مبانی تئوریک «خود رهاسازی» جنبش‌های چهارگانه کارگران، معلمان، دانشجویان و دانش‌آموزان ایران – قسمت چهارم

 

ح – آنچه در آسیب‌شناسی این جنبش‌های چهارگانه قابل طرح است اینکه:

اولاً بحران ارتباط میدانی این جنبش‌های چهارگانه با مردم.

ثانیاً بحران حزبیت و سازمان‌یابی.

ثالثاً بحران ارتباط ارگانیک بین خودشان و جنبش‌های دیگر به صورت عمودی و افقی.

 ط – خود رهاسازی این جنبش‌های چهار گانه در گرو:

1 - سازمان‌یابی مستقل این جنبش‌ها.

2 - پیوند افقی این جنبش‌های چهارگانه با یکدیگر.

3 - اعتقاد به این واقعیت که جنبش‌های خودبنیاد تنها توسط نیروهای خودشان به رهائی می‌رسند.

4 - اعتقاد به این حقیقت که خودرهائی این جنبش‌ها تنها از مسیر «خودرهائی از مناسبات سرمایه‌داری و کالازدائی از نیروی کار و آموزش و غیره می‌باشد.»

5 - اعتقاد به این امر که مسیر تحول اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و اقتصادی جامعه بزرگ ایران تنها از کانال جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد تکوین یافته از پائین ممکن شدنی می‌باشد.

6 - تکیه بر مکانیزم‌های تشکیلاتی و سازمان‌یابی به صورت تطبیقی در چارچوب تحلیل مشخص از شرایط مشخص خاص و میدانی که دارند، به جای تکیه بر مکانیزم تشکیلاتی و سازمان‌یابی انطباقی با تاسی از تجربه تشکیلاتی دیگر کشورها و جوامع.

7 - پیوند بین فضای مجازی و فضای میدانی با اصل و متن قرار دادن فضای میدانی جهت تغییر توازن قوا به سود خود.

8 - طرح خواسته‌های مشترک سراسری این جنبش‌ها توسط طرح مطالبات دموکراتیک (به جای مطلق کردن مطالبات سوسیالیستی در شرایط امروز جامعه ایران که باعث سکتاریست طبقه زحمتکشان شهر و روستا از طبقه متوسط شهری می‌شود) و صنفی و مدنی و سیاسی در راستای بسترسازی اعتلای این جنبش‌ها.

9 - تکیه بر شعار استراتژیک محمد اقبال یعنی شعار: «آزادی، برابری و همبستگی» «جوهر توحید به اعتبار اندیشه‌ای که کارآمد است عبارت است از: مساوات یا برابری، مسئولیت مشترک یا همبستگی، آزادی یا دموکراسی» (کتاب بازسازی فکر دینی – فصل ششم – اصل حرکت در ساختمان اسلام – ص 177 – سطر 3).

10 - دفاع از حقوق انسانی و حقوق شهروندی یا برابری اجتماعی برای همه گروه‌های مختلف اجتماعی جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران در عرصه‌های مختلف سیاسی و قومی و مذهبی و فرهنگی و زبانی.

11 - اعتقاد به این حقیقت که سعادت و خوشبختی را نمی‌توان به مردم یک جامعه تزریق کرد بلکه برعکس سعادت و خوشبختی مردم باید خودشان در چارچوب آگاهی و انتخاب حاصل نمایند.

12 - تکیه بر این باور که جامعه تنها توسط آگاهی‌های طبقاتی و سیاسی و اجتماعی است که می‌تواند با خودآگاهی به این درجه از اعتلا و رشد برسد که در عرصه مناسبات سرمایه‌داری، این مناسبات با کالائی کردن همه چیز و استثمار بی‌رحمانه فرد از فرد و طبقه از طبقه و ملت از ملت، جامعه را به استضعاف کشیده شده است و همین خودآگاهی به استضعاف کشیده شدن جامعه است که باعث می‌گردد تا جامعه و اردوگاه بزرگ مستضعفین در دو جبهه آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه بالنده بشوند و به عنوان نیروی تغییر دهنده تاریخ بدل گردند.

13 - اعتقاد به این باور که جنبش‌های خودبنیاد در عرصه سازمان‌یابی به صورت کنکرت و مشخص می‌توانند خود را پیدا کنند و تا زمانیکه این جنبش‌ها خود را به صورت فردی و جمعی در عرصه سازمان‌یابی پیدا نکنند، نمی‌توانند خود را فهم نمایند.

14 - تکیه بر این باور که مردم و جامعه یک ایده کلی افلاطونی نیستند، بلکه برعکس یک واقعیت مشخص می‌باشند که همین گروه‌های مختلف اجتماعی مادیت آنها را تشکیل می‌دهند و کشور ایران هم تنها دلالت بر نقشه جغرافیائی و خاک آن نمی‌کند، بلکه مهمتر از همه اینکه کشور ایران دلالت بر مردم ایران می‌کند.

15 - اعتقاد به این حقیقت که تا زمانیکه گروه‌های مختلف اجتماعی و جنبش‌های پیشرو مطالباتی خودبنیاد صنفی و مدنی و سیاسی هویت جمعی خود را پیدا نکنند سازمان‌یابی نمی‌شوند.

البته هویت جمعی گروه‌های اجتماعی تنها در عرصه پیوند و همبستگی مبارزاتی حاصل می‌شود آگاهی و خودآگاهی که باعث ظهور هویت جمعی برای گروه‌های اجتماعی در بستر پراتیک اجتماعی و پراتیک سیاسی و پراتیک طبقاتی می‌شود از دو عرصه برای این گروه‌های اجتماعی حاصل می‌شوند:

الف – آگاهی‌های جنبشی یا آگاهی‌های افقی.

ب – آگاهی‌های پیشگامی یا آگاهی‌های عمودی.

آگاهی‌های افقی که در عرصه پراتیک جنبش‌های خودبنیاد مطالباتی برای آن گروه‌های مختلف اجتماعی حاصل می‌شوند دلالت بر آگاهی طبقاتی و آگاهی سیاسی و آگاهی اجتماعی و آگاهی اقتصادی و غیره می‌کنند که این گروه‌ها در عرصه جنبش خود به خودی به آن دست پیدا می‌کنند. یادمان باشد که در این رابطه گروه‌های مختلف جنبش‌های مطالباتی خودبنیاد جامعه بزرگ ایران تنها در «مکتب و مدرسه پراتیک و مبارزه اجتماعی خود است که آموزش پیدا می‌کنند نه در کلاس‌های نظری و آکادمیک» لذا به همین دلیل هر چند که آگاهی‌های افقی جنبشی مولود پراتیک و مبارزه صنفی و مدنی و سیاسی گروه‌های مختلف اجتماعی در دو جبهه بزرگ آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه نمی‌توانند آگاهی‌های عمیق و همه جانبه در دو مؤلفه سلبی و ایجابی باشند، ولی بدون تردید در این رابطه می‌توان داوری کرد که بدون این آگاهی‌های خودآموز و خودبنیاد و خودسامان‌گر هرگز گروه‌های مختلف اجتماعی نمی‌توانند از آگاهی عمودی ایجابی پیشگامان بهره‌مند شوند.

اما در خصوص آگاهی‌های عمودی و یا آگاهی‌های پیشگامی، منظور آگاهی‌های روشن‌گرایانه جنبش پیشگامان مستضعفین ایران می‌باشد که در چارچوب حرکت نظری و عملی خود، آگاهی‌های طبقاتی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و غیره که «توسط حرکت تبلیغی و یا حرکت ترویجی و یا حرکت تهییجی خود وارد وجدان اجتماعی و طبقاتی و سیاسی این گروه‌های مختلف اجتماعی می‌کنند»؛ و البته در پیوند این مؤلفه‌های دو گانه آگاهی‌های افقی و آگاهی‌های عمودی است که گروه‌های مختلف اجتماعی جامعه ایران می‌توانند به «آگاهی‌های ایجابی و سلبی دست پیدا کنند.»

پر واضح است که آگاهی‌های افقی برای گروه‌های مختلف اجتماعی هر چند که گسترده هم باشد «تنها مشمول آگاهی‌های سلبی می‌شوند، نه آگاهی‌های ایجابی و آلترناتیوی» به عبارت دیگر گروه‌های اجتماعی در عرصه آگاهی‌های افقی مولود پراتیک اجتماعی خود تنها درمی‌یابند که «چه نمی‌خواهند و درمی‌یابند که چه باید نباشد» اما در عرصه آگاهی‌های افقی به تنهائی گروه‌های مختلف اجتماعی در چارچوب «مبارزات مطالباتی صنفی نمی‌توانند دریابند که پس از نفی وضع موجود چه آلترناتیوی باید جایگزین آنها بشوند» به عبارت دیگر «می‌دانند که چه نمی‌خواهند و بر پایه فهم این رویکرد سلبی است که باید توسط جنبش پیشگامان مستضعفین ایران رویکرد ایجابی و آلترناتیوی پیدا کنند»، بنابراین «توسط دانستن چه نمی‌خواهند و دانستن چه می‌خواهند است که آگاهی‌های افقی یا آگاهی‌های جنبشی (که تنها دارای مضمون سلبی نسبت به وضع وجود می‌باشند) با آگاهی‌های پیشگامی یا عمودی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران (که از مضمون ایجابی و آلترناتیوی نسبت به وضع موجود برخوردار می‌باشند) ترکیب و تلفیق پیدا می‌کنند.»

به این ترتیب است که می‌توانیم نتیجه‌گیری کنیم که تنها با تلفیق دو نوع آگاهی‌های افقی جنبشی و آگاهی‌های عمودی پیشگامی است که آگاهی‌های گروه‌های مختلف اجتماعی می‌توانند از فرایند آگاهی، وارد فرایند خودآگاهی به عنوان موتور حرکت این جنبش‌های خودبنیاد مطالباتی بشوند.

باری، هر چند که هر مبارزه‌ای خواه صنفی و خواه مدنی و خواه سیاسی و اجتماعی خودبخود آگاهی‌خواهند آورد، ولی آگاهی زائیده مبارزه طبقاتی و مبارزه سیاسی و مبارزه صنفی و اجتماعی فقط مشمول آگاهی‌های سلبی می‌شوند نه آگاهی‌های آلترناتیوی و ایجابی یعنی فقط مشمول آگاهی‌های «چه نمی‌خواهند می‌شود و به آگاهی‌های چه می‌خواهند تعلق پیدا نمی‌کنند»؛ و زمانی این آگاهی‌های «چه نمی‌خواهند» مولود مبارزه طبقاتی و سیاسی و اجتماعی خودگروه‌های مختلف اجتماعی بدل به «آگاهی‌های چه می‌خواهند» می‌شوند که آگاهی‌های عمودی پیشگامی جنبش روشنگری جنبش پیشگامان مستضعفین ایران بتواند با این آگاهی‌های افقی و جنبشی ترکیب بشوند و شاید بهتر باشد که این موضوع را اینچنین مطرح کنیم که «کار جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در عرصه حرکت افقی خود این است که همان آگاهی‌های سلبی جنبش‌های مطالباتی صنفی و سیاسی و مدنی را به آگاهی‌های آلترناتیوی و ایجابی استحاله کنند.»

برای فهم این مهم تنها کافی است که عنایت داشته باشیم که بزرگترین آفت جنبش‌های خودبنیاد مطالباتی آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه طبقه متوسط شهری و طبقه زحمتکشان شهر و رو ستای ایران در طول 150 سال حرکت تحول‌خواهانه جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران، «همین تک مؤلفه‌ای بودن یا محدود بودن آگاهی آنها به آگاهی جنبشی و افقی و یا همان چه نمی‌خواهند بوده است» که برای طرح مصداق در رابطه با این مفاهیم تئوریک کافی است که به آسیب‌شناسی دو انقلاب بزرگ مشروطیت و ضد استبدادی سال 57 مردم ایران بپردازیم چراکه «در هر دو انقلاب، مردم ایران تنها می‌دانستند که چه نمی‌خواهند، بدون اینکه بدانند که چه می‌خواهند». در نتیجه همین خلاء در آگاهی و فهم مردم ایران باعث گردید تا هم در مشروطیت با شعار: «ما شرع نبی خواهیم، مشروطه نمی‌خواهیم» روحانیت حوزه‌های فقاهتی تحت هژمونی شیخ فضل الله نوری و حتی جریان روحانیت مشروطه‌خواه حوزه‌های فقاهتی این انقلاب مشروطیت شکست بخورد و هم در جریان انقلاب ضد استبدادی سال 57 مردم ایران هم باز به علت اینکه مردم ایران در عرصه مبارزه ضد استبدادی خود توانسته بودند «به چه نمی‌خواهند» یا نفی رژیم کودتائی و توتالیتر پهلوی دست پیدا کنند.

از آنجائیکه در خلاءجنبش پیشگامان جامعه ایران در سال 57 نتوانستند به آگاهی عمودی دست پیدا کنند در نتیجه جامعه ایران در جریان جنبش ضد استبدادی سال 57 هم نتوانستند به آگاهی‌های ایجابی و عمودی در خصوص «چه می‌خواهند» یا آگاهی آلترناتیوی نسبت به رژیم جایگزینی رژیم توتالیتر پهلوی دست پیدا کنند. بدین خاطر همین خلاءآگاهی‌های ایجابی و آلترناتیوی و «چه می‌خواهند» بود که باعث گردید تا روحانیت دگماتیست حوزه‌های فقاهتی به قول شیخ هادی غفاری با شعار: «ملأتریا به جای پرولتاریا» با موج‌سواری رهبری جنبش ضد استبدادی مردم ایران را در دست بگیرند؛ و عکس این روحانیت را بر سقف کره ماه ببرند.

ادامه دارد