جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران در آستانه رستاخیز بزرگ «بیداری و خودآگاهی» (سرمقاله)
اگر چه سرآغاز عصر روشنگری مغرب زمین به قرن پانزدهم میلادی باز میگردد، ولی به صورت نمادین اگر بخواهیم سرآغاز بیداری مغرب زمین در عصر روشنگری مشخص کنیم، باید بگوئیم که استارت بیداری در مغرب زمین از زمانی مطرح شد که کانت فیلسوف آلمانی اعلام کرد که «شهامت یا جرات اندیشیدن داشته باش» و در همین رابطه اگر هدف اصلی بعثت پیامبر اسلام (در قرن هفتم میلادی) آنچنانکه امام علی در خطبه اول نهجالبلاغه میگوید «شورانیدن عقول بشریت» تعریف نمائیم، بدون تردید استارت «شورانیدن عقول بشریت توسط پیامبر اسلام» از لحظهای زده شد که پیامبر اسلام خطاب به بشریت اعلام کرد که:
«وَ لاتَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ... - بر هر آنچه که علم و آگاهی نداری اعتقاد و تکیه مکن» (سوره اسری – آیه 36).
منظور ما در اینجا از طرح این دو نمونه برای آن است که مقدمهای جهت تشحیذ اذهان مخاطبین برای تبیین جایگاه عنصر آگاهی یا مؤلفه ذهنی در عرصه تکوین مبارزه و پراتیک اجتماعی گروههای مختلف جامعه، در سه مؤلفه مبارزه «صنفی و مدنی و سیاسی» باشد. توضیح آنکه، در تعریف جایگاه دیالکتیکی دو مؤلفه «عینی و ذهنی» در چارچوب تکوین پراتیک اجتماعی، اگر با رویکرد مکانیکی (که باعث میگردد تا با مطلق کردن زمینه عینی به حذف جایگاه مؤلفه ذهنی بپردازیم) موضوع را مورد آنالیز و تحلیل قرار ندهیم و اگر بر ابن باور باشیم که برای فهم جایگاه «عنصر آگاهی» در تکوین مبارزه سه مؤلفهای صنفی و سیاسی و اجتماعی (همان پراتیک اجتماعی) میبایست، موضوع را فقط در چارچوب «معادله جامعهشناسانه» مورد بررسی قرارگیرد (نه در کادر «معادله فردی روانشناسانه») بدون تردید میتوانیم داوری کنیم که جایگاه «عنصر آگاهی یا مؤلفه ذهنی» در مبارزه سه مؤلفهای صنفی و مدنی و سیاسی، پراتیک اجتماعی هم در عرصه خاستگاه وهم در کادر کنشگری، جایگاه تعیین کننده و محوری میباشد. به طوری که میتوانیم نتیجهگیری کنیم که تا زمانیکه «زمینه عینی و یا مؤلفه مادی به صورت آگاهی طبقاتی یا آگاهی سیاسی یا آگاهی اجتماعی درنیایند، اصلاً و ابداً شرایط مادی و عینی هر قدر هم که به لحاظ کمی و کیفی عمده بشوند به صورت خود به خودی نمیتوانند بسترساز اعتلای سه مؤلفه مبارزه صنفی و مدنی و سیاسی در عرصه پراتیک اجتماعی بشوند.»
لذا به همین دلیل است که اگر عنصر آگاهی یا مؤلفه ذهنی مبارزه سه مؤلفهای صنفی مدنی سیاسی به عنوان یک «پدیده اجتماعی» تعریف کنیم (نه «پدیده روانشناسی و فردی») و اگر «عنصر آگاهی» سنتز و مولود پراتیک اجتماعی بدانیم (نه کار ذهنی فردی) و اگر مسیر تأثیرگذاری شرایط مادی و عینی در عرصه پراتیک اجتماعی، از کانال استحاله به عنصر آگاهی (به صورت متقابل دیالکتیکی) تعریف کنیم، در تحلیل نهائی میتوانیم «عنصر آگاهی» را به عنوان شاخص و ترازوی سنجش پراتیک اجتماعی (در راستای به چالش کشیدن «واقعیت اجتماعی» در کادر چهار مؤلفه مفاهیمسازی و نهادسازی و نمادسازی و شعارها) تعریف نمائیم.
بنابراین از اینجا است که ما فرایند جدید پروسه مبارزه اجتماعی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران (در شرایط تندپیچ تاریخی امروز جامعه ایران) که همراه با اعتلای جنبشهای خودجوش و خودسازمانده و دینامیک و مستقل تکوین یافته از قاعده و بدنه جامعه ایران (در شاخههای مختلف جنبش مطالباتی و جنبش مدنی و جنبش سیاسی) میباشند، تحت عنوان «رستاخیز بیداری و آگاهی جامعه بزرگ ایران» تعریف کردیم. قابل ذکر است که تاکید ما در اینجا بر «ترم بیداری و آگاهی اجتماعی» (جامعه ایران) اشاره به همان جایگاه «عنصر آگاهی» یا مؤلفه ذهنی مولود پراتیک فرایند جدید اجتماعی جامعه ایران میباشد (نه طرح آگاهیهای مجرد و آکادمیک و فردی و ذهنگرایانه که در تحلیل نهائی نمیتوانند هیچگونه فونکسیون مثبتی در اعتلای حرکت اجتماعی جامعه ایران داشته باشند).
باری مطابق این رویکرد ما به «عنصر آگاهی و پراتیک اجتماعی» آنچه که باعث گردیده است تا در این شرایط خودویژه اجتماعی جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران، پراتیک اجتماعی (در جامعه ایران) روند رو به اعتلائی پیدا بکند، تنها ظهور جنبشهای دینامیک خودجوش و خودسازمانده و مستقل و خودرهبر و خودمدیریتی تکوین یافته از قاعده و بدنه اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در دو جبهه عمودی و افقی یا جبهه آزادیخواهانه و برابریطلبانه میباشد؛ که همین ظهور جنبشهای درونجوش مستقل از حاکمیت و جامعه سیاسی ایران به صورت دینامیک باعث گردیده است تا از یک طرف شرایط برای «دموکراتیزه شدن مسیر و نقشه راه و استراتژی» فراهم بشود و از طرف دیگر «بسترها برای رادیکالیزه شدن جنبش مطالباتی گروههای مختلف اجتماعی جامعه ایران و عبور به سمت جنبشهای مدنی و سیاسی فراهم بشود». بر این مطلب بیافزائیم که در فرایند پسا انتخابات اردیبهشت 96 تا زمان خیزش دیماه 96 و حتی پسا خیزش دیماه 96، جوهر تمامی جنبشهای گروههای اجتماعی (جامعه ایران) جوهر «مطالباتی و صنفی و کارگاهی» بود (منهای جنبش بیش از دو میلیون نفر مالباختهای که در فزایند پسا انتخابات اردیبهشت 96 و به خصوص در تابستان سال 96 مانند یک سونامی سرکش به یک باره ظهور پیدا کردند و در اندک مدتی این جنبش فراگیر از صورت مطالباتی (که با شعار «یک اختلاس کم بشه / مشکل ما حل میشه» کلیت نظام مطلقه فقاهتی از رأس تا ذیل را به چالش کشیدند)، به جنبش اعتراضی و سیاسی (بر علیه کل حاکمیت مطلقه فقاهتی) استحاله پیدا کرد؛ که به دلیل فراگیری و گستردگی این جنبش در مرکز و حاشیه کشور باعث گردید تا رژیم مطلقه فقاهتی برای اولین بار به صورت شکست خورده اقدام به عقبنشینی بکند؛ و جهت جبران سرمایههای این مالباختگان صندوقها و موسسههای مالی خصولتی رژیم مطلقه فقاهتی بود که رژیم مطلقه فقاهتی مبلغ 35 هزار میلیارد تومان (که بیش از کل بودجه عمرانی کشور میباشد) از بانک مرکزی توسط چاپ اسکناس و پول و شبه پول برداشت کرد (آنچنانکه طبق گفته سعید لیلاز این غارت رژیم از بانک مرکزی جهت جبران مالباختگان باعث گردید تا در چارچوب ضریب فزاینده پولی 7 تا 5/7 برابری بیش از 250 هزار میلیارد تومان به حجم نقدینگی که همان مالیات غیر مستقیم از کل مردم جامعه ایران میباشد، اضافه بشود). بدین خاطر، به دلیل همین غارت بیتالمال مردم ایران بود که شرایط برای سونامی رکود و تورم و سقوط آزاد ارزش پول ملی کشور و کاهش قدرت خرید بیش از 80% جمعیت جامعه بزرگ ایران را فراهم گردید.
خیزش دیماه 96 در بیش از 100 شهر (از 1600 شهر ایران) که به صورت «توده بیشکل» با انگیزه «فقرستیزی» (توسط تهیدستان حاشیه تولید) شکل گرفت، مولود همین غارتگری بی در پیکر حاکمیت از جیب ملت نگونبخت ایران بود. سرکوب خیزش دیماه 96 توسط دستگاههای چند لایهای سرکوبگر رژیم مطلقه فقاهتی اگرچه باعث گردید تا به ظاهر آتشفشان این خیزش خاموش بشود، ولی نباید فراموش بکنیم که حتی پس از سرکوب و خاموش کردن این خیزش، رژیم مطلقه فقاهتی نتوانست این خیزش را سترون سازد. به طوری که در فرایند پسا سرکوب خیزش دیماه 96 نه تنها قاعده جامعه ایران (با شعار «اصلاحطلب، اصولگرا / دیگه تمامه ماجرا») از گفتمان 20 ساله اصلاحطلبی (از طریق صندوقهای رأی مهندسی شده و فیلترینگ استصوابی شورای نگهبان در چارچوب قانون اساسی ولایتمدار و جناحهای درونی حاکمیت در بستر تقسیم باز تقسیم قدرت بین خویش) عبور کردند، مهمتر از آن اینکه، مسیر تحول و تغییر جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران از صورت خیزش تودههای بیشکل به مسیر دموکراتیک از طریق اعتلا و رادیکالیزه شدن جنبشهای مطالباتی و صنفی و کارگاهی خودجوش و دینامیک و خودسازمانده (برخاسته از قاعده و بدنه جامعه ایران در دو جبهه آزادیخواهانه و برابریطلبانه به صورت عمودی و افقی) تعریف گردید.
لذا بدین ترتیب بود که در فرایند پسا سرکوب خیزش دیماه 96، شرایط برای استحاله «خیزش تودههای بیشکل» به «جنبشهای دینامیک» (درونجوش مستقل از حاکمیت و جامعه سیاسی ایران) فراهم گردید و همین استحاله باعث گردید تا بسترها برای عبور جنبشهای دینامیک از فرایند مطالباتی به فرایندهای مدنی (و جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین) و سیاسی فراهم بشود؛ که اعتصاب کامیونداران کشور در سه مرحله، نخستین طلیعه این رویکرد بود. در نتیجه همین خودآگاهی سیاسی و اجتماعی و طبقاتی (در فرایند پسا سرکوب خیزش دیماه 96) جامعه ایران بود که باعث گردید تا جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران در آستانه یک رستاخیز عظیم بیداری و آگاهی قرار بگیرد. خودویژگیهای فرایند جدید پراتیک اجتماعی جامعه بزرگ ایران عبارتند از:
1 - در این فرایند «رویکرد جامعهمحور» (در عرصه استراتژی دموکراتیک) جایگزین «رویکرد قدرتمحور» (قبلی جامعه سیاسی ایران پیرو استراتژی پیشاهنگی در سه مؤلفه چریکگرایانه رژی دبرهای و ارتش خلقی مائوئیستی و تحزبگرایانه حزب – دولت لنینیستی) شده است.
2 - در این مرحله مبارزه «عدالتخواهانه» (برابریطلبانه) از کانال دموکراتیزه کردن جامعه و رادیکالیزه کردن دموکراسی دنبال میشود.
3 - در پراتیک جدید اجتماعی، حرکتهای مطالباتی صنفی کارگاهی با سمتگیری حرکتهای مدنی و سیاسی رادیکالیزه میشوند.
4 - در فرایند جدید، جنبش مطالباتی گروههای مختلف اجتماعی جامعه ایران توسط «مبارزه با کالائی شدن آموزش و نیروی کار و محیط زیست و مبارزه با خصوصیسازی یا خصولتیسازی نئولیبرالی»، سمت و سوی ضد سرمایهداری پیدا کردهاند.
5 - در مرحله جدید، «حقوق فردی و حقوق اجتماعی و حقوق مدنی و حقوق سیاسی» در چارچوب پیوند با یکدیگر تنها از کانال پراتیک اجتماعی و استراتژی دموکراتیک حاصل میشوند.
6 - در پراتیک جدید جامعه ایران، تنها با روشهای دموکراتیک (در جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران) میتوان به دموکراسی دست پیدا کرد نه با روشهای براندازی «رژیم چنجی پروژه ترامپ – نتانیاهو – بن سلمان.»
7 - در مرحله فعلی از حرکت تحولخواهانه جامعه ایران، «دموکراسی تلاشی است برای پیوند سه مؤلفه اجتماعی کردن قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی و قدرت معرفتی» نه صرفاً شکل حکومت.
8 - در پراتیک جدید اجتماعی جامعه ایران، جنبشهای دینامیک در چارچوب رادیکالیزه کردن استراتژی دموکراتیک میتواند از فرایند مطالبهمحوری و سلبی وارد فرایند مدنی و سیاسی و ایجابی بشوند. برعکس گذشته 150 ساله حرکت تحولخواهانه جامعه ایران که در عرصه مبارزه ضد استبدادی تنها رویکرد سلبی داشتند نه ایجابی.
9 - در فرایند جدید مبارزه جامعه ایران زندگی مادی گروههای مختلف اجتماعی (جامعه ایران) در قاعده و بدنه آن است که میتواند بسترساز ظهور خودآگاهی طبقاتی و خودآگاهی سیاسی و خودآگاهی اجتماعی بشود نه بالعکس.
10 - در این شرایط خودویژه، «اراده جمعی» جهت مبارزه دموکراتیک در راستای تحول و تغییر همه جانبه جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران «تنها توسط پیوند سه لایهای جنبشهای طبقاتی و جنبشهای اجتماعی و جنبشهای مدنی» (در چارچوب جامعه مدنی جنبشی دینامیک و مستقل تکوین یافته از پائین و پیوند دو جبهه آزادیخواهانه و برابریطلبانه اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران) دست یافتنی میباشد.
11 - در این مرحله، «دموکراتیک کردن مبارزه» در جامعه بزرگ و رنگین کمان امروز ایران در گرو:
الف – مطلق نکردن مبارزه جنبشهای کارگری.
ب – پیوند سه لایهای «جنبشی» و «جبههای» و «اجتماعی» بین گروههای مختلف اجتماعی جامعه ایران.
ج – پیوند بین مبارزههای سه مؤلفهای «صنفی» و «سیاسی» و «مدنی» (جامعه امروز ایران) میباشد.
12 - در فرایند جدید از پراتیک اجتماعی، به علت حاکمیت رویکرد جنبشی (بر پراتیک اجتماعی روبه اعتلای جنبشهای برابریطلبانه و آزادیخواهانه جامعه امروز ایران) این امر باعث گردیده است تا (برعکس شرایط عینی – ذهنی دیماه 96) با اینکه تحریمهای اقتصادی جناح هار امپریالیسم آمریکا همراه با غارتگری و فساد چند لایهای سیستمی و ساختاری حاکمیت مطلقه فقاهتی و فقدان مدیریت دولت دوازدهم در هدایتگری اقتصاد سرمایهداری رانتی و نفتی (که عاملی شده است تا خط فقر در جامعه ایران از مبلغ سه میلیون تومان دیماه 96، امروز به بیش از شش میلیون تومان برسد و بیش از 50 میلیون نفر از جمعیت امروز جامعه ایران زیر خط فقر قرار بگیرند) گرچه امروز شرایط مادی و عینی برای ظهور خیزشهای فقرستیز تودههای بیشکل (مانند دیماه 96) فراهم میباشد، با همه این احوال (به علت اعتلای عنصر آگاهی و رستاخیز بیداری جدید جامعه امروز ایران) این رستاخیز بیداری و آگاهی باعث گردیده است تا شرایط مادی و عینی فعلی امروز جامعه ایران به جای اینکه در راستای اعتلای خیزش تودههای بیشکل مادیت پیدا کند، بسترساز اعتلای پراتیک اجتماعی جنبشی خودجوش ودینامیک مستقل تکوین یافته از پائین در دو جبهه برابریطلبانه و آزادیخواهانه بشود.
13 - در فرایند جدید گرچه حرکت این جنبشهای خودجوش دینامیک ظاهراً صورت مطالباتی دارند، اما سمتگیری حرکت آنها صورت مدنی و سیاسی به خود گرفته است که برای فهم این مهم تنها کافی است که در این رابطه به کالبد شکافی دو جنبش کارگران هفت تپه و فولاد اهواز بپردازیم؛ که نیشکر هفت تپه با 4500 نفر پرسنل و فولاد اهواز با 4 هزار نفر پرسنل از جمله مجتمعهای اقتصادی سرمایهداری نفتی و رانتی جامعه ایران میباشند که قربانی سیاستهای نئولیبرالیستی یا خصوصیسازی و یا خصولتیسازی رژیم مطلقه فقاهتی شدهاند. در این رابطه فراموش نکنیم که نیشکر هفت تپه با 24 هزار هکتار زمین دایر کشاورزی و تمامی تاسیسات مربوطه در چارچوب همین رویکرد خصولتیسازی نئولیبرالیستی رژیم مطلقه فقاهتی به 218 هزار میلیارد تومان فروخته شد که البته از این 218 هزار میلیارد تومان، تنها شش میلیارد تومان آن به صورت نقدی به عنوان بیعانه از کارفرمایان خصولتی آن دریافت شده است؛ به عبارت دیگر خصولتیها با شش میلیارد تومان بیعانه توانستند 24 هزار هکتار زمین دایر کشاورزی همراه با تاسیسات عظیم نیشکر هفت تپه صاحب بشوند.
بدون تردید اینچنین واگذاری نئولیبرالیستی تنها شرایط برای غارتگران خصولتی فراهم ساخت تا به جای فعال کردن این تاسیسات عظیم و به جای سر و سامان پیدا کردن زندگی 4500 پرسنل مجتمع عظیم هفت تپه، کارفرمایان جدید خصولتی خاک هفت تپه را توبره کنند. بر این مطلب بیافزائیم که کم کردن تعرفه واردات شکر در دولت نهم و دهم پوپولیستهای غارتگر و ستیزهگر باعث گردید که شکر مجتمع عظیم هفت تپه به لحاظ قیمتی قدرت رقابت با واردات شکر از برزیل تا کوبا نداشته باشد. تخصیص ارز 4200 تومانی دولت دوازدهم جهت واردات شکر به کمپانیهای وارداتی وابستگان حوزههای فقاهتی خود به لحاظ اقتصادی شرایط برای نابودی این مجتمع عظیم فراهم ساخت؛ که حاصل این ویرانی آن گردید که کارفرمای خصولتی منهای غارت سرمایههای ثابت و متغیر این مجتمع (از فروش زمینهای آن گرفته تا اخذ بیش از 800 میلیون دلار 4200 تومانی از دولت دوازدهم)، حتی مدت 4 ماه در پرداخت حقوق ماهانه 4500 خانواده این مجتمع خودداری کنند. در نتیجه همین امر باعث گردیده است (تا در این شرایط تندپیچ اجتماعی جامعه ایران که تورم و بیکاری و سقوط آزاد ارزش پول ملی کشور و کاهش خرید زحمتکشان شهر و روستای ایران را به خا ک سیاه نشانده است)، جنبش کارگران هفت تپه (که نماینده 4500 خانواده کارگری هستند) در ادامه حرکت اعتراضی گذشته خود، به صورت پیشکسوتان فرایند جدید (جنبشهای پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران) با تمام توان وارد میدان بشوند؛ و از اینجا بود که به یک باره در فرایند جدید پراتیک اجتماعی جامعه ایران، مجتمع نیشکر هفته تپه از صورت یک نهاد اقتصادی خارج شد و به صورت نماد و پرچم جنبشهای خودجوش و دینامیک مستقل در حال اعتلای جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران در آمد؛ و در مدت بیش از سه هفته اعتصابات و اعتراضات و تظاهرات کارگران نیشکر هفت تپه، «شوش به عنوان پایتخت جنبشهای دینامیک خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر و خودمدیریتی در ادامه جنبش دینامیک کامیونداران ایران در بهار و تابستان سال جاری در آمد.»
هم زمانی و پیوند جنبش کارگران فولاد اهواز (که 4000 نفر کارگران این مجتمع خصولتی شده، سرنوشت مشترکی با 4500 نفر کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه داشتند)، باعث گردید که جنبش کارگران خوزستان (در غیبت جنبش کارگران صنعت نفت خوزستان و ایران) مانند جنبش کارگران صنعت نفت ایران (در فرایند پسا کشتار 17 شهریور سال 57 توسط رژیم کودتاتی و توتالیتر پهلوی و جنبش ملی کردن صنعت نفت در سالهای 28 تا 32 که عظیمتر از انقلاب مشروطیت بود) پرچمدار دو جبهه برابریطلبانه و آزادیخواهانه اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران بشوند؛ و همین جایگاه جنبش کارگران هفت تپه و فولاد اهواز در فرایند جدید بود که باعث گردید تا رژیم مطلقه فقاهتی (مانند عقبنشینی در برابر جنبش اعتراضی دو میلیون خانواده مالباخته در سال 96 و جنبش دینامیک کامیونداران در بهار و تابستان سال جاری) پرچم شکست و عقبنشینی و تسلیم در برابر کارگران هفت تپه و فولاد اهواز بلند کند (هر چند که عقبنشینی رژیم صورت تاکتیکی و موضعی جهت سرکوب درازمدت جنبش کارگری ایران دارد، چرا که رژیم مطلقه فقاهتی در این شرایط فرابحرانی تلاش میکند تا توسط این عقبنشینی، زمان را بخرد) ولی به هر حال در فرایند جدید پراتیک اجتماعی جامعه بزرگ ایران، جنبش کارگران نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز این درس را به جنبشهای پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در دو جبهه آزادیخواهانه و برابریطلبانه آموختند که تا زمانیکه سمبه قدرت جنبشهای پیشرو جامعه ایران در عرصه میدانی پر زور نشود، رژیم مطلقه فقاهتی حاکم حاضر به عقبنشینی نخواهد شد.
لذا بدین ترتیب است که مهمترین دستاورد جنبشهای مطالباتی جامعه ایران در فرایند جدید و فعلی عبارتند از «رادیکالیزه کردن شعارها و جوهر پراتیک اجتماعی» که برای فهم این مهم در اینجا به طرح چندین شعار فرایند فعلی جنبشهای دینامیک برابریطلب و آزادیخواه میپردازیم: «ما کارگران فولاد - علیه ظلم و بیداد میجنگیم، میجنگیم»، «کارگر بیدار است از استثمار بیزار است»، «میایستیم، میمیریم - حقمان را میگیریم»، «فولاد و هفت تپه - پیوندتان مبارک»، «یک اختلاس کم بشه - مشکل ما حل میشه»، «عزا، عزاست امروز، روز عزاست امروز - حقوق زحمتکشان زیر عباست امروز»، «ظلم و ستم کافی - سفره ما خالی»، «حسین حسین شعارشان - دزدیها افتخارشان»، «هیهات من الذله، هیهات من الذله»، «فولاد، هفت تپه - اتحاد اتحاد»، «ما کارگران آهنیم - ریشه ظلم را میکنیم»، «نه دولت، نه رهبر - نیستند به فکر ملت»، «صدای هر کارگر - مرگ بر ستمگر»، «ما کاوه آهنگریم - تاب ستم نیاوریم»، «فرزند کارگرانیم - کنارشان میمانیم»، «هفت تپه، خوزستان - الگوی زحمتکشان»، «مردم چرا نشستید - ایران شده فلسطین»، «نیشکر هفت تپه - کنارتان میایستیم»، «مشکل ما حل نشه - اهواز قیامت میشه»، «درد ما درد شماست - مردم به ما ملحق شوید»، «تا حق خود نگیریم - از پا نمینشینیم»، «توپ و تانک و مسلسل، -دیگر اثر ندارد»، «خوزستان بیچاره - مدیر خوب نداره»، «همشهری با غیرت - حمایت، حمایت»، «کارگر بیدار است - از ظالمین بیزار است»، «خط فقر شش میلیون - حقوق ما دو میلیون»، «کارگر زندانی آزاد باید گردد»، «اسماعیل گرفتند - ما همه بخشی هستیم»، «رو به میهن، پشت به دشمن»، «هنرمند، بخواهند، نخواهند، سیاسی است»، «مرگ بر ستمگر - درود بر کارگر»، «این همه لشکر آمده – طاقتشان سر آمده»، «فریاد فریاد از این همه بیداد»، «نوبت ما که میشه - خزانه خالی میشه»، «نه تبعید، نه زندان - دیگه فایده نداره.»
نگاهی هر چند اجمالی به این شعارها که در فرایند جدید پراتیک اجتماعی جنبشی تکوین یافته از پائین جامعه ایران مطرح شده است، معرف این واقعیتها میباشد که:
الف – «عنصر آگاهی» در عرصه پراتیک اجتماعی جنبش دینامیک خودسازمانده مستقل امروز جامعه ایران نقش محوری پیدا کرده است.
ب - جنبشهای خودجوش و خودسازمانده و دینامیک و خودرهبر تکوین یافته از قاعده و بدنه امروز جامعه ایران نقش تعیین کننده در عرصه تغییر توازن قوای میدانی به سود پائینیهای جامعه ایران پیدا کردهاند.
ج - جنبشهای خودجوش دینامیک و خودسازمانده در جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران در دو مؤلفه عمودی و افقی یا آزادیخواهانه و برابریطلبانه در حال اعتلا و تعمیق و فراگیر افقی و عمودی میباشند.
د – سازمانیابی و سازماندهی مستقل جنبشهای مطالباتی گروههای مختلف اجتماعی در حال تعمیق و فراگیری میباشند.
ه - پیوند بین دو جبهه آزادیخواهانه و برابریطلبانه اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران روندی رو به اعتلای افقی و عمودی پیدا کرده است.
و - در فرایند فعلی پیوند جنبشهای پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در سه لایه در حال تکوین و اعتلا میباشند، لایه اول «پیوند بین جنبشهای کارگاهی طبقه کارگر ایران است که شرایط برای خروج جنبش کارگری از حصار کارگاهی به سمت فراگیر طبقهای آماده میسازد»، لایه دوم «پیوند بین جنبشهای پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران از جنبش کارگری تا جنبش دانشجوئی و جنبش زنان و جنبش معلمان و جنبش بازنشستگان و غیره فراهم میباشد»، لایه سوم «پیوند بین جنبشهای پیشرو جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران با تودههای بیشکل قاعده جامعه ایران میباشد.»
ز - جنبش مطالباتی گروههای مختلف اجتماعی جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران به سمت دموکراتیزه شدن و رادیکالیزه شدن پیش میروند.
ح - جنبشهای خودجوش و خودسازمانده دینامیک تکوین یافته از پائین جامعه ایران، علاوه بر اینکه مستقل از جناحهای قدرت حاکم حرکت میکنند، مستقل از احزاب و جامعه سیاسی ایران در داخل و خارج از کشور میباشند؛ که متاسفانه این خودویژگی جنبشهای دینامیک در این شرایط بسترساز غیبت میدانی پیشگام و پیشاهنگ شده است.
ط - جنبشهای دینامیک تکوین یافته از پائین امروز جامعه ایران در این شرایط نه تنها از جنگ زرگری جناحهای درونی حکومت با شعار «اصلاحطلب، اصولگرا - دیگه تمام ماجرا» عبور کردهاند، بلکه مهمتر از آن اینکه از تمامی جریانهای برانداز (تابع پروژه «رژیم چنج ترامپ – نتانیاهو- بن سلمان» از سلطنتطلبان تا مجاهدین خلق و تا جریانهای تجزیهطلب اقلیتهای قومی) هم عبور کردهاند.
ی - اصل «تقدم تکوین جنبشهای مستقل سندیکائی بر احزاب سیاسی» به عنوان یک ضرورت «استراتژی دموکراتیک» در راستای دستیابی به «دموکراسی پایدار» در جامعه بزرگ ایران توسط ظهور و اعتلای جنبشهای دینامیک و خودجوش و خودسازمانده و مستقل از حاکمیت و احزاب سیاسی در حال ظهور و تکوین میباشند.
ک - خروج جنبشهای مطالباتی از دایره صنفی و کارگاهی به سمت جنبشهای سیاسی و مدنی (و فراگیر و طبقهای شدن) پیش میروند.
ل - پروسه جنبش خودجوش و دینامیک و خودسازمانده و مستقل و خودرهبر (که در فرایند جدید جنبشهای ایران با جنبش اعتصابی و اعتراضی کامیونداران ایران آغاز شده بود) توسط جنبش کارگران هفت تپه – فولاد توانست عمق و گستردگی بیشتری پیدا کند.
م - مبارزه ضد استبدادی جنبشهای آزادیخواهانه جامعه ایران (که در 150 سال گذشته عمر حرکت تحولخواهانه جامعه ایران صورت سلبی داشته است) در فرایند جدید توانسته است توسط جنبشهای خودجوش دینامیک عمودی و افقی فعلی، صورت دو مؤلفهای «سلبی و ایجابی» پیدا کند.
ن - شعارهای «نفی خصوصیسازی» و «شورائی کردن مدیریت کارگاهها و کارخانهها» در فرایند جدید جنبشهای دینامیک نشان دهنده سمت و سوی جوهر ضد سرمایهداری جنبشهای دینامیک تکوین یافته از پائین میباشد.
ع - ضرورت اولویت جنبش گفتمانسازی بر جنبش آلترناتیوسازی از دیگر دستاوردهای فرایند جدید جنبشهای خودجوش دینامیک تکوین یافته از پائین میباشد.
ص - استراتژی دموکراتیک از کانال جنبشهای مستقل سندیکائی واقعیتی است که در فرایند جدید جنبشهای دینامیک جامعه ایران قابل توجه میباشد.
ف - رادیکالیزه شدن پراتیک اجتماعی توسط جوهر ضد سرمایهداری از دیگر دستاوردهای فرایند جنبش دینامیک امروز جامعه ایران میباشد.
س – گفتمانسازی در عرصه پراتیک اجتماعی از دیگر دستاوردهای فرایند جدید جنبشهای دینامیک جامعه ایران میباشد.
ق - عبور از جنبش مطالباتی و ورود به جنبشهای مدنی و سیاسی از کانال پراتیک اجتماعی و استراتژی دموکراتیک از دیگر دستاوردهای فرایند جدید جنبشهای خودجوش تکوین یافته از پائین است.
ر - ضرورت «تکیه بر جنبشهای دینامیک» به جای «تکیه بر خیزشهای تودههای بیشکل» جامعه ایران در عرصه استراتژی دموکراتیک برای دستیابی به دموکراسی پایدار سه مؤلفهای از دیگر دستاوردهای فرایند جنبشی خودسازمانده امروز جامعه ایران میباشد.
ش - بسترسازی جهت «دستیابی به جنبش اکثریت عظیم برای اکثریت عظیم توسط اکثریت عظیم» یا «حکومت مردم بر مردم توسط خود مردم» از مسیر و نقشه راه استراتژی دموکراتیک در چارچوب جامعه مدنی جنبشی خودجوش و مستقل و خودسازمانده و خودرهبر تکوین یافته از پائین از دیگر دستاوردهای فرایند جدید جنبشی امروز جامعه ایران میباشد.
ت - جایگزینی استراتژی جنبشهای خودجوش و دینامیک مستقل تکوین یافته از قاعده و بدنه اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران به جای استراتژی تکیه بر خیزشها یا شورشهای تودههای بیشکل و حاشیه تولید جهت نیل به دموکراسی پایدار در جامعه ایران از دیگر دستاوردهای فرایند جدید جنبشی میباشد.
گ - اولویت مبارزه ضد استبدادی (در چارچوب کارزار آزادی – اقتدارگرائی) جهت موفقیت جنبشهای دو مؤلفهای برابریطلبانه و آزادیخواهانه (اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران) از دیگر دستاوردهای فرایند جدید جنبشی دینامیک و خودجوش و خودرهبر و خودمدیریتی و مستقل امروز جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران میباشد.
پایان