آسیبشناسی «خیزش معیشتی آبانماه 98» - قسمت چهارم
باری، خیزش آبانماه 98 نشان داد که هنوز به جای اینکه جامعه ایران آبستن اعتلای جنبشهای فراگیر سازمان یافته طبقهای باشد، آبستن خیزشهای تودهای بیشکل (که بسترساز ظهور پوپولیسم ستیزهگر و غارتگر میباشد) هست. خیزش آبانماه 98 نشان داد که فونکسیون تحریمهای همه جانبه اقتصادی جناح هار امپریالیسم آمریکا بر جامعه نگونبخت ایران (که طبق اعلام دولت روحانی باعث سقوط 60 میلیون نفر از 83 میلیون نفر جمعیت ایران به زیر خط فقر شده است) حاصلی جز وابسته کردن پائینیهای جامعه ایران به کمکهای صدقهای رژیم مطلقه فقاهتی حاکم نداشته است.
پر واضح است که در چنین شرایطی برای رژیم مطلقه فقاهتی حاکم که یک حکومت رانتی و نفتی و غارتگر سرمایهداری میباشد، تزریق کمکهای صدقهای به پائینیهای جامعه آسانترین روش جهت سرکوب نرمافزاری خیزشهای معیشتی و جنبشهای صنفی میباشد. آنچنانکه در خیزش آبانماه 98 شاهد بودیم که بزرگترین ترفند رژیم مطلقه فقاهتی جهت خاموش کردن این خیزش معیشتی، «فراگیر کردن همین تزریقهای کمکهای صدقهای تحت عنوان یارانههای معیشتی به 60 میلیون نفر از جمعیت 83 میلیون نفری جامعه نگونبخت ایران بود» بنابراین در این رابطه است که در جمعبندی از خیزش آبانماه 98 میتوان داوری کرد که در تحلیل نهائی حاصل تمامی تحریمهای اقتصادی امپریالیسم جهانی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا، «فقیرتر کردن جامعه ایران بوده است» که فونکسیون فقیرتر شدن جامعه ایران در مرحله اول، «افول جنبشهای خودبنیاد سه مؤلفهای مطالباتی صنفی و مدنی و سیاسی میباشد» چراکه به موازات فقیرتر شدن جامعه ایران، فقر فراگیر باعث میگردد «تا سمتگیری این جنبشهای خودبنیاد سه مؤلفهای صنفی و سیاسی و مدنی، همراه با اعتلای مطالبات صنفی حداقلی آنها، باعث افول مطالبات سیاسی و مدنی جنبشهای مدنی و صنفی بشود» آنچنانکه شاهد هستیم که در این شرایط تندپیچ حرکت جامعه بزرگ ایران، پس از 40 سال مبارزه جنبشهای مدنی و صنفی، هنوز خواستههای مطالباتی طبقه کارگر ایران «دریافت حقوق معوقه شش ماهه یا افزایش حداقل حقوق و غیره میباشد.»
همچنین فونکسیون دیگر فقر حاصل از تحریمهای اقتصادی امپریالیسم جهانی بر جامعه نگونبخت ایران «اعتلای خیزشهای معیشتی توده بیشکل و اتمیزه و بیگفتمان و بیبرنامه و بیسر میباشد» که در تحلیل نهائی آنچنانکه در خیزش آبانماه 98 شاهد بودیم، با این همه هزینه و کشتار و زخمی و زندان و شکنجه و سرکوب که جامعه ایران پرداخت میکند، به علت عدم توازن قوای میدانی، حاصلی جز شکست و امنیتی شدن فضای جامعه ایران نخواهد داشت.
د - حقیقت دیگری که خیزش آبانماه 98 برای جامعه سیاسی ایران آفتابی کرد این بود که «از نفس ضرورت تغییر در جامعه ایران نمیتوان جهت دستیابی به این تغییر، بر هر شکلی از حرکت و مبارزه تکیه کرد» چراکه «تنها با شکل دموکراتیک تغییر میتوان به تغییر دموکراتیک در جامعه ایران دست پیدا کرد» و طبیعتاً «با شکل غیر دموکراتیک تغییر هرگز نمیتوان به تغییر دموکراتیک در جامعه ایران دست پیدا کرد». از مشخصه بارز «شکل دموکراتیک تغییر اینکه منهای اینکه شکل دموکراتیک تغییر میبایست از پائین تکوین پیدا کند» (نه از بالا تزریق گردد) و منهای اینکه «شکل دموکراتیک تغییر باید هم در عرصه افقی و هم در عرصه عمودی و سازماندهی شده و با برنامه و گفتمان مشخص باشد» از همه مهمتر اینکه «شکل دموکراتیک تغییر باید صورت جنبشی خودبنیاد و خودسازمانده و خودرهبر و خودرهابخش داشته باشد نه صورت خیزشی دفعتی بدون برنامه و بدون گفتمان و بدون سر و اتمیزه» که در شرایطی که توازن قوا به سود حاکمیت مطلقه فقاهتی و دستگاههای چند لایهای سرکوبگر حزب پادگانی خامنهای میباشد، به شدت ضربهپذیر و قابل سرکوب و قابل استحاله آنتاگونیستی و محدود و محصور به شکل تک مؤلفهای آکسیونی و اعتراضی و خیابانی میشود.
اضافه کنیم که علت و دلیل اینکه تمامی جریانهای سیاسی (طرفدار رویکرد برانداز و گذار از رژیم مطلقه فقاهتی حاکم از مسیر بالا و برونی و غیر دیالکتیکی و در چارچوب رویکرد آلترناتیوسازی جریان خودشان، در جهت جایگزین کردن جریان خود به جای حاکمیت مطلقه فقاهتی در راستای استراتژی) کسب قدرت سیاسی، به جای تکیه محوری بر جنبشهای خودبنیاد (و خودسازمانده و خودرهبر تکوین یافته از پائین مطالباتی سه مؤلفهای سیاسی و مدنی و صنفی امروز جامعه ایران) به عنوان نیروی پیاده نظام خود بر خیزشهای اتمیزه و فاقد گفتمان و سازماندهی و رهبر درونجوش تکیه میکنند، به خاطر آن است که خیزشهای اتمیزه و فاقد سازماندهی و فاقد رهبری خودبنیاد، در چارچوب مبارزه صرف آکسیونی و خیابانی، بالقوه آبستن هدایتپذیری از بیرون خیزش میباشند در صورتی که جنبشهای خودبنیاد مطالباتی سه مؤلفهای سیاسی و مدنی و صنفی از جنبش طبقه کارگر تا جنبش دانشجوئی و جنبش زنان و جنبش معلمان و جنبش بازنشستگان و غیره، به علت جوهر خودسازماندهی و خودرهبری این جنبشها «امکان هدایتگری برون از جنبش و از خارج از کشور ندارند» لذا به همین دلیل است که «در دیسکورس جریانهای خواهان کسب قدرت سیاسی خارجنشین، آنچه برای آنها دارای اهمیت است همین خیزشهای اتمیزه و بیسر و بیگفتمان و بیبرنامه میباشد» بطوریکه آنچنانکه هم در خیزش دیماه 96 و هم در خیزش آبانماه 98 شاهد بودیم، تمامی تلاش جریانهای سیاسی برانداز آلترناتیوساز خارج از کشور در این چارچوب مادیت پیدا کرده بود تا توسط هدایتگری از خارج از کشور در بستر شبکههای اجتماعی و فضای مجازی و اینترنت، با آنتاگونیست کردن فضای داخلی و به حاشیه بردن جنبشهای خودبنیاد سه مؤلفهای مطالباتی و جامعه مدنی داخل کشور، هدایتگری و رهبری و آلترناتیوی خود را بدون تغییر توازن قوا در عرصه میدانی، بر این خیزشهای بیشکل تزریق نمایند.
یادمان باشد که در جریان خیزش آبانماه 98 در شرایطی که کنشگران اصلی این خیزش معیشتی (نه مدنی) تنها در دو روز جمعه و شنبه 24 و 25 آبانماه 98 در پنج شهر کشور بیش از 180 جایگاه بنزین و 120 آمبولانس و 450 بانک به آتش کشیدن و خساراتی بیش از دو هزار میلیارد تومان بر رژیم مطلقه فقاهتی تحمیل کردند، یگان ویژه سرکوبگر حزب پادگانی خامنهای (آنچنانکه در چهار راه آیت شهر تهران شاهد بودیم) جهت انحراف مسیر ضد سرمایهداری نئولیبرال خیزش معیشتی آبانماه 98 به مغازههای مردم و فروشگاهها و ماشینهای مردم حمله میکردند و به آتش میکشیدند؛ که بدون تردید رویکرد آنتاگونیستی کردن این خیزشها توسط بوقهای خبری امپریالیستی و جریانهای سیاسی برانداز خارج از کشور دستاوردی برای این خیزشها جز بسترسازی سرکوب خونین این خیزش توسط دستگاههای چند لایهای سرکوبگر حزب پادگانی خامنهای نخواهد داشت.
بدین خاطر در این رابطه بود که خامنهای جهت اعلام چراغ سبز به دستگاههای سرکوبگر خود، در روز یکشنبه مورخ 26/08/1398 آبشخور خیزش آبانماه 98 یکی جریان راست ارتجاعی سلطنتطلبان خارجنشین دانست و دیگری سازمان مجاهدین خلق که در واقع امر اصلاً و ابداً این دو جریان در خیزش آبانماه 98 نه تنها در عرصه هدایتگری بلکه در عرصه «آدمهای اجارهای» هم نقشی نداشتند و لذا برای روپوش این موضعگیری ضد مردمی خامنهای بود که از بعد از خاموش شدن خیزش آبانماه 98 شعار حمایت از کشتگان مظلوم خیزش آبانماه 98 از حلقوم دیکتاتور بلند شد.
یادمان باشد که تحلیل خامنهای از خیزش دیماه 96 این بود که «تا زمانی که زخمی وجود نداشته باشد مگسها (تودههای جامعه بزرگ ایران) روی زخم نمینشیند». باری، رویکرد حمایتی این جریانهای برانداز و مسیرساز و آلترناتیوساز خارجنشین بر خیزشهای اتمیزه مردم ایران، برای استفاده از این خیزشهای به عنوان نیروی پیاده نظام خود میباشد، نه حمایت از جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد جامعه ایران؛ که البته در این رابطه دو جریان اصلی برانداز خارجنشین مجاهدین خلق و سلطنتطلبان بیشتر بر این رویکرد تکیه دارند. جا دارد در این رابطه بر این نکته هم تکیه کنیم که در داخل کشور هم جناح راست افراطی درون حاکمیت در عرصه پروژه تقسیم باز تقسیم قدرت بین جناحهای درونی حکومت، در چارچوب یارگیری و تغییر توازن هواداران خود در مقابله با جناح رقیب که همان جناح به اصطلاح اصلاحطلبان درون حکومتی میباشند، تلاش میکنند تا به جای تکیه بر جنبشهای خودبنیاد بر خیزشهای اتمیزه و بیسر و بیگفتمان و بیبرنامه تکیه نمایند آنچنانکه در این رابطه شاهد بودیم که آبشخور اولیه تکوین خیزش دیماه 96 که از حاشیهنشینان کلانشهر مشهد آغاز شد، تحریکات علم الهدی (پدر زن ابراهیم رئیسی جهت انتقام از دولت روحانی و شکست در انتخابات اردیبهشت 96) بود. هر چند که در ادامه با فراگیر شدن خیزش دیماه 96 افسار هدایتگری (برعلیه رقیب و دولت روحانی) از دست آنها خارج شد و خیزش دیماه 96 توسط جنبش دانشجوئی دانشگاه تهران در واپسین زمان خود با شعار: «اصلاحطلب، اصولگرا - دیگه تمامه ماجرا» صاحب گفتمان عبور از دو جناح درونی حکومت شد.
فراموش نکنیم که این خیزشهای بیسر و اتمیزه و فاقد برنامه و رهبری و گفتمان در داخل کشور آنچنانکه وسیله یارگیری جناح راست متصلب درون حاکمیت بر علیه رقیب خود در عرصه تقسیم باز تقسیم قدرت درون حاکمیت میباشند، خود بسترساز ظهور هیولای پوپولیسم درون حاکمیت نیز میباشند، آنچنانکه شاهد بودیم که در جریان شکست اقتصادی دولت هفتم و هشتم سید محمد خاتمی، از آنجائیکه شکست اقتصادی دولت هفتم و هشتم سید محمد خاتمی باعث عصیان 19 میلیون نفر حاشیهنشینان کلانشهرهای ایران شد، در نتیجه همین امر باعث گردید تا عصیان اتمیزه و بیبرنامه و فقرستیزانه حاشیهنشینان کلانشهرهای ایران شرایط برای ظهور پوپولیسم غارتگر و ستیزهگر دولت نهم و دهم محمود احمدی نژاد فراهم نماید که برای فهم فونکسیون 8 ساله دولت پوپولیسم غارتگر محمود احمدینژاد تنها کافی است که بدانیم که دولتی که تنها در عرض این 8 سال بیش از 700 میلیارد دلار فقط در آمد نفتی داشت (که البته خود این درآمد نفتی مساوی بود با کل درآمد نفتی تاریخ ایران از بدو پیدایش نفت تا آن زمان) با همه این احوال طبق گزارش خود روحانی میانگین رشد اقتصادی و تولید ناخالص ملی در طول 8 سال دولت احمدینژاد صفر بوده است. حمایت احمدی نژاد از خیزش آبانماه 98 در راستای بسترسازی برای شرکت جریان وابسته به او در انتخابات مجلس یازدهم در اسفند ماه 98 قابل تفسیر میباشد.
باری نکتهای که طرح آن در اینجا خالی از عریضه نمیباشد اینکه جناح راست افراطی درون حاکمیت از بعد از شکست در پروژه خیزش دیماه 96 تلاش کرده است تا به صورت سازماندهی شده بتواند جنبشهای خودبنیاد و در رأس آنها جنبش کارگری را در مبارزه با قدرت رقیب به استخدام خود درآورد؛ و از آنجائیکه از بعد از شروع تحریمهای اقتصادی دولت ترامپ (بر جامعه نگونبخت ایران) به موازات فقیرتر شدن جامعه ایران توسط این تحریمها و محصور شدن مبارزه صنفی جنبش کارگری در عرصه مطالبات اولیه (حقوق معوقه و صورت کارگاهی) شرایط برای نفوذ جناح راست افراطی درون حاکمیت به جنبش کارگری فراهم شده است، همین موضوع باعث گردید تا به موازات اعتلای جنبش کارگری تحت هژمونی جنبش کارگران نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز، جناح راست افراطی درون حاکمیت جهت نفوذ به جنبش کارگری خیز بردارد. در نتیجه در چارچوب این پروژه بود که شاهدیم از اوایل سال 98 به موازات افول جنبش کارگران نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز و هپکو و آذرآب اراک و غیره، جناح راست افراطی درون حاکمیت به صورت سازماندهی شده به هدایتگری جنبشهای فوق پرداختند تا آنجا که شاهدیم که از بعد از نامه هدایت شده اسماعیل بخشی از درون زندان (قبلاً از آزادی از زندان) که در آن نامه اسماعیل بخشی پس از چپرویهای گذشته خود به راستروی افراطی افتاد و در آن نامه «التماس اجرای عدالت از ابراهیم رئیسی کرد» از آنجائیکه اسماعیل بخشی قبل از نوشتن نامه فوق، توسط جریانهای چپ مارکسیستی خارجنشین به عنوان رهبر جنبش کارگری تعریف شده بود، در پیوند با اشکهای سپیده قلیان در زندان قبل از آزادی، شاهد بودیم که کارگران نیشکر هفت تپه توسط عکسهای قاسم سلیمانی و ابراهیم رئیسی و خامنهای، به دنبال اجرای عدالت توسط رژیم مطلقه فقاهتی شدند.
ادامه دارد