تیتر اول:

اهمیت «آسیب‌شناسی جنبش کارگری» در شرایط تندپیچ امروز جامعه ایران

 

از مرداد ماه سال جاری که جنبش کارگری ایران (در عرصه فرابحران کرونائی کشور) پس از یک «رکود مقطعی کوتاه‌مدت، وارد فاز اعتلائی خود شده است» منهای ادامه جنبش اعتصابی و اعتراضی کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه و ادامه مبارزه کارگران هپکو، آنچه به عنوان یک پدیده جنبشی کارگری در این فرایند قابل توجه بوده است، اعتصاب‌های گسترده کارگران پروژه‌ای و قراردادی و پیمانی صنایع نفتی و گازی و پتروشیمی در مناطق نفتی جنوب کشور می‌باشد؛ که در برخی پالایشگاه‌های نفت، گاز و مجتمع‌های پتروشیمی شکل گرفتند. بدین خاطر از آنجائیکه در فرایند جدید اعتلای جنبش کارگری ایران، «استراتژی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم نسبت به این جنبش‌های کارگاهی – کارگری در این شرایط تندپیچ امروز جامعه ایران، فرسایشی کردن و ایجاد شکاف درونی آنها می‌باشد» با عنایت به اینکه «تنها با سازمان‌یابی مستقل تکوین یافته از پائین و همبستگی با توده‌ها است که این جنبش‌ها در این شرایط ابر بحرانی حاکم، می‌توانند (در برابر استراتژی فرسایشی کردن و ایجاد شکاف از درون این جنبش‌ها، به خصوص توسط جناح راست رژیم مطلقه فقاهتی حاکم) مقاومت نمایند. بدین خاطر آسیب‌شناسی جنبش کارگری ایران در این شرایط به عنوان یک ضرورت برای پیشگامان (جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) مطرح می‌باشد.»

باری، در رابطه با آسیب‌شناسی جنبش کارگری (در شرایط تندپیچ امروز جامعه ایران) متد ما (در عرصه این آسیب‌شناسی کنکرت و مشخص) «صورت دو مؤلفه‌ای دارد». به این ترتیب که از یکطرف با رویکرد «اِنّی» جنبش کارگری را از «پائین به صورت کارگاهی و کنکرت و مشخص آسیب‌شناسی کنیم» و در مرحله دوم با رویکرد «لِمّی» جنبش کارگری ایران را در چارچوب جنبش طبقه‌ای (نه کارگاهی) و اردوگاهی یعنی در شکل کلی و عام مورد آسیب‌شناسی قرار می‌دهیم، به بیان دیگر لازمه برخورد دیالکتیکی در آسیب‌شناسی جنبش کارگری ایران آن است که این آسیب‌شناسی در دو صورت:

1 - در شکل کارگاهی.

2 - در شکل طبقه‌ای و اردوگاهی آن، انجام گیرد، بنابراین نخست این آسیب‌شناسی به صورت کنکرت و مشخص یعنی از جزء به کل انجام می‌دهیم و در فرایند دیگر آسیب‌شناسی جنبش کارگری ایران را به صورت کل به جزء و یا از صورت عام به مشخص انجام می‌دهیم تا در آخر بر پایه دو مؤلفه آسیب‌شناسی (اِنّی و لِمّی) جنبش کارگری ایران، پیشگامان (جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) بتوانند (در شرایط تندپیچ امروز جامعه ایران) به «تبیین وظیفه کوتاه‌مدت و میان‌مدت و حتی درازمدت خود نسبت به جنبش کارگری ایران دست پیدا کنند.»

بدین خاطر بر پایه آسیب‌شناسی اِنّی یا آسیب‌شناسی از پائین به بالای جنبش کارگری در این شرایط است که ابتدا (در میان جنبش‌های مختلف کارگری – کارگاهی رو به اعتلا از مرداد ماه 99) در اینجا بر جنبش اعتصابی و اعتراضی کارگران پروژه‌ای، قراردادی و پیمانی صنایع نفت و گاز و پتروشیمی تکیه می‌کنیم که در مرداد ماه 99 (همزمان با جنبش‌های اعتراضی و اعتصابی فراگیر کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه و نیروگاه برق سبلان و شرکت نصب نیرو در اردبیل و کنتورسازی قزوین و اعتراض‌های مداوم پرستاران و غیره) مدت یک ماه در اعتصاب به سر می‌بردند و در این شرایط اگر چه اعتصاب آنها تمام شده است، اما از آنجائیکه جنبش کارگران پروژه‌ای و قراردادی و پیمانی صنعت نفت و گاز و پتروشیمی نتوانسته‌اند «حتی به خواسته‌های حداقلی خودشان دست پیدا کنند» بدین خاطر «هنوز جنبش اعتراضی آنها ادامه دارد» بنابراین، آسیب‌شناسی جنبش اعتصابی و اعتراضی کارگران پروژه‌ای و قراردادی و پیمانی صنعت نفت و گاز و پتروشیمی در شرایط امروز ایران می‌تواند تنها مشتی برای نمونه خروار باشد، نه بیشتر از آن.

آنچه در عرصه آسیب‌شناسی جنبش اعتصابی و اعتراضی کارگران پروژه‌ای و قراردادی و پیمانی صنایع نفت و گاز و پتروشیمی ایران باید در این شرایط به آن توجه بکنیم، عبارتند از اینکه:

اولاً اعتصاب گسترده مرداد ماه 99 در مناطق نفتی جنوب و برخی پالایشگاه‌های نفتی و مجتمع پتروشیمی خود نمایش یک فرایند جدید در عرصه پروسه حرکت جنبش‌های اعتراضی و اعتصابی (کارگری و مدنی و سیاسی و صنفی) می‌باشد، زیرا آنچنانکه در تحلیل‌های جنبشی شماره‌های قبل نشر مستضعفین (ارگان عقیدتی، سیاسی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) مطرح کرده‌ایم، «حفره عمیق تمامی جنبش‌های مدنی و سیاسی و صنفی (اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در دو جبهه بزرگ آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه) خلاء جنبش کارگری ایران (به صورت طبقه‌ای نه به صورت کارگاهی) و در رأس آنها خلاء فراگیر جنبش کارگران صنعت نفت ایران می‌باشد». (همچنین آنچنانکه قبلاً هم در این رابطه مطرح کرده‌ایم) تجربه سال 57 جنبش ضد استبدادی مردم ایران نشان داده است که در عرصه جنبش‌های اعتراضی و اعتصابی تا زمانیکه «جنبش کارگران صنایع نفت و گاز و پتروشیمی ایران به صورت فراگیر وارد عرصه جنبش اعتصابی و اعتراضی جامعه ایران نشوند، امکان موفقیت و پیروزی حداقلی و حداکثری نه برای جنبش‌ها و خیزش‌های تکوین یافته از پائین آزادی‌خواهانه و یا برابری‌طلبانه جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران وجود دارد و نه جامعه مدنی جنبشی خودانگیخته و خودسازمانده و خودرهبر تکوین یافته از اعماق جامعه بزرگ ایران می‌توانند به تغییر توازن قوا در عرصه میدانی به سود خود دست پیدا کنند». به همین دلیل است که ورود کارگران (پروژه‌ای و قراردادی و پیمانی صنایع نفت و گاز و پتروشیمی از مرداد ماه 99) به صورت فراگیر در عرصه جنبش اعتصابی و اعتراضی کشور «می‌تواند طلیعه‌دار فرایند نوینی در عرصه جنبش‌های اعتراضی و اعتصابی صنفی و مدنی و سیاسی گروه‌های مختلف جامعه بزرگ ایران بشود». همچنین بر این مطلب بیافزائیم که در آسیب‌شناسی نشر مستضعفین (ارگان عقیدتی، سیاسی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) از جنبش دانشجوئی (18 تیرماه 78) و جنبش سبز (سال 88) و خیزش دی‌ماه 96 و خیزش آبان‌ماه 98 «عامل اصلی شکست تمامی این جنبش‌ها و خیزش‌ها (در برابر حزب پادگانی خامنه‌ای و دستگاه چند لایه‌ای سرکوب‌گر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم) خلاء جنبش طبقه‌ای و فراگیر کارگری ایران (چه در عرصه جنبش آکسیونی و اعتراضی و خیابانی و چه در عرصه جنبش اعتصابی و اعتراضی فراگیر مدنی و سیاسی و صنفی) بوده است». چراکه آنچنانکه فوقا هم مطرح کردیم، اولین فونکسیونی که این خلاء در عرصه جنبش‌های مطالباتی و سیاسی جامعه ایران در 41 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم داشته است «وجود توازن قوا» در عرصه میدانی به سود رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و دستگاه‌های چند لایه‌ای سرکوب‌گر حزب پادگانی خامنه‌ای بوده است؛ که همین توازن قوا در عرصه میدانی (نه در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی) به سود حاکمیت در طول 41 سال گذشته را می‌توان علت اصلی شکست تمامی جنبش‌ها و خیزش‌های مطالباتی و سیاسی دانست، بنابراین، بدون تردید تا زمانیکه این توازن قوا در عرصه میدانی (نه در عرصه فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی) به سود کنش‌گران سیاسی – اجتماعی (جنبش‌های مدنی و صنفی و سیاسی جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران) تغییر نکند، هرگز و هرگز «امکان عقب‌نشینی حزب پادگانی خامنه‌ای و یا رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و دستگاه‌های چند لایه‌ای سرکوب‌گر آن وجود ندارد.»

برای فهم این مهم تنها کافی است که عنایت داشته باشیم که در فرایند پسا 30 خرداد سال 60 با اینکه اکثریت قریب به اتفاق جریان‌های جامعه سیاسی ایران و اکثریت قریب به اتفاق جنبش‌های اقلیت‌های قومی به صورت مستقیم و غیر مستقیم و در اشکال مختلف مبارزاتی وارد مبارزه با رژیم مطلقه فقاهتی حاکم شدند، ولی به علت اینکه «نتوانستند توازن قوا در عرصه میدانی به سود خود تغییر بدهند، همین امر باعث گردید تا همه جنبش‌های فوق شکست فاحش بخورند» و رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر پایه شکست آن جنبش‌ها در دهه 60 بتواند «تمامی نهادهای حقوقی خودش را در جامعه نگون‌بخت ایران نهادینه نماید» و این شکست و سرکوب جنبش‌های فوق در فرایند پسا 30 خرداد 60 در دهه 60 توسط خمینی تا آنجا پیش رفت که در تابستان سال 67 (چند ماه قبل از فوتش و پس از خوردن جام زهر حاصل شکست در جبهه جنگ با صدام حسین) با «دو خط فتوا آخرین بازمانده‌های جریان‌های سیاسی در زندان‌های رژیم مطلقه فقاهتی را هم نابود بکند» بنابراین، آنچه شکست جنبش‌های پسا 30 خرداد 60 و یا در دهه 60 به ما می‌آموزد اینکه تا زمانیکه «توازن قوا در عرصه میدانی به سود رژیم مطلقه فقاهتی حاکم باشد و دستگاه‌های چند لایه‌ای سرکوب‌گر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم توان سرکوب قهرآمیز و سرنیزه‌ای داشته باشند، امکان عقب‌نشینی این رژیم در برابر مطالبات مدنی و صنفی و سیاسی جامعه ایران وجود ندارد»؛ و بدین دلیل در این رابطه است که «جایگاه جنبش طبقه‌ای (نه جنبش کارگاهی) کارگری ایران و در رأس آنها جنبش کارگران صنایع نفت و گاز و پتروشیمی ایران مشخص می‌شود». چراکه آنچنانکه فوقا هم مطرح کردیم، تجربه جنبش ضد استبدادی سال 57 مردم ایران (در فرایند پساسرکوب قهرآمیز 17 شهریور 57 رژیم کودتائی و توتالیتر پهلوی) نشان داده است که «تنها اهرمی که می‌تواند توازن قوا در عرصه میدانی به سود جنبش‌های مطالباتی و سیاسی جامعه ایران تغییر بدهد، فقط و فقط جنبش اعتصابی طبقه‌ای (نه کارگاهی) کارگران ایران تحت هژمونی جنبش کارگران صنایع نفت و گاز و پتروشیمی ایران می‌باشد.»

ثانیاً جنبش کارگران پروژه‌ای و قراردادی و پیمانی صنایع نفت و گاز و پتروشیمی (که در تابستان سال جاری به‌مدت یکماه جوهر فراگیر اعتصابی و اعتراضی پیدا کرد) گرچه در «ظاهر در ادامه کارزار مخالفت نفت‌گران با حضور دلال‌های نیروی کار در روابط سازماندهی حاکم بر آنها می‌باشد» اما در جوهر و باطن آن صرفاً محدود به مبارزه با نقش سوداگرایانه شرکت‌های پیمانکاری نیروی کار نمی‌باشد، چراکه در تحلیل نهائی «نوک پیکان جنبش اعتصابی نفت‌گران به ویژه کارگران قرارداد موقت و پروژه‌ای بر علیه برنامه خصوصی‌سازی یا رویکرد غارت‌گرایانه نئولیبرالیستی در کشور ایران می‌باشد» که از دوران دولت پنجم و ششم هاشمی رفسنجانی در کشور ایران شروع شده است و علی الدوام این رویکرد غارت‌گرایانه نئولیبرالیستی رژیم مطلقه فقاهتی نسبت به سرمایه‌های مردم نگون‌بخت ایران ادامه دارد و در دولت یازدهم و به خصوص دولت دوازدهم شیخ حسن روحانی (به خاطر تحریم‌های اقتصادی امپریالیسم آمریکا و قطع درآمدهای نفتی و اوج‌گیری نجومی کسر بودجه) این رویکرد خصوصی‌سازی و یا خصو لتی‌سازی و فروش سرمایه‌های مردم ایران به ثمن بخس با سرعت فوق‌العاده‌ای ادامه پیدا کرده است.

باری، در این رابطه است که در این فرایند در راستای مبارزه با رویکرد نئولیبرالیستی و یا خصوصی‌سازی و مبارزه با ستون راهبرد اقتصادی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، جنبش کارگری پروژه‌ای و قراردادی و پیمانی صنایع نفت و گاز و پتروشیمی از حمایت جنبش کارگران نیشکر هفت تپه و در ادامه آن جنبش کارگران فولاد اهواز و جنبش کارگران هپکو و جنبش کارگران معادن ذغال سنگ کرمان و کارگران نیروگاه برق سبلان و شرکت نصب نیرو در اردبیل و کنتورسازی قزوین و اعتراض مداوم پرستاران (که یکی از گسترده‌ترین حرکت‌های اعتصابی جنبش کارگری در چند سال اخیر می‌باشد) و حمایت کانون‌های صنفی معلمان و جنبش دانشجوئی و تشکل‌های بازنشستگان و غیره برخوردار می‌باشند. یادمان باشد که «در شرایط امروز جنبش کارگری ایران در مبارزه با رویکرد نئولیرالیستی غارت‌گرایانه خصوصی‌سازی یا خصو لتی‌سازی، جنبش کارگری نیشکر هفت تپه در رأس قرار دارند». چراکه محور اصلی خواسته‌های جنبش کارگری مجتمع نیشکر هفت تپه، همین مبارزه با خصوصی‌سازی می‌باشد، هر چند که در این شرایط تندپیچ جامعه ایران، رژیم مطلقه فقاهتی تلاش می‌کند تا «جنبش ضد نئولیبرالیستی یا ضد خصوصی‌سازی کارگران هفت تپه را به انحراف بکشاند و آن را بدل به مبارزه با اسد بیگی در هفت تپه بکند و با جایگزین کردن نهادهای حکومتی وابسته به سپاه و دفتر رهبری به جای اسد بیگی، پروسه خصوصی‌سازی یا ستون راهبردی اقتصادی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم را در راستای فرامین بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول را ادامه بدهد.»

بدین خاطر در این رابطه داوری ما بر این امر قرار دارد که جنبش اعتصابی کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه در این مدت در عرصه مبارزه با رویکرد غارت‌گرانه نئولیبرالیستی (خصوصی‌سازی‌های تجویزی بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول) «تنها گام‌هایی برداشته‌اند (نه اینکه همه راه را رفته باشند) که امروز می‌تواند الگوئی برای جنبش کارگری صنایع نفتی و هپکو و فولاد اهواز و ماشین‌سازی تبریز (کارخانه‌هایی که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم با ثمن بخس می‌فروشند) بشود». فراموش نکنیم که رویکرد نئولیبرالیستی و یا خصوصی‌سازی که امروز در جهان در حال اجرا می‌باشد «در کشور ایران به شکل وحشی و غارت‌گرایانه‌ای در آمده است که قابل مقایسه با هیچکدام از کشورهای دیگر جهان در این رابطه نمی‌باشد» بنابراین در این رابطه است که می‌توان داوری کرد که «جنبش اعتصابی و اعتراضی کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه یک جنبش مطالباتی است که در نوک پیکان آن مبارزه با خصوصی‌سازی نئولیرالیستی قرار دارد.»

ثالثاً اعتصاب یک ماهه (مرداد ماه 99) جنبش کارگران پروژه‌ای و قرارداد موقت و پیمانی صنایع نفت، گاز و پتروشیمی در مناطق جنوب کشور از چند ویژگی برخوردار بودند که باید به آن عنایت ویژه‌ای بشود.

نخست آنک اعتصاب به لحاظ گستردگی جغرافیایی، سطح هماهنگی، درجه همبستگی و کمیت شرکت کننده در اعتصاب، در مقایسه با اعتصاب‌های سال‌های اخیر «پیشروی و رشدی بسیار امیدوار کننده داشته است.»

دومین نکته اینکه اعتصاب‌های فوق ثابت کرد که در شرایط تندپیچ امروز جامعه ایران «دامنه جنبش اعتراضی و اعتصابی کارگران صنایع بزرگ و کلیدی را در برگرفته است». چراکه اعتصاب کارگران پروژه‌ای و قراردادی و پیمانی در حال حاضر «نخستین حرکت اعتصابی در مجموع هماهنگ و متشکل کارگران صنایع نفت و گاز و پتروشیمی (پسا جنبش ضد استبدادی سال 57) می‌باشد.»

نکته سوم اینکه اعتصاب کارگران پروژه‌ای و قرارداد موقت و پیمانی صنایع نفت و گاز و پتروشیمی خود نشان دهنده «دامنه رشد آگاهی طبقاتی و آگاهی سیاسی و آمادگی جامعه کارگری ایران جهت مشارکت فراگیر در اعتراض‌ها و اعتصاب‌ها می‌باشد.»

نکته چهارم اینکه کارگران پروژه‌ای و قرارداد موقت و پیمانی صنایع نفت و گاز و پتروشیمی در حرکت اعتراضی خود در این مرحله در «تعریف مطالبات و خواست‌های خود بر فصل مشترک شعارها و خواست‌های جنبش کارگری ایران تکیه کردند.»

رابعاً در عرصه آسیب‌شناسی جنبش اعتراضی و اعتصابی کارگران پروژه‌ای و قرارداد موقت و پیمانی صنایع نفت و گاز و پتروشیمی باید عنایت داشته باشیم که با وجود آنکه این «جنبش اعتراضی و اعتصابی از دامنه گسترده جغرافیایی برخوردار می‌باشند، اما حمایت نکردن کارگران رسمی و کارگران قرارداد دائم در صنایع نفت و گاز و پتروشیمی از آنها و خودداری آنها از مشارکت در اعتصاب‌ها به عنوان پاشنه آشیل و چشم اسفندیار این جنبش اعتصابی و اعتراضی می‌باشند» بنابراین، همین امر باعث گردید تا در اعتصاب مرداد ماه 99 بخشی از پیمانکاران نیروی کار صنایع نفت و گاز و پتروشیمی (پس از یکماه اعتصاب کارگران پروژه‌ای و قرارداد موقت و پیمانی) «عقب‌نشینی کنند و به صورت صوری خواسته‌های کارگران را بپذیرند» در نتیجه خیلی از کارگرهای اعتصابی که به خانه رفته بودند به سرکار برگردند اما پس از بازگشت کارگران فوق به سر کارشان آن «وعده‌های داده شده پیمانکاران نیروی کار انجام نگرفت». فراموش نکنیم که وضعیت کارگران صنایع نفت و گاز و پتروشیمی در این شرایط طاقت‌فرسا می‌باشد چراکه هم «دستمزدشان پائین است و هم ساعت کارشان زیاد است و هم آلودگی هوا بر آنها حاکم می‌باشد و هم وضعیت کرونا آن‌ها را زمین‌گیر کرده است و هم ایمنی کار برای آنها وجود ندارد و هم تضمین شغلی ندارند و هم تأخیر در دریافت همین حقوق بخور و نمیر دارند» بنابراین، با مقایسه با وضعیت «کارگران رسمی و قرارداد دائم باید بگوئیم که کارگران رسمی و قرارداد دائم هم حقوق بالا دارند و هم تضمین شغلی دارند و هم از تسهیلات دولتی برخوردار می‌باشند، اما کارگران پروژه‌ای و قراردادی و پیمانی فاقد همه این امور هستند.»

در این رابطه بود که در اعتصاب مرداد ماه 99 کارگران پروژه‌ای و قراردادی و پیمانی صنایع نفت گاز و پتروشیمی خواهان اضافه حقوق بودند و در این رابطه به دنبال اجرای طرح طبقه‌بندی مشاغل هستند، اضافه کنیم که در جریان این اعتصاب و اعتراض پس از آنکه پیمانکاران نیروی کار در برابر خواسته افزایش حقوق کارگران ماهر پیمانی و قراردادی (که خواسته آنها ده میلیون تومان ماهانه است) تا مرز هشت میلیون تومان ماهانه عقب‌نشینی کردند، وزیر نفت دولت روحانی با بالا رفتن حقوق کارگران مخالفت کرد.

خامسا یادآوری می‌کنیم که کارگران پروژه‌ای و قرارداد موقت (نه قرارداد دائم) و پیمانی صنایع نفت و گاز و پتروشیمی بر پایه سنت «جنبش مطالباتی طبقه کارگر ایران در طول سه دهه گذشته همراه با طرح خواست‌های صنفی مانند افزایش حقوق و تضمین شغلی و امنیت کار و لغو قراردادهای سفید و پرداخت حقوق معوقه‌شان به دنبال توقف خصوصی‌سازی ستون راهبرد اقتصادی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم نیز می‌باشند» بنابراین همین امر باعث می‌گردد تا «جنبش مطالباتی کارگران ایرانی همزمان از جوهر سیاسی نیز برخوردار باشد.»

سادساً تلاش حزب پادگانی خامنه‌ای در برخورد با جنبش اعتراضی و اعتصابی کارگران پروژه‌ای و قرارداد موقت و پیمانی صنایع نفت و گاز و پتروشیمی (مانند برخورد با دیگر جنبش‌های مطالباتی مدنی و سیاسی و صنفی گروه‌های اجتماعی مختلف جامعه بزرگ ایران) «فرسایشی کردن اعتصاب‌ها و ناکارآمدی و غیر مؤثر نشان دادن روی آوردن کارگران به اعتصاب و اعتراض آکسیونی برای دستیابی به خواست‌هایشان (مانند آنچه که حزب پادگانی خامنه‌ای در مقابله با اعتصاب‌ها و اعتراض‌های به حق کارگران هپکو و آذرآب و نیشکر هفت تپه توسط فرسایشی کردن و سیاست تهدید و وعده‌های دروغین انجام داده‌اند) می‌باشد» بطوریکه در این رابطه امروز شاهد مانورهای مجلس و قوه قضائیه و دولت و دفتر رهبری و امام جمعه‌ها و دانشجویان به اصطلاح عدالت‌خواه دست‌ساز حزب پادگانی خامنه‌ای و صدا و سیما رژیم و صدها شبکه رسانه‌ای وابسته به حکومت در فضای مجازی (به منظور به انحراف کشاندن و فرسایشی کردن و زیر نظارت درآوردن اعتراض‌ها و اعتصاب‌های کارگران نیشکر هفت تپه و غیره) هستیم.

سابعاً «عدم حمایت کارگران رسمی و کارگران قرارداد دائم و کارگران ماهر» از اعتصاب کارگران پروژه‌ای و قرارداد موقت و پیمانی در صنایع نفت و گاز و پتروشیمی (در مرداد ماه 99) «مولود و سنتز شکاف حقوق و دستمزد و درآمد کارگران هست» که رژیم مطلقه فقاهتی برای ایجاد شکاف و سترون کردن جنبش کارگران صنعت نفت و پتروشیمی و گاز به دنبال آن می‌باشد. آنچنانکه در این رابطه در جنبش اعتراضی و اعتصابی کارگران با قرارداد موقت شاهد هستیم که همین شکاف باعث گردیده تا با «عدم مشارکت کارگران رسمی و ماهر و قرارداد دائم حتی همان عقب‌نشینی حداقلی پیمانکاران نیروی کار در افزایش دستمزد کارگران هم عملیاتی نشود.»

باری در عرصه آسیب‌شناسی جنبش اعتصابی و اعتراضی کارگران با قرارداد موقت صنایع نفت و گاز و پتروشیمی می‌توانیم داوری کنیم که «عامل اصلی شکاف بین کنش‌گران در عرصه جنبش اعتصابی و اعتراضی، طیفی بودن کارگران در دریافت حقوق می‌باشد؛ که به صورت خودآگاهانه در طول 41 سال گذشته توسط رژیم مطلقه فقاهتی برای سترون کردن جنبش کارگری ایران و در رأس آنها جنبش کارگران صنایع نفت و گاز و پتروشیمی دنبال شده است.»

ثامناً یکی از شکاف‌های موجود در جنبش اعتراضی و اعتصابی کارگران صنایع نفت و گاز و پتروشیمی «شکاف بین کارگران ماهر و کارگران غیر ماهر است». چراکه کارگران ماهر در عرصه جنبش اعتصابی می‌توانند با «ترک کردن کارگاه‌ها به خانه‌های خودشان بروند و منتظر تسلیم شدن کارفرما و یا پیمانکاران در برابر خواسته‌های خود و دعوت برای بازگشت آنها به سر کار بشوند». عنایت داشته باشیم که «کارفرمایان و یا پیمانکاران برای پیشبرد کارهای پروژه‌ای خود به کارگران ماهر احتیاج دارند و جایگزین کردن فوری برای آنها کار ساده‌ای نیست، اما برعکس کارگران ماهر در جنبش اعتصابی کارگران نفت و گاز و پتروشیمی، کارگران غیر ماهر وضعی فلاکت بار دارند، چراکه به مجرد ترک کارگاه و رفتن به خانه کارفرما و پیمانکاران با جایگزین کردن نیروی کار جدید توسط ارتش بیکاری کارگران با قرارداد موقت همان کار با حقوق ناچیز خود را هم از دست می‌دهند» در صورتی که اصلاً و ابداً کارگران ماهر در عرصه جنبش اعتصابی خود چنین دغدغه‌ای ندارند.

پر پیداست که در برابر چنین شکافی تنها زمانی کارگران غیر ماهر مانند کارگران ماهر می‌توانند «خواسته‌های خودشان را (به کارفرما و یا پیمانکاران حاکم بر خود) تحمیل کنند که در عرصه میدانی جنبش اعتصابی و اعتراضی پیوند همه جانبه بین کارگران ماهر و غیر ماهر به وجود بیاید تا کارفرما و پیمانکاران نتوانند از این شکاف در رابطه با به زانو درآوردن کارگران غیر ماهر استفاده نمایند». قابل ذکر است که در شرایط فعلی «کارگران ماهر در صنایع نفت و گاز و پتروشیمی همان کارگران پیمانی هستند که با حقوق‌های خوب کار می‌کنند و در هر اعتصابی برای عرضه خواسته‌های خود به کارفرما تنها کافی است که آنها کار خود را ترک کنند و به خانه‌هایشان بروند». چراکه در ادامه آن این کارفرما و پیمانکاران هستند که برای بازگشت آنها به سر کار به دنبال آنها می‌روند و سعی می‌کنند به خواسته‌های آنها جواب مثبت بدهند. اضافه کنیم که بدون تردید در عرصه جنبش اعتصابی و اعتراضی (کارگران ماهر و کارگران غیر ماهر پروژه‌ای و قراردادی و پیمانی) کارفرمایان و پیمانکاران جهت سترون کردن جنبش اعتصابی و اعتراضی آنها در «مرحله نخست تلاش می‌کنند تا بین این دو دسته کارگران ماهر و غیر ماهر شکاف ایجاد کنند و مانع هر گونه بسترسازی جهت پیوند میدانی بین آنها بشوند.»

پر واضح است که یکی از عواملی که باعث می‌گردد تا در عرصه جنبش اعتصابی و اعتراضی کارگران پروژه‌ای و قراردادی و پیمانی صنایع نفت و گاز و پتروشیمی پیوستگی عملی ایجاد بشود «عدم عقب‌نشینی کارفرمایان نسبت به خواسته‌های کارگران ماهر و افزایش حقوق آنها می‌باشد». برای مثال در شرایط فعلی کارگران ماهر تقاضای افزایش حقوق ماهانه ده میلیون تومانی کرده‌اند که با مخالفت وزیر نفت دولت روحانی نسبت به این افزایش حقوق «شرایط برای پیوند میدانی در عرصه جنبش کارگری میان کارگران ماهر و غیر ماهر در صنایع نفت و گاز و پتروشیمی فراهم شده است». بدون شک با «عقب‌نشینی کارگران ماهر و عدم عقب‌نشینی کارگران غیر ماهر، شرایط برای اخراج کارگران غیر ماهر توسط کارفرما و پیمانکاران نیروی کار فراهم می‌شود». باری، در چارچوب آسیب‌شناسی جنبش کارگری در تندپیچ امروز جامعه ایران است که می‌توانیم در ادامه این آسیب‌شناسی جنبش کارگران پروژه‌ای و قراردادی و پیمانی صنایع نفت و گاز و پتروشیمی به آسیب‌شناسی جنبش کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه بپردازیم. آنچه که در این رابطه به صورت فرموله شده می‌توانیم مطرح کنیم عبارتند از اینکه:

الف - دو ماه قبل پس از دو هفته حرکت اعتراضی کارگران هفت تپه مطابق درخواست این کارگران، «کارگران اخراجی هفت تپه هم به جمع این کارگران اعتراضی پیوستند». در نتیجه همین امر باعث گردید تا در ادامه جنبش اعتصابی قبلی کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه، «جنبش اعتراضی و اعتصابی کارگران هفت تپه به عنوان لکوموتیو جنبش کارگری ایران در این شرایط کرونائی، روندی جدید از حرکت خستگی‌ناپذیر خود را به نمایش بگذارند.»

ب – باید توجه داشته باشیم که در خصوص «آسیب‌شناسی جنبش کارگری در شرایط تند پیچ امروز جامعه ایران باید بین جنبش اعتصابی و اعتراضی کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه، با جنبش کارگران اعتصابی و اعتراضی کارگران پروژه‌ای و قراردادی و پیمانی صنایع نفت و گاز و پتروشیمی تمایز قائل بشویم» زیرا «بحران درونی در این دو جنبش صورتی متفاوت دارند» و دلیل این امر همان است که «جایگاه جنبش‌های کارگاهی - کارگری در بستر جنبش فراگیر طبقه‌ای و اردوگاهی بستگی به سازمان‌یابی خودانگیخته و آگاهی طبقاتی آنها دارد». طبیعی است که «هر دو مؤلفه فوق در بستر پروسه جنبش مطالباتی و جنبش سیاسی است که برای کارگران حاصل می‌شود». بدین خاطر در این رابطه است که در شرایط امروز جامعه ایران که «هنوز طبقه کارگر ایرانی نتوانسته است صاحب سازمان‌یابی فراگیر و سراسری طبقه‌ای بشود» و جنبش کارگری به صورت جنبش‌های متعدد کارگاهی مادیت پیدا کرده‌اند، چگونگی سازمان‌یابی کارگران در عرصه جنبش‌های کارگاهی خود در یک نگاه کلی می‌تواند به دو دسته «سازمان‌یابی موقت» و «سازمان‌یابی دائم و غیر موقت» تقسیم بشوند.

پر پیداست که از آنجائیکه کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه دارای سابقه سازمان‌یابی مستقل درازمدتی می‌باشند، البته موضوع «سندیکای مستقلی» که از قبل داشته‌اند، در بسترسازمان‌یابی (جنبش اعتصابی و اعتراضی خستگی ناپذیر) جنبش اعتصابی و اعتراضی کارگران نیشکر هفت تپه، جایگاه یک هسته‌ای جهت سازمان‌یابی بعدی کارگران نیشکر هفت تپه حتی الی الان داشته است، مع الوصف، همین پتانسیل سازمان‌یابی کارگران نیشکر هفت تپه باعث گردیده تا جنبش اعتصابی و اعتراضی کارگران نیشکر هفت تپه بر خلاف دیگر جنبش‌های کارگاهی – کارگری صورت درازمدت و فراگیر و هدفدار پیدا کند. طبیعی است که «عامل موفقیت نسبی کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه در این شرایط تندپیچ امروز جامعه ایران مولود و سنتز همین خودویژگی سازمان‌یابی آنها می‌باشد»؛ و البته در همین رابطه است که باید در عرصه آسیب‌شناسی جنبش‌های کارگاهی طبقه کارگر ایران بین آنها بر پایه خودویژگی سازمان‌یابی تمایز قائل شد که البته داوری ما در آرایش پتانسیل جنبش‌های کارگاهی طبقه کارگر ایران بر این امر قرار دارد که در تحلیل نهائی می‌توان «جنبش کارگاهی کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه را به عنوان لکوموتیو جنبش طبقه کار گر ایران تعریف کرد»؛ و شاید بهتر باشد که بگوئیم که در این شرایط تندپیچ جامعه ایران «جنبش اعتصابی و اعتراضی کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه به عنوان نگین انگشتری جنبش طبقه کارگر ایران قابل تعریف می‌باشد.»

ج – در عرصه آسیب‌شناسی جنبش کارگری مجتمع نیشکر هفت تپه یکی از آفت‌ها و آسیب‌های این جنبش (مانند جنبش کارگران پروژه‌ای و قراردادی و پیمانی صنایع نفت و گاز و پتروشیمی همان) شکاف بین لایه‌های کارگری (کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه) می‌باشد، بدون تردید همین «شکاف بین لایه‌های کارگری» (مجتمع نیشکر هفت تپه) باعث گردیده تا بسترها برای نفوذ جناح راست حزب پادگانی خامنه‌ای تحت هژمونی رئیسی و جناح راست حاکمیت و دانشجویان به اصطلاح عدالت‌خواه دست‌ساز حزب پادگانی خامنه‌ای در جهت به انحراف کشانیدن این جنبش از درون فراهم بشود. مانورهای مجلس، قوه قضاییه، دولت، دفتر ولی فقیه امام‌های جمعه و جماعات تبلیغات صدا و سیما و تاخت و تاز دانشجویان به اصطلاح عدالت‌خواه دست‌ساز حزب پادگانی خامنه‌ای در پیوند با جنبش کارگران نیشکر هفت تپه همه و همه در این رابطه قابل تعریف می‌باشد. مع ذلک تجربه مبارزه جنبش اعتصابی و اعتراضی کارگران نیشکر هفت تپه از آغاز الی الان، نشان داده است که با «تشدید مبارزه حتی در شکل جنبش مطالباتی، می‌توان رژیم مطلقه فقاهتی حاکم را به چالش کشید.»

د - گرچه هنوز کنش‌گران جنبش اعتصابی و اعتراضی و مطالباتی کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه «نتوانسته‌اند حتی به خواسته‌های میان‌مدت خود دست پیدا کنند» ولی استمرار جنبش اعتصابی و اعتراضی و مطالباتی آنها باعث شده که «آینده روشنی به انتظار این جنبش نشسته باشد»؛ زیرا «تمام تاکتیک‌های رژیم در جهت مهار جنبش اعتصابی و اعتراضی کارگران نیشکر هفت تپه شکست خورده است». لذا به همین دلیل «رژیم مطلقه فقاهتی در این شرایط تنها بر تاکتیک‌ها جهت به انحراف کشانیدن این جنبش تکیه محوری می‌کند»؛ و در این رابطه است که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم تا زمانی که بخواهد «پروژه مبارزه با خصوصی‌سازی جنبش اعتصابی و اعتراضی کارگران نیشکر هفت تپه (که مبارزه با رویکرد نئولیبرالبیسم غارت‌گر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم از زمان دولت پنجم و ششم هاشمی رفسنجانی الی الان می‌باشد) بدل به مبارزه با اسد بیگی و دولت روحانی بکند و با جایگزین کردن نهادهای وابسته به سپاه و دفتر رهبری به جای باند اسد بیگی در مجتمع نیشکر هفت تپه، سیاست خصوصی‌سازی حکومت را ادامه بدهند، هرگز و هرگز بیرون کردن اسد بیگی از مجتمع نیشکر هفت تپه باعث حل مشکلات محوری کارگران نیشکر هفت تپه نمی‌شود». بر این مطلب بیافزائیم که الی الان، کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه «هنوز موفق حتی به دریافت حقوق معوقه خود هم نشده‌اند» بنابراین، داوری ما بر این امر قرار دارد که به «میز محاکمه کشانیدن اسد بیگی توسط جناح راست رژیم مطلقه فقاهتی حاکم تحت هژمونی رئیسی و حمایت دانشجویان به اصطلاح عدالت‌خواه دست‌ساز حزب پادگانی خامنه‌ای اصلاً و ابداً به معنای مبارزه با خواسته لغو خصوصی‌سازی (و مبارزه با رویکرد نئولیبرالیسم رژیم مطلقه فقاهتی حاکم که خواسته محوری جنبش اعتصابی و اعتراضی کارگران نیشکر هفت تپه می‌باشد) نیست.»

ه – نکته مهمی که در عرصه آسیب‌شناسی جنبش اعتصابی و اعتراضی کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه (در این شرایط تندپیچ امروز جامعه ایران) باید توسط جامعه سیاسی خارج از کشور (از راست راست تا چپ چپ) به آن توجه ویژه همه جانبه بشود اینکه تمامی این جریان‌های خارج‌نشین باید عنایت داشته باشند که «جنبش اعتصابی و اعتراضی کارگران نیشکر هفت تپه در این شرایط یک جنبش مطالباتی با جوهر سیاسی می‌باشد، بنابراین انتظار آنها از این جنبش نباید این باشد که این جنبش کارگاهی- مطالباتی در این شرایط که توازن قوا در عرصه میدانی به سود حزب پادگانی خامنه‌ای و دستگاه‌های چند لایه‌ای سرکوب‌گر حاکمیت می‌باشد و رژیم مطلقه فقاهتی حاکم توان سرکوب جنبش‌های اعتراضی و اعتصابی مطالباتی و سیاسی را دارد، می‌تواند رژیم مطلقه فقاهتی حاکم را از پای درآورد». طرح «شعارهای استراتژیک مثل حکومت شورائی توسط جریان‌های خارج‌نشین تنها فونکسیونی که می‌تواند در این شرایط برای جنبش مطالباتی کارگران نیشکر هفت تپه به همراه داشته باشد، بالا بردن هزینه مبارزه برای کنش‌گران و فراهم کردن بسترها برای سرکوب همه جانب می‌باشد» بنابراین، باور ما در این رابطه بر این امر قرار دارد که «انتظار ما از جنبش کارگران نیشکر هفت تپه تنها باید در چارچوب یک جنبش مطالباتی حداکثر با جوهر سیاسی باشد، نه یک جنبش سیاسی»؛ به عبارت دیگر «جنبش اعتصابی و اعتراضی کارگران نیشکر هفت تپه در این شرایط اصلاً و ابداً یک جنبش صرف سیاسی نیست». طرح «شعارهای سیاسی در خلاء توازن قوای موجود میدانی، در این شرایط بسترساز سرکوب فراگیر جنبش نیشکر هفت تپه می‌باشد.»

یادمان باشد که عظمت و بزرگی جنبش اعتصابی و اعتراضی کارگران نیشکر هفت تپه در این شرایط «در مبارزه با سیاست نئولیبرالیستی و یا خصوصی‌سازی‌های غارت‌گرانه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم قابل تعریف است، نه طرح شعارهای استراتژیک حکومت شورائی و غیره» آنچنانکه بوق‌های تبلیغاتی خارج‌نشین بر طبل آن می‌کوبند، بنابراین «جامعه سیاسی خارج‌نشین در این شرایط نباید جنبش کارگران نیشکر هفت را یدک کش استراتژی کسب قدرت سیاسی خود بکنند». همچنین «طرح شعارهای چپ‌روانه برای کسب حمایت جنبش کارگری نیشکر هفت تپه در راستای رویکرد کسب قدرت سیاسی خود باعث سکتاریسم این جریان‌ها می‌شود.»

و – آسیب‌شناسی جنبش اعتصابی و اعتراضی کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه در این شرایط در کنار دیگر امور همچنین در چارچوب مبارزه این جنبش با خصوصی‌سازی و رویکرد نئولیبرالیستی رژیم مطلقه فقاهتی نیز باید صورت بگیرد. چرا که همین «مبارزه محوری این جنبش با خصوصی‌سازی و رویکرد غارت‌گرانه نئولیبرالیستی حاکمیت تنها شعار محوری است که در این شرایط تندپیچ جامعه ایران می‌تواند عامل پیوند و مفصل‌بندی جنبش کارگری نیشکر هفت تپه با دیگر جنبش‌ها بشود.»

ز – به خاطر اینکه نیشکر هفت تپه «یک مجتمع می‌باشد و این مجتمع در یک جا متمرکز می‌باشد، همین امر باعث بالا رفتن پتانسیل جنبش مطالباتی در این مجتمع کشاورزی - صنعتی شده است». طبیعی است که با چنین ظرفیتی که مجتمع نیشکر هفت تپه از گروه‌های مختلف شغلی چه در عرصه افقی و چه در عرصه عمودی دارد، در تحلیل نهائی «مبارزه سیاسی باید از دل مبارزه مطالباتی حاصل بشود»، به عبارت دیگر در نیشکر هفت تپه «مبارزه با زندگی روزمره کارگران پیوند پیدا کرده است» و همین امر باعث گردیده که اولویت خواست‌های مطالباتی کارگران با خواست‌های حداقل مثل پرداخت حقوق معوقه یا افزایش حداقل حقوق و یا تسهیلات بیمه و درمان و غیره گره بخورد، حتی طرح «مبارزه با خصوصی‌سازی در نیشکر هفت تپه از دل مبارزه با ناتوانی و غارت‌گری باند اسد بیگی بیرون بیاید» به عبارت دیگر در مجتمع نیشکر هفت تپه «کارگران از مبارزه با مدیریت اسد بیگی، به مبارزه با خصو صی‌سازی رسیده‌اند، نه برعکس.»

البته باید قبول کنیم که «تکیه مستمر جنبش کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه در مبارزه با خصوصی‌سازی باعث گردیده است که در شرایط تندپیچ امروز جامعه ایران، مبارزه با سیاست نئولیبرالیستی و خصوصی‌سازی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم به صورت یک گفتمان برای جنبش کارگری ایران بشود» که از کارگران معادن ذغال سنگ کرمان تا کارگران هپکو و فولاد اهواز و غیره امروز از این گفتمان حمایت همه جانبه می‌کنند. پر واضح است که در این رابطه می‌توانیم داوری کنیم که یکی از دستاوردهای بزرگ مبارزه جنبش کارگران نیشکر هفت تپه همین «گفتمان‌سازی از پروژه مبارزه با خصوصی‌سازی و رویکرد غارت‌گرایانه نئولیبرالیستی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم می‌باشد»؛ و شاید در این رابطه بهتر باشد که بگوئیم که «جنبش اعتصابی و اعتراضی کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه نخستین جنبش کارگاهی از طبقه کارگر ایران می‌باشد که توانسته است، سیاست نئولیبرالیستی و یا خصوصی‌سازی غارت‌گرایانه رژیم مطلقه فقاهتی را به چالش بکشد.»

ح – اگرچه «گفتمان‌سازی ضد خصوصی‌سازی و ضد نئولیبرالیستی جنبش کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه یکی از دستاوردهای مهم جنبش اعتراضی و اعتصابی و مطالباتی کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه می‌باشد» ولی بدون تردید در تبیین دستاوردهای جنبش کارگری نیشکر هفت تپه باید مهمترین و بزرگترین دستاورد این جنبش را «نوع تشکل و سازمان‌یابی جدید آنها تعریف بکنیم». چرا که اگرچه کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه «سازمان‌یابی مستقل خودشان از دهه 80 توسط سندیکا و کمیته‌ها شروع کردند» اما پس از متلاشی کردن سندیکای مستقل کارگران نیشکر هفت تپه توسط رژیم مطلقه فقاهتی، «جنبش اعتصابی و اعتراضی کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه در عرصه پراتیک روزمره خود شکل آلترناتیو سازمان‌یابی جدید خود را (برعکس گذشته که از بالا بود) برای اولین بار به صورت سازمان‌یابی از پائین درآوردند». قابل ذکر است که در «سازمان‌یابی سندیکائی (هر چند سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه صورت مستقل داشته است) شکل سازمان‌یابی از بالا می‌باشد» و بدین خاطر همین حرکت «سازمان‌یابی سندیکائی از بالا باعث ضربه‌پذیری این نوع سازمان‌یابی (چه در سندیکای مستقل شرکت اتوبوس واحد و چه در سندیکای مستقل مجتمع نیشکر هفت تپه) شده است» اما در شکل جدید سازمان‌یابی کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه، به علت اینکه (برعکس سازمان‌یابی سندیکائی که از بالا می‌باشد) شکل سازمان‌یابی از پائین صورت گرفته است، در نتیجه همین امر باعث «دستاوردهای نوینی برای این جنبش شده است» که عبارتند از:

نخست اینکه «سازمان‌یابی از پائین باعث گردیده که امکان سرکوب آن برای رژیم مانند سازمان‌یابی سندیکائی ممکن نباشد.»

دومین نکته اینکه عدم توان سرکوب این نوع سازمان‌یابی توسط دستگاه‌های چند لایه‌ای سرکوب‌گر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم باعث «استمرار جنبش اعتراضی و اعتصابی و مطالباتی کارگران نیشکر هفت تپه شده است.»

سومین نکته اینکه «سازمان‌یابی از پائین باعث می‌گردد که دیگر کنش‌گران جنبش اعتصابی و اعتراضی و مطالباتی در حرکت خود نگاه به بالا نداشته باشند» و در نتیجه «در عرصه پراتیک روزمره خود مبارزه را به عنوان یک ضرورت فهم نمایند و وظایف خود را در آن رابطه تعریف نمایند». پر پیداست که همین خودویژگی سازمان‌یابی از پائین کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه باعث گردیده تا رژیم مطلقه فقاهتی حاکم از طریق «دستگیری رهبران این جنبش نتواند جنبش اعتراضی و اعتصابی و مطالباتی کارگران نیشکر را سرکوب نمایند». چراکه به مجرد دستگیری رهبران توسط رژیم، این‌ها «رهبر جدیدی جایگزین رهبر قبلی می‌کنند» و حرکت خود را ادامه می‌دهند.

چهارمین نکته اینکه «سازمان‌یابی از پائین باعث گردیده که در عرصه پراتیک مستمر اعتصابی و اعتراضی و مطالباتی کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه به آنجا برسند که از خواسته‌های فردی خود عبور کنند و به خواسته‌های جمعی تکیه نمایند». شعار «آزادی زندانیان کارگر همکار خود» و شعار «بازگشت به کار کارگران اخراجی همکار خود» امروز نشان دهنده همین عبور از خواسته‌های فردی خود و تکیه بر خواسته جمعی کارگران همکار خود می‌باشد؛ که البته در درازمدت این رویکرد می‌تواند بسترساز «جایگزین کردن خواسته‌های طبقاتی به جای خواسته کارگاهی فعلی هم بشود». بدون تردید در آن صورت «جنبش مطالباتی وارد فرایند جنبش سیاسی می‌گردد.»

پنجمین نکته اینکه در چارچوب «سازمان‌یابی از پائین، از آنجائیکه اینگونه سازمان‌یابی بسترساز پیوند جنبش مطالباتی کارگاهی با جنبش طبقاتی می‌گردد، می‌توان نتیجه‌گیری کرد که سازمان‌یابی از پائین خود بسترساز استحاله جنبش مطالباتی – کارگاهی به جنبش سیاسی – طبقه‌ای نیز می‌باشد.»

ط – از آفت‌های مهمی که در این شرایط تندپیچ جامعه ایران جنبش کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه و دیگر جنبش‌های کارگری ایران را تهدید می‌کند، «عدم پیوند توده‌های اعماق جامعه ایران با این جنبش‌های کارگری است». یادمان باشد که در جریان جنبش اعتصابی کارگران فولاد اهواز یکی از کارگران با صدای بلند می‌پرسید «چرا مردم ایران از جنبش اعتصابی کارگران حمایت نمی‌کنند؟» در پاسخ به این سؤال کلیدی باید بگوئیم که «علت و دلیل عدم حمایت توده‌های اعماق جامعه ایران، از جنبش‌های اعتراضی و اعتصابی و مطالباتی کارگران ایران به خاطر کارگاهی بودن این جنبش‌ها است». بدون تردید آنچنانکه در فرایند پسا 17 شهریور سال 57 شاهد بودیم در صورتی که «جنبش مطالباتی کارگران ایران از صورت پراکنده و کارگاهی فعلی شکل طبقه‌ای و فراگیر عمودی و افقی به خود بگیرد، در آن صورت صد در صد اعماق توده‌های جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران به حمایت از جنبش اعتصابی و اعتراضی و طبقاتی کارگران ایران خواهند پرداخت.»

ضرورت دارد که کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه برای جلب حمایت توده‌های اعماق جامعه ایران به جای اینکه خانواده خود را به این تظاهرات بیاورند، باید تلاش کنند که «مبارزه خودشان از صورت کارگاهی به طرف مبارزه طبقه‌ای سوق دهند» و این محوری‌ترین آفتی است که امروز جنبش کارگاهی – کارگری ایران در تمام سطوح آن، من جمله جنبش کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه را تهدید می‌نماید. بدین جهت در این رابطه است که باید نتیجه‌گیری کنیم که تا زمانیکه «جنبش کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه گرفتار جنبش کارگاهی باشند و نتوانند جنبش کارگاهی خود را با پیوند افقی و عمودی از صورت کارگاهی به شکل طبقه‌ای درآورند، این جنبش ضربه‌پذیر می‌باشد.»

پایان