1399 سالی که گذشت - سرمقاله
به پایان آمد سال 1399، سال همهگیری فساد ساختاری و سیستمی رژیم مطلقه فقاهتی، سال گسترش ویروس کرونا، سال فروپاشی اقتصادی و سقوط عمومی سطح زندگی اکثریت مردم ایران، سال بحران علیه بحران، سال وحشت عمومی از شیوع فراگیر بیماری کرونا، سال سرکوب فرهنگی و سرکوب اهل قلم و سرکوب هنرمندان توسط حزب پادگانی خامنهای، سال آفتابی شدن اوج نا کارآمدی مدیریتی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، سال تداوم چرخه حذف و سرکوب حزب پادگانی خامنهای، سال آشفتگی فاجعهبار مدیریتی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در رویاروئی با ابربحران کرونا در کشور ایران، سال اوج فشارهای حداکثری توسط تحریمهای (ضد انسانی و فلج کننده) امپریالیستی دولت فاشیست ترامپ «بر زندگی و معیشت مردم نگونبخت ایران»، سال اوج ابربحران اقتصادی همراه با اوج سقوط آزاد ارزش پول ملی و سقوط آزاد رشد منفی تولید ناخالص داخلی، سال جهش تورم، سال بربریت شمشیر عریان حزب پادگانی خامنهای برای مهار اعتراضات و دفاع از بقای موجودیت رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، سال فروریزی کامل مشروعیت رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و برهنه شدن شمشیر و بیآینده شدن رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، سال فروپاشی اقتصادی و گسترش فقر فلاکت مردم ایران، سال فوران جنبشهای مطالباتی و اعتصابی (از کارگران هفت تپه و هپکو و پیمانی نفت گاز، پتروشیمی گرفته تا پرستاران، معلمان، بازنشستگان)، سال برتری همهگیری فساد ساختاری رژیم مطلقه فقاهتی بر همهگیری ویروس کرونا.
سال سقوط شتابناک نفوذ رژیم مطلقه فقاهتی و نیروهای نیا بتیاش در منطقه (از عراق تا سوریه و لبنان)، سال اوج رانتخواری و غارت اموال عمومی (از زمینخواری و جنگلخواری و دریاخواری و کوهخواری گرفته تا خصوصیسازیهای غارتگرانه و غارت سرمایههای ملی در بازار بورس تهران)، سال بگیر و ببند و اعدام و دستگیری خفقان سیاسی، سال کاهش پانصد درصدی قدرت خرید کارگران و زحمتکشان و فرودستان جامعه بزرگ ایران (به خاطر کاهش پانصد درصدی ارزش پول ملی کشور)، سال ذوب شدن طبقه متوسط جامعه به سمت حاشیهنشینان شهری و اردوگاه کار و زحمت، سال تشدید شکافها و قطببندیهای طبقاتی، سال سونامی بیکاری و افزایش 6 میلیون نفری کمیت ارتش بیکاران، سال رشد شتابان مهاجرتهای داخلی (از روستاها و شهرهای کوچک به سمت کلانشهرها) و حاشیهشدگی همراه با فقرگستری شتابان و غیر قابل مهار.
سال اوجگیری ابربحران مزمن اقتصادی و ورشکستگی واحدهای اقتصادی و فرسوده شدن زیرساختهای تولیدی کشور، سال ابربحران مسکن و افزایش سرسامآور اجارهها (به ویژه در کلانشهرها) و رشد حاشیهنشینی و گورخوابی و کارتنخوابی و پشتبامخوابی، سال ابربحران زیست محیطی و آلودگی مصیبتبار و مرگزای هوای کلانشهرها، سال سرکوب اقلیتهای ملی و مذهبی، سال تهاجم پلیسی و فرهنگی و دستگاههای چند لایهای سرکوبگر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم به عرصههای اجتماعی (از زنان تا هنرمندان و اقلیتهای قومی و مذهبی جهت نهادینه کردن رویکرد تبعیضگرایانه اسلام دگماتیست فقاهتی حاکم)، سال اوجگیری انزوای سیاسی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در منطقه و در عرصه بینالمللی و چرخش به شرق و امتیازدهی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم به چین و روسیه، سال خیز حزب پادگانی خامنهای جهت یکدست کردن قدرت سیاسی و اقتصادی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و حذف و تسویه جریانهای رقیب (از اصلاحطلبان حکومتی و اعتدالی تا اصولگرایان معتدل حکومتی).
سال اوجگیری خط فقر و عبور خط فقر خانوارهای چهار نفره از مرز ماهانه 12 میلیون تومان، سال اوجگیری کاهش درآمد سرانه همراه با رشد نرخ فقر و شدید شدن رشد منفی اقتصاد و رکود تورمی اقتصادی و گسترش سونامی بیکاری و افزون شدن جمعیت زیر خط فقر از 18 درصد سال 98 به 32 درصد در سال 99، سال اوجگیری گسل عمیق و تضاد منافع میان رژیم مطلقه فقاهتی و مردم ایران و گسست رابطه بین حاکمیت و مردم ایران، سال اوجگیری فاجعهبار شکاف طبقاتی و تهدید حیات طبقاتی گروههای فرودست و میانی جامعه بزرگ ایران، سال عمیقتر شدن ترکهای ساز و کار فرهنگی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و پناه بردن محملی حزب پادگانی خامنهای به شعارهای عوامفریبانه مثل مبارزه با فساد (توسط قوه قضائیه تحت رهبری ابراهیم رئیسی) و شعار عدالتمحورانه (توسط دانشجویان حکومتی) جهت بازتولید حامیان از دست داده پائینی جامعه، سال ورشکستگی سیاسی اصلاحطلبان حکومتی و ناامیدی کامل مردم ایران از امکان اصلاح رژیم مطلقه فقاهتی حاکم از درون و تجدید آرایش و آمادهسازی حزب پادگانی خامنهای برای رویاروئیهای بزرگ بعدی (با خیزشها و جنبشهای در حد ملی یا مهار خیزشهای مردمی که آخرین فاز باقیمانده موجودیت رژیم مطلقه فقاهتی حاکم را تهدید میکنند).
سال همبستگی و همگرائی افقی جنبشهای مدنی و صنفی و سیاسی (از جنبش دانشجویان و معلمان و بازنشستگان گرفته تا جنبش کارگری و جنبش زنان)، سال حمایت تشکلهای گوناگون کارگری و بازنشستگان و دانشجوئی از مبارزات جسورانه کارگران هفت تپه، سال سرکوب و سال اعدام دستگیری، شکنجه، اعترافگیری، پروندهسازی و صدور احکام سنگین برای فعالین جنبشهای سیاسی و مدنی و صنفی، سال به گلوله بستن و به کما رفتن نوجوان 14 ساله کولبر کردستانی که (برای ادامه تحصیل توسط گوشی هوشمند و برنامه شاد آموزش پرورش) مجبور به تهیه پول از طریق کولبری شده بود، سال خودکشی کودکان و دختران 17 ساله دزفولی، سال ویرانی خانههای حاشیهنشینان شهرها به دست عمله و اکراه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، سال افول موقتی جنبشهای مطالباتی و خیزشهای فقرستیزانه به علت ابربحران کرونائی.
سال اوجگیری بحران جانشینی خامنهای، سال گاز گرفتن اسبهای درشکه قدرت در سربالائی بسترسازی برای انتخابات رئیس جمهوری خرداد 1400، سال فرار به جلو حزب پادگانی خامنهای با شعار: جهش تولید، سال جایگزین شدن نظام صدقهپردازی و گداپروری حزب پادگانی خامنهای به جای نظام سازمان تأمین اجتماعی فراگیر و سراسری، سال سقوط شدید نرخ برابری ریال در برابر دلار (و پشت سر گذاشتن مرز 30 هزار تومان)، سال افزایش مهار گسیخته نقدینگی و تورم پول (توسط چاپ بدون پشتوانه پول برای جبران کسری بودجه نجومی دولت)، سال استمرار خصوصیسازی غارتگرانه در چارچوب رویکرد نئولیبرالیستی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، سال آسیبهای جبرانناپذیر سوانح طبیعی از سیل و زلزله تا فرسودگی نظام فاضلاب شهرها.
سال به انقیاد کشیدن زنان جامعه بزرگ ایران (در کادر رویکرد آپارتاید جنسیتی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم)، سال اوجگیری فقر مطلق در جامعه ایران (تا 35% کل جامعه ایران)، سال اوجگیری جنبش مبتذل پوپولیستی در جامعه ایران (به واسطه رویکرد صدقهای و گداپروری حزب پادگانی خامنهای)، سال اوجگیری فریبکاری رژیم مطلقه فقاهتی حاکم جهت کمرنگ کردن ناکارآمدی مدیریتی خودش (توسط پنهانسازی، امنیتیسازی و فرافکنی معضل به جانب مردم ایران یا دشمنان خارجی)، سالی که نشان داد که در جامعه بزرگ امروز ایران «رادیکالیزم بودن جنبش زنان» به حدی است که میتوان داوری کرد که در هیچ جای تاریخ جنبشها، جنبش زنان این قدر رادیکالیزم نبوده است (که صد البته خود این نشان دهنده آن است که نقش جنبش زنان ایران در جنبش آینده تحولخواهانه جامعه ایران بسیار پر رنگ خواهد بود)، سالی که نشان داد که (به قول فریدون مشیری) دیگر:
صحبت از پژمردن یک برگ نیست
وای جنگل را بیابان میکنند
سالی که با ترور محسن فخری زاده نشان داد که رژیمی که در داخل کشور اینچنین رعب میآفریند تا چه اندازه در برابر دشمن استراتژیکش اسرائیل ضربهپذیر است، سالی که با ترور محسن فخری زاده نشان داد که رژیمی که از سوریه و لبنان تا یمن عمق استراتژیک دارد، عمق استراتژیک داخل خودش دارای حفرههای امنیتی فلج کننده میباشد، سالی که نشان داد که دو عاملی که رژیم مطلقه فقاهتی از درون متلاشی میکند عبارتند از: «فساد فراگیر سیستمی و ناکارآمدی مدیتریتی».
این رژیم در عرصههای مختلف از ابربحران کرونا تا ابربحرانهای اقتصادی و زیست محیطی، سالی که نشان داد که تنها سرکوب فراگیر (دستگاههای چند لایهای سرکوبگر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم) و فقط بحران همهگیر کرونا را نمیتوان به عنوان عوامل توقف و افول و افت جنبشهای مطالباتی (صنفی و مدنی و سیاسی در شرایط خودویژه امروز جامعه ایران) مطرح کرد، بلکه مهمتر از همه اینها آنچه که میتوان به عنوان فاکتور تعیین کننده در این رابطه مطرح کرد «پراکندگی در سازماندهی مستقل و پراکندگی در خواستههای کنشگران جنبشهای مطالباتی میباشد» و در صورتی که این دو آفت از عرصه (جنبشهای خودجوش و خودانگیخته و خودسازمانده و خودرهبر تکوین یافته از پائین) جامعه مدنی جنبشی ایران ریشه کن بشود، بدون تردید جامعه مدنی جنبشی ایران میتواند «هم توازن قوا در عرصه میدانی به سود خود تغییر بدهد و هم میتواند (به قول پرویز پویان) دو مطلق (مطلق قدرت سرکوب حاکمیت و مطلق توهم ناتوانی تودهها را) درهم بشکند» و همچنین میتواند وحشت هیولای ویروس کرونا را هم به چالش بکشد.
سالی که نشان داد که عامل تداوم جنبش اعتصابی و اعتراضی کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه (در میان تمامی جنبشهای مطالباتی و اعتراضی و اعتصابی جامعه بزرگ ایران در سال 1399) فقط و فقط به این خاطر است که جنبش کارگران نیشکر هفت تپه (برعکس دیگر جنبشهای مطالباتی جامعه امروز ایران)، تنها جنبشی است که «از پائین سازمانیابی شده است، زیرا سازمانیابی که از پائین شروع بشود، دیگر نگاهی به بالا ندارد» بنابراین، مهمترین عامل استمرار جنبش اعتصابی و اعتراضی کارگران نیشکر هفت تپه «نوع تشکل آنها است، نه نوع رویکرد مبارزه آنها با حاکمیت» (هر چند که به چالش کشیدن «رویکرد خصوصیسازی و نئولیبرالیستی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم آنها، نیز یک رویکرد ضد سرمایهداری و مترقیانه میباشد»)، سالی که نشان داد که واگذاری سرمایههای ملی یا صنایع و کارخانهها (توسط خصوصیسازی یا خصولتیسازی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم آن هم به ثمن بخس و رانتی) در کشور ایران شکل وحشی و غارتگرانه نئولیبرالیستی دارد، سالی که نشان داد (که به علت ناکارآمدی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم ایران در مدیریت بحران ویروس کرونائی) کشور ایران اولین کشور در خاورمیانه است که «مصیبت پاندمی کرونا را در سطح یک فاجعه و ابربحران عمومی و سراسری و ملی تجربه کرده است» (چراکه از آغاز با پنهانکاری فاجعه کرونا، مدت یک ماه و نیم که کرونا در حال نطفه بستن بود از مردم ایران پنهان کردند و بالاخره هنگامی که شیوع کرونا به شکل تهاجمی سراسر کشور را فرا گرفت، با کاهش دادن تبلیغاتی اهمیت پاندمی کرونا، خطر این ویروس مهلک را تا سطح آنفولانزای فصلی کاهش دادند و سپس با طرح ایمنی گلهای، زنجیره سوء مدیریت و حماقت خود را ادامه دادند و از آن پس با بازگشائی سریع و برگزاری مراسم مذهبی در ماه محرم و کنکور دانشگاهها و بازگشائی مدارس و نظام حمل و نقل شهری مملو از مسافر و اجبار کارگران برای کار و غیره و غیره، بحران کرونا را به یک کشتار اجتماعی تمام عیار مبدل کردند که البته همچنان این فاجعه ادامه دارد).
سالی که نشان داد که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم (چه در جریان فاجعه ویروس کرونا و چه در جریان آلودگی هوا در کلان شهرهای ایران) «بین جان مردم ایران و اقتصاد سرمایهداری حاکم، ترجیح میدهد با وجود خطرات مرگبار رشد انفجاری کشتار مردم نگونبخت ایران در پای چرخیدن اقتصاد سرمایهداری حاکم، نادیده بگیرد»، سالی که نشان داد که در جامعه امروز ایران به علت فشار بیماری کرونا و تحریمهای استخوانسوز اقتصادی امپریالیسم آمریکا و بحران ساختار اقتصادی و سیاسی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و ناکارآمدی این رژیم در عرصه مدیریت ابربحرانهای موجود (از ابربحران اقتصادی، ابربحران کرونائی، ابربحران سیاسی تا ابرزیست محیطی و غیره که بسترساز فوران فقر به صورت فراگیر در جامعه ایران شده است) باعث گردیده تا میان دو جبهه بزرگ اردوگاه مستضعفین ایران (جبهه نان و جبهه آزادی) هنوز «جبهه نان بر جبهه آزادی برتری و اولویت داشته باشد» و ریزش فراگیر طبقه متوسط شهری به سمت حاشیهنشینان در این شرایط همه و همه باعث گردیده (تا یکبار دیگر مانند سالهای 84 تا 92) شرایط برای ظهور هیولای پوپولیسم غارتگر و وحشی (در عرصه قدرت سیاسی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم) فراهم بشود.
سالی که نشان داد که مرگ اصلاحطلبان درون حکومتی، شرایط برای یکدست کردن حکومت توسط هسته سخت رژیم در انتخابات ریاست جمهوری خرداد 1400 (در چارچوب رویکرد حزب پادگانی خامنهای) فراهم ساخته است، سالی که نشان داد که فشار حداکثری امپریالیسم آمریکا و دولت فاشیست ترامپ (جهت به زانو درآوردن رژیم مطلقه فقاهتی حاکم) نتوانسته برای آنها هدفساز بشود. چراکه گذشته تاریخی جامعه ایران نشان میدهد که هنگامی که خطر رویاروئیهای نظامی و اشغال نظامی از سوی قدرتهای خارجی بر کشور ایران افزایش پیدا کند، «مبارزه با استبداد داخلی علیرغم تنفر عظیم مردم ایران از استبداد حاکم خواه ناخواه تضعیف میشود»، سالی که نشان داد که حاصل چهار سال عملکرد حداکثر فشار دولت فاشیست ترامپ بر جامعه ایران، «آشکار شدن آلودگی روابط ناسالم و فرصتطلبانه و فساد سیاسی بخشی از اپوزیسیون جامعه سیاسی خارجنشین بوده است که در راستای استراتژی کسب قدرت سیاسی خود، توسط منابع قدرت خارجی بر کاخ سفید و ارتجاع منطقه دخیل بسته بودند». نباید فراموش کنیم که وقتی که استراتژی کسب قدرت سیاسی با تکیه بر منابع قدرت خارج از جامعه مدنی جنبشی (خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر و مستقل تکوین یافته از پائین جامعه بزرگ ایران) در دستور کار اپوزیسیون راست و چپ قرار بگیرد، آنها هرگز نمیتوانند در برابر پول و حمایت خارجی (حتی اگر بر خلاف منافع مردم نگونبخت ایران هم باشد) مقاومت نمایند (در این رابطه دیگر نمیتوان بین مجاهدین خلق تا رضا پهلوی دیوار چین ایجاد کرد).
سالی که نشان داد که «قمار هستهای» رژیم مطلقه فقاهتی حاکم هزینههای اقتصادی و انسانی جبرانناپذیری بر جامعه نگونبخت ایران تحمیل کرده است که «بسیار سنگینتر و ویرانگرتر از هزینه 8 سال جنگ رژیم مطلقه فقاهتی حاکم با حزب بعث و صدام حسین میباشد»، سالی که نشان داد که تحریمهای اعمال شده توسط امپریالیسم آمریکا و دولت فاشیست ترامپ گرچه به رژیم مطلقه فقاهتی حاکم فشار وارد کرده است، اما پیش از و قبل از آن این مردم نگونبخت ایران هستند (که با فقر فراگیر و گرسنگی و تورم و بیکاری و تلفات سنگین کرونائی و زمینگیر شدن نظام بهداشت و درمان و کمبود دارو و بیکیفیتی تجهیزات پزشکی و غیره) هزینه استخوانسوز آن را پرداخت میکنند، سالی که نشان داد که «هیستری ضد مذهبی اپوزیسیون خارجنشین تنها در خدمت اسلام دگماتیست فقاهتی حاکم میتواند فونکسیون مثبت داشته باشد»، سالی که محاکمه اکبر طبری (معاون قوه قضائیه در زمان صادق لاریجانی، یکی از بزرگترین پروندههای فساد رژیم مطلقه فقاهتی حاکم) نشان داد که فساد در رژیم مطلقه فقاهتی حاکم «صورت ساختاری و سیستمی و نظاممند و فراگیر اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و اجتماعی دارد» و فقط محدود به قوه مجریه رژیم نمیشود و به همین دلیل «فساد در رژیم مطلقه فقاهتی حاکم استثمار مضاعف مردم نگونبخت ایران میباشد» و همچنین «مبارزه با فساد با مبارزه با مفسدین فرق میکند». چراکه «مبارزه با مفسدین میتواند به صورت مهندسی شده جهت حل تضادهای درونی بین خودشان توسط قوه قضائیه و ابراهیم رئیسی به انجام برسد، اما مبارزه با فساد سیستمی باید به صورت ساختاری و مبارزه سلبی و ایجابی با سرمایهداری رفاقتی و نفتی و رانتی حاکم صورت بگیرد ولاغیر.»
سالی که نشان داد که تا زمانی که «نارضایتیهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بدل به کنشگری اعتراضی و اعتصابی در جامعه ایران نشوند، این نارضایتیها (هر قدر هم که گسترده و فراگیر باشند) نمیتوانند باعث تغییر و تحول مثبت (در جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران) بشوند»، سالی که نشان داد که «فروپاشی اقتصادی و سیاسی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در خلاء جامعه مدنی قوی جنبشی (خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر تکوین یافته از پائین که در شرایط وضعیت انقلابی بسترساز تکوین شوراهای خودبنیاد فراگیر تکوین یافته از پائین میباشند) باعث ظهور فاشیسم و پوپولیسم سازمانیافته مبتذل در جامعه بزرگ ایران میشود»، سالی که با درگذشت هنرمند ملی جامعه ایران (زنده یاد محمد رضا شجریان) این فریاد او شعار ملی همه مردم ایران شد: «همراه شو عزیز / کائن درد مشترک / جدا جدا درمان نمیشود»، سالی که نشان داد که «سرعت ریزش رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در جامعه بزرگ ایران بیشتر از قدرت سازمانیابی جامعه مدنی جنبشی خودجوش تکوین یافته از پائین و بیشتر از سازمانیابی اپوزیسیون داخل و خارج از کشور میباشد» (و البته خود این آژیر خطری جهت ظهور هیولای فاشیسم و یا ظهور هیولای پوپولیسم وحشی و غارتگر در آینده میباشد)، به عبارت دیگر «فروپاشی بدون برنامهریزی شده جامعه مدنی جنبشی و اپوزیسیون ارگانیک جامعه ایران به فاشیسم و پوپولیسم میانجامد نه به دموکراسی» و شاید بهتر باشد که مساله را اینچنین مطرح کنیم که «از دل فروپاشی آنارشیستی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، دموکراسی زائیده نمیشود، تنها از دل جامعه مدنی جنبشی قوی (خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر تکوین یافته از پائین) است که دموکراسی زائیده میشود».
سالی که نشان داد که «در دوران فروپاشی سیاسی مسئله اصلی مردم ایران امنیت است، نه آزادی و دموکراسی»، سالی که نشان داد که بالاخره «سنگی که اصلاحطلبان برای بیش از دو دهه در حمایت از رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بلند کرده بودند (در این سال توسط رویکرد یکدست کردن قدرت حزب پادگانی خامنهای) روی پای خودشان افتاد»، سالی که نشان داد که «در جامعه ایران همیشه منشاء قدرت مردم هستند، نه منابع قدرت خارجی»، سالی که نشان داد که در جامعه ایران به علت ناکارآمدی مدیریتی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، «هر رویداد طبیعی بدل به فاجعه میشود»، سالی که نشان داد که بدون برگشت سپاه به پادگانها و قطعید این نهاد از قدرت سیاسی، قدرت اقتصادی و قدرت فرهنگی مردم ایران، امکان هیچگونه تحول و تغییر و اصلاح رفرمیستی از درون برای این رژیم توسط اصلاحطلبان حکومتی وجود ندارد و دلیل اصلی آن هم این است که در تحلیل نهائی، «آبشخور تمامی مؤلفههای فساد مالی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به این نهاد بر میگردد.»
سالی که نشان داد که «اگر در این زمان جنبشهای تحولآفرین وجود دارد، در داخل کشور است و اگر هم این جنبشها رهبری میخواهند، آن هم باید به صورت خودجوش از دل همین جنبشهای داخل کشور حاصل بشوند» (اینکه مدام صحبت از جنبش تحت رهبری خارجنشینها مطرح میشود، بیش از آنکه یک واقعیت باشد، بیشتر به یک جوک و شوخی شبیه میباشد)، سالی که نشان داد که «سیستم آموزشی کشور ایران یک سیستم صد در صد طبقاتی است»، سالی که نشان داد که کشور ایران هم از نظر تعداد مبتلایان به کرونا و هم از نظر جان باختگان کرونا با فاصله در رأس کشورهای خاورمیانه قرار دارد، سالی که نشان داد که نظام بهداشت و درمان کشور هم از نظر کیفیت تجهیزات و هم کمیت کادر درمانی و هم توزیع عادلانه آن در بخشهای مختلف کشور به هیچ وجه قادر به مقابله با مبتلایان بیمار کرونائی نیست، سالی که نشان داد که ترازنامه فاجعهبار مدیریت بحران کرونای رژیم مطلقه فقاهتی حاکم شاهدی بر ورشکستگی کامل رژیم در جنگ با ویروس کرونا میباشد، سالی که نشان داد که در این سال رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، حادترین بحرانهای اقتصادی – اجتماعی – سیاسی خودش (در طول 42 ساله عمر این رژیم) تجربه کرده است، سالی که نشان داد که دیگر برای حزب پادگانی خامنهای جهت استمرار قدرت راهی جز اعدام و دستگیری و بگیر و ببند و اعترافگیری و صدور احکام سنگین و یکدست کردن قدرت و حاکمیت سیاسی – اقتصادی – قضائی – تقنینی – اداری و... باقی نمانده، «چراکه حزب پادگانی خامنهای به این اصل رسیده است که قبل از نابودی باید شلیک بکند.»
سالی که نشان داد که طرح شعار «عدالتمحور» توسط حزب پادگانی خامنهای (مانند طرح شعار به اصطلاح آمریکاستیزی در جریان تسخیر سفارت آمریکا در آبانماه سال 58 توسط دانشجویان حکومتی تحت الامر موسوی خوئینیها) تلاشی عوامفریبانه و پوپولیستی جهت بازتولید پایگاه حداقلی خود در پائین جامعه ایران میباشد.
ماحصل آنچه که گفته شد اینکه: سال 99 برای مردم ایران، سال کرونا همراه با سال فقر و گرسنگی و فاجعه ملی است.
سال 99 در ایران سال اعتصابهای گسترده از مجتمع نیشکر هفت تپه تا مناطق نفتی جنوب کشور و برخی پالایشگاههای نفت و گاز و مجتمعهای پتروشیمی و کارگران هپکو و معلمان و پرستاران و بازنشستگان و دانشجویان و غیره بوده است.
سال 99 سال شکست معامله قرن دولت فاشیست ترامپ بود که در راستای ایزوله کردن ملت فلسطین و ذبح کردن حقوق ملت فلسطین در پای رژیم صهیونیستی و اشغالگر و نژادپرست اسرائیل دنبال میکرد.
سال 99 سال انتقال سفارت آمریکا به بیت المقدس توسط دولت فاشیست ترامپ بود.
سال 99 سال اعتلای جنبش سیاهان در آمریکا و در کشورهای اروپائی بود.
سال 99 سال اعتلای جنبشهای اجتماعی – سیاسی در عراق و لبنان بود.
سال 99 سال افول جنبشهای مردمی بر اثر پاندمی کرونا در جهان بود.
سال 99 سال انفجار مهیب در بیروت بود که باعث گردید که زندگی یک سوم جمعیت بیروت نابود بشود.
سال 99 سال انتخابات 2020 رئیس جمهوری آمریکا، سال شکست ترامپ و شروع کار جو بایدن بود.
سال 99 سال جنگ قره باغ و اوجگیری پان ترکیسم در منطقه بود.
سال 99 سال موج بازداشت فعالان مدنی توسط رژیم مطلقه فقاهتی بود.
سال 99 سال خیز سپاه پاسداران رژیم مطلقه فقاهتی جهت سیطره بر همه قدرت حاکم ازجمله قدرت سیاسی و ریاست جمهوری بود.
سال 99 در ایران، سال «جایگزین شدن اپوزیسیون جنبشی داخل به جای اپو زیسیون کلاسیک خارجنشین بود.»
سال 99 سال ملی شدن شعار بازنشستگان بود که میگفتند: «تنها کف خیابون / بدست میاد، حقمون.»
سال 99 سال خیز حزب پادگانی خامنهای جهت یکدست کردن قدرت در کف خود و تسویه حساب با جریان اصلاحطلبان حکومتی و اعتدالی و اصولگرایان معتدل بود.
سال 99 سال فاجعه همهگیری کرونا در ایران و تن سپردن حاکمیت به کشتار جمعی توسط ایمنی گلهای بود.
سال 99 در کشور ایران سال فقر، رکود، مرگ، بیکاری، خودکشی، طلاق، تورم و گرانی بود. سال سقوط عمومی سطح زندگی مردم ایران بود. سال تحمیل گرسنگی به بخش قابل توجهی از تودههای مردم ایران بود که درآمد بخور و نمیر خود را هم از دست داده بودند، سال کمبود مزمن داروهای مؤثر معالجه کرونا و بیماریهای سخت بود (که البته در بازار سیاه با قیمتهای سر به فلک کشیده به وفور یافت میشد).
سال 99 سال شتاب یافتن بحران اقتصادی و سه ساله شدن پیاپی رشد منفی تولید ناخالص داخلی بود (پس از سالهای 97 و 98 با رشد منفی 6 درصد بوده است).
سال 99 سال رکود بیسابقه اقتصادی در بستر سه رقمی شدن رشد شتابان تورم و رسیدن کشور ایران در رده چهارمین کشور در سطح جهان با بالاترین درصد تورم.
سال 99 سال سونامی بیکاری، آنچنانکه طبق پیشبینی مرکز پژوهشهای مجلس رژیم مطلقه فقاهتی در این سال «6 میلیون به آمار قبلی ارتش بیکاران ایران افزوده شد.»
سال 99 سال بحران مزمن اقتصادی و ورشکستگی واحدهای اقتصادی و فرسوده شدن زیرساختهای اقتصادی بود.
سال 99 سال ابربحران مسکن در جامعه ایران و افزایش سرسامآور اجاره به ویژه در کلانشهرهای ایران که قطب اصلی جذب مهاجران بود.
سال 99 سال بحران عمیق زیست محیطی کشور، سال غارت زمینخواران و جنگلخواران و دریاخواران و کوهخوران تا ستیغ بلند دماوند توسط اوقاف رژیم مطلقه فقاهتی بود، سال نابودی پوشش سبز کشور و مراتع سال آلودگی هوا از ریزگردها تا آلودگی مصیبتبار و مرگزای هوای کلانشهرهای ایران (که رابطه تنگاتنگ با مافیای صنایع خودروسازی دارد) بود.
سال 99 سال به انقیاد کشاندن هر چه بیشتر زنان ایران توسط تهاجم سازمانیافته و نظاممند فرهنگی – پلیسی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بود.
سال 99 سال انفجار در تاسیسات اتمی نطنز و ترور محس فخری زاده توسط اسرائیل بود.
سال 99 سالی بود که نشان داد که شعار مبارزه با فساد حزب پادگانی خامنهای و منادیاش ابراهیم رئیسی و حمایت کنندگانش به اصطلاح جنبش عدالتخواه دستساز حکومتی دانشجوئی ربطی به ریشه کن کردن فساد نهادینه شده 42 ساله گذشته در رژیم مطلقه فقاهتی حاکم ندارد، بلکه توسط مبارزه با مفسدین از طریق قوه قضائیه تحت الامر خامنهای و ابراهیم رئیسی تنها برای تسویه حساب با جریانهای رقیب در عرصه تقسیم باز تقسیم درونی قدرت و حل کردن بحران جانشینی خامنهای به سود فرزندش مجتبی میباشد.
سال 99 سالی بود که نشان داد که علی رغم فضای کرونائی و فضای تهدیدهای خارجی امپریالیستی آمریکا و فضای سرکوب و ارعاب رژیم مطلقه فقاهتی حاکم «جنبشهای مطالباتی صنفی و مدنی و سیاسی حول هسته مرکزی جنبش مطالباتی کارگری ایران مانند گذشته در حال اعتلا و جوشش میباشد.»
سال 99 سالی بود که نشان داد که به علت حاکمیت فقر، بیکاری، رکود، تورم مزمن و ورشکستگی اقتصادی و به علت «عدم سازمانیابی و تشکیلات مستقل کنشگران جنبشهای مطالباتی» بر جامعه ایران «هنوز مطالبات بیواسطه جنبش مطالباتی ایران در حد پرداخت حقوق معوقه و الغاء قراردادهای پیمانی و برخورداری از بیمه درمانی و اجرای طرح طبقهبندی مشاغل و حداکثر لغو خصوصیسازیهای کارگاهی میباشد.»
سال 99 سالی بود که نشان داد که جنبشهای مطالباتی میتوانند (با «تعمیم شعار کالازدائی کردن از نظام آموزشی کشور و شعار لغو خصوصیسازیها در چارچوب اصل 44 قانون اساسی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و شعار واگذاری کارخانهها به کارگران و شعار برقراری آموزش و بهداشت و درمان رایگان برای همه مردم ایران به صورت علی السویه» جوهر صنفی) جنبشهای مطالباتی خودشان در راستای ضد سرمایهداری حاکم سیاسی بکنند.
سال 99 نشان داد که همچنان که ابوالقاسم لاهوتی میگفت، هنوز در ایران «چاره رنجبران وحدت و تشکیلات است» چرا که بخشهای وسیعی از اردوگاه کار و زحمت (خارج از تشکیلات زرد حکومتی) «فاقد تشکیلات مستقل و بالطبع فاقد وحدت افقی و عمودی در عرصه جنبش مطالباتی خود میباشند» و در نتیجه همین امر باعث گردیده تا علاوه بر اینکه «نتوانند با تغییر توازن قوا در عرصه میدانی رژیم مطلقه فقاهتی را وادار به عقبنشینی و قبول حداقل خواسته خود بکنند»، از همه مهمتر اینکه «نتوانستهاند در طول 42 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم حتی خواستههای صنفی خود را هم اعتلا بدهند» بدین خاطر در این رابطه است که علی الدوام «خواستههای امروز جنبش کارگری پس از 42 سال، همان خواستههای آغازین یعنی پرداخت حقوق معوقه و افزایش حداقل و غیره میباشد.»
سال 99 نشان داد که تحریمهای فلج کننده دولت فاشیسم ترامپ و امپریالیست آمریکا «فرصت طلائی برای رژیم مطلقه فقاهتی حاکم فراهم کرده است» تا توسط تبلیغات عوامفریبانه ضد استکباری و سوء استفاده از احساسات ملیگرایانه مردم ایران بر علیه زورگوئیهای امپریالیست آمریکا «در صفوف پیکارهای مردمی ایران شکاف ایجاد کنند». یادمان باشد که امپریالیسم آمریکا با خروج از برجام در اردیبهشت ماه 97 (با هدف کنترل مداخلهگری سیاسی – نظامی رژیم در منطقه و برنامههای تولید موشک بالستیکی رژیم) چند مرحله تحریمهای اقتصادی علیه کشور ایران به اجرا گذاشت. آنچه در این رابطه قابل توجه بود اینکه، علیرغم ادعای دولت فاشیست ترامپ که هدف این تحریمها فشار حداکثری بر رژیم مطلقه فقاهتی تعریف میکرد، واقعیت چیز دیگری بود، چراکه «اعمال این تحریمها مستقیماً زندگی، معیشت و کار و حتی مبارزه کارگران و اقشار فرودست جامعه بزرگ ایران را تحت فشار مضاعف قرار میداد». به طوری که تنها در طول سال 1399 ارزش پول ملی کشور بیش از پانصد درصد کاهش پیدا کرد که تنها حاصل این یک آیتم (که معلول تحریمهای امپریالیستی بوده است) «کاهش پانصد درصدی قدرت خرید کارگران و فرودستان اردوگاه کار و زحمت ایران در طول سال 99 بوده است» و در آخر اینکه (آنچنانکه نوید افکاری میگفت)، سال 99 سالی بود که «طنابهای دار رژیم مطلقه فقاهتی حاکم به دنبال گردنهای آزادیخواهان و برابریطلبان میگشتند.»
پس باید بگوئیم که: به پایان آمد این سال، جنایت همچنان باقی است، به صد دفتر نشاید گفت، شرح الحال خناسین.
پایان