میزگرد مستضعفین: پاسخ به سوال‌های رسیده 4

«چه کنیم؟»  و «از کجا شروع کنیم؟»

در این شرایط که جامعه ایران در وضعیتی قرار دارد که نه تنها «به ناتوانی رژیم مطلقه فقاهتی، جهت حل مشکلات اقتصادی جامعه ایران، اعم از رکود و بیکاری و تورم و فسادهای نجومی چند لایه‌ای درون نظام و بحران‌های پولی و طبقاتی و مالی و ساختاری و اقتصادی و اجتماعی پی برده است» حتی به علت، «رشد تضادهای سیاسی جناح‌های درون حکومت و بحرانی شدن این تضادها در عرصه شطرنج تقسیم باز تقسیم قدرت بین جناح‌های درونی حکومت و بن بست سیاسی درون نظام، از بعد از انتخابات هفتم اسفندماه 94 که این انتخابات باعث گردید، تا در طول 37 سالی که از عمر رژیم مطلقه فقاهتی می‌گذرد، برای اولین بار، به خصوص در برابر نتیجه انتخابات مردم تهران، سردمداران رژیم مطلقه فقاهتی و حزب پادگانی خامنه‌ای و جریان‌های پنچ گانه جناح راست (که شامل راست سنتی به رهبری تشکیلات روحانیت و لیدری محمد یزدی و احمد جنتی، راست افراطی به رهبری جبهه پایداری تحت رهبری مصباح یزدی، راست بازاری تحت مدیریت حزب مؤتلفه، راست بوروکراتیک تحت مدیریت علی لاریجانی و راست میلیتاریستی تحت مدیریت اولترا حزب پادگانی سپاه و بسیج) دریابند و بفهمند که «مردم ایران و در راس آن‌ها مردم تهران، در صف عریان رویاروئی آن‌ها قرار گرفته‌اند»؛ و این مردم با تکیه بر سلاح، «دفع افسد توسط انتخاب فاسد» می‌کوشند که «هر چه بیشتر جنگ خود را با رژیم مطلقه فقاهتی عریان‌تر کنند»؛

و همین امر باعث شده، تا در این شرایط «تندپیچ استراتژیک» رژیم مطلقه فقاهتی، توسط بن بست تضادهای سیاسی درون حکومت و بن بست تضادهای اقتصادی درون کشور و بن بست تضادهای نظامی در منطقه خاورمیانه به خصوص در سوریه و عراق و لبنان و یمن و بحرین و بن بست دیپلماسی در مرحله پسابرجام و پساتوافق (به خصوص در کشاکش تقسیم هژمونی در منطقه خاورمیانه بین تسنن حکومتی اعم از جناح عربستان سعودی و کشورهای سنی حامی‌اش و جناح تسنن حکومتی اخوان مسلمین به رهبری ترکیه و تشیع حکومتی به رهبری رژیم مطلقه فقاهتی و کشورهای وابسته آن اعم از دولت عراق و سوریه و حزب الله لبنان و رژیم اشغالگر و متجاوز و کودکش اسرائیل) آچمز بشود؛ و همین احساس آچمز شدن رژیم مطلقه فقاهتی در این شرایط باعث شده تا همه جناح‌های درونی حکومت از چپ راست، «نه تنها ثبات آینده این رژیم را در خطر بینند، بلکه موجودیت کوتاه مدت این کشتی فرسوده در این دریای متلاطم طوفانی سیاسی و اقتصادی و نظامی درونی و برونی را هم در حال شمارش معکوس بینند»؛ لذا در این رابطه و در این شرایط بحرانی، «بزرگ‌ترین سوالی که در برابر پیشگام مستضعفین مردم ایران قرار می‌گیرد اینکه، وظیفه تاکتیکی و استراتژیکی ما، در این شرایط بحرانی، کدام است؟ و از کجا باید شروع بکنیم؟»

در پاسخ به این سوال ستبر و تاکتیک‌پرور و استراتژی‌ساز باید توجه داشته باشیم که:

اولا ما در این شرایط جامعه ایران، «به لحاظ موقعیت جنبش مدنی در ایران» در شرایطی قرار داریم، که جنبش‌های اجتماعی ایران، اعم از جنبش کارگری، جنبش دانشجوئی، جنبش دموکراتیک زنان، جنبش صنفی معلمان و کارمندان و غیره، به علت استبداد فراگیر تاریخی بیش از صد سال گذشته حاکم بر جامعه ایران نتوانسته‌اند، دارای تجربه دموکراتیک و تشکیلات مستقل و فراگیر بشوند. در نتیجه این امر باعث شده، تا جنبش مدنی در ایران، جایگاه خودش را از جنبش‌های پائینی‌های جامعه ایران، اعم از جنبش طبقاتی و جنبش دموکراتیک و جنبش‌های صنفی به جناح‌های بالائی‌های قدرت منتقل نماید؛ لذا همین جابجائی جایگاه جنبش مدنی در ایران از جنبش پائینی‌های جامعه ایران، به جنگ تضاد جناح‌های درونی حاکمیت رژیم مطلقه فقاهتی، در عرصه شطرنج تقسیم بازتقسیم قدرت بین این جناح‌ها باعث گردیده، تا در خلاء آلترناتیو دموکراتیک و تشکیلات مستقل جنبش‌های اجتماعی، مبارزه عدالت‌طلبانه و آزادی‌خواهانه مردم ایران، در خدمت شطرنج تقسیم باز تقسیم قدرت بین جناح‌های درونی نظام مطلقه فقاهتی درآید.

آنچنانکه در طول 37 سال گذشته به خصوص در خرداد 76 و 88 و 92 و اسفند 94 و غیره، این سرگردانی به وضوح شاهد بوده‌ایم و بی شک در آینده تا زمانیکه ما نتوانیم جایگاه جنبش مدنی ایران، از بالائی‌های قدرت به سمت جنبش‌های اجتماعی پائینی‌های جامعه ایران منتقل کنیم، «آش همان آش است و کاسه، همان کاسه.» فراموش نکنیم که «تمامی جناح‌های درونی قدرت حاکم، از اصلاح‌طلبان تا جنبش سبز و غیره، در تحلیل نهائی موجودیت تاریخی خود را در گرو حفظ رژیم مطلقه فقاهتی می‌دانند.» به همین دلیل است که، ما در طول 37 سال گذشته، «حتی در بحرانی‌ترین شرایط مثل خرداد 88، برای یکبار هم از این سردمداران جناح‌های راست و چپ و اصلاح‌طلب و سبز و نارنجی و غیره ندیدیم و نشنیدیم که کوچک‌ترین انتقادی به رهبری ده سال اولیه تکوین رژیم مطلقه فقاهتی بکنند»؛ و آنچنانکه در اعلامیه‌های میرحسین موسوی و کروبی، در طول این مدت شاهد بودیم، تمام خواسته‌های این‌ها، «تحقق خواسته‌های خمینی و بازگشت به دوران خمینی می‌باشد.»

به همین دلیل، «وظیفه اولیه ما در این شرایط، انتقال جنبش مدنی ایران، از گردونه تضادهای جناح‌های درون رژیم مطلقه فقاهتی به پائینی‌های جامعه توسط بسترسازی ذهنی و عینی می‌باشد» که این مهم، «منهای افشاگری ماهیت جناح‌های مختلف درون نظام توسط پیشگامان مردم ایران، مستلزم ایجاد شرایط عینی توسط، تشکیلات مستقل و فراگیر جنبش‌های اجتماعی ایران اعم از جنبش طبقاتی کارگران، جنبش دموکراتیک زنان و دانشجویان و دانش‌آموزان، جنبش صنفی معلمان و کارمندان و پرستاران و غیر می‌باشد.» بدون «انتقال جنبش مدنی ایران از بالائی‌های قدرت به پائینی‌های جنبش مردم ایران، هر گونه حرکتی چه به لحاظ ذهنی و چه به لحاظ عینی در این شرایط، آب در هاون کوبیدن می‌باشد.» چراکه حاصل نهائی آن، آنچنانکه در 37 گذشته شاهد آن بوده‌ایم، آن خواهد شد که تنها «دفع افسد توسط فاسد بکنیم.» بی شک این فاسد جایگزین افسد شده، پس از مدتی بر اثر خوردن مارها، بدل به افعی خطرناکتر از آن افسد سابق خواهند شد «فاعتبروا یا اولی الابصار

ثانیا  در این شرایط حساس، به علت شکست استراتژی چریکی دهه 40 الی زماننا هذا و به علت بن بست استراتژی تحزب‌گرایانه سانترالیستی لنینیستی دهه 30 الی زماننا هذا در داخل و خارج کشور و به علت رکود استراتژی اقدام عملی سازمان‌گرایانه حزبی شریعتی از دهه 50 الی زماننا هذا و به علت استبداد تاریخی و حکومت‌های ایلی و آلی و رژیم‌های غارتگر، غنیمت‌طلب از گذشته الی زماننا هذا و به علت عدم فضای دموکراتیک و تجربه دموکراسی و فقدان جنبش مدنی سازمان یافته در پائینی‌های جامعه ایران باعث گردید - تا، خلاء یک هژمونی دموکراتیک غیر وابسته به بالائی‌های قدرت، که بتواند نمایندگی سیاسی و اجتماعی جنبش‌های پائینی جامعه ایران را به عهده بگیرد و توان آن را داشته باشد تا جلب اعتماد درازمدت جنبش‌های پائینی جامعه ایران بکند، در شرایط فعلی جامعه ایران به شدت آفتابی شود.

لذا همین خلاء هژمونی دموکراتیک یا خلاء تشکیلات آلترناتیو دموکراتیک در این شرایط جامعه ایران باعث شده است، تا علاوه بر اینکه جنبش اپوزیسیون پائینی جامعه ایران نتواند در سایه اعتماد و انتخاب این هژمونی، حرکت خود را متحد و بالفعل سازد، در مرحله اضطرار از ترس تب، با پناه بردن به همان هژمونی بالائی‌های قدرت دست به خود کشی بزنند، به همین دلیل، «توجه به این خلاء آلترناتیو دموکراتیک در این شرایط، از دیگر وظایف فوری پیشگامان مستضعفین ایران می‌باشد.» که البته برای دستیابی به این مهم، پیشگامان مردم ایران باید توجه داشته باشند که برعکس رویکرد چریکی دهه 40 و 50 که تا امروز در بخشی از جنبش سیاسی مردم ایران جاری و ساری می‌باشند و برعکس رویکرد تحزب‌گرایانه لنینیستی دهه 20 که الی زماننا هذا در بخشی از جنبش سیاسی ایران جاری و ساری هستند، برای دستیابی به آلترناتیو دموکراتیک یا هژمونی دموکراتیک در جامعه ایران «نباید معتقد به استراتژی، چریک یک حزب است»  یا «حرکت موتور بزرگ، در گرو حرکت موتور کوچک رژی دبره است» و یا «حزب پیشگام لنینی، همان حزب طبقه کارگر است» و غیره بشویم.

چرا که مدت یک قرن است که تزریق این رویکردهای وارداتی و انحرافی به جامعه روشنفکر و پیشگام ایران باعث شده است تا هر چه زمان می‌گذرد بین پیشگام و جنبش‌های پائینی جامعه خندقی عمیق‌تر ایجاد شود؛ لذا در این رابطه است، که موفق‌ترین رویکرد جهت دستیابی به آلترناتیو دموکراتیک در جامعه ایران، «همان استراتژی اقدام عملی سازمان‌گرایانه حزبی شریعتی در عرصه دو مؤلفه ذهنی و عینی و توسط سازماندهی دو مؤلفه‌ای افقی و عمودی، در چارچوب فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی می‌باشد.» زیرا تا زمانیکه استبداد فقاهتی حاکم بر جامعه ایران ترک بر ندارد «تنها راه پیوند بین پیشگامان و جنبش‌های پائینی جامعه مدنی در ایران، فقط فقط از طریق شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی می‌باشد.» چرا که تجربه سال‌های گذشته نشان داده است که «تنها پاشنه آشیل رژیم مطلقه فقاهتی، همین فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی می‌باشد

اعتلای جنبش‌های صنفی و سیاسی در چند سال گذشته و شکست انتخابات مهندسی شده سال‌های گذشته رژیم مطلقه فقاهتی نشان دهنده آن است که «تیر خلاص رژیم مطلقه فقاهتی، تنها و تنها و تنها، در این شرایط حساس و بحرانی و در این مرحله انتقال و گذار در عرصه شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی تعریف می‌شود.» به همین دلیل از دیگر وظایف تمامی نیروهائی پیشگام مردم ایران که امروز چه در داخل ایران و چه در خارج به نحوی، دغدغه آزادی‌طلبی و رهائی‌بخشی و عدالت‌خواهانه دارند، این است که، «در راستای فراگیر کردن شبکه‌های اجتماعی و پیوند دادن جنبش‌های اجتماعی و سازماندهی کردن این جنبش‌های پراکنده اجتماعی، توسط فضای مجازی، حداکثر تلاش خود را بکنند، پیش از آنکه این رژیم بتواند با کمک کمپانی‌های نرم افزاری جهانی در این رابطه در برابر مردم ایران سد و مانع ایجاد کند

پر پیداست که حزب پادگانی خامنه‌ای، از بعد از شکست هفت اسفند ماه 94 به این مهم آگاه شده است و امروز بیش از هر چیز جهت سد کردن این مهم تلاش می‌کند.

پایان