در فرایند پسا 18 تیرماه 78 – قسمت ششم

امروز، زیر پوست جامعه دانشگاهی ایران چه می‌گذرد؟

 

ب – دومین کنش‌گری که گفتمان جنبش دانشجوئی باید بر آن تاکید بورزد «کنش‌گری مدنی است». در عرصه کنش‌گری مدنی هر چند جنبش دانشجویی ایران مجبور به پیوند اجتماعی با جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین مردم ایران می‌باشد، ولی نکته‌ای که این جنبش در این رابطه نباید از نظر دور بدارد اینکه «حرکت مدنی» این جنبش باید مانند «حرکت مطالباتی» این جنبش از خود دانشگاه‌های کشور شروع بشود (چراکه «چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است») و دلیل این امر همان است که «بدون مبارزه مدنی با موانع حقوق مدنی دانشجویان در دانشگاه‌های کشور (که توسط پادگانی کردن دانشگاه‌ها به وسیله حزب پادگانی خامنه‌ای بر دانشجویان کشور تحمیل شده است) امکان آزادسازی انرژی‌های متراکم شده جامعه دانشجویان کشور وجود ندارد.»

یادمان باشد که بزرگترین رسالت جنبش دانشجوئی ایران «استحاله انرژی‌های اجتماعی جامعه دانشگاهی کشور به انرژی‌های مدنی و در ادامه آن استحاله انرژی‌های مدنی جامعه دانشگاهی کشور به انرژی‌های سیاسی می‌باشد». پر واضح است که بدون این استحاله فرایندی، جنبش دانشجوئی ایران نمی‌توانند حرکت خود را فراگیر نمایند. لذا در همین رابطه است که جنبش دانشجویی ایران باید در راستای کسب «حقوق مدنی جامعه دانشگاهی کشور» تمامی موانع مدنی تحمیلی حزب پادگانی خامنه‌ای بر دانشگاه‌های کشور را به چالش بکشند. بدون تردید این حرکت از مبارزه با موانع مدنی تحمیلی بر زنان دانشجو در دانشگاه‌ها (که مولود رویکرد زن‌ستیزانه اسلام فقاهتی و رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر زنان دانشجو که بیش از 68% دانشجویان کشور هستند، می‌باشد) شروع می‌شود و تا مبارزه با ستاره‌دار کردن و کنترل دانشجویان توسط دوربین‌ها و محافظین امنیتی و کمیته‌های به اصطلاح انظباطی و غیره ادامه پیدا می‌کنند.

پر پیداست که تا زمانیکه دانشجویان در دانشگاه‌های کشور نتوانند از «حقوق مدنی» خود برخوردار بشوند، هرگز جامعه دانشگاهی کشور نمی‌توانند در جامعه و شهر و روستاها و خانوادهٔ خود از حقوق مدنی آنها دفاع نمایند، چراکه «ذات نایافته از هستی بخش / کی تواند که شود هستی بخش.»

ج – سومین کنش‌گری که گفتمان دانشجویی باید بر آن استوار باشد «کنش‌گری اجتماعی» است. یادمان باشد، آنچنانکه قبلاً هم مطرح کردیم، «کنش‌گری اجتماعی» جنبش دانشجویی ایران از زمانی در جامعه بزرگ و رنگین کمان سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و قومی و مذهبی و غیره ایران شکل گرفت که با پادگانی کردن تمام عیار نرم‌افزاری و سخت‌افزاری دانشگاه‌های ایران (به خصوص در دوران دولت نهم و دهم احمدی‌نژاد) توسط حزب پادگانی خامنه‌ای، دیگر برای دانشجویان ایران امکان هیچگونه کنش‌گری صنفی و مدنی و سیاسی، مستقل از نهادهای تحمیلی و تزریقی دست‌ساز حکومتی (که از بیرون توسط دستگاه‌های چند لایه‌ای سرکوب‌گر حزب پادگانی خامنه‌ای مدیریت می‌شدند) وجود نداشت.

در نتیجه همین امر باعث گردید تا جامعه دانشگاهی کشور که بیش 5/4 میلیون نفر جمعیت دارند و حداقل در کشور 80 میلیون نفری ایران جامعه دانشگاهی کشور می‌توانند با 5/4 خانواده خودشان ارتباط مدنی و سیاسی داشته باشند، خود همین امر معرف آن است که یک چهارم کل جمعیت کشور در دایره کنش‌گری اجتماعی و مدنی و سیاسی جامعه دانشگاهی کشور قرار دارند. در نتیجه همین پتانسیل عظیم جامعه دانشگاهی کشور باعث گردید ه است تا این پتانسیل عظیم (در فرایند پسا پادگانی کردن دانشگاه‌ها توسط حزب پادگانی خامنه‌ای) جهت اجرای مسئولیت اجتماعی خود در جامعه بزرگ ایران (بر خلاف بیش از نیم قرن رویکرد گذشته جنبش دانشجوئی ایران که همیشه جنبش دانشجویی در محدوده دیوارهای دانشگاه‌ها مبارزه سیاسی و مدنی و اجتماعی خود را استارت می‌زدند) در فاز جدید جامعه دانشگاهی کشور، حرکت روشنگری خودشان را از جامعه و خانواده شروع کنند.

باری، همین اجتماعی کردن حرکت روشنگری جامعه دانشگاهی ایران از دوران دولت نهم و دهم احمدی‌نژاد بود که شرایط و جایگاه تاریخی جامعه دانشگاهی ایران را تغییر داد؛ و در خلاء احزاب استخوان‌دار مستقل و غیر حکومتی در جامعه بزرگ ایران، جنبش دانشجویی ایران در فاز جدید حرکت خود می‌توانند (علاوه بر اینکه سر پل اتصال بین دو جبهه بزرگ آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه اردوگاه بزرگ مستضعفین بشوند) نقش حزب فراگیر پائینی‌ها و طبقه متوسط شهری در برابر حاکمیت مطلقه فقاهتی و احزاب رنگارنگ دست‌ساز حکومتی داشته باشند. البته داوری ما در این رابطه بر این امر قرار دارد که جنبش دانشجوئی در موضع جدید حرکت خود در حقیقت به جایگاه واقعی اجتماعی سیاسی تاریخی خود دست پیدا کرده است، چراکه تنها توسط این جایگاه اجتماعی است که جنبش دانشجویی ایران می‌توانند، آنچنانکه معلم کبیرمان شریعتی در عرصه جنبش روشنگری ارشاد خود بر آن تاکید می‌ورزید، جنبش دانشجویی ایران به عنوان موتور حرکت یا جنبش جنبش‌های آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه جامعه ایران مطرح بشوند.

د - چهارمین کنش‌گری که گفتمان دانشجویی ایران باید بر آن تکیه کنند، «کنش‌گری سیاسی» می‌باشد، زیرا این جنبش در چارچوب کنش‌گری سیاسی می‌توانند با فراگیر کردن «جنبش مطالباتی خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر گروه‌های مختلف جامعه ایران در دو جبهه آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه جامعه بزرگ ایران، جامعه بزرگ ایران را به عنوان کنش‌گران اصلی دو جبهه بزرگ آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه درآورند.»

یادمان باشد که حتی مبارزه صنفی و مطالباتی خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر تکوین یافته از پائین گروه‌های مختلف اجتماعی جامعه بزرگ ایران، از زمانیکه فراگیر بشوند، خود به خود همین مبارزات مطالباتی صنفی و اجتماعی و مدنی، صورت سیاسی پیدا می‌کنند و کنش‌گران آن عرصه فراگیر کشوری، بدون تردید کنش‌گران سیاسی می‌شوند. بنابراین در این رابطه است که برای اینکه جنبش دانشجوئی ایران بتوانند بر مؤلفه کنش‌گری سیاسی (در کنار سه مؤلفه کنش‌گری صنفی و کنش‌گری مدنی و کنش‌گری اجتماعی) در جامعه بزرگ ایران دست پیدا کنند، استراتژی جنبش دانشجوئی نباید مانند گذشته بر کسب قدرت سیاسی و بر مشارکت در قدرت سیاسی با جناح‌های درونی حکومت تکیه داشته باشد.

بدون شک، سم قاتل کنش‌گری سیاسی جنبش دانشجوئی ایران سمت‌گیری به طرف قدرت در چارچوب استراتژی کسب قدرت سیاسی یا مشارکت در قدرت سیاسی می‌باشد. همان آفتی که در طول هفتاد سال گذشته عمر جنبش دانشجوئی ایران (به علت رویکرد انطباقی این جنبش با گفتمان‌های برون از جنبش دانشجوئی از گفتمان حزب توده در دوره مصدق گرفته تا گفتمان چریک‌گرائی و تا گفتمان ولایت فقیه خمینی و تا گفتمان به اصطلاح اصلاح‌طلبانه درون حکومتی در رنگ‌های مختلف سفید و سبز و بنفش) دامنگیر این جنبش شده است، زیرا جنبش دانشجوئی ایران در 78 سال گذشته (از شهریور 20 الی الان) به هرحال جوهر سیاسی حرکت خودش در چارچوب مبارزه برای کسب قدرت سیاسی تعریف کرده است.

بنابراین در این رابطه است که در تحلیل نهائی باور ما بر این امر قرار دارد که جوهر «کنش‌گری سیاسی» جنبش دانشجوئی ایران، در چارچوب همان پیوند جنبش دانشجوئی با جنبش‌های مطالباتی خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر مستقل تکوین یافته از پائین گروه‌های مختلف جامعه ایران در دو جبهه بزرگ آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، قابل تعریف می‌باشد نه در چارچوب پیوند با جناح‌های درونی قدرت در بالا و یا در چارچوب پیوند با جریان‌های سیاسی پیرو استراتژی کسب قدرت سیاسی در جامعه سیاسی داخل و خارج از کشور.

خامسا گفتمان جنبش دانشجویی ایران باید بر مبنای «رویکرد تغییرگرایانه» استوار باشد چراکه جنبش دانشجوئی ایران به دنبال تغییر زندگی مردم ایران به سوی یک زندگی بهتر در جهانی بهتر است. لذا در چارچوب همین «رویکرد تغییرگرایانه» جنبش دانشجویی است که جنبش دانشجوئی ایران در عرصه «گفتمان‌سازی تطبیقی» (نه گفتمان‌سازی انطباقی مانند گذشته) خود ابتدا باید به این سؤال جواب بدهند که با کدامین مدل می‌خواهند به تغییر سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و زیست محیطی و فرهنگی در جامعه بزرگ و رنگین کمان سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و زبانی و قومی و مذهبی ایران دست پیدا کنند؟

در پاسخ به این سؤال کلیدی است که چهار آلترناتیو در برابر جنبش دانشجوئی ایران قابل طرح است.

اول - اینکه بگویند: «تغییر تنها توسط رویکرد اصلاح‌طلبانه با تکیه کردن بر جناح‌های درونی قدرت از طریق صندوق‌های رأی مهندسی شده حزب پادگانی خامنه‌ای و در چارچوب قانون اساسی ولایت‌مدار رژیم مطلقه فقاهتی حاکم ممکن می‌باشد». همان مسیری که از خرداد 76 جنبش دانشجویی ایران (با حمایت و پیروی از رویکرد به اصطلاح اصلاح‌طلبانه درون حکومتی سید محمد خانمی) در دو دهه گذشته دنبال کرده است و با حمایت از سید محمد خاتمی، این جنبش توانست سید محمد خاتمی را در دولت هفتم در برابر رقیب پر قدرت او یعنی اکبر ناطق نوری که کاندید ای حزب پادگانی خامنه‌ای بود به پیروزی برساند و دو دهه است که این جنبش بر این مسیر در رنگ‌های مختلف سفید و سبز و بنفش آن پای می‌فشارند و هنوز حتی نتوانسته‌اند به حداقل خواست‌های خود دست پیدا کنند.

دوم - آلترناتیو دوم اینکه جنبش دانشجوئی بگویند: «تغییر از طریق رویکرد رژیم چنج امپریالیسم جهانی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا و حمایت مثلث ترامپ نتانیاهو و بن سلمان، مثل رویکرد امروز مجاهدین خلق و سلطنت‌طلبان خارج‌نشین که در این شرایط تندپیچ تاریخ ایران برای حمله نظامی امپریالیسم آمریکا به خاک ایران فرش قرمز پهن می‌کنند؛ و منتظر جنگ و حمله نظامی آمریکا به ایران هستند تا توسط جنگ امپریالیستی شرایط برای کسب قدرت سیاسی آنها (آنچنانکه در افغانستان و عراق و لیبی شاهد بودیم) فراهم بشود؛ که البته این آلترناتیو هم آنچنانکه در چهار دهه گذشته شاهد بودیم بیش از آنکه برای آنها حامل آب باشد نمایش سراب است (شتر در خواب بیند پنبه دونه / گهی لپ لپ خورد گه دونه دونه).

سوم – سومین آلترناتیوی که در این رابطه در برابر جنبش دانشجوئی ایران قرار دارد اینکه بگویند: «تغییر از طریق انقلابی‌گری توسط سرنگون کردن حاکمیت مطلقه فقاهتی با روش‌های غیر دموکراتیک». همان مسیری که در 40 سال گذشته تمامی جریان‌های سرنگون‌طلب خارج‌نشین (که در چارچوب استراتژی کسب قدرت سیاسی) به دنبال قدرت برای خود می‌باشند؛ و هنوز پس از 40 سال در خوان اول حرکت خود باقی مانده‌اند؛ و تنها دستاوردی که در 40 سال گذشته برای جامعه ایران به ارمغان آورده‌اند تنها و تنها بالا بردن هزینه مبارزه بوده است و لاغیر.

چهارم - چهارمین آلترناتیوی که در برابر جنبش دانشجوئی ایران قرار دارد اینکه بگویند: «تغییر از طریق حرکت تحول‌خواهانه اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و مدنی، توسط جنبش‌های خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر تکوین یافته از پائین» (در چارچوب جامعه مدنی جنبشی خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر دینامیک مستقل و در چارچوب روش‌های دموکراتیک).

مطابق رویکرد چهارم «دموکراسی سه مؤلفه‌ای، اجتماعی کردن قدرت سیاسی و اجتماعی کردن قدرت اقتصادی و اجتماعی کردن قدرت معرفتی در جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران تنها از مسیر دموکراتیک حاصل می‌شود» به عبارت دیگر از طریق مسیرهای غیر دموکراتیک نمی‌توان در جامعه ایران به دموکراسی سه مؤلفه‌ای سیاسی و اقتصادی و معرفتی دست پیدا کرد.

ادامه دارد

 

  • آگاهی
  • آزادی
  • برابری