«مهر» نماد زمانی جشن مدرسه و دانشگاه بر همه دانشآموزان و دانشجویان ایران مبارک باد
چگونه «جنبش دانشجوئی ایران» میتواند در این شرایط «وزن خودش» را در عرصه «دموکراتیک کردن جامعه ایران» افزایش دهد؟ - قسمت چهارم
ف – قیام 18 تیرماه 78 جنبش دانشجوئی ایران برای این جنبش حامل این پیام بود که «جنبش دانشجوئی ایران یک جنبش است نه یک حزب» لذا هرگز نیروهای مدیریت کننده این جنبش نباید توسط پیوند با رویکردهای پیشاهنگی برون از جنبش دانشجوئی ایران (در سه مؤلفه تحزبگرایانه لنینیستی و چریکگرایانه رژی دبرهای و ارتش خلقی مائوئیستی آنچنانکه از شهریور 20 تا خرداد 60 شاهد بودیم) حاضر بشوند تا جنبش دانشجوئی را بر پایه حزب و سازمانهای پیشاهنگی قالبریزی کنند؛ زیرا این قالبریزی برای جنبش دانشجوئی به مثابه سم قاتلی میباشد که باعث سکتاریست و باعث دنبالهروی و زائده شدن و نابود شدن سازماندهی خودجوش و رهبری درونجوش این جنبش میگردد؛ بنابراین در این رابطه جنبش دانشجوئی ایران باید به این حقیقت ایمان پیدا کند که تنها راه دستیابی جنبش دانشجوئی ایران به مطالبات صنفی و مدنی و سیاسی خود از طریق جنبش مستقل خودجوش و خودسازمانگر و دارای رهبری جمعی دینامیک بسیجگر دانشجوئی ایران ممکن میباشد.
س - قیام 18 تیرماه 78 جنبش دانشجوئی ایران برای این جنبش حامل این پیام بود که «تنها رسالت جریانهای سیاسی مترقی جنبش سیاسی ایران نسبت به جنبش دانشجویی ایران این میباشد که مسیر راهپیمائی ماراتن جنبش دانشجوئی ایران جهت آرایش رادیکال عملی این جنبش پیدا کنند و سپس آن را تقویت نمایند نه اینکه بخواهند توسط تزریق رویکرد حزبی بر این جنبش از نمد افتاده جنبش دانشجوئی برای خود کلاهی بدوزند یا از جنبش دانشجوئی حزبی بسازند و یا بخواهند جنبش دانشجوئی ایران را بر پایه حزب و سازمان و ارتش خود قالبریزی بکنند». موفقیت کوتاهمدت و درازمدت جنبش دانشجوئی در گرو جنبش بودن این جنبش است، نه حزب شدن این جنبش. لذا به همین دلیل جنبش پیشگامان مستضعفین ایران هرگز معتقد نیست که حزبی جدای از جنبش دانشجوئی تکوین پیدا کند همه ارزش جنبش دانشجوئی ایران در گرو خودجوش و خودسازمانده و رهبری درونجوش آن میباشد.
ق – «پیوند بین مطالبات صنفی و مطالبات مدنی و مطالبات سیاسی در عرصه پراکسیس دموکراتیک درازمدت» دیگر پیامی بود که جنبش دانشجوئی از قیام 18 تیرماه 78 خود آموخت.
باری، در این رابطه است که جنبش دانشجوئی ایران هرگز نباید به صورت مکانیکی مطالبات صنفی یا مطالبات مدنی یا مطالبات سیاسی خود را دنبال نمایند، چراکه تنها در چارچوب پیوند این مطالبات در عرصه پراتیک دموکراتیک است که جنبش دانشجوئی علاوه بر اینکه میتواند حرکت خود را فراگیر و سراسری نماید و 5/4 میلیون دانشجوی دانشگاههای مختلف را بسیج نماید، بدون تردید به موازات فراگیر و سراسری شدن جنبش مطالباتی صنفی و مدنی و اجتماعی دانشجوئی، شرایط برای دستیابی به خواستههای خود فراهم میگردد.
ز- درس دیگری که جنبش دانشجوئی ایران از قیام 18 تیرماه 78 خود آموخت این بود که:
اولاً مبارزه برای دموکراتیک کردن دانشگاه و جامعه ایران باید حتماً «فرایندی باشد نه دفعی» زیرا هر گونه مبارزه دفعی جهت دموکراتیک کردن دانشگاهها و جامعه ایران باعث روی آوردن به حرکتهای چپروانه کودکانه سکتاریستی و آنتاگونیستی میگردد.
ثانیاً هر گونه موفقیت حداقلی و حداکثری جنبش مطالباتی سه لایهای صنفی – مدنی – سیاسی در گرو پتانسیل کمی و کیفی حداکثری دانشجویان دانشگاه میباشد. لذا در این رابطه است که جنبش دانشجوئی باید برای دستیابی به خواستههای صنفی و مدنی و سیاسی خود تلاش کنند تا حمایت حداکثری دانشجویان دانشگاههای مختلف کشور را حاصل نمایند.
ثالثاً جنبش دانشجوئی باید تلاش کنند تا کل دانشجویان دانشگاههای کشور راا به عنوان کنشگران جنبش مطالباتی سه لایهای صنفی – مدنی – سیاسی درآورند نه اینکه فقط دانشجویان گزینش شده چند تا دانشگاه در تهران؛ به عبارت دیگر جنبش دانشجوئی ایران امروزه باید بیش از 5/4 میلیون نفر عضو داشته باشد، نه چند ده هزار نفر دانشجویان دانشگاههای منتخب تهران.
رابعاً رسالت اصلی جنبش دانشجوئی ایران تلاش جهت دموکراتیک کردن جامعه ایران در این شرایط توسط اشاعه فرهنگ دموکراتیک و توسط تکوین نهادهای دموکراتیک و توسط اعتلای جنبش مطالبات دموکراتیک و توسط تکیه بر پروسس ایجاد جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین در جامعه بزرگ ایران و همچنین تلاش جهت پیوند دو جبهه بزرگ آزادیخواهانه و برابریطلبانه اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران میباشد. لذا به همین دلیل جنبش دانشجوئی ایران هرگز نباید در چارچوب کسب قدرت سیاسی یا مشارکت در قدرت سیاسی و یا با تکیه بر جناحهای درونی حاکمیت مطلقه فقاهتی در عرصه تقسیم باز تقسیم قدرت خود را آلوده سازند. تجربه مبارزه 37 سال فرایند پیشا انقلاب 57 جنبش دانشجوئی ایران نشان دهنده این حقیقت میباشد که آفت بزرگی که در 37 سال فرایند پیشا انقلاب 57 باعث انحراف جنبش دانشجوئی ایران گردید این بود که جنبش دانشجوئی ایران از شهریور 20 تا بهمن ماه 57 در راستای رسالت اجتماعی خود، به جای تکیه بر «استراتژی دموکراتیک» جهت تعیین وظایف سیاسی و اجتماعی و مدنی خود، بر «استراتژی انقلابیگری» تکیه کردند و لذا به همین دلیل در چارچوب استراتژی انقلابیگری (به جای استراتژی دموکراتیک) بود که جنبش دانشجوئی ایران خواسته یا ناخواسته وارد پروسس کسب قدرت سیاسی گردید. در نتیجه همین امر باعث گردید تا جنبش دانشجوئی ایران:
اولاً به جای تکیه بر پروسس دینامیک خودجوش و درونجوش و خودسازماندهی و خودرهبری تابع جریانهای سیاسی جنبش سیاسی از بیرون بشود که تقریباً تمامی آن جریانهای جنبش سیاسی برون از جنبش دانشجوئی ایران در چارچوب استراتژی کسب قدرت سیاسی یا مشارکت در قدرت سیاسی حرکت میکردند و همین پیوند جنبش دانشجوئی با آن جریانهای جنبش سیاسی بود که باعث گردید تا جنبش دانشجوئی به عنوان عمله آماتور یا اهرم فشار در دستان جریانهای سیاسی جهت کسب قدرت سیاسی یا مشارکت در قدرت سیاسی حاکم درآیند.
ثانیاً همین رویکرد برونگرائی جنبش دانشجوئی به جریانهای سیاسی کشور باعث گردید تا «تضاد جریانهای سیاسی به داخل جنبش دانشجوئی ایران منتقل گردد» و توسط این انتقال تضادها بود که باعث شد تا جنبش دانشجوئی شقه شقه بشود و وحدت درونی این جنبش که بسترساز تکوین پروسس دینامیک و درونجوش و خودسازمانده و خودرهبر و بسیجگر اجتماعی است از میان برود.
ثالثاً همین رویکرد جنبش دانشجوئی ایران در 37 سال فترت شهریور 20 تا بهمن 57 باعث گردید تا تمامی رسالت جنبش دانشجوئی ایران در تکوین و اعتلای جنبشهای پیشاهنگی سه مؤلفهای تحزبگرایانه لنینیستی و چریکگرایانه رژی دبرهای و ارتش خلقی مائوئیستی برای سرنگونی رژیم توتالیتر و کودتائی پهلوی خلاصه بشود؛ که البته در شرایطی که در فرایند پسا کودتای 28 مرداد که توازن میدانی قوا به سود حاکمیت توتالیتر و کودتائی پهلوی بود، این هدف سرنگونی در چارچوب استراتژی سه مؤلفهای تحزبگرایانه لنینیستی و چریکگرایانهای رژی دبرهای و ارتش خلقی مائوئیستی تحقق پیدا نکرد؛ و به صورت کلی این استراتژی سه مؤلفهای در راستای سرنگونی رژیم توتالیتر و کودتائی پهلوی در پایان نیمه اول دهه 50 در ایران شکست مطلق خورد؛ و به موازات همین شکست مطلق جریانهای سیاسی سه مؤلفهای تحزبگرایانه و چریکگرایانه و ارتش خلقی در داخل ایران بود که جنبش دانشجوئی ایران گرفتار رکود در عرصه نظری و عملی و گرفتار پراگماتیسم و سکتاریسم در مبارزه درون دانشگاهی خود شد؛ و تازه از سال 56 توسط پیشکسوتی دانشجویان دانشگاه آریامهر (دانشگاه شریف واقفی فعلی) بود که در چارچوب مبارزه با هدف رژیم توتالیتر و کودتائی پهلوی جهت انتقال دانشگاه آریامهر از تهران به اصفهان، جنبش دانشجوئی ایران توانست دوران رکود نظری و عملی گذشته خود را پشت سر بگذارد؛ که البته در آن مرحله هم به علت خلاء سازماندهی خودجوش و رهبری درونجوش و فقدان ایدئولوژی بسیجگر این جنبش نتوانست به صورت مستقل حرکت خود را پیش ببرد؛ و به همین دلیل همین آفت و آسیب بود که باعث گردید تا در ادامه، این جنبش مانند گذشته خود به صورت لقمه آماده در حلقوم موجسواران از راه رسیده حوزه فقاهتی تحت هژمونی خمینی قرار بگیرند.
دلیل این کولبری جنبش دانشجوئی در سال 57 این بود که جنبش دانشجوئی در سال 56 در عرصه خروج از رکود و بازتولید خود نتوانسته بود «به آسیبشناسی همه جانبه گذشته خود بپردازد» و از آنجائیکه خمینی و روحانیت حوزههای فقاهتی تابع خمینی از نیمه دوم سال 57 به موازات گرم شدن تنور جنبش ضد استبدادی مردم ایران، شعار سرنگونی رژیم توتالیتر و کودتائی پهلوی و کسب قدرت سیاسی در دستور کار خود قرار داده بودند، بدون تردید برای جنبش دانشجوئی ایران که در 37 سال پسا شهریور 20 در چارچوب استراتژی کسب قدرت سیاسی جریانهای سیاسی داخل کشور (در سه مؤلفه تحزبگرایانه لنینیستی و چریکگرایانه رژی دبرهای و ارتش خلقی مائوئیستی) حرکت کرده بودند (از آنجائیکه در آستانه اعتلای دوباره جنبش دانشجوئی در سال 56 کنشگران اصلی این جنبش بدون آسیبشناسی 37 ساله گذشته این جنبش دست به کار شدند) همین خلاء باعث گردید تا شعار سرنگونی رژیم توتالیتر و کودتائی پهلوی توسط خمینی و تکیه خمینی بر استراتژی کسب قدرت سیاسی مورد قبول و ایده آل جنبش دانشجوئی ایران قرار گرفت؛ که حاصل آن شد که جنبش دانشجوئی ایران شش دانگ به حمایت از هژمونی خمینی و روحانیت حوزههای فقاهتی تابع خمینی بپردازند؛ و عکس خمینی را بر دوش خود قرار دهند و در سطح کره ماه بچسبانند؛ و توسط آن هژمونی خمینی بر جنبش ضد استبدادی مردم نگونبخت ایران تثبیت کنند؛ و از بعد از این انحراف بزرگ جنبش دانشجوئی ایران بود که باعث گردید تا در فرایند پسا 17 شهریور 57 که جنبش کارگری ایران تحت هژمونی کارگران صنعت نفت ایران به جنبش ضد استبدادی مردم ایران پیوستند (و توسط پیوند جنبش کارگری ایران در فرایند پسا 17 شهریور 57 به جنبش ضد استبدادی مردم شرایط برای تکوین ظهور جنبش اعتصابی در کنار جنبشهای اعتراضی و آکسیونی جامعه بزرگ ایران پیدا شد و با ظهور جنبش اعتصابی کارگران ایران در فرایند پسا 17 شهریور 20 پروسس جنبش ضد استبدادی مردم ایران وارد فرایند وضعیت انقلابی گردید) شرایط برای تکوین انقلاب ضد استبدادی 57 قطعی گردید، زیرا دو جبهه بزرگ آزادیخواهانه و برابریطلبانه اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران تحت هژمونی خمینی با شعار سرنگونی رژیم توتالیتر و کودتائی پهلوی و استراتژی کسب قدرت سیاسی خمینی در پیوند با یکدیگر قرار گرفتند و بدین سان بود که انقلاب ضد استبدادی 57 مردم ایران تحت هژمونی موجسواران از راه رسیده قرار گرفت؛ و لذا شد آنچه که نمیبایست میشد.
اما آنچه در این رابطه مهم بود نقش و جایگاه جنبش دانشجوئی در انحراف جنبش ضد استبدادی مردم ایران در سال 57 بود که اگر بخواهیم این نقش جنبش دانشجوئی ایران در انحراف جنبش ضد استبدادی 57 مردم ایران به صورت تئوریک فرموله نمائیم باید بگوئیم که:
1 - اشتباه اول جنبش دانشجوئی در سال 56 -57 حمایت میدانی از روحانیت تابع خمینی در داخل کشور بود که به صورت جنبش آکسیونی در تظاهرات خیابانی از عید فطر سال 56 قیطریه تهران ظهور پیدا کرد و در ادامه آن تا تظاهرات 17 شهریور 57 در میدان ژاله (میدان شهدای امروز) تهران استمرار یافت که به علت سرکوب خونین میدان ژاله توسط ارتش و نیروهای امنیتی و سرکوبگر رژیم توتالیتر و کودتائی پهلوی، 17 شهریور سرفصل جدیدی در پروسس جنبش ضد استبدادی 57 مردم ایران شد؛ زیرا کشتار میدان ژاله بزرگترین پیامی که برای جنبشهای پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران و در رأس آنها جنبش طبقه کارگر ایران به همراه داشت این بود که «دیگر رژیم توتالیتر و کودتائی پهلوی اصلاحپذیر نمیباشد و تنها راه اصلاح این رژیم سرنگونی این رژیم است»؛ و بدین ترتیب بود که انقلاب ضد استبدادی و سرنگونی رژیم توتالیتر و کودتائی پهلوی در دستور کار تمامی جنبشهای پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران قرار گرفت؛ و باز بدین ترتیب بود که از فردای 17 شهریور 57 جنبش اعتصابی کارگران ایران، با تمام پتانسیل جهت سرنگونی رژیم توتالیتر و کودتائی پهلوی وارد میدان شد. بدون تردید اگر جنبش دانشجوئی ایران در فرایند اولیه تکوین پروسس جنبش ضد استبدادی که از نماز عید فطر قیطریه در سال 56 شروع شد، از روحانیت حوزههای فقاهتی تابع خمینی در داخل کشور حمایت میدانی توسط جنبش آکسیونی و اعتراضی نمیکرد، هرگز و هرگز و هرگز موجسواران از راه رسیده و روحانیت حوزههای فقاهتی تابع خمینی نمیتوانستند بر خر مراد هژمونی جنبش ضد استبدادی مردم ایران در سال 57 سوار بشوند.
ادامه دارد