سلسله درسهائی از قرآن - تفسیر سوره نجم – قسمت ششم
«بازسازی رابطه خدا و انسان، جهان» در چارچوب وحی نبوی پیامبر اسلام
18 - آینده جهان و وجود بسته نیست و جهان و وجود در دایره سیستم باز عمل میکند و خداوند در عرصه این سیستم باز دائماً در حال خلق جدید میباشد و خداوند با خلق جدید مستمر خود آینده جهان را (در چارچوب پروسه تکامل وجود) میآفریند؛ بنابراین در کادر این سیستم باز وجود است که انسان از گوهر اختیار و انتخاب و آگاهی و قدرت خلاقیت و آفرینندگی برخوردار شده است؛ و با آن آینده را میآفریند و در چارچوب پروسه تکامل به پیش میرود و بدین ترتیب است که کل هستی یک سیستم بزرگ باز میباشد که بدون نقشه از پیش تعیین شده به سوی آینده پیش میرود و این جوهر تبیین جهان و وجود در رویکرد قرآن و پیامبر اسلام است.
باری، اگر جهان و وجود را به صورت سیستم باز و آینده باز و خداوند دائماً در حال خلق جدید در عرصه پروسس تکامل وجود تبیین نمائیم و انسان مختار و انتخابگر و آفریننده را امانتدار و خلیفه الله خداوند در این عرصه بدانیم، بدون تردید رسالت پیامبر اسلام جهت بازتبیین و بازتعریف نو از خدا و جهان و انسان - آنچنانکه در 5 آیه اول سوره علق مطرح میکند - برپایه بازسازی رابطه خدا و انسان و جهان، توسط قرآن به انجام میرسد.
بدین ترتیب بوده است که پیامبر اسلام از قرن هفتم میلادی تا با امروز توسط قرآن در راستای بازسازی رابطه خداوند با انسان و جهان حرکت میکند. آنچنانکه در این رابطه میتوان داوری کرد که فونکسیون قرآن در دوران ختم نبوت تا زمانی مثبت است که پیوسته به موازات تعالی انسان و جامعه و جهان بتواند به بازسازی رابطه بین خداوند و جهان و انسان بپردازد. «الله» خدای قرآن و پیامبر اسلام به عنوان خدای آفریینده و مختار و خالق و ناظر و دائماً در حال خلق جدید که در این جهان قرار دارد و در انسان از رگهای گردنش به او نزدیکتر میباشد از چنین جایگاهی در رویکرد قرآن و پیامبر اسلام برخوردار میباشد.
بنابراین بدین ترتیب است که میتوان نتیجه گرفت که خدای قرآن خدای افلاطون نیست که در عالم مُثل و ماوراء الطبیعه یا آسمان هفتم خارج از دایره وجود جا خوش کرده باشد و هستی و وجود و انسان را به حال خود رها کرده باشد، خدای قرآن خدای ارسطو نیست که تنها به عنوان محرک اولی و علت العلل آغاز تکوین جهان مسئولیت داشته باشد و از بعد از آن بیگانه از وجود و جهان و انسان در عالم ماوراء الطبیعت جا خوش کرده باشد. خدای قرآن خدای نیوتن نیست که تنها مانند کوک کردن ساعت در لحظه آغازین آفرینش این جهان را کوک کرده باشد و بعداً به حال خود رها کرده باشد.
خدا قرآن خدای داروین نیست که آفرینش را تا لحظه ظهور انسان در پروسه تکامل پرورش داده باشد و با ظهور انسان با تعطیل کردن پروسه تکامل جهان و وجود «توسط انسان مختار و انتخابگر و آفریننده حرکت تکامل را معکوس کرده باشد»، خدای قرآن خدای امام محمد غزالی و مولوی نیست که مانند شیر نر خونخورهای در کمین عذاب و شکنجه انسانها باشد (در کف شیر نر خونخوارهایم / غیر تسلیم و رضا کو چارهای – مولوی)، خدای قرآن خدای دائماً در حال خلق جدید است «یسْأَلُهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ کلَّ یوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ» (سوره الرحمن – آیه 29) است.
خدای قرآن خدای دست بسته تورات تحریف شده نیست بلکه خدای مختار و با ارادهای است که خارج از دایره تقدیر از قبل مشخص شده حرکت میکند «وَالسَّمَاءَ بَنَینَاهَا بِأَیدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ» (سوره ذاریات - آیه 47).
خدای قرآن خدای مسئول و پاسخگو است «رُسُلًا مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ لِئَلَّا یکونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَکانَ اللَّهُ عَزِیزًا حَکیمًا» (سوره نساء - آیه 165).
خدای قرآن خدای حاضر در وجود است «...هُوَ مَعَکمْ أَینَ مَا کنْتُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ» (سوره حدید - آیه 4).
خدا قرآن خدای حاضر در انسان است «...وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ» (سوره ق - آیه 16).
خدا قرآن خدای محیط بر وجود است نه خدای محاط در وجود «سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکیمُ - لَهُ مُلْک السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ یحْیی وَیمِیتُ وَهُوَ عَلَی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ - هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِکلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ» (سوره حدید - آیات 1 تا 3).
خدای قرآن خدایی است که هستی را بدون هدف و رها شده نیافریده است «وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَینَهُمَا لَاعِبِینَ» (سوره دخان - آیه 38) و (سوره انبیاء - آیه 16).
خدای قرآن خدائی است که هستی را به صورت دفعی نیافریده است بلکه به صورت تدریجی در گهواره تکامل رشد داده است «قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کیفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ ینْشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ - بگو در زمین گردش کنید و ببینید که خدا چگونه آفرینش را آغاز کرده است و میآفریند آفرینش دیگری» (سوره عنکبوت - آیه 20).
خدای قرآن خدائی است که انسان را اشرف مخلوقات نیافریده است بلکه انسان را توسط قدرت انتخاب و اختیار به بهترین ساختمان آفریده است و همین پتانسیل اختیار و انتخاب انسان است که میتواند او را به پائینترین پستها بکشاند «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ - ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ - إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیرُ مَمْنُونٍ» (سوره تین - آیات 4 و 5 و 6).
خدای قرآن خدائی است که انسان را تنها توسط قدرت اختیار و انتخاب امانتدار و خلیفه خود کرده است «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَینَ أَنْ یحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُومًا جَهُولًا» (سوره احزاب - آیه 72).
«وَإِذْ قَالَ رَبُّک لِلْمَلَائِکةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فیها مَنْ یفْسِدُ فیها وَیسْفِک الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِک وَنُقَدِّسُ لَک قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ» (سوره بقره - آیه 30).
خدای قرآن خدائی است که انسان و هستی و جهان را به حال خود رها نکرده است «أَیحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَنْ یتْرَک سُدًی - أَلَمْ یک نُطْفَةً مِنْ مَنِی یمْنَی - ثُمَّ کانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّی - فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَینِ الذَّکرَ وَالْأُنْثَی - أَلَیسَ ذَلِک بِقَادِرٍ عَلَی أَنْ یحْیی الْمَوْتَی - آیا آدمی چنان میپندارد که ما او را بیحاصل رها میکنیم؟ آیا انسان نطفهای نبود که ترشح شد؟ و پس از آن خون بستهای شد و سپس او را تکامل دادیم و از آن زن و مرد آفریدیم، آیا خداوند قادر نیست تا دوباره مردگان را زنده کند» (سوره قیامت - آیات 36 تا 40).
خدای قرآن خدائی است که در تحول اجتماعی انسان از مسیر خود جوامع انسانی جوامع را متحول میسازد نه به صورت مستقیم و جدا از جوامع «...إِنَّ اللَّهَ لَا یغَیرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یغَیرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ... - خداوند اوضاع و احوال جوامعی را تغییر نمیدهد مگر آنگاه که خود ایشان آنچه را که در خود دارند تغییر داده باشند» (سوره رعد - آیه 11).
خدای قرآن خدائی است که با انسان رابطه دو طرفه دیالوگی دارد نه رابطه یکطرفه آمرانه و از موضع بالا «وَإِذَا سَأَلَک عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیسْتَجِیبُوا لِی وَلْیؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یرْشُدُونَ – و چون بندگان من در باره من از تو پرسیدند، به ایشان بگو که من نزدیکم و به خواندن کسی که مرا بخواند، پاسخ میدهم» (سوره بقره - آیه 186).
باری بدین ترتیب بود که قرآن و پیامبر اسلام از قرن هفتم به موازات اینکه از کانال وحی نبوی بشریت را در آستانه رستاخیز بزرگی قرار دادند، باعث شدن تا جریانهای منکر و مخالف اجتماعی و طبقاتی و سیاسی از هر طرف به مبارزه و مخالفت با رویکرد جدید او برخیزند. طبیعی بود که در آن شرایط خودویژه تاریخی بشر جهت مبارزه با راه انبیاء ابراهیمی و در رأس آنها پیامبر اسلامی، راهی جز این برای منکرین و مخالفین باقی نمیماند مگر اینکه از طریق دینهای موازی دین اسلام و دین قرآن و دین پیامبر اسلام را به چالش بکشند.
لذا بدین ترتیب بوده است که پیوسته در تاریخ نهضت انبیاء ابراهیمی و در رأس آنها پیامبر اسلام، مبارزه مخالفین و منکرین از کانال جنگ دین با دین جاری و ساری میشده است. دین کهنه دین نو را به چالش میکشیده است و از آنجائیکه نماد و شعار ادیان ابراهیمی در «خدای واحد» و «احد» یا همان «الله» مادیت پیدا میکرده است، در نتیجه منکرین و مخالفین جهت مبارزه با دین نو مجبور بودند تا توسط خدای ساختگی یا بت و بتپرستی خدای ادیان ابراهیمی را به چالش بکشند. لذا بدین ترتیب بود که مبارزه با بت و بتپرستی در رأس وظیفه و مسئولیت پیامبران ابراهیمی و در رأس آنها پیامبر اسلام قرار داشته است، به عبارت دیگر مبارزه با بت و بتپرستی در دیسکورس انبیاء ابراهیمی و پیامبر اسلام مبارزه با سنگ و مجسمه و غیره نبوده است بلکه برعکس مبارزه با تمامی نمادها و نمودارها و واقعیتهای انسانی و اجتماعی در عرصه ذهن و عین بوده است که مطابق آن به عنوان آلترناتیو نهضت رهائیبخش انبیاء ابراهیمی مطرح میکردند و نهضت رهائیبخش انبیاء الهی را در عرصه ذهن و عین به چالش میکشیدند.
ادامه دارد