پاسخ به سؤالهای رسیده - سؤال هفدهم
«پروژه اصلاح دینی» در جامعه ایران از کدامین مسیر باید صورت بپذیرد؟ - قسمت ششم
بنابراین در این رابطه است که شعار «بازگشت اقبال و شریعتی اصلاً و ابداً مانند شعار سلفیه رویکرد دگماتیست – سلفیگری برگشت زمانی به گذشته تاریخی نیست، بلکه برعکس بازگشت پیامی به قرآن میباشد.»
نقش قرآن تا در این عالم نشست / نقشهای پاپ و کاهن را شکست
فاش گویم آنچه در دل مضمر است / این کتابی نیست چیزی دیگر است
چون به جان در رفت جان دیگر شود / جان چو دیگر شد جهان دیگر شود
مثل حق پنهان و هم پیداست این / زنده و پاینده و گویاست این
اندر و تقدیرهای غرب و شرق / سرعت اندیشه پیدا کن چو برق
با مسلمان گفت جان بر کف بنه / هر چه از حاجت فزون داری بده
آفریدی شرع و آئینی دگر / اندکی با نور قرآنش نگر
از بم و زیر حیات آگه شوی / هم زتقدیر حیات آگه شوی
چیست قرآن؟ خواجه را پیغام مرگ / دستگیر بندهٔ بیساز و برگ
هیچ خیر از مردک زرکش مجو / لن تنالوا آلبر حتی تنفقوا
از ربا آخر چه میزاید؟ فتن / کس نداند لذت قرض حسن
از ربا جان تیره دل چون خشت و سنگ / آدمی درنده بیدندان و چنگ
رزق خود را از زمین بردن رواست / این متاع بنده و ملک خداست
بنده مؤمن امین حق مالک است / غیر حق هر شیء که بینی هالک است
رایت حق از ملوک آمد نگون / قریهها از دخلشان خوار زبون
آب و نان ماست از یک مائده / دودهٔ آدم کنفس واحده
محفل ما بیمی و بیساقی است / ساز قرآن را نواها باقی است
زخمهٔ ما بیاثر افتد اگر / آسمان دارد هزاران زخمه ور
ذکر حق از امتان آمد غنی / از زمان و از مکان آمد غنی
ذکر حق از ذکر هر ذاکر جداست / احتیاج روم و شام او را کجاست
حق اگر از پیش ما برداردش / پیش قومی دیگری بگذاردش
از مسلمان دیدهام تقلید و ظن / هر زمان جانم بلرزد در بدن
ترسم از روزی که محرومش کنند / آتش خود بر دل دیگر زنند
کلیات اشعار اقبال لاهوری - فصل جاوید نامه – ص 317 – سطر 1 به بعد
د – هم اقبال و هم شریعتی در پروژه اصلاح دینی به صورت بازسازی - تطبیقی اسلام معتقد بودند که «رمز این پروژه اعتقاد به اجتهاد در اصول و فروع اسلام است نه محدود کردن اجتهاد به دایره فقهی اسلام روایتی حوزههای فقاهتی.»
«اکنون وقت مناسب آن است که اصول اساسی اسلام مورد تجدید نظر واقع شود» (بازسازی فکر دینی در اسلام – فصل اول – معرفت و تجربه دینی - ص 12 – سطر اول).
«بنابراین وظیفهای که مسلمانان این زمان در پیش دارند، بسیار سنگین است. باید بیآنکه کاملاً رشته ارتباط خود را با گذشته قطع کند، از نو در کل دستگاه مسلمانی بیندیشند» (فصل چهارم – آزادی و جاودانی من بشری – ص 113 - سطر 1 به بعد).
ه – هم اقبال و هم شریعتی در چارچوب پروژه تطبیقی – بازسازی اسلام خود معتقد بودند که «بدون آسیبشناسی نظری اسلام تاریخی در هزار سال گذشته امکان انجام پروژه تطبیقی – بازسازی اسلام در این شرایط وجود ندارد». لذا در این رابطه با آسیبشناسی هزار ساله اسلام تاریخی است که هم اقبال و هم شریعتی معتقدند که آفتهای زیرساختی نظری هزار ساله اسلام تاریخی عبارتند از «فقهزدگی و فلسفه یونانیزدگی و تصوفزدگی». لذا در پروژه رویکرد تطبیقی – بازسازی اقبال – شریعتی بدون فقهزدائی و بدون یونانیزدائی و بدون تصوفزدائی اسلام تاریخی امکان انحطاطزدائی اسلام تاریخی وجود ندارد. به همین دلیل هم اقبال و هم شریعتی در پروژه اصلاح دینی خود در چارچوب تقدم اصلاح کلامی اسلام تاریخی به جای به چالش کشیدن متن قرآن، فهم مسلمانان از قرآن را به چالش کشیدهاند؛ به عبارت دیگر در رویکرد اقبال و شریعتی علت فونکسیون قرآن در انحطاط مسلمین بدفهمی مسلمانان از قرآن بوده است نه فونکسیون متن قرآن.
زانکه از قرآن بسی گمره شدند / زین رسن قومی درون چه شدند
مر رسن را نیست جرمیای عنود / چون تو را سودای سر بالا نبود
مولوی - مثنوی – دفتر سوم – ص 204 - سطر 37
در این رابطه بود که هم اقبال و هم شریعتی به موازات بازسازی کل اسلام تاریخی توسط «اجتهاد در اصول و فروع در چارچوب فرمول پیوند تطبیقی بین ابدیت و تغییر» (که البته در این فرمول ابدیت در رویکرد اقبال و شریعتی قرآن میباشد و تغییر عبارت است از ضرورت و دستاوردهای دوران و عصر) معتقد به بازسازی فهم مسلمانان از قرآن هم بودند؛ به عبارت دیگر مبانی «بازسازی تطبیقی اسلام» تاریخی در رویکرد اقبال و شریعتی صورت دو مؤلفهای داشته است که عبارتند از:
1 - بازسازی واقعیت اسلام تاریخی.
2 - بازسازی معرفت دینی؛ و در چارچوب بازسازی فهم مسلمانان از قرآن است که هم اقبال و هم شریعتی برای بازسازی اپیستمولوژی مسلمانان معتقد به ارسطوزادائی اندیشه مسلمانان در این عرصه میباشند. اشعریگری و اعتزالیگری و ارسطوزدگی و افلاطونزدگی و فقهزدگی و تصوفزدگی در بیش از هزار سال گذشته عمر اسلام تاریخی در رویکرد اقبال و شریعتی به عنوان عوامل اصلی انحراف فهم مسلمانان از قرآن بوده است.
«در این سخنرانیها که بنابر در خواست انجمن اسلامی مدرس تهیه و در شهرهای مدرس و حیدرآباد و علیگره القا شده، کوشش من آن بوده است که گرچه به صورت جزئی هم باشد، به این نیازمندی جواب بدهم. لذا سعی کردهام که با توجه به سنت فلسفی اسلام و در نظر گرفتن ترقیات اخیر رشتههای جدید علم و معرفت بشر، فلسفه دینی اسلام را بازسازی و نو سازی کنم،...وظیفه ما آن است که با دقت و احتیاط تمام مراقب پیشرفت اندیشه بشری باشیم و پیوسته وضع مستقل نقادانهای نسبت به آن داشته باشیم» (بازسازی فکر دینی در اسلام - دیباچه – ص 2 - سطر 4).
و - هم اقبال و هم شریعتی در پروژه اصلاح دینی به صورت بازسازی تطبیقی، معتقد به «تصفیه و پالایش روشمند اسلام فقاهتی فقهزده حوزههای فقهی شیعه و سنی و اسلام یونانیزده فلسفی و اسلام اشعریزده کلامی و اسلام تصوفزده عرفانی در چارچوب مبارزه با اسلام روایتی توسط اسلام قرآنی میباشند.»
«ادعای نسل جدید مسلمانان پیرو آزادیگری به اینکه میخواهند اصول حقوقی اساسی اسلام را در پرتو تجربه خود و اوضاع جدید زندگی از نو تفسیر کنند، به عقیده من ادعای کاملاً بر حقی است. تعلیم قرآن به اینکه زندگی فرایند آفرینش تدریجی است، بالضروره مستلزم آن است که هر نسل، به راهنمایی و نه در زیر قید و بند کارهای گذشتگان، مجاز باشد که مسائل و دشواریهای مخصوص به خود را حل کند» (بازسازی فکر دینی در اسلام – فصل ششم – اصل حرکت در ساختمان اسلام – ص 192 – سطر 14 به بعد)... «سخن مرا باور کنید که اروپای امروز بزرگترین مانع در راه پیشرفت اخلاق بشریت است. از طرف دیگر مسلمانان امروز مالک اندیشهها و کمال مطلوبهای نهایی مطلق مبتنی بر وحیای میباشند که چون از درونیترین ژرفنای زندگی بیان میشود، به ظاهری بودن صوری آن رنگ باطنی میدهد. برای فرد مسلمان شالوده روحانی زندگی امری اعتقادی است و برای دفاع از این اعتقاد به آسانی جان خود را فدا میکند و چون به این فکر اساسی اسلام توجه کنیم که پس از این دیگر وحیای نخواهد رسیدکه مایه محدودیت آدمی بشود، بایستی که ما از لحاظ روحی آزادترین مردمان روی زمین باشیم. مسلمانان نخستین که تازه از قید اسارت روحی آسیای پیش از اسلام بیرون آمده بودند، در وضعی نبودند که به اهمیت واقعی این فکر اساسی متوجه شوند. بسیار شایسته است که مسلمانان امروز وضع خود را باز شناسند و زندگی اجتماعی خود را در روشنی اصول اساسی بنا کنند و از هدف اسلام که تا کنون به صورتی جزئی آشکار شده، آن دموکراسی روحی را که غرض نهائی اسلام است بیرون بیاورند و به کامل کردن و گستردن آن بپردازند» (همان - ص 204).
ز- هم اقبال و هم شریعتی در پروژه اصلاح دینی به صورت بازسازی تطبیقی معتقدند که «پروژه بازسازی جوامع انحطاطزده مسلمین در این عصر در گرو پروژه بازگشت به خویش میباشد»، البته آنچنانکه فوقا هم اشاره کردیم پروژه بازگشت به خویش اقبال و شریعتی اصلاً و ابداً (مانند پروژه سلفیه رویکرد سلفیگری رشید رضا – سیدقطب به معنای) برگشت به گذشته تاریخی و زمانی نیست. عنایت داشته باشیم کهترم «بازگشت» با ترم «برگشت» متفاوت میباشد، شعار سلفیه رشید رضا – سیدقطب به معنای «برگشت تاریخی و زمانی به دوران خلافت صدر اسلام میباشد» که البته یک شعار دگماتیستی و ارتجاعی است؛ اما برعکس شعار «بازگشت به خویشتن» اقبال و شریعتی به معنای «بازگشت هویتی و بازگشت فرهنگی و بازگشت پیامی به قرآن میباشد.»
بنابراین بدین دلیل است که هم اقبال و هم شریعتی در عرصه حرکت تحولخواهانه جوامع مسلمین، معتقد به دستیابی به عصر روشنگری (توسط جنبش پروتستانیسم اسلامی از کانال «بازسازی تطبیقی اسلام» تاریخی و شعار «هر کس کشیش خود میباشد» و شعار «اسلام کلیسا ندارد») هستند. لذا بدین ترتیب است که اقبال فونکسیون اسلام تطبیقی – بازسازی شده خود در جوامع مسلمین اینچنین توصیف مینماید:
«بشریت امروز به سه چیز نیازمند است: تعبیری روحانی از جهان، آزادی روحانی فرد و اصولی اساسی و دارای تأثیر جهانی که تکامل اجتماع بشری را بر مبنای روحانی توجیه کند» (بازسازی فکر دینی – فصل ششم – اصل حرکت در ساختمان اسلام – ص 203 - سطر 16).
ادامه دارد