سلسله درس‌هائی از قرآن - سوره قلم – قسمت چهارم

تبیین «دین پیامبرانه» در مسیر «جنبش رهائی‌بخش بشریت» پیامبر اسلام

 

البته آنچه که پیامبر اسلام در ظل شعار «لا اله الا الله» دنبال می‌کرد این بود که:

اولاً در رویکرد پیامبر اسلام «الله» یعنی معنا هستی و جهان بی «الله» جهان بی‌معنی و غیر از «الله» هیچ چیز نمی‌تواند به جهان و وجود معنی ببخشد و بحران معنا در جهان تنها با ایمان به «الله» به عنوان «نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» قابل حل می‌باشد.

ثانیاً «الله» به عنوان تنها حقیقت ثابت در وجود است.

ثالثاً انسان تنها در ظرف معنا است که می‌تواند رشد کند و بدون ظرف معنا امکان رشد برای انسان وجود ندارد و از آنجائیکه کشف این معنا برای انسان تنها با زندگی کردن در اعماق درون خویش ممکن می‌شود همین امر باعث می‌گردد تا انسان‌های کاشف این معنا از جمله خود پیامبر اسلام نسبت به افراد متوسط جامعه نرمال نباشند و به دلیل همین نرمال نبودن پیامبر اسلام بود که آنچنانکه در آیه 2 سوره قلم «مَا أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّک بِمَجْنُونٍ - که تو به خاطر نعمت پروردگارت دیوانه نیستی» مطرح شده است، قرآن به صورت غیر مستقیم (آنچنانکه مخالفین پیامبر تبلیغ می‌کردند و او را دیوانه می‌خواندند) این تبلیغ آنها را رد می‌کند و باز در این رابطه است که مولوی در وصف حالات روحی خودش در ظرف کشف این معنا در درونش با همان جمله دیوانه شدم (حالت غیر نرمال خودش) سخن می‌گوید:

دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت / آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو

گفتم ای عشق من از چیز دگر می‌ترسم / گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو

من بگوش تو سخن‌های نهان خواهم گفت / سر بجنبان که بلی جز که بسر هیچ مگو

قمری جان صفتی در ره دل پیدا شد / در ره دل چه لطیف است سفر هیچ مگو

گفتم این روی فرشته ست عجب یا بشر است / گفت این غیر فرشته است و بشر هیچ مگو

گفتم این چیست بگو زیر و زبر خواهم شد / گفت می باش چنین زیر و زبر هیچ مگو

ای نشسته تو در این خانه پر نقش و خیال / خیز ازین خانه برو رخت ببر هیچ مگو

گفتم ای دل پدری کن نه که این وصف خداست / گفت این هست ولی جان پدر هیچ مگو

کلیات شمس تبریزی - غزل 2219 – ص 832 – سطر 9 به بعد

سومین پیام سوره قلم «اخلاق در انسان به عنوان فونکسیون اعتقاد به خداوند است» و لذا در همین رابطه است که در آیات 1 تا 3 سوره قلم «ن وَالْقَلَمِ وَمَا یسْطُرُونَ - مَا أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّک بِمَجْنُونٍ - وَإِنَّ لَک لَأَجْرًا غَیرَ مَمْنُونٍ» پس از اینکه با طرح قسم‌های «مرکب و قلم و نوشته» اهمیت تفکر و عقل هدایت‌گر انسان را تبیین کرد و پس از اینکه خطاب به پیامبر اسلام فرمود «تو دیوانه نیستی» با طرح آیه «وَإِنَّک لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیمٍ - ای پیامبر تو اخلاقی بس بزرگ داری» سومین پیام این سوره که همان اخلاق به عنوان فونکسیون اعتقاد به خداوند می‌باشد مطرح می‌نماید و در این آیه خداوند به پیامبر اسلام می‌فرماید: «تو بر اخلاق بسیار عظیمی استقرار پیدا کرده‌ای» بنابراین در این رابطه است که پیامبر اسلام در تبیین رسالت خودش می‌فرماید:

«إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ - من مبعوث شدم که اخلاقی را تکمیل کنم که در آن روح مکرمت و بزرگواری انسان وجود دارد» (المحجه البیضاء – ج 5 – ص 89).

باری آنچنانکه قبلاً هم مطرح کردیم خود قرآن نمایش شخصیت پیامبر اسلام می‌باشد و تمدن بزرگ اسلامی آنچنانکه محمد اقبال می‌گوید نماد شخصیت بزرگ شده خود پیامبر اسلام است. مع الوصف آنچه که می‌توان نتیجه گرفت اینکه پیامبر اسلام در مادیت بخشیدن پیام قرآن و اسلام از آغاز تلاش می‌کرد تا ابتدا تمامی پیامی‌های قرآن و اسلام را در خودش و زندگی خصوصی و اجتماعی‌اش جاری و ساری نماید و در همین رابطه بود که در عرصه جامعه‌سازی تلاش می‌کرد تا بر مثال شخصیت خودش جامعه را بسازد و باز در همین رابطه بود که حتی زمانیکه از او در باب وقوع قیامت می‌پرسیدند می‌فرمود: «نک قیامت منم» و البته دلیل این امر همان است که «خود قرآن میوه شجره وجودی خود پیامبر اسلام است که در عرصه معراج وجودی آن حضرت حاصل شده است» آنچنانکه مدینه النبی میوه شجره حرکت جامعه‌سازانه پیامبر اسلام بوده است که در عرصه اسرای پراتیک اجتماعی آن حضرت حاصل شده است و «الله» به عنوان معنای هستی آنچنانکه قرآن می‌گوید: «رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیا ینَادِی لِلْإِیمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکمْ فَآمَنَّا» (سوره آل عمران – آیه 193) کشف خداوند در وجود است که توسط پراکسیس باطنی خود پیامبر اسلام در 15 سال فاز حرائی برای بشریت حاصل شده است و آنچنانکه محمد اقبال می‌گوید و در آیات آغازین سوره علق هم آمده است «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّک الَّذِی خَلَقَ - خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ - اقْرَأْ وَرَبُّک الْأَکرَمُ - الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ - عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ یعْلَمْ» بزرگ‌ترین ره‌آورد پیامبر اسلام برای بشریت بازخوانی و قرائت نو از هستی و انسان در ظرف وجودی «الله رَّبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» بوده است.

سوختی لات و منات کهنه را / تازه کردی کائنات کهنه را

در جهان ذکر و فکر انس و جان / تو صلوت صبح تو بانک اذان

لذت سوز و سرور از لا اله / در شب اندیشه نور از لا اله

نی خداها ساختیم از گاو و خر / نی حضور کاهنان افکنده سر

نی سجودی پیش معبودان پیر / نی طواف کوشک سلطان و میر

این همه از لطف بی‌پایان تست / فکر ما پروردهٔ احسان تست

کلیات اشعار محمد اقبال – فصل پس چه باید کرد – ص 413 – سطر 1 به بعد

باری از آنجائیکه اخلاق پیامبر اسلام یک اخلاق وجودی و اگزیستانسی بوده است می‌توانیم در میان سه مؤلفه اخلاق وظیفه‌گرا و فضلیت‌گرا و نتیجه‌گرا اخلاق فردی او را اخلاق فضیلت‌گرا و اخلاق اجتماعی او را اخلاق وظیفه‌گرا تعریف نمائیم چراکه اخلاق فضیلت‌گرا یک اخلاق اگزیستانسی و وجودی است در صورتی که اخلاق وظیفه‌گرا یک اخلاق معرفتی می‌باشد و «ایمان که پایه اخلاق می‌باشد در دیسکورس قرآن و پیامبر اسلام امری وجودی و اگزیستانسی می‌باشد» که مؤمن توسط سه پراکسیس «باطنی یا عبادت، اجتماعی یا مبارزه جامعه‌سازانه و طبیعی یا کار» می‌تواند به آن دست پیدا کند.

به هر حال به همین دلیل است که در دیسکورس قرآن «ایمان غیر از اسلام می‌باشد»، «قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَکنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا یدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکمْ» (سوره حجرات – آیه 14) و لذا در این رابطه است که قرآن و یا پیامبر اسلام روی «ایمان» به صورت محوری تکیه می‌کند و دلیل این امر همان است که در رویکرد قرآن و پیامبر اسلام غرض آن نیست که «انسان تنها چیزی بداند، بلکه مهمتر از آن هدف آن است که انسان چیزی بشود» و البته در رویکرد قرآن و یا پیامبر اسلام «انسان تنها در عرصه ایمان است که می‌تواند چیزی بشود» البته آنچه در خصوص رابطه «اخلاق» پیامبر اسلام با وحی نبوی و قرآن قابل توجه می‌باشد اینکه «قرآن این فونکسیون اخلاقی ایمان به الله محدود به پیامبر اسلام نمی‌کند» بلکه برعکس رویکرد قرآن در این رابطه بر این امر قرار دارد که «اگرچه به لحاظ اخلاقی شخصیت اخلاقی پیامبر اسلام محصول خود وحی نبوی وجودی و اگزیستانسی توسط دو فرایند عمودی معراجی انفسی و افقی اسرائی آفاقی می‌باشد» ولی از آنجائیکه شخصیت پیامبر برای «بشریت دوران خاتمیت اسوه و الگوی همیشگی است» لذا قرآن در تبیین رابطه بین وحی نبوی و پیامبر اسلام «اگر چه به صورت ماضی تبیین می‌نماید در آخر به صورت مضارع تمام می‌کند که دلالت بر استمرار وجود همین امر در فرایند پسا وفات پیامبر اسلام دارد» که برای نمونه در این رابطه می‌توانیم به «سوره قدر» اشاره کنیم که یکی از مهمترین سور قرآن در خصوص رابطه بین وحی نبوی و شخصیت پیامبر اسلام می‌باشد.

 

«إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ - وَمَا أَدْرَاک مَا لَیلَةُ الْقَدْرِ - لَیلَةُ الْقَدْرِ خَیرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ - تَنَزَّلُ الْمَلَائِکةُ وَالرُّوحُ فی‌ها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کلِّ أَمْرٍ- سَلَامٌ هِی حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ» در این سوره هر چند در آغاز با بیان «إِنَّا أَنْزَلْنَا» موضوع رابطه وحی نبوی با پیامبر اسلام به صورت «ماضی» مطرح می‌نماید، اما در آخر با بیان «تَنَزَّلُ الْمَلَائِکةُ وَالرُّوحُ» استمرار ارزش‌های اخلاقی از طریق جایگاه اسوه بودن پیامبر اسلام برای بشریت امری همیشگی می‌داند. باری به این ترتیب است که می‌توانیم نتیجه بگیریم که:

اولاً «اخلاق» در پیامبر اسلام یکی از «فونکسیون‌های جهان یا وجود در الله است» و همچنین یکی از «فونکسیون‌های الله در انسان» است.

ثانیاً در عرصه اخلاق پیامبر اسلام آنچنانکه در آیه 4 سوره قلم آمده است «وَ إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیمٍ - همانا تو دارای خلقی عظیم می‌باشی» پیامبر اسلام دارای «اخلاق اسوه و نمونه برای بشریت می‌باشد.»

ثالثاً اخلاق پیامبر اسلام اخلاق دو مؤلفه‌ای «فردی» و «اجتماعی» می‌باشد که در دو ظرف فردی و اجتماعی وجودی او پیامبر اسلام دارای اخلاق عظیم می‌باشد.

رابعاً اخلاق پیامبر اسلام در عرصه فردی بخاطر جوهر وجودی و اگزیستانسی معراج عمودی او آن اخلاق فضیلت‌گرا می‌باشد در صورتی که اخلاق او در ظرف اجتماعی اسرائی افقی او اخلاق وظیفه‌گرا می‌گردد.

خامسا جوهر مشترک اخلاق دو مؤلفه‌ای معراجی عمودی و اسرائی افقی یا فردی و اجتماعی و یا انفسی و آفاقی فضیلت‌گرا و وظیفه گرای پیامبر اسلام ایمان به «الله نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» می‌باشد.

سادساً اخلاق فردی و اجتماعی و یا معراجی و اسرائی و یا عمودی و افقی و یا انفسی و آفاقی پیامبر اسلام سنتز خود قرآن و وحی نبوی می‌باشد، بنابراین قرآن آیینه شخصیت معراجی و اسرائی یا عمودی و افقی و یا انفسی و آفاقی پیامبر اسلام می‌باشد.

سابعاً اخلاق پیامبر اسلام که محصول خود وحی نبوی در بستر 23 سال (در دو فرایند 13 ساله مکی و 10 ساله مدنی) پراتیک باطنی (عبادت) و پراتیک اجتماعی (مبارزه جامعه‌سازانه) و پراتیک طبیعی (کار) فردی و اجتماعی و یا عمودی و افقی و یا معراجی و اسرائی و یا انفسی و آفاقی می‌باشد که در فرایند پسا وفات پیامبر اسلام می‌تواند به عنوان الگو و نمونه برای بشریت باشد.

چهارمین پیام سوره قلم «اعتقاد بر اصول و عدم نرمش در استراتژی» در رویکرد فردی و اجتماعی جامعه‌سازانه پیامبر اسلام می‌باشد. «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیدْهِنُونَ - آن‌ها همین را می‌خواهند که تو سازش کنی و آنها هم با تو بسازنند» (آیه 9 سوره قلم) در این آیه به صراحت می‌فرماید ای پیامبر دشمنان حقیقت به تو خواهند گفت که: «تو در بعضی از اصولت عقب‌نشینی کن ما هم در بعضی از اصول‌مان عقب‌نشینی خواهیم کرد» لذا در این رابطه است که قرآن موضع‌گیری می‌کند و خطاب به پیامبر اسلام می‌فرماید: «فَلا تُطِعِ الْمُکذِّبِینَ وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیدْهِنُونَ - پس ای پیامبر پیشنهاد این تکذیب‌گران را اطاعت مکن آنان این را می‌خواهند که تو از اصول‌ات در برابر آنها عقب‌نشینی کنی.»

ادامه دارد

  • آگاهی
  • آزادی
  • برابری