در فرایند پسا 18 تیرماه 78 – قسمت هفتم

امروز، زیر پوست جامعه دانشگاهی ایران چه می‌گذرد؟

 

باری، بدین ترتیب است که در رویکرد چهارم یا «رویکرد تغییر از طریق حرکت تحول‌خواهانه» مسیری برعکس سه آلترناتیو قبلی آن (که به تغییر از بالا اعتقاد دارند) در برابر جنبش دانشجوئی ایران قرار می‌دهد و آن «تغییر از پائین است» و برای دستیابی به تغییر از پائین است که جنبش دانشجویی ایران باید «بر استراتژی تقدم تغییر فرهنگی و تغییر اجتماعی بر تغییر سیاسی تکیه نمایند». بنابراین بدین ترتیب است که تغییر تحول‌خواهانه از طریق جامعه مدنی جنبشی خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر تکوین یافته از پائین در جامعه بزرگ و رنگین کمان سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و قومی ایران، باید به صورت محوری در گفتمان جنبش دانشجویی تبیین و تعریف بشود.

البته این مهم تنها در صورتی در جامعه دینی ایران قابل تحقق می‌باشد که علاوه بر اینکه در هیرارشی مراحل استراتژی جنبش دانشجوئی باید ابتدا بر جنبش فرهنگی تکیه بشود و سپس در ادامه جنبش فرهنگی باید بر جنبش اجتماعی در جامعه بزرگ ایران تکیه بشود و بر جنبش سیاسی در جامعه بزرگ ایران می‌بایست در ادامه جنبش فرهنگی و جنبش اجتماعی تاکید گردد، جهت دستیابی به جنبش فرهنگی در جامعه ایران از آنجائیکه جامعه ایران یک «جامعه دینی است» و دین در جامعه ایران می‌تواند به عنوان یک پتانسیل عظیم جهت تغییر اجتماعی و مدنی و سیاسی درآید، لذا به همین دلیل برای دستیابی به تحول فرهنگی در جامعه ایران، جنبش فرهنگی در جامعه ایران باید از پروژه بازسازی دینی شروع بشود، به عبارت دیگر، در جامعه ایران تنها توسط جنبش اصلاح دینی است که می‌توان به جنبش فرهنگی دست پیدا کرد و موفقیت هر گونه جنبش اجتماعی و مدنی و سیاسی در این جامعه در گرو تحقق جنبش فرهنگی از پائین می‌باشد.

بر این مطلب بیافزائیم که انقلاب مشروطیت که پیشقراول انقلاب‌های دموکراتیک قاره آسیا بوده است، یک نمونه از حرکت اجتماعی بر پایه تقدم جنبش اجتماعی بر جنبش فرهنگی بوده است؛ و لذا به همین دلیل بود که جنبش سیاسی محصول جنبش اجتماعی چه در انقلاب اول مشروطیت و چه در مرحله دوم انقلاب مشروطیت شکست خوردند و لذا به همین است که معلم کبیرمان شریعتی در آسیب‌شناسی انقلاب مشروطیت و در مقایسه با انقلاب کبیر فرانسه می‌گوید:

اولاً انقلاب مشروطیت بدون عصر روشنگری اعتلا پیدا کرد.

ثانیاً برعکس انقلاب کبیر فرانسه که بیش از یک قرن زیربنای جنبش فرهنگی و کار تئوریک داشت، انقلاب مشروطیت با چند تا فتوای روحانیت حوزه‌های فقاهتی تکوین پیدا کرد و با چند تا فتوا روحانیت دگماتیست همان حوزه‌های فقاهتی شکست خورد و به پایان رسید.

بدین ترتیب است که علت اصلی شکست انقلاب مشروطیت در داوری ما و شریعتی فقدان و خلاء جنبش فرهنگی به عنوان زیرساخت جنبش اجتماعی و جنبش سیاسی در جامعه فقه‌زده و تصوف‌زده و استبدادزده و سنت‌زده ایران می‌باشد به عبارت دیگر در رویکرد ما و شریعتی تا زمانیکه در جامعه بزرگ ایران جنبش اجتماعی و سیاسی مؤخر بر جنبش فراگیر فرهنگی نباشد، خود این جنبش‌های اجتماعی در درازمدت یک آفت برای جامعه ایران می‌باشد؛ و البته این مصیبتی است که بارها مردم ایران در طول 150 سال گذشته حرکت تحول‌خواهانه خود آن را تجربه کرده است. عنایت داشته باشیم که غیر از مشروطیت نمونه بارز دیگر این انحراف در سال 57 و در جریان جنبش ضد استبدادی مردم ایران تحقق پیدا کرد. آنچنانکه دیدیم در سال 56 - 57 در شرایطی جنبش اجتماعی ضد استبدادی مردم ایران اعتلا پیدا کرد که جنبش فرهنگی ارشاد شریعتی (به علت بستن حسینیه ارشاد در آبان‌ماه 51 و به علت عدم استمرار جنبش روشنگری ارشاد شریعتی در فرایند پسا بسته شدن حسینیه ارشاد و به علت دستگیری شریعتی و به علت سلطه همه جانبه گفتمان قدرت‌گرای چریکی مدرن در دو شاخه مذهبی و غیر مذهبی در دهه 40 و 50 بر جامعه ایران) به بن بست و رکود کشیده شده بود، ولی به علت بن‌بست اقتصادی و سیاسی و عدم اصلاح‌پذیری رژیم کودتائی و توتالیتر پهلوی، جنبش اجتماعی ضد استبدادی مردم ایران در خلاء جنبش فرهنگی اعتلا پیدا کرد.

در نتیجه همین امر باعث گردید تا آن «جنبش اجتماعی سترون» در فرایند سیاسی شدن آن و در خلاء نیروهای آلترناتیو پیشگام و پیشاهنگ و پیشرو بستری جهت موج‌سواری روحانیت دگماتیست فقاهتی حوزه‌های فقهی شیعه در چارچوب هیولای نظریه ولایت فقیه بشود. یادمان باشد که نیاز توده‌ها در عرصه جنبش‌های اعتراضی اجتماعی و سیاسی خود زمانی به کاریزماها و قهرمان‌ها شکل می‌گیرد که به علت خلاء جنبش فرهنگی و سترون بودن جنبش‌های اجتماعی و سیاسی توده‌ها نتوانند به صورت دینامیک توسط جنبش‌های خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر جمعی به وحدت و سازماندهی و جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین دست پیدا کنند. قرار گرفتن عکس خمینی در سطح کره ماه، در جریان جنبش اجتماعی – سیاسی جامعه ایران در نیمه دوم سال 57 مولود همین نیاز جامعه ایران (در عرصه جنبش ضد استبدادی سال 57 به علت خلاء جنبش فرهنگی) به قهرمان‌ها و کاریزماها بوده است.

فراموش نکنیم که این رویکرد مردم ایران به کاریزماها و قهرمان‌ها در جریان جنبش به اصطلاح اصلاح‌طلبانه سال‌های 76 به بعد و در جریان جنبش سبز سال 88 باز تکرار گردید. البته هر دو این جنبش‌ها به علت همین رویکرد قهرمان‌خواهی و کاریزماپرستی جامعه ایران (که خود سنتز خلاء جنبش فرهنگی می‌باشد) شکست خوردند و حزب پادگانی خامنه‌ای توسط دستگاه‌های سرکوب‌گر چند لایه‌ای خود توانست بر این جنبش‌ها پیروز بشود. توجه داشته باشیم که جنبش ملی کردن صنعت نفت ایران تحت رهبری دکتر محمد مصدق و جنبش دموکراسی‌خواهی جامعه ایران در دوران دولت دو ساله او - که نخستین دولت دموکراتیک تاریخ ایران بوده است - باز به لحاظ آسیب‌شناسی از همین آفت خلاء جنبش فرهنگی در رنج بود.

البته تفاوت جنبش ملی کردن صنعت نفت مردم ایران در زمان دکتر محمد مصدق با جنبش مشروطیت در این بوده است که آنچنانکه فوقا هم مطرح کردیم در مشروطیت جنبش اجتماعی بدون زیرساخت جنبش فرهنگی تحقق پیدا کرد، در صورتی که در دهه 20 و در سال‌های 56 و 57 این جنبش سیاسی جامعه ایران بود که بدون زیرساخت جنبش فرهنگی تکوین پیدا کرد و شکست خورد.

بدین ترتیب است که جنبش دانشجویی ایران در راستای گفتمان‌سازی تطبیقی (نه انطباقی) خود در شرایط تندپیچ امروز جامعه بزرگ ایران باید مبانی استراتژی حرکت خودش را بر پایه سنگ زیربنای جنبش فرهنگی در جامعه بزرگ ایران استوار کند و هر گونه جنبش اجتماعی و جنبش سیاسی در جامعه ایران بدون زیرساخت جنبش فرهنگی مردود اعلام نماید. سوالی که در عرصه گفتمان‌سازی تطبیقی جنبش دانشجویی در این شرایط قابل طرح است اینکه جنبش فرهنگی در جامعه ایران با کدامین مدل سه گانه انطباقی و تطبیقی و دگماتیست قابل تحقق می‌باشد؟

یادمان باشد که طرفداران جنبش فرهنگی با رویکرد دگماتیستی که در رأس آنها شیخ مرتضی مطهری قرار دارد جهت دستیابی به جنبش فرهنگی در جامعه ایران معتقد به تکیه بر اسلام فقاهتی حوزه‌های فقهی و حداکثر اجتهاد فقهی در همین اسلام فقاهتی توسط روحانیت حوزه‌های فقهی می‌باشند. تکیه بر فلسفه یونانی‌زده ارسطویی و افلاطونی و تکیه بر نظریه ولایت فقیه خمینی توسط شیخ مرتضی مطهری جهت ایجاد جنبش فرهنگی همه و همه در چارچوب همان رویکرد دگماتیست فقاهتی او قابل تحلیل می‌باشد. البته قبل از شیخ مرتضی مطهری بنیانگذار این رویکرد جنبش فرهنگی دگماتیست در جامعه ایران جلال آل احمد بود که در مبارزه با مدرنیته و مدرنیسم معتقد به تکیه بر سنت در جامعه بزرگ ایران جهت ایجاد جنبش فرهنگی بود که البته در جامعه امروز ایران این رویکرد دگماتیست توسط سید حسین نصر دنبال می‌شود.

اما در خصوص جنبش فرهنگی در جامعه ایران با رویکرد انطباقی باید بگوئیم که منظور ما از جنبش فرهنگی انطباقی در اینجا اشاره به تمامی رویکردهائی است که از 36 سال قبل از تکوین جنبش اجتماعی مشروطیت توسط میرزا یوسف خان مستشارالدوله و سپس میرزا فتحعلی خان آخوندزاده در جامعه ایران استارت زده شده و در ادامه آن توسط گروه 53 نفری تحت رهبری تقی ارانی و صادق هدایت و بعد کسروی و حزب توده و مهندس مهدی بازرگان و غیره دنبال شده است. قابل ذکر است که در تحلیل نهائی، در رویکرد جنبش فرهنگی انطباقی، اعتقاد به این امر است که توسط فرهنگ وارداتی مولود انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب اکتبر روسیه می‌توان در جامعه ایران به جنبش فرهنگی دست پیدا کرد.

اما برعکس دو رویکرد دگماتیست و انطباقی انجام جنبش فرهنگی در جامعه ایران در رویکرد تطبیقی (که بنیانگذاران آن معلمان کبیرمان محمد اقبال و شریعتی و در ادامه آن در طول 43 سال گذشته آرمان مستضعفین و نشر مستضعفین می‌باشند) بر این اصل استوار می‌باشد که تنها توسط بازسازی تطبیقی اسلام تاریخی موجود می‌توان در جامعه دینی ایران به جنبش فرهنگی دست پیدا کرد. شعار: «نجات اسلام قبل از نجات مسلمین» اقبال و شریعتی و همچنین شعار: «اسلام منهای روحانیت» یا «اسلام منهای فقاهت» اقبال و شریعتی در چارچوب دستیابی به جنبش تطبیقی فرهنگی قابل فهم و تفسیر و تبیین می‌باشد.

بنابراین بدین ترتیب است که در رویکرد جنبش تطبیقی فرهنگی در جامعه ایران انجام این مهم تنها توسط اسلام بازسازی شده تطبیقی قابل تحقق می‌باشد. به این ترتیب است که جنبش دانشجویی ایران در چارچوب گفتمان‌سازی تطبیق خود در این شرایط باید در راستای دستیابی به جنبش فرهنگی تطبیقی در جامعه دینی ایران (به عنوان سنگ زیربنای جنبش اجتماعی و جنبش مدنی و جنبش سیاسی) بر پروژه بازسازی تطبیقی اسلام تاریخی اقبال – شریعتی در راستای تحول اجتماعی در جامعه فقه‌زده و تقلیدگرا و تکلیف‌محور و تعبدگرای ایران تکیه نمایند.

پایان