تیتر اول:

«تشکل، توازن قوا همراه با آگاهی‌های طبقاتی» سه عاملی هستند که بسترساز «رادیکالیزه و سیاسی شدن» کنش‌گران اردوگاه بزرگ کار و زحمت ایران می‌شوند

 

پراکسیس نبرد طبقاتی، نبرد اجتماعی و نبرد سیاسی در عرصه اردوگاه کار و زحمت ایران به صورت یک پروسس (نه امری خودبخودی و جبری و غیر هدایت شده) زمانی می‌توانند «به سمت رادیکالیزه و سیاسی شدن پیش برود که این پراکسیس افقی و روزمره کنش‌گران (عرصه اردوگاه بزرگ کار و زحمت جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران) همراه با پراکسیس خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر افقی تکوین یافته از پائین بتوانند توسط آگاهی‌های فرموله شده پیشگامان در بستر مبارزه صنفی و مدنی و سیاسی تغذیه تئوریک بشوند». پر پیدا است که «تا زمانی که پراکسیس خودجوش و دینامیک و خودسازمانده و خودرهبر تکوین یافته از پائین گروه‌های مختلف اردوگاه بزرگ کار و زحمت جامعه بزرگ ایران توسط آگاهی فرموله شده و تئوریک پیشگامان تغذیه نشوند، هرگز و هرگز جنبش‌های خودجوش تکوین یافته از پائین مطالباتی و مدنی و سیاسی (گروه‌های مختلف اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران هم در جبهه بزرگ برابری‌طلبانه کار و زحمت و هم در جبهه بزرگ آزادی‌خواهانه طبقه متوسط شهری) نمی‌توانند روندی رو به اعتلا پیدا بکنند». البته آنچه در این رابطه می‌تواند حرکت پیشگامان را مکمل حرکت افقی جنبش‌های اجتماعی جامعه بزرگ ایران قرار بدهد عبارتند از اینکه:

اول - «حرکت پیشگامان نباید در عرض حرکت کنش‌گران اردوگاه برابری‌طلبانه کارو زح

مت یا کنش‌گران اردوگاه آزادی‌خواهانه طبقه متوسط شهری قرار بگیرند»، بلکه برعکس پیوسته باید «حرکت پیشگامان در طول حرکت آنها، آنهم با فاصله پیشگامی (کُونُوا مع  النَّاسِ وَ لَا تَکُونُوا مع  النَّاسِ - با مردم باشید ولی با مردم نشوید) نه با فاصله پیشاهنگی صورت بگیرد.»

دوم – اینکه «آگاهی‌های تئوریک و فرموله شده پیشگامان باید حاصل سنتز دیالکتیکی شرایط مشخص و کنکرت ذهنی و عینی خاص همان گروه‌های اجتماعی یا همان کنش‌گران مخاطب اردوگاه باشد، نه چیزی به صورت انتزاعی، مجرد، کلی، عام و ذهنی‌گرایانه.»

سوم - اینکه بزرگ‌ترین آفتی که حرکت پیشگامان (در بستر استراتژی آگاهی‌بخش جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) تهدید می‌نماید، «آفت پوپولیسم‌گرائی است» که این آفت زمانی به عنوان یک سرطانی ذهنی و عینی نصیب پیشگامان می‌شود که آنها در عرصه استراتژی آگاهی‌بخش خود «به جای تکیه بر امر تحلیل مستمر و مشخص از شرایط مشخص و نقد مستمر خود توده‌ها به تجلیل از توده‌ها بپردازند و توده‌ها را در بودن خودشان تشویق کنند». همان کاری که خمینی از بدو ورودش به ایران در بهمن ماه 57 (با وعده‌های کاذب آب مجانی، برق مجانی، اتوبوس مجانی، زمین مجانی، دنیای آباد، رستگاری آخرت و غیره) با مردم ایران کرد و البته تا به امروز رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در همان چارچوب تلاش می‌کنند تا در بستر «ادامه رویکرد پوپولیستی خمینی (برای جذب حمایت توده‌ها و تأمین سیاهی لشکر برای بازتولید حداقل مشروعیت اجتماعی از دست رفته خود) توده‌های ایران را در بودن خودشان نگاه دارند.»

یادمان باشد که رویکرد «تقدس توده‌ها در دیسکورس امروز جنبش‌ها و جریان‌های پیشاهنگی داخل و خارج از کشور (در سه رویکرد تحزب‌گرایانه حزب – دولت لنینیستی و ارتش خلقی مائوئیستی و چریک‌گرائی مدرن رژی دبره‌ای) آفتی است که از دوران پسا شهریور 20 تا به امروز جاری و ساری می‌باشد. «مبارزه همه جانبه تئوریک و نظری جهت مقابله با این آفات پوپولیستی از وظایف کلیدی پیشگامان (در بستر استراتژی آگاهی‌بخش جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) می‌باشد». عنایت داشته باشیم که در طول بیش از نیم قرنی که از حیات جنبش چریکی مدرن در جامعه ایران می‌گذرد، هر چند در عرصه عملی و میدانی استراتژی چریکی فقط مشمول سازمان‌های مشخصی مثل مجاهدین خلق و فدائیان خلق و چند سازمان تابع آنها می‌شود، ولی در عرصه نظری و دیسکورسی و فرهنگی آفات فرهنگی و رویکرد آنها آنچنان در طول نیم قرن گذشته وسیع و گسترده بوده است که بدون تردید می‌توانیم داوری کنیم که تمامی جریان‌های سیاسی (جامعه سیاسی کشور ایران) در طول نیم قرن گذشته (از راست راست تا چپ چپ و از مارکسیست‌های حزب – دولت لنینیستی و مائوئیستی و رژی دبره‌ای گرفته تا سلطنت‌طلبان و جمهوری‌خواهان و رفرمیست‌های اصلاح‌طلبان حکومتی» همه و همه هنوز در آفات فرهنگ رویکرد چریک‌گرائی دست و پنجه نرم می‌کنند که به صورت مشخص در این رابطه باید بگوئیم که «رویکرد مشترک همه آنها در خصوص کسب قدرت سیاسی و مبارزه آلترناتیوطلبانه از بالا، رویکرد نخبه‌گرایانه، رویکرد به حرکت درآوردن موتور بزرگ توسط موتور کوچک (که موتور کوچک خود این جریان‌ها می‌باشند) و جایگزین کردن رویکرد خلق‌گرایانه به جای رویکرد جامعه‌محور، جایگزین کردن شعار تجلیل از مردم به جای تحلیل مشخص و کنکرت ذهنی و عینی از گروه‌های اجتماعی، همچنین جایگزین کردن حرکت عمودی و سازمانی به جای حرکت افقی و جنبشی، عدم اعتقاد به حرکت دینامیک و خودجوشی و خودسازماندهی و خودرهبری تکوین یافته از پائین، همه و همه در همین رابطه آفات فرهنگ چریک‌گرائی در جامعه ایران قابل تعریف می‌باشند» که تنها با مبارزه گسترده نظری و تئوریک و فرهنگی پیشگامان (در بستر استراتژی آگاهی‌بخش جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) امکان ریشه‌کنی آفات فرهنگی و نظری رویکرد چریک‌گرائی مدرن وجود دارد و لاغیر.

سعدی به روزگاران دردی نشسته بر دل / درمان نمی‌توان کرد الا به روزگاران

بر این مطلب اضافه کنیم که «خلق‌گرائی یکی از آفات به جا مانده از جنبش چریکی مدرن می‌باشد» چرا که آنها بر پایه تکریم از خلق و توده‌ها درصورت عام کلی (بدون اعتقاد به نقد نظری عملی توده‌های جامعه بزرگ ایران) «تنها به دنبال جذب و یارگیری و هواداری و سمپاتی آن‌ها بودند» و در همین رابطه بوده است (که در طول 42 سال گذشته مبارزه جامعه سیاسی ایران با رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در داخل و خارج از کشور) «پیوسته صحبت از نقد و سرنگونی و یا مشارکت در قدرت حکومت‌کنندگان یا بالائی‌های قدرت بوده است، نه صحبت از به قدرت رسیدن حکومت شوندگان یا پائینی‌های جامعه ایران» و همچنین پیوسته «صحبت از جناح‌های درونی حکومت بوده است نه صحبت از جنبش‌های خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر و دینامیک تکوین یافته از پائین در راستای کسب قدرت سیاسی و اجتماعی و اقتصادی.»

سوم – پیشگامان باید در بستر استراتژی آگاهی‌بخش خود جهت اعتلای پراکسیس سیاسی – اجتماعی جامعه ایران «دفاع از حقوق شهروندی و حقوق انسانی و حقوق بشر در رابطه با گروه‌های مختلف اجتماعی (جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران) را محور حرکت خود قرار بدهند نه حقوق طبقاتی و مطالبات صنفی که بسترساز تفرقه و تشتت آنها می‌باشد.»

چهارم – پیشگامان (در بستر استراتژی آگاهی‌بخش جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) هرگز و هرگز «نباید به دنبال حزب سازی از بالا در راستای کسب قدرت سیاسی یا مشارکت در قدرت سیاسی بروند». رویکرد نظری و عملی پیشگامان فقط و فقط باید «در راستای تکوین و تقویت جنبش‌های خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر تکوین یافته از پائین باشد». یادمان باشد که در طول 42 سال گذشته گرچه شعار همه جریان‌های مارکسیستی در داخل و خارج از کشور «دستیابی به حزب کمونیست در راستای کسب قدرت سیاسی از بالا بوده است» ولی متاسفانه باید داوری کنیم که (در طول 42 سال گذشته) «حتی یک نیمچه حزب هم این‌ها نتوانسته‌اند ایجاد کنند» و تازه هر گاه هم چند جریان آنها جهت انجام این کار دور هم جمع می‌شوند، خروجی نهائی آنها جز بازتولید تشتت و تفرقه بیشتر، چیز دیگری نمی‌باشد.

پرواضح است که «علت و دلیل این ناکامی آنها همان استراتژی انحرافی کسب قدرت سیاسی از بالا توسط نخبگان و اولویت و تقدم تحول سیاسی (و یا بهتر بگوئیم کسب قدرت سیاسی از بالا در چارچوب رویکرد دیکتاتوری پرولتاریا) بر تحول اجتماعی، تحول فرهنگی و تحول طبقاتی و اقتصادی و جایگزین کردن حزب به جای جنبش و طبقه و جایگزین کردن حرکت از بالا به جای حرکت از پائین و مطلق کردن جریان‌های خودی‌شان است». بطوریکه در تحلیل نهائی هر کدام از این جریان‌ها، جریان خاص خودشان را حزب کمونیست می‌دانند و نه تنها دیگر برای جنبش‌های خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر تکوین یافته از پائین ارزشی قائل نیستند، بلکه حتی برای جریان‌های مارکسیستی رقیب خودشان هم در داخل و خارج از کشور (که آنها هم مانند اینها خودشان را تنها آلترناتیو حزب کمونیست می‌دانند) ارزشی قائل نمی‌شوند. فراموش نکنیم که در این رابطه بود که در روسیه پسا انقلاب اکتبر 1917 تحت رهبری لنین، «همین رویکرد حزبی از بالا توسط نخبگان» باعث گردید تا علاوه بر اینکه حزب کمونیست جایگزین جنبش‌های تکوین یافته از پائین و طبقه بشود، خود رویکرد تک حزبی و سیستم حزب – دولت لنینیستی و تکیه لنین بر نظریه دیکتاتوری پرولتاریا (کارل مارکس در نقد برنامه گوتا) به عنوان شکل حکومت هم سنتز و مولود و خروجی آن بشود.

باری، در این رابطه است که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران (در طول 45 سال گذشته حیات سیاسی – اجتماعی خودش چه در حرکت درونی و چه در حرکت برونی، چه در فاز عمودی یا سازمانی آرمان مستضعفین ایران و چه در فاز افقی یا جنبشی نشر مستضعفین ایران) «هرگز به دنبال ایجاد حزب نبوده است» و همچنین در این رابطه است که (در 45 سال گذشته) پیوسته بر این باور بوده‌ایم که «اگر حزبی هم بخواهد مستقل از قدرت حاکم تشکیل و تکوین پیدا کند، باید حتماً توسط خود جنبش‌های خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر تکوین یافته از پائین شکل بگیرد نه توسط نخبگان از بالا.»

پنجم – پیشگامان (در بستر استراتژی آگاهی‌بخش جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) باید عنایت داشته باشند که «مبارزه مطالباتی، صنفی، اجتماعی و سیاسی جنبش‌های خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر تکوین یافته از پائین صورت پروسه‌ای دارد (نه مقطعی)» که این پروسه از «فرایند مطالباتی شروع می‌شود و رفته رفته از جنبش مطالباتی - کارگاهی به طرف جنبش سندیکائی و اتحادیه‌ای سیر می‌کنند و در بستر مبارزه مدنی و سیاسی – اجتماعی و طبقاتی در اشکال مختلف اعتراضی و اعتصابی، از حرکت آکسیونی تا اعتصاب فراگیر عمومی پیش می‌روند». در این رابطه آنچه که مهم است اینکه:

اولاً اشکال مبارزه و اشکال سازماندهی این جنبش‌ها (علاوه بر اینکه در گرو مراحل مبارزه این جنبش‌ها می‌باشد) به صورت دینامیک و تطبیقی و کنکرت و مشخص توسط کنش‌گران این جنبش‌ها بر پایه تحلیل مشخص از شرایط مشخص حیات و حرکت خود صورت می‌گیرد.

ثانیاً در پروسه اعتلای جنبش‌های خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر تکوین یافته از پائین، «شعارهای فرایندی حرکت باید در چارچوب توازن قوا در عرصه میدانی تعین بشود، نه در کادر حرکت کارگاهی خاص خود» چرا که طرح شعارهای انتزاعی شرایط برای سرکوب آنها توسط دستگاه‌های چند لایه‌ای سرکوب‌گر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم فراهم می‌کند. برای مثال، در این رابطه دیدیم که در شرایطی که مبارزه جنبش کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه مراحل اولیه مبارزه صنفی و سندیکائی و کارگاهی خودشان را با طرح شعارهای مطالباتی (مثل پرداخت حقوق معوقه، تسهیلات تأمین اجتماعی و لغو خصوصی‌سازی) طی می‌کردند، اسماعیل بخشی (بدون در نظر گرفتن توازن قوا میدانی در جامعه امروز ایران و در طبقه کارگر ایران و بدون عنایت به جوهر مطالباتی جنبش کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه) با طرح شعار: «اداره شورائی» نه تنها نتوانست بسترساز رادیکالیزه و سیاسی کردن اعتلای جنبش مطالباتی بشود، بلکه توسط طرح این شعار انتزاعی بستری فراهم کرد که رژیم مطلقه فقاهتی با فرار به جلو علاوه بر فرسایشی کردن این جنبش و خسته کردن کنش‌گران آن، شرایط برای سرکوب این جنبش را فراهم کرد. از همه مهمتر اینکه حزب پادگانی خامنه‌ای در لباس جنبش به اصطلاح دانشجویان عدالت‌خواه دست‌ساز خود و وارد کردن قوه قضائیه تحت مدیریت ابراهیم رئیسی در مجتمع نیشکر هفت تپه در کنار جنبش مطالباتی کارگران هفت تپه، لباس اپوزیسیون به تن کرد و به صورت مهندسی شده به جای مبارزه با خصوصی‌سازی رژیم مطلقه فقاهتی، مبارزه با مفسد را جایگزین مبارزه با فساد کردند. در این رابطه است که باور ما بر این امر قرار دارد که «طرح شعار مدیریت شورائی اسماعیل بخشی در هفت تپه یک شعار انتزاعی بود که در تحلیل نهائی بسترساز سرکوب جنبش مطالباتی کارگران هفت تپه توسط حزب پادگانی خامنه‌ای گردید». قابل ذکر است که شعارهای انتزاعی باعث منفرد و سرکوب شدن جنبش‌های خودجوش و مستقل می‌شود.

ثالثاً پراکسیس افقی جنبش‌های خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر تکوین یافته از پائین «عالی‌ترین و تنها مدرسه‌ای است که در بستر آن کنش‌گران این جنبش‌ها می‌توانند آگاهی‌های طبقاتی، آگاهی‌های اجتماعی و آگاهی‌های سیاسی را تجربه بکنند» و در بستر آنها پیشگامان (در عرصه استراتژی آگاهی‌بخش جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) می‌توانند «آگاهی‌های تئوریک خودشان را وارد وجدان اجتماعی و سیاسی و طبقاتی این کنش‌گران بکنند.»

رابعاً تغییر توازن قوا در عرصه میدانی جنبش‌های خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر، آنچنانکه ابوالقاسم لاهوتی مطرح کرده است «تنها در گرو وحدت و تشکیلات است» (چاره رنجبران وحدت و تشکیلات است – ابوالقاسم لاهوتی) بنابراین در این رابطه است که می‌توان داوری کرد که «جنبش‌های خودبنیاد تکوین یافته از پائین برای تغییر توازن قوای میدانی به سود خود، باید سازماندهی مستقل خود را از پائین بر حاکمیت مطلقه فقاهتی حاکم تحمیل بکنند» و بدون تردید هرگز امکان ندارد که کنش‌گران این جنبش‌های خودبخودی بتوانند سازماندهی مستقل خودشان را از حاکمیت به صورت هدیه صاحب بشوند.

خامسا پیشگامان (در بستر استراتژی آگاهی‌بخش جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) باید عنایت داشته باشند که «جنبش دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای (برعکس سوسیالیسم طبقه‌ای و حزبی مارکسیستی که از انقلاب سیاسی و دیکتاتوری پرولتاریا و در هم شکستن ماشین دولت شروع می‌کنند) از تحول فرهنگی و تحول اجتماعی شروع می‌شود» و دلیل این امر همان است که «سوسیالیسم در رویکرد مارکسیستی تنها یک امر سلبی است، برعکس رویکرد اقبال و شریعتی و جنبش پیشگامان مستضعفین ایران که سوسیالیسم در بستر دموکراسی سه مؤلفه‌ای یک امر ایجابی می‌باشد.»

سادساً پیشگامان باید عنایت داشته باشند که «اشکال سازماندهی گروه‌های مختلف اجتماعی در بستر جامعه مدنی جنبشی خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر تکوین یافته از پائین امری دینامیک می‌باشد و امری تعیین شده از قبل نیست» بنابراین پیشگامان (در بستر استراتژی آگاهی‌بخش جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) در سازمان‌یابی گروه‌های مختلف اجتماعی هرگز نباید «بطور انطباقی اشکال سازماندهی دیگر جوامع را بر گروه‌های مختلف اجتماعی جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران از بالا تزریق و تحمیل بکنند» بلکه برعکس، در چارچوب «رویکرد تطبیقی در امر سازماندهی آنها باید بر دینامیک بودن اشکال سازماندهی گروه‌های اجتماعی عنایت ویژه‌ای بکنند». بدون تردید «دینامیک بودن اشکال سازماندهی گروه‌های اجتماعی به معنای آن است که اشکال سازماندهی گروه‌های اجتماعی باید به صورت کنکرت و مشخص در چارچوب تحلیل مشخص از شرایط مشخص، توسط خود کنش‌گران جنبش‌های دینامیک تکوین یافته از پائین (چه در جبهه آزادی‌خواهانه طبقه متوسط شهری و چه در جبهه برابری‌طلبانه اردوگاه کار و زحمت ایران) تعیین بشود». طبیعی است که در این رابطه «سازماندهی تطبیقی بر پایه دینامیک بودن اشکال سازماندهی گروه‌های اجتماعی بسترساز تنوع در اشکال سازماندهی کنش‌گران می‌شود» و این تنوع در امر سازماندهی تا آنجا پیش می‌رود که حتی ممکن است «شکل سازماندهی به جای صورت طبقه‌ای، صورت کارگاهی پیدا کند.»

برای مثال در جریان جنبش اخیر کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه شاهد هستیم که بر خلاف گذشته که شکل سازماندهی کارگران نیشکر هفت تپه، صورت سندیکائی مستقل و تکوین یافته از بالا به پائین داشت (به خاطر منحل کردن سندیکای مستقل کارگران نیشکر هفت تپه توسط رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و از آنجائیکه جنبش کارگران نیشکر هفت تپه در فرایند نوین خود به دنبال مقابله با ضربه‌پذیری این جنبش در برابر دستگاه‌های چند لایه‌ای سرکوب‌گر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم هستند) در سازماندهی جدید حرکت خود، در چارچوب شکل مجمع عمومی بر کمیته‌های مستقل تکوین یافته از پائین تکیه کردند که خود این امر (برعکس شکل سازماندهی گذشته آنها که صورت سندیکائی و تکوین یافته از بالا به پائین داشت) مانع از ضربه‌پذیری آنها توسط دستگاه‌های سرکوب‌گر چند لایه‌ای رژیم مطلقه فقاهتی شده است و باعث شده است که حتی با دستگیری مکرر رهبری این جنبش، خود جنبش دینامیک کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه به صورت دینامیک رهبری جدید جایگزین رهبری دستگیر شده قبلی بکنند؛ به عبارت دیگر در شکل جدید سازماندهی جنبش کارگران نیشکر هفت تپه، «اصل رهبریت جمعی و اصل خودسازماندهی و اصل سازماندهی از پائین به بالا و اصل خودرهبری توانست برای اولین بار در سازماندهی دینامیک و تطبیقی جنبش کارگری ایران به نمایش گذاشته شود» اگرچه در آغاز اعتلای فرایند جدید جنبش کارگران نیشکر هفت تپه «شعار انطباقی اداره شورائی اسماعیل بخشی بسترساز فشار حداکثری رژیم مطلقه فقاهتی بر این جنبش و تشتت گرایش‌ها و رویکردها بین آن کنش‌گران گردید.»

باری، در این رابطه است که می‌توانیم جمعبندی کنیم که پیشگامان برای کمک به سازمان‌یابی گروه‌های اجتماعی در بستر جنبش‌های افقی برابری‌طلبانه و آزادی‌خواهانه اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران بر دو رویکرد کاملاً متفاوت می‌توانند تکیه کنند.

رویکرد اول: «رویکرد انطباقی» در تعیین اشکال سازماندهی جنبش‌های افقی جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران می‌باشد.

رویکرد دوم: «رویکرد تطبیقی» در تعیین اشکال سازماندهی جنبش‌های افقی آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه است.

در رویکرد اول، «تعیین اشکال سازماندهی» جنبش‌های خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر تکوین یافته از پائین با نگرش انطباقی پیشگامان، اشکال سازماندهی جنبش‌های اجتماعی دیگر جوامع را وام می‌گیرند و به صورت وارداتی مانند لباسی از بالا بر تن جنبش‌های دینامیک اجتماعی ایران می‌کنند. تجربه بیش از یک قرن گذشته جنبش‌های اجتماعی ایران نشان داده است که اینگونه سازماندهی انطباقی و وارداتی هرگز نمی‌توانند شرایط برای استمرار حرکت این جنبش‌ها را فراهم بکنند.

رویکرد دوم رویکرد تطبیقی می‌باشد که مطابق آن پیشگامان (برای سازماندهی جنبش‌های اجتماعی و افقی جامعه بزرگ ایران) «بر پایه اصل دینامیک بودن اشکال سازماندهی و بر پایه اصل خودسازماندهی جنبش‌ها و بر پایه اصل سازماندهی از پائین، اشکال سازماندهی به صورت کنکرت و مشخص در چارچوب تحلیل مشخص از شرایط مشخص آن جنبش‌ها، به عنوان یک سنتز جدید از دل آن جنبش‌های خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر استنتاج می‌کنند». بدون تردید «سازماندهی تطبیقی جنبش‌ها بزرگترین عاملی هستند که می‌توانند آینده آن جنبش‌ها را گارانتی بکنند.»

سابعاً پیشگامان (در بستر استراتژی آگاهی‌بخش جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) باید عنایت داشته باشند که حرکت جنبش‌های اجتماعی خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر «صورت پروسسی دارند» و همین صورت پروسه‌ای آنها باعث می‌گردد که «حرکت این جنبش‌های اجتماعی در فرایندهای مختلف آرایش یافته مادیت پیدا بکنند». به این ترتیب که «لازمه ورود این جنبش‌ها به پراکسیس سیاسی – اجتماعی عبور از پراکسیس صنفی می‌باشد». به بیان دیگر «حرکت سیاسی جنبش‌های برابری‌طلبانه اردوگاه کار و زحمت همیشه از حرکت صنفی شروع می‌شود و هیچ جنبش برابری‌طلبانه از آغاز مستقیماً وارد پراکسیس سیاسی اجتماعی نمی‌شوند» و از اینجا است که می‌توانیم داوری کنیم که «اعتصاب عمومی اردوگاه کار و زحمت آخرین فرایند حرکت اعتلائی پروسس جنبش‌های اجتماعی می‌باشد.»

برای فهم این مهم کافی است که بدانیم در پروسه جنبش ضد استبدادی سال‌های 56 - 57 جامعه ایران (بر علیه رژیم کودتائی و توتالیتر پهلوی) یکسال طول کشید تا جنبش ضد استبدادی فوق از فاز صنفی خود (در فرایند پسا 17 شهریور 57) وارد فاز اعتصاب عمومی و سراسری شد. یادمان باشد که در طول 150 سال گذشته حرکت تحول‌خواهانه جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران «تنها در شرایط امروز جامعه ایران که جنبش‌های خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر و دینامیک تکوین یافته از پائین به صورت فراگیر از دل اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران هم در جبهه برابری‌طلبانه اردوگاه کار و زحمت و هم در جبهه آزادی‌خواه طبقه متوسط شهری مادیت پیدا کرده است» تا قبل از سال 96 ما هرگز در جامعه بزرگ ایران با جنبش‌های فراگیر خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر و دینامیک تکوین یافته از پائین روبرو نبودیم. «اشکال تمامی حرکت‌های اجتماعی و سیاسی و صنفی چه در عرصه مدنی و چه در عرصه سیاسی و اجتماعی همه و همه یا صورت خیزش‌های اتمیزه بی‌سر و بی‌گفتمان و بی‌برنامه داشته‌اند و یا از صورت جنبشی تکوین یافته از بالا برخوردار بودند» و این موضوع هم در مشروطیت و هم در جنبش ملی کردن صنعت نفت تحت رهبری دکتر محمد مصدق و هم در جریان جنبش ضد استبدادی سال 57 مردم ایران تا سال 96 شاهد بوده‌ایم. آنچنانکه در این رابطه می‌توانیم داوری کنیم که «تمامی جنبش‌های قبل از سال 96 در جامعه ایران بدون استثناء تحت هدایت‌گری رهبری مشخص و از بالا تکوین پیدا کرده است» و تا زمانیکه «یک رهبری در رابطه با آن حرکت‌ها مادیت پیدا نمی‌کرد آن جنبش‌ها شکل نمی‌گرفتند» و از اینجا است که بعضی بر این باورند که «تمامی آن جنبش‌ها را باید در چارچوب رهبری آن نامگذاری بشوند» اما از سال 96 با شروع جنبش اعتراضی مالباختگان به صورت فراگیر در جامعه ایران و در ادامه آن جنبش کامیونداران، جنبش معلمان، جنبش کارگران، جنبش زنان، پرستاران و بازنشستگان و غیره بود که جامعه مدنی جنبشی ایران وارد فاز نوینی از حرکت خود شد.

به این ترتیب است که «جامعه جنبشی خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر و دینامیک تکوین یافته از پائین جایگزین جامعه جنبشی تکوین یافته از بالا توسط رهبران خارج از آن جنبش‌ها شد» و باز از اینجا است که باید بگوئیم «تحول کیفی در پروسه جامعه جنبشی ایران حاصل گردید». یادمان باشد که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در طول 45 سال حیات درونی و برونی خودش (از 55 الی الان) پیوسته «در تعریف نیروی عامل استراتژی آگاهی‌بخش، بر جنبش‌های خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر تکیه داشته است». بدین خاطر پیو سته بر این باور بوده‌ایم و بر این باور هستیم که «تنها موتوری که می‌تواند جامعه بزرگ ایران را به حرکت درآورد، فقط و فقط جامعه مدنی جنبشی خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر و دینامیک و مستقل تکوین یافته از پائین می‌باشد.»

 

  • آگاهی
  • آزادی
  • برابری