینکه، بزرگترین نهادی که در تاریخ هزار ساله گذشته جامعه ایران و به خصوص در تاریخ بیش از 150 سال گذشته تاریخ بیداری مردم ایران، اقدام به «ارائه آدرس غلط و اشتباهی در مسیر حرکت مردم ایران کرده است نهاد روحانیت میباشد» که الی زماننا هذا، با تکیه بر سنتسازی مذهبی و حمایت از سنتهای تاریخی و خرافات اجتماعی تلاش کرده است تا توسط این سنتها و این خرافات به مردم ایران آدرس غلط بدهند و تودههای نگونبخت جامعه ایران را به دنبال نخود سیاه بفرستند؛ و برعکس، آنچنانکه مطرح کردیم در رابطه با این اسلام سنتساز و خرافاتآفرین روحانیت حوزههای فقاهتی، تنها سنگری که در طول هزار سال گذشته و به خصوص 150 سال گذشته تاریخ بیداری جامعه ایران توانسته است پیروزمند بشود و اسلام سنتساز و خرافاتآفرین روحانیت فقاهتی را در موضع تدافعی قرار دهد، «اسلام تاریخی سنتستیز شریعتی تحت لوای اسلام ایدئولوژی میباشد.» البته شریعتی متد و روش و مکانیزمی که جهت طرح اسلام تاریخی خودش در طول 20 سال حرکتش، از بعد از ورود به ایران پس از اتمام تحصیلاتش در مغرب زمین به کار برد متفاوت بود، که روش و متدهای مختلف او عبارتاند از:
الف – طرح تاریخ پروسس تکوین اسلام از آغاز تا کنون.
ب – طرح تبیین زندگی پیامبر اسلام و دست پروردگان او از امام علی و فاطمه تا ابوذر و غیره جهت فهم بُعد وجودی اسلام تاریخی.
ج - طرح تفسیر تطبیقی متن مقدس یا قرآن و نهج البلاغه جهت فهم ماهیت اسلام تاریخی.
د - طرح جداسازی فهم متن از خود متن، بطوریکه آنچنانکه شریعتی در درس اول اسلامشناسی ارشاد مطرح کرد، از نگاه او، اسلامشناسی غیر از اسلام میباشد.
ه – طرح تفکیک اسلام محمدی از اسلام اموی و تشیع علوی از تشیع صفوی و تشیع سرخ از تشیع سیاه و غیره.
و – طرح اسلام منهای روحانیت جهت به چالش کشیدن هژمونی تاریخی این جامعه بر اسلام فقاهتی و سنتی.
ز - طرح شعار نجات اسلام قبل از نجات مسلمین.
ح - طرح اسلام اجتماعی و سیاسی در برابر اسلام حکومتی و ولایتی حوزههای فقاهتی.
ط – طرح اسلام ضد طبقاتی و سوسیالیستی در برابر اسلام طبقاتی حوزههای فقاهتی.
ی – طرح اجتهاد در اصول در چارچوب شعار اسلام بازسازی شده در برابر منحصر کردن اصل اجتهاد به فقه و فروعات فقهی حوزههای فقاهتی.
ادامه دارد