چگونه «جنبش دانشجوئی ایران» می‌تواند در این شرایط «وزن خودش» را در عرصه «دموکراتیک کردن جامعه ایران» افزایش دهد؟ - قسمت ششم

 

به هر حال جنبش دانشجوئی گرچه تا عاشورای 88 با تمام توان خود در حمایت از رهبری جنبش سبز وارد میدان شده بود و حداکثر هزینه ممکن در رابطه با جنبش سبز و دفاع از رهبری او پرداخت کرده بود، ولی از بعد از غیبت رهبری جنبش سبز و قرار گرفتن آنها در حصر خانگی توسط دستور مستقیم خامنه‌ای، جنبش دانشجوئی ایران نه تنها نتوانست خلاء تشکیلاتی و خلاء بین جنبش خیابانی با جنبش اعتصابی رهبری جنبش سبز را پر کند، حتی برای یک روز هم توانائی بازتولید جنبش سبز در فرایند پسا حصر رهبران جنبش سبز پیدا نکردند؛ و باز به علت همین خصوصیت دنباله‌روانه جنبش دانشجوئی ایران در 77 سال گذشته عمر جنبش دانشجوئی ایران (از شهریور 20 الی الان) بوده است که در سال 96 و در جریان تشییع جنازه هاشمی رفسنجانی یعنی 38 سال بعد از شکست انقلاب ضد استبدادی 57 توسط رژیم مطلقه فقاهتی و 20 سال بعد از خیمه شب‌بازی جناح به اصطلاح اصلاح‌طلب درون نظام تحت هژمونی سیدمحمد خاتمی و 8 سال بعد از شکست و سرکوب جنبش سبز، شعار محوری جنبش دانشجوئی ایران در مراسم تشییع جنازه هاشمی رفسنجانی، «شکست حصر و انجام اصلاحات از طریق درون نظام، توسط خود جناح‌های درونی قدرت و به وسیله صندوق‌های رأی مهندسی رژیم مطلقه فقاهتی بود»؛ و تازه زمانی جنبش دانشجوئی حاضر به عبور از جناح‌های درونی حکومتی شدند (که معتقد به اصلاحات از درون نظام به وسیله صندوق‌های رأی خود رژیم مطلقه فقاهتی هستند) که با خیزش اعتراضی دی‌ماه 96 قاعده جامعه ایران، کل رژیم مطلقه فقاهتی به چالش کشیده شده بود.

بدین ترتیب در راستای به چالش کشیدن کل حاکمیت مطلقه فقاهتی توسط خیزش اعتراضی دی‌ماه 96 بود که در آخرین پرده جنبش دانشجوئی با شعار «اصلاح‌طلب – اصول‌گرا / دیگه تمام ماجرا» اولین استارت عبور از جناح‌های درونی قدرت را به صدا درآورند. اینکه در فرایند پسا خیزش اعتراضی دی‌ماه 96 تا چه اندازه جنبش دانشجوئی می‌تواند از موضع عبور خود از جناح‌های درونی نظام مطلقه فقاهتی جهت دستیابی به اصلاحات زیرساختی سیاسی و اقتصادی حمایت نماید؟ سوالی است که پاسخ به آن باید در آینده داد، چرا که لازمه حمایت جنبش دانشجوئی از این شعار دوران‌ساز و استراتژیک خود در این شرایط تندپیچ تاریخ ایران، دستیابی این جنبش به سازماندهی خودجوش و تشکیلات فراگیر و سراسری مستقل و رهبری درون‌جوش و ایدئولوژی بسیج‌گر دینامیک می‌باشد و لذا تا زمانیکه جنبش دانشجوئی ایران نتواند به صورت خودجوش و درون‌جوش و دینامیک این خلاء استراتژیک تشکیلاتی و رهبری و ایدئولوژیک خود را ترمیم نماید، بدون تردید برای جنبش دانشجوئی امکان تکیه بر استراتژی جدیدش در چارچوب شعار «اصلاح‌طلب – اصول‌گرا / دیگه تمام ماجرا» وجود نخواهد داشت، چراکه لازمه مادیت بخشیدن به شعار «اصلاح‌طلب – اصول‌گرا / دیگه تمامه ماجرا» در عرصه استراتژی جدید، برای جنبش دانشجویان است که این جنبش برعکس رویکرد 77 سال گذشته خود:

اولاً از خصیصه دنباله‌روی دست بردارد.

ثانیاً جهت جایگزین کردن «حرکت فعالانه رو به جلو» به جای «حرکت منفعلانه گذشته خود» باید ابتدا جنبش دانشجوئی به جایگاه تاریخی خود در (خلاء جنبش مستقل فراگیر و سراسری طبقه کارگر ایران) در عرصه هدایت‌گری جنبش‌های پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در دو جبهه آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه پی ببرد.

ثالثاً در این رابطه جنبش دانشجوئی می‌بایست همزمان مبارزه خودش در سه لایه صنفی و مدنی و سیاسی گسترش بدهد. لذا طبیعی است که محدود کردن جنبش دانشجوئی در این شرایط به جنبش مطالبات صنفی صرف درونی خود، به مثابه تیر خلاص زدن بر این جنبش می‌باشد.

رابعاً در این رابطه جنبش دانشجوئی باید بتواند به صورت «جنبشی عمل نماید، نه به صورت حزبی» چراکه «جنبش دانشجوئی یک جنبش است نه یک حزب سیاسی»؛ بنابراین هرگز و هرگز و هرگز جنبش دانشجوئی نباید با تاسی از جریان‌های سیاسی داخل و خارج از کشور بخواهد این جنبش را در قالب حزب قالب‌ریزی نماید و حزبی جدای از جنبش دانشجوئی ایجاد نمایند.

خامسا در فرایند جدید، «جنبش دانشجوئی ایران باید در چارچوب همبستگی با دیگر جنبش‌های پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در دو جبهه آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه همبستگی جنبش دانشجوئی ایران را تعریف نماید.»

سادساً در فرایند جدید، «جنبش دانشجوئی موظف است در میان پنج بدیل رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، یعنی بدیل پوپولیسم و بدیل رژیم چنج و بدیل رژیم رام و بدیل انقلابی‌گری آنارشیستی و بدیل دموکراتیک، برعکس 77 سال گذشته حرکت خود، تنها بر بدیل دموکراتیک رژیم مطلقه فقاهتی تکیه نماید»؛ که برای انجام این امر جنبش دانشجوئی دیگر نمی‌تواند مانند گذشته بر سیاست کسب قدرت سیاسی و تکیه بر جناح‌های درونی حکومت، یا مشارکت در قدرت تکیه کند. همچنین در چارچوب «استراتژی بدیل دموکراتیک» جنبش دانشجوئی موظف است در این شرایط وزن خودش را در عرصه دموکراتیک کردن جامعه ایران بالا ببرد که البته این مهم تنها توسط کنش‌گری جنبش دانشجوئی در تکوین نهادها و فرهنگ و رشد مطالبات دموکراتیک در جامعه ایران ممکن می‌شود.

سابعاً در فرایند جدید، «جنبش دانشجوئی باید در قامت یک جنبش رادیکال ظاهر بشود» که برای دستیابی به این هدف جنبش دانشجوئی موظف است یک «جنبش آزادی‌محور یا دموکرات باشد». هر چند که حمایت این جنبش از جنبش سوسیالیستی یا برابری‌طلبانه اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران به عنوان یک وظیفه انکارناپذیر جنبش دانشجوئی ایران می‌باشد؛ و به همین ترتیب برای اینکه جنبش دانشجوئی ایران بتواند به عنوان یک «جنبش رادیکال» ظاهر بشود (در شرایط فعلی جامعه ایران که ابربحران‌های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و محیط زیست حاکم بر این جامعه در تحلیل نهائی مولود و سنتز نظام سرمایه‌داری می‌باشد) باید نظام اقتصادی و اجتماعی و سیاسی سرمایه‌داری حاکم بر جامعه ایران و سلطه بر نظام بین‌المللی و منطقه را به چالش بکشد. همچنین در این شرایط برای اینکه جنبش دانشجوئی بتواند به عنوان یک «جنبش رادیکال» ظاهر بشود، باید در عرصه نظری بر سه محور «آزادی و عدالت و رهائی» تکیه نمایند.

ثامناً جنبش دانشجوئی در فرایند جدید باید «مطالبه‌محور حرکت کند» و در این چارچوب باید مطالبات خود را به دو دسته خرد و کلان تقسیم نمایند، مطالبات خرد جنبش دانشجوئی بدون تردید در این شرایط شامل مطالبات صنفی خود دانشجویان دانشگاه‌های مختلف (از مبارزه با پادگانی شدن دانشگاه‌ها تا مبارزه با ستاره‌دار کردن دانشجویان و مبارزه با تبعیض و رانت و سهمیه‌بندی گزینش دانشجویان و تا مبارزه با آپارتاید جنسیتی در دانشگاه‌ها و مبارزه جهت کسب تسهیلات صنفی و آموزش رایگان و دستیابی به امکانات رفاهی همه و همه جزء همین مطالبات صنفی یا مطالبات خورد به حساب می‌آیند) می‌باشد؛ و اما مطالبات کلان جنبش دانشجوئی باید همان مطالبات آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه و رهائی‌بخش باشد.

یادمان باشد که مهمترین مانع تحقق دموکراسی پایه‌دار در جامعه ایران اقتصاد نفتی و اسلام فقاهتی و فقدان جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین است. لذا جنبش دانشجوئی در فرایند جدید حرکت خود باید برای افزایش وزن خود در عرصه دموکراتیک کردن جامعه ایران به مبارزه نظری و سیاسی در چارچوب بدیل دموکراتیک با سه مانع تحقق دموکراسی پایه‌دار بپردازد؛ که البته در رأس همه آنها مبارزه جنبش دانشجوئی جهت دستیابی به جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین می‌باشد.

پایان