سلسله درسهائی از قرآن - تفسیر سوره نجم – قسمت هشتم
«بازسازی رابطه خدا و انسان، جهان» در چارچوب وحی نبوی پیامبر اسلام
قابل ذکر است که تمام تلاش پیامبر اسلام و قرآن در فرایند 13 ساله مکی فقط بر محور گفتمانسازی بوده است؛ زیرا تلاش پیامبر اسلام در 13 ساله فرایند مکیاش بر این امر قرار داشته است تا توسط اصول مبانی خود به قرائتی نو از خدا و انسان و جهان و بازسازی رابطه خداوند با جهان و انسان و جامعه و تاریخ بپردازد. لذا به این دلیل بود که مبارزه با بتپرستی (به عنوان نظام اعتقادی و طبقاتی و اجتماعی مسلط و حاکم) در عرصه گفتمانسازی در نوک پیکان حرکت نظری پیامبر اسلام (در دوران مکی) قرار داشته است؛ و در فرایند 13 ساله مکی، پیامبر اسلام هیچگونه حرکتی در جهت آلترناتیوسازی نکرد؛ و همین امر بود که باعث گردید تا مخالفین و منکرین حرکت پیامبر اسلام بیشترین خطر از پروسه گفتمانسازی پیامبر اسلام در دوران 13 ساله مکی احساس کنند.
بر این مطلب بیافزائیم که شعار پیامبر اسلام و حواریون او در دوران گفتمانسازی 13 ساله مکی فقط صبر و مقاومت در برابر فشار و شکنجههای استخوانسوز طبقه حاکم اجتماعی و اقتصادی جامعه قبائلی مکه و عربستان بود. بطوریکه طبق گواه تاریخ در 13 سال دوران مکی (در برابر شکنجه و فشار طبقه حاکم بر جنبش نوپای پیشگام توحیدی پیامبر اسلام) حتی یک سیلی هم از طرف جنبش نوپای پیشگام توحیدی پیامبر اسلام به شکنجهگران و سردمداران حاکم زده نشد. شعار محوری مسلمانان در دوران 13 ساله گفتمانسازی مکی پیامبر اسلام سوره والعصر بود که به عنوان احوالپرسی در زمان برخورد با یکدیگر قرائت میکردند.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ وَالْعَصْرِ - إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ - إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ - سوگند به عصر و زمان در هر فرایند تاریخی و اجتماعی - که خسران انسانی عالمگیر و تاریخی میباشد و تنها جریانها و افرادی را در برنمیگیرد که از حق پیروی میکنند و در راستای تحقق حق بر عقیده خود ایمان میآورند و به صبر و مقاومت در برابر هزینههای انجام آن یکدیگر را سفارش میکنند.»
باری در این رابطه بود که در دوران 10 ساله آلترناتیوسازی مدنی، گفتمانسازی دوران 13 ساله مکی پیامبر اسلام به بار نشست و گفتمان توحیدی بر علیه شرک و بتپرستی مکی توانست در فرایند 10 ساله مدنی بدل به فرایند آلترناتیوسازی اجتماعی و طبقاتی و سیاسی بشود. طبیعی است که بدون گفتمانسازی دوران 13 ساله مکی، پیامبر اسلام هرگز و هرگز نمیتوانست در فرایند 10 ساله مدنی وارد فرایند آلترناتیوسازی موفق در عرصه جامعهسازی بشود، چراکه بدون تردید هر گونه حرکت جامعهسازانه و تحولآفرین اجتماعی و طبقاتی و سیاسی در گرو گفتمانسازی دینامیک و ترقیخواهانه و رادیکال میباشد؛ و شاید در این رابطه بتوان داوری کرد که قطعاً و جزما بدون گفتمانسازی دینامیک و ترقیخواهانه و رادیکال هر گونه حرکت و جنبش آلترناتیوسازی محکوم به شکست خواهد بود.
لذا در همین رابطه است که در سوره نجم که از جمله سورههای قرآن است که تمامی آیات آن مکی میباشد در سه فصل مختلف این سوره تلاش پیامبر اسلام و قرآن بر این امر قرار دارد تا محورهای گفتمان جنبش توحیدی پیامبر اسلام در فرایند 13 ساله مکی را مشخص نماید. در فصل اول این سوره (18 آیه اول این سوره) توسط تبیین وحی نبوی پیامبر اسلام جوهر اعتقادی بودن گفتمان مکی پیامبر اسلام را مشخص میکند؛ و در فصل دوم این سوره (13 آیه 19 تا 32) هدف این گفتمان (که مبارزه با گفتمان بتپرستی حاکم در عرصه ذهن و عین جامعه میباشد) تبیین مینماید؛ و در 29 آیه پایانی یا فصل سوم سوره نجم (آیات 33 تا 62) به بازسازی رابطه خدا با جهان و انسان میپردازد:
«أَفَرَأَیتَ الَّذِی تَوَلَّی - وَأَعْطَی قَلِیلًا وَأَکدَی - أَعِنْدَهُ عِلْمُ الْغَیبِ فَهُوَ یرَی - أَمْ لَمْ ینَبَّأْ بِمَا فِی صُحُفِ مُوسَی - وَإِبْرَاهِیمَ الَّذِی وَفَّی - أَلَّا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَی - وَأَنْ لَیسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَی - وَأَنَّ سَعْیهُ سَوْفَ یرَی - ثُمَّ یجْزَاهُ الْجَزَاءَ الْأَوْفَی - وَأَنَّ إِلَی رَبِّک الْمُنْتَهَی - وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَک وَأَبْکی - وَأَنَّهُ هُوَ أَمَاتَ وَأَحْیا - وَأَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَینِ الذَّکرَ وَالْأُنْثَی - مِنْ نُطْفَةٍ إِذَا تُمْنَی - وَأَنَّ عَلَیهِ النَّشْأَةَ الْأُخْرَی - وَأَنَّهُ هُوَ أَغْنَی وَأَقْنَی - وَأَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْرَی - وَأَنَّهُ أَهْلَک عَادًا الْأُولَی - وَثَمُودَ فَمَا أَبْقَی - وَقَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ کانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَأَطْغَی - وَالْمُؤْتَفِکةَ أَهْوَی - فَغَشَّاهَا مَا غَشَّی - فَبِأَی آلَاءِ رَبِّک تَتَمَارَی - هَذَا نَذِیرٌ مِنَ النُّذُرِ الْأُولَی - أَزِفَتِ الْآزِفَةُ - لَیسَ لَهَا مِنْ دُونِ اللَّهِ کاشِفَةٌ - أَفَمِنْ هَذَا الْحَدِیثِ تَعْجَبُونَ - وَتَضْحَکونَ وَلَا تَبْکونَ - وَأَنْتُمْ سَامِدُونَ - فَاسْجُدُوا لِلَّهِ وَاعْبُدُوا - به من خبر ده از آن کسی که از انفاق اعراض کرد و مال اندکی انفاق نموده و دیگر از انفاق دست برداشت - آیا او علم غیب دارد که توسط آن بداند که رفیقش گناهش را به گردن گرفته و در قیامت به جای او عذاب میکشد؟ آیا کسانی که دست از انفاق کشیدهاند این اموری که در صحف ابراهیم و موسی آمده است ندیدهاند؟ و آن اینکه هیچ انسانی گناه انسان دیگر را تحمل نمیکند و نفس هیچکس به گناهی که دیگری کرده است آلوده نمیشود و قهرا هیچکس هم به گناهی که دیگری کرده عقوبت و مواخذه نمیشود - همچنین اینکه هر انسانی به جز کار و تلاشش نباید سرمایهای داشته باشد، همچنین اینکه هر کسی نتیجه سعی خود را خواهد دید و اینکه جزای عمل هر کس به کاملترین وجهش پرداخت میگردد و اینکه تمام وجود و هستی در حرکتشان به خداوند منتهی میگردند و اینکه در نهایت ایجاد کننده خنده و گریه خداوند میباشد و اینکه خداوند است که میمیراند و زنده میکند و اینکه خداوند است که جفت نر و ماده را آفریده است و اینکه خداوند است که از نطفه درون رحم خلق مینماید و اینکه خداوند است که نشاه آخرت را پدید میآورد و اینکه خداوند است که بندگان خود را بینیاز میکند و اینکه خداوند رب کوکب شعری است و اینکه این خداوند است که عاد و ثمود و قوم نوح و قوم لوط را هلاک کرد پس در کدام یک از نعمتهای پروردگارت میتوانی تردید کنی آگاه باشید که پیامبر اسلام پیامبر بیم رسانی از سنخ پیامبران گذشته الهی میباشد آگاه باشید که قیامت قطعی است آگاه باشید که غیر خداوند کسی نمیتواند شدائد و هراس قیامت را از بین ببرد، آیا از ذکر این مطالب تعجب میکنید و آن را به مسخره میگیرید و همچنان در عالم بیخبری خود را سرگرم میسازید پس اگر باور میکنید برای خداوند سجده کنید و تنها او را بپرستید.»
شرح چند لغت از آیات فوق:
1 - «تَوَلَّی» (با یاء که مصدر فعل تولی با الف است) به معنای اعراض و پشت کردن میباشد.
2 - «اعطاء» به معنای انفاق است.
3 - «اکداء» مصدر فعل اکدی به معنای قطع انفاق بر جامعه است.
4 - «توفیه» که مصدر فعل «وفی» است به معنای پرداختن تمام کمال حق به ذیحق است.
5 - «وِزْرَ» به معنای بار و ثقل است.
6 - «وَازِرَةٌ» به معنای باربر و گنهکاری است که سنگینی گناه را تحمل میکند.
7 - «سَعَی» به معنای تلاش و کار و راه رفتن تند و سریع میباشد.
8 - «روئت» به معنای مشاهده است.
9 - «وفاء» به معنای تمام است و «وافی» نیل به تمام خواستهها است.
10 - «مُنْتَهَی» مصدر میمی است که به معنای انتها میباشد.
11 - «نُطْفَةٍ» سلول تخم پیوند یافته از نر و ماده میباشد.
12 - «نَّشْأَةَ الْأُخْرَی» به معنای خلقت آخری میباشد.
13 - «انتفاک» یعنی زیر و رو کرد.
14 - «اهواء» که مصدر فعل «أَهْوَی» است به معنای اسقاط است.
15 - «الاء» که جمع «الی» است به معنای نعمت میباشد.
16 - «تَمَارَی» به معنای تشکک و خود را به طور مصنوعی مردد جلوه دادن است.
17 - «نذیر» وصف است که به معنای انذار کننده میباشد.
18 - «آزِفَةُ» یکی از اسماء قیامت است.
19 - «سمود» که مصدر «سامدون» است به معنای لهو است.
باری، آنچنانکه که فوقا هم مطرح کردیم پیامبر اسلام و قرآن در فصل سوم سوره نجم (29 آیه پائینی سوره نجم) به بازسازی رابطه خداوند با جهان و انسان و جامعه میپردازد. برای این منظور در 29 آیه پایانی سوره نجم، در راستای بازسازی رابطه خدا و انسان و جهان به قرائت و بازخوانی نو از خدا و انسان و جهان میپردازد، به عبارت دیگر قرآن و پیامبر اسلام توسط مبارزه با بتپرستی یک حرکت دو مؤلفهای از قرن هفتم میلادی در جهان بشری به انجام رساندند، چراکه از یکطرف توسط مبارزه با بتپرستی و مبارزه سلبی با گفتمان اعتقادی شرک حاکم بر جوامع بشری (از قرن هفتم میلادی الی الان) جهت حاکمیت و همگانی کردن گفتمان توحید خود بسترسازی ذهنی و عینی کردند و از طرف دیگر توسط مبارزه با بتپرستی و نفی خدایان دستساز بشری در عرصه ذهن و عین، شرایط برای بازخوانی و قرائت نو از خدای واحد و صمد و «لَمْ یلِدْ وَلَمْ یولَدْ» (سوره الإخلاص - آیه 3) فراهم نمودند.
لذا بدین ترتیب بود که با قرائت نو از خداوند توسط قرآن و پیامبر اسلام بسترها جهت بازسازی رابطه خداوند و انسان و جهان فراهم گردید، چراکه در قرائت نو قرآن از خداوند، تبیین قرائت نو از انسان و جهان بر محور همین خدای بازخوانی شده (در مبارزه با بتپرستی) صورت میگیرد. لذا بدین ترتیب است که خدای بازخوانی شده پیامبر اسلام و قرآن خدائی است که دیگر بیگانه با جهان و انسان نمیباشد که در عالم ماوراء الطبیعه و یا در آسمان هفتم و یا در عالم مُثل و غیره بیخبر از وجود و انسان و جامعه محصور در علم کبریائی خود باشد.
خدای بازخوانی شده قرآن و پیامبر اسلام خدائی است که نه تنها در این جهان و وجود حاضر میباشد مهمتر اینکه اصلاً جهان و وجود و انسان در خداوند قرار دارد و در عرصه تکامل معراجی نه تنها دیگر نیازمند آن نیست تا ما توسط تئوری «فناء فی الله» اهل تصوف خود را در بینهایت و خداوند فناء و نابود کنیم بلکه میتوانیم بینهایت و خداوند را در خودمان حاضر بکنیم.
خدای بازخوانی شده قرآن و پیامبر اسلام نه تنها محصور رابطه یکطرفه با جهان و انسان نمیباشد، بلکه برعکس پیوند دیالکتیکی با جهان و انسان دارد و توسط کمال جهان و انسان خود نیز کمال پیدا میکند و در عرصه تغییر جوامع بشری با انسان همکاری میکند؛ و تغییر اجتماعی بشر را مقدمه تغییر اجتماعی خود میداند.
با خدای بازخوانی شده قرآن و پیامبر اسلام شرایط برای تکوین دعا به عنوان تنها رابطه بین خدا و انسان در عرصه نو شدن وجود و تکوین رابطه دو طرفه بین انسان و خدا فراهم میگردد.
خدای بازخوانی شده قرآن و پیامبر اسلام شرایط برای بازسازی متافیزیک توحیدی از دل متافیزیک یونانیزده قرن هفتم میلادی فراهم کرد.
خدای بازخوانی شده قرآن و پیامبر اسلام باعث گردید تا جهان تبیین شده توسط این خدای بازخوانی شده تماماً حیات باشد و ماده در این جهان هم صورت تضعیف شده حیات باشد و رویکرد داروینیستی که حیات را در جهان مولود تکامل ماده میداند به کمای تئوریک ببرد.
در جهان بازسازی شده قرآن و پیامبر اسلام هستی همه جهان و وجود جز حیات ذومراتب و مشککه چیز دیگری نیست.
خدای بازخوانی شده قرآن و پیامبر اسلام باعث گردید تا بازسازی و قرائت نو از انسان امکانپذیر گردد و توسط آن انسان با نیایش در برابر بینهایت بزرگ توانست از صورت تماشاگر در این جهان بدل به انسان بازیگر بشود و توسط همین نیایش بازیگرانه انسان در این جهان انسان توانست با هستی یکی بشود.
خدای بازخوانی شده قرآن وپ یامبر اسلام باعث گردید تا برعکس خدا بیاختیار و بیگانه با جهان فلاسفه یونان خدائی برای بشریت تبیین گردد که با جهان دائماً در حال داد و ستد باشد و دائماً در همین جهان در حال خلق نو باشد.
خدای بازخوانی شده قرآن و پیامبر اسلام بینهایتی نیست که نیازمند به فناء بانهایت در وجود خود باشد بلکه برعکس بینهایتی است که در عرصه کمال بانهایت کمال وجودی پیدا میکند.
خدای بازخوانی شده پیامبر اسلام و قرآن خدائی است که توسط عقل و نفس (خود) و قدرت اراده و اختیار انسان را جانشین خود در زمین کرده است و توسط این مؤلفهها به انسان کرامت بخشیده است و برای تعالی این مؤلفهها، پروژه ختم نبوت پیامبر اسلام را برای همیشه اعلام کرده است.
خدای بازخوانی شده قرآن و پیامبر اسلام خدائی است که حتی بهشت و جهنم آخرت را که (نه دو مکان بلکه) دو حالت وجودی برای انسان میباشد، در خدمت تکامل و رشد تعالی انسان قرار داده است.
خدای بازخوانی شده قرآن و پیامبر اسلام تا رگهای گردن انسان به انسان نزدیک است و نفس و خود انسان همان اراده الهی او میباشد که به صورت اختیار در انسان مادیت پیدا میکند.
خدای بازخوانی شده پیامبر اسلام و قرآن همان خدائی است که آنچنان به انسان نزدیک شده است که تمامی واسطههای خود خوانده روحانیت بین انسان و خدا حذف میگردد و انسان به صورت فردی میتواند فارغ از روحانیت خود خوانده با خداوند در هر زمانی که طلب کند رابطه مستقیم و دو طرفه پیدا کند. آنچنانکه در قرآن به پیامبرش میگوید «به بندگان من بگو مرا بخوانید تا من هم به شما پاسخ بدهم.»
خدای بازخوانی شده قرآن و پیامبر اسلام همان خدائی است که نه تنها با ظهور عقل در انسان احساس آلترناتیوی عقل در برابر خود نمیکند بلکه بالعکس ظهور عقل در انسان به عنوان فرایندی از پروسس وحی در عرصه تکامل وجود میداند که توسط آن شرایط برای خلیفهگری انسان به جای خداوند فراهم میشود و در این رابطه رسالت تمامی انبیاء الهی را در راستای شورانیدن همین عقول مردم میداند.
پایان