پاسخ به سوال‌های رسیده – شماره 7

چه تعریفی از پیشگام دارید؟

آیا به «تئوری پیشگام» به لحاظ تاریخی و اجتماعی و تشکیلاتی معتقد هستید؟

آیا قبول دارید که در شرایط خودویژه امروز جامعه ما بدون «تئوری پیشگام» امکان دستیابی به تئوری اقدام عملی سازمان‌گرانه حزبی نیست؟ 

آیا قبول دارید که «علت بحران جنبش سیاسی ایران» از بعد از شهریور 20 الی زماننا هذا، یعنی از فاز پارلمانتاریستی گرفته تا فاز چریکی، و فاز تحزب‌گرانه ارشاد شریعتی، و بالاخره بحران استراتژی ارشاد شریعتی از بعد از بسته شدن حسینیه ارشاد (در آبان 51) «به علت خلاء و فقدان تئوری پیشگام» بوده است؟ 

آیا قبول دارید، که «تئوری پیشگام به عنوان نیروی عمودی» در این شرایط، بسترساز سازماندهی افقی گروه‌های اجتماعی ایران می‌باشد؟

آیا قبول دارید که تئوری پیشگام، «یک تئوری تاریخ‌مند و زمان‌مند و کنکریت می‌باشد، که امکان تاسی و صدور و واردات آن وجود ندارد و هر جامعه‌ای موظف است که تئوری پیشگام خاص و خودویژه خود را تدوین و تبیین نماید؟» 

 

آیا قبول دارید که علت بن بست جنبش سیاسی ایران در سال 55 و علت غیبت جنبش سیاسی ایران در انقلاب ضد استبدادی 57، «معلول فقدان تئوری تاریخ‌مند و زمان‌مند و کنکریت پیشگام» بوده است؟

آیا قبول دارید که بحران تشکیلات آرمان مستضعفین در سال‌های 59 و 60 معلول «ضعف تئوری پیشگام حرکت آرمان مستضعفین در فاز اول حرکت برونی خود یعنی سال‌های 58 تا 60 بوده است؟»

آیا قبول دارید که علت بن بست حرکت حزب توده در دهه 20 و 30 الی زماننا هذا به خاطر «وارداتی بودن تئوری پیشگام» این حزب بوده است؟

آیا قبول دارید که علت بن بست سازمان مجاهدین خلق به خاطر وارداتی بودن تئوری پیشگام تاریخ‌مند و زمان‌مند و کنکریت می‌باشد؟

آیا قبول دارید که علت شکست انقلاب اول مشروطیت فقدان تئوری کنکریت و تاریخ‌مند و زمان‌مند پیشگام بوده است؟ 

آیا قبول دارید که بدون تئوری تاریخ‌مند و زمان‌مند و کنکریت پیشگام، «امکان دستیابی به تشکیلات عمودی و افقی حزبی» وجود ندارد؟            

آیا قبول دارید که جنگ حیدر نعمتی امروز روشنفکران جامعه ایران در نامگذاری روشنفکر یا نواندیشان دینی یا غیره به خاطر «فقدان تئوری پیشگام در دیسکورس آن‌ها» می‌باشد؟

آیا بین تئوری روشنفکر در انقلاب کبیر فرانسه با تئوری تاریخ‌مند و زمان‌مند و کنکریت پیشگام تفاوتی وجود دارد؟

آیا بین تئوری پیشگام و تئوری نواندیش نظری دینی، وجه تمایزی وجود دارد؟

آیا تئوری تاریخ‌مند و زمان‌مند و کنکریت پیشگام در منظومه معرفتی نشر مستضعفین «همان تئوری پیشاهنگ لنین» است؟

آیا می‌توان بدون تئوری تاریخ‌مند و زمان‌مند و کنکریت پیشگام، اصلا «پیشگام فردی یا جمعی» شد؟

چه شد که جنبش‌های منطقه‌ای دهه آخر قرن دوازدهم هجری در ایران شکست خوردند؟ 

چه شد که سیدجمال در حرکت سیاسی خود مجبور شد تا به جای تکیه بر نیروهای پیشگام، «بر روحانیت سنتی و دربار کشورهای مسلمان تکیه کند؟»

چه شد که سیدجمال شکست خورد؟ چه شد که کودتای 28 مرداد در غیبت جنبش سیاسی و مردمی موفق گردید؟ 

چرا خمینی حتی در سال 59 بر گور مصدق هم رحم نکرد و فرمان تکفیر او را صادر کرد؟

چه شد که در جریان انقلاب ضد استبدادی 57 خمینی و روحانیت سنتی توانست با تکیه «بر 60 هزار مسجد موجود در ایران آن زمان، هژمونی انقلاب را صاحب شود؟»

چه شد که در جریان شکست خمینی در تابستان 67 در جنگ رژیم مطلقه فقاهتی با صدام حسین، «خمینی در مرحله اول کوشید، تا با قتل عام زندانیان سیاسی صورتحساب جنبش سیاسی ایران را در داخل با دو خط فتوا پاک کند؟» 

چه شد که در جریان کودتای انتخاباتی سال 88 «حزب پادگانی خامنه‌ای توانست جنبش سبز را به شکست بکشاند» و قیام سال 88 جنبش اجتماعی ایران را سرکوب نماید؟

چه شد که حزب پادگانی خامنه‌ای توانست در تیرماه 78 جنبش دانشجوئی ایران را سرکوب کند؟

چه شد که در بهار سال 59 رژیم مطلقه فقاهتی جهت تثبیت حاکمیت خود بر انقلاب و مردم (تحت پروژه مهندسی شده حسین حاجی فرج دباغ معروف به عبدالکریم سروش) توسط کودتای فرهنگی، اولین خاکریز و مانع راه خود، یعنی جنبش دانشجوئی را به صورت نرم افزاری و سخت افزاری سرکوب کرد؟

چرا حزب پادگانی خامنه‌ای در سال 88 جهت سرکوب قیام جنبش اجتماعی ایران، «از حمله به خوابگاه‌های دانشجوئی و برپائی کهریزک‌ها جهت سرکوب جنبش دانشجوئی» شروع کرد؟

چرا امروز فضای باز سیاسی در دانشگاه‌ها، خط قرمز تمامی جناح‌های حاکم رژیم مطلقه فقاهتی می‌باشد؟   

آیا پیشگام در منظومه معرفتی نشر مستضعفین، «یک گروه استراتژیک است یا اینکه یک نیروی سیاسی موقت» می‌باشد؟

اگر پیشگام را در چارچوب کلیدواژه استراتژی شریعتی یعنی روشنفکر تعریف کنیم، پیشگام می‌تواند به عنوان نیروی عمودی حرکت تحزب‌گرایانه از آغاز تا انتها در عرصه سازماندهی گروه‌های مختلف اجتماعی، جامعه مدنی ایرآن مطرح باشد؟

آیا قبول دارید که علت رکود و پراکندگی و عدم تشکیلات مستقل جنبش کارگری و جنبش زنان و جنبش اجتماعی و جنبش دانشجوئی در ایران، «به علت فقدان تئوری تاریخ‌مند و زمان‌مند و کنکریت جنبش پیشگام می‌باشد؟»

 قبل از هر چیز، «برای تعریف پیشگام، به عنوان سنگ زیربنای تئوری پیشگام، بهتر است که از حضرت مولانا علامه محمد اقبال لاهوری کمک بگیریم. چرا که او در تعریف پیشگام، از پیشگام به عنوان سر پل اتصال بین ابدیت و تغییر در عرصه‌های نظری و عملی و سیاسی و اجتماعی و اسلامی، جهت بازسازی اسلام و بازسازی جامعه مسلمین یاد می‌کند و جایگاه خودش در همین چارچوب تبیین می‌نماید

«این امر کاملا طبیعی است که اسلام در میان خودآگاهی قوم ساده‌ای طلوع کرده باشد که به هیچ یک از فرهنگ‌های قدیم آلوده نشده، و در جائی زندگی می‌کند که قاره‌ها در آنجا به یکدیگر می‌رسند. این فرهنگ جدید پایه وحدت جهانی را بر اصل توحید بنا نهاد. اسلام به عنوان دستگاه سیاسی، وسیله‌ای عملی است، برای آنکه اصل توحید را عامل زنده‌ای در زندگی عقلی و عاطفی نوع بشر قرار دهد. اسلام وفاداری نسبت به خدا را خواستار است، نه وفاداری نسبت به حکومت‌های استبدادی و چون خدا بنیان روحانی نهایی هر زندگی است، وفاداری به خدا، عملا وفاداری به طبیعت مثالی خود آدمی است. اجتماعی که بر چنین تصوری از واقعیت بنا شده باشد، باید در زندگی خود، مقوله‌های ابدیت و تغییر را با هم سازگار کند. بایستی که برای تنظیم حیات اجتماعی خود اصولی ابدی در اختیار داشته باشد، چه آنچه ابدی و دایمی است، در این جهان تغییر دایمی جای پای محکمی برای ما می‌سازد. ولی چون اصول ابدی به این معنی فهمیده شوند که معارض با هر تغییرند، یعنی معارض با چیزی هستند که قرآن آن را یکی از بزرگ‌ترین آیات خدا می‌داند، آن وقت سبب آن می‌شوند که چیزی را که ذاتا متحرک است از حرکت باز دارند. شکست اروپا در علوم سیاسی و اجتماعی اصل اول را مجسم می‌سازد، و بی‌حرکتی اسلام در ظرف مدت 500 سال اخیر اصل دوم را مجسم می‌سازد» (بازسازی فکر دینی – فصل ششم – اصل حرکت در ساختمان اسلام – ص 168 - س 23).

آنچه از جوهر تقریر فوق علامه محمد اقبال لاهوری بزرگ معمار پروژه عملی و نظری بازسازی اسلام و جوامع مسلمین در قرن بیستم قابل فهم است، اینکه:

اولا: پیشگام عبارت است از نیروئی که می‌بایست در عصر و نسل و جغرافیا و تاریخ و جامعه خود به صورت کنکریت و تاریخ‌مند و زمان‌مند، «بین ابدیت و تغییر سازگاری ایجاد نماید.» که البته با کسب اجازه از محضر علامه محمد اقبال، می‌توانیم بگوئیم که پیشگام، فردی یا گروهی هستند که به صورت امت خیر یا خیر امت از جامعه برگزیده می‌شوند، «تا در عرصه‌های نظری و عملی و در مؤلفه‌های مختلف اسلام و جامعه و سیاست و تشکیلات به صورت تطبیقی بین ابدیت و تغییر سازگاری نمایند.»

به همین دلیل، باز با اجازه اقبال می گوئیم که در این رابطه، «پیشگام یا پیشگامان مردم به سه دسته تقسیم می‌شوند، دسته اول «پیشگامان سنتی یا دگماتیسم» هستند، که در ابدیت و ثابت‌های گذشته باقی می‌مانند، و نسبت به تغییر اجتماعی و تاریخی بی تفاوت می‌باشند، مانند روحانیت در هزار سال گذشته و به خصوص از جنبش تنباکو، الی زماننا هذا.

گروه دوم «پیشگام یا پیشگامان انطباقی» هستند، که می‌کوشند تا تغییر زمان را مطلق کنند و «ابدیت را به صورت ابزاری» در خدمت این تغییرات مطلق شده درآورند. مثل حرکت روشنفکرانه دینی، که از بعد دهه 20 در جامعه ایران و بالطبع جوامع مسلمان از سر گرفته شد.

دسته سوم که خود حضرت مولانا علامه محمد اقبال لاهوری سر سلسله جنبان آن می‌باشد و معلم کبیرمان شریعتی ادامه دهنده راه او در عصر ما است، پیشگامان تطبیقی هستند که می‌کوشند به صورت فردی یا گروهی همراه «با شناخت همه جانبه ابدیت و تغییر این دو مؤلفه را در پیوند تنگاتنگ با همدیگر قرار دهند

ثانیا: از نظر اقبال، «پیوند بین ابدیت و تغییر و پروژه بازسازی فقط مشمول خود اسلام نمی‌شود، بلکه بالعکس آنچنانکه زندگی خود اقبال معرف آن می‌باشد، امر بازسازی در چارچوب ایجاد رابطه تطبیقی بین ابدیت و تغییر، در تمامی دایره‌های سیاسی و اجتماعی و عملی و نظری جاری و ساری می‌گردد.» دلیل این امر این است که، علامه محمد اقبال «در عرصه مبارزه با انحطاط، که موضوع اصلی حرکت او بوده است، انحطاط را فقط محدود به اسلام نمی‌کرد، بلکه بالعکس در این رابطه و در پروژه بازسازی خود، او تمام مؤلفه‌های انحطاط اعم از انحطاط نظری و انحطاط سیاسی و انحطاط اجتماعی و انحطاط تمدنی و انحطاط فقهی و انحطاط فلسفی و انحطاط عرفانی و انحطاط کلامی را به چالش گرفت

چراکه معتقد بود که «بدون بازسازی همه این انحطاط‌ها، امکان بازسازی اسلام و مسلمین نیست.» بنابراین اگر با تاسی از اقبال، «پیشگام یا پیشگامان جامعه را، در چارچوب ایجاد کنندگان، پیوند بین ابدیت و تغییر تعریف کنیم، در عرصه جامعه، ابدیت بدل به سنت‌های گذشته می‌شود، و تغییر عبارت خواهد بود، از مدرنیته، اما همین ابدیت و تغییر، در عرصه تاریخ، بدل می‌شود به روبنا و زیربنا یا فرهنگ و اقتصاد، و در عرصه کلام بدل می‌شود، به خدا و هستی و تکامل و زمان، و در عرصه فقه بدل می‌شود، به اجتهاد در اصول و اجتهاد در فروع،  - و شکل نمودار فقهی که پیامبر اسلام در قرآن در چارچوب جامعه آن روز بشر مطرح کرده است، - و در عرصه تشکیلات عمودی بدل می‌شود، به پیوند بین سانترالیسم و دموکراسی بدنه تشکیلات

البته فراموش نکنیم که آرمان مستضعفین و در ادامه آن نشر مستضعفین، اصل کلمه پیشگام، از یک حدیث پیامبر اسلام اقتباس کرده است، که پیامبر خطاب به نیروهای پیشتاز مسلمان، امت خود فرمود: «کونوا مع الناس و لا تکو نو ا مع الناس -  با مردم باشید، اما با مردم نشوید» که این حدیث پیامبر اسلام به وضوح نشان می‌دهد که «پیشگام نباید فاصله چندانی از مردم داشته باشد» چراکه هر چه فاصله بین نیروی پیشتاز و پیشاهنگ از مردم بیشتر باشد، این امر باعث می‌گردد تا پیشاهنگ گرفتار انزوا و سکتاریسم بشود. آنچنانکه بزرگ‌ترین آفتی که باعث شد تا جریان چریکی در دهه 50 در ایران گرفتار شکست و بن بست بشود، همین فاصله زیاد و خندق پر نشدنی، بین مردم و پیشاهنگ بود. تا آنجا که پیوسته حکومت‌های توتالی‌تر و مستبد و غیر مردمی و ضد خلقی در طول تاریخ برای اینکه بتوانند دشمنان خود را گرفتار شکست بکنند، ابتدا تلاش کرده‌اند تا بین آن‌ها و توده‌ها فاصله فیزیکی یا اعتقادی یا جغرافیائی ایجاد نمایند. «امر مباهته در فقه حوزه‌های فقاهتی که توسط آن فقیه می‌تواند با توسل به این امر، به دشمنان خود به ناحق بهتان بزند، در این رابطه قابل تفسیر می‌باشد

بنابراین پیشگام هم اصلاح‌گر نظری است و هم اصلاح گر عملی است. هم در عرصه بازسازی اسلام پیشگام است، و هم در رابطه با بازسازی جامعه پیشگام می‌باشد. البته پیشگام بازسازی اسلام را جهت بازسازی جامعه مسلمین می‌خواهد. چراکه او معتقد است که در یک جامعه دینی، «هر گونه تحول اجتماعی، از مسیر تحول دینی آن جامعه می‌گذرد»؛ و با تحول دین در جامعه دینی است که پیشگام، «تحول را به صورت یک ایمان در می‌آورد نه تکلیف» زیرا پیشگام یا پیشگامان جامعه، به الهیات پراکسیسی معتقدند و به همین دلیل، فونکسیون دین و خدا و اسلام و قرآن را، در عرصه عمل اجتماعی فهم می‌کنند و لذا معتقدند که برعکس رویکرد کانتی، الهیات و دین و اسلام و قرآن، در عرصه ذهن قابل فهم نیست.

پیشگام یا پیشگامان، در تمامی امور به فهمیدن پراکسیسی اعتقاد دارند، لذا حتی اخلاق برای آن‌ها، همان اخلاق پراکسیسی است. یعنی از نظر پیشگام یا پیشگامان، خوب و بد نمی‌تواند در عرصه ذهن مشخص شود، تنها در عرصه تحولات اجتماعی است، که خوب و بد اخلاقی معنی پیدا می‌کند. همچنین برای پیشگام یا پیشگامان، حقوق و قوانین و فقه، پراکسیسی است. چراکه پیشگام یا پیشگامان، «به شناخت و فهمیدن تاریخی اعتقاد دارند نه شناخت و فهمیدن ذاتیآزادی و عدالت برای پیشگام یا پیشگامان، «آزادی و عدالت ذاتی نیست، بلکه بالعکس آنها به آزادی و عدالت تاریخی اعتقاد دارند، که در هر مرحله‌ای از شرایط تاریخی دارای تعریفی مشخصی می‌باشند

«شناخت و فهمیدن برای پیشگام یا پیشگامان، امر دینامیکی است، نه یک محصول استاتیکیپیشگام یا پیشگامان، «تنها نقاد صرف قدرت در سه مؤلفه قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی و قدرت معرفتی با شعار لا نیستند بلکه بالعکس آن‌ها در پس نقد پیوسته سه گانه قدرت، در چارچوب شعار الا، دموکراسی سیاسی و دموکراسی اقتصادی و دموکراسی معرفتی در شکل سه مقوله تاریخ‌مند و زمان‌مند به عنوان آلترناتیو تبیین می‌نمایند.» یعنی آن‌ها، حرکت سه گانه لائی را برای اثبات الا می‌خواهند.

در عرصه جمعی پیشگام یا پیشگامان، به صورت «تشکیلات عمودی در می‌آیند تا بسترساز تشکیلات افقی در جامعه بشوند»؛ لذا تمامی رسالتی که پیشگامان فردی دارا می‌باشند، پیشگامان جمعی توسط تشکیلات عمودی دارا هستند. به عبارت دیگر، «رسالت در مرحله پیشگامان، صورت جمعی و تشکیلاتی پیدا می‌کند»، چراکه دیگر پیشگامان فردی توان و پتانسیل حرکت تحول‌گرایانه ندارند. آنچنانکه در حرکت ارشاد شریعتی، «خندق بین پیشگام فردی و پیشگامان جمعی بوضوح مشاهده کردیم» و دیدیم که در آن شرایط تاریخی دیگر پیشگامان فردی، توان پاسخگوئی به بازسازی اجتماعی ندارند؛ و به همین دلیل با دستگیری شریعتی، «حرکت ارشاد او هم تعطیل شد» و شریعتی به جای حرکت تحول‌خواهانه اجتماعی بدل به تعدادی کتاب و تعدادی نوار گردید.

بنابراین می‌توانیم نتیجه بگیریم که، «حرکت پیشگام یا پیشگامان به صورت یک پروسس می‌باشد، که دارای دو فرایند فردی و جمعی است» گرچه ممکن است که در شرایطی از تاریخ، حرکت فردی پیشگامان بتواند دارای فونکسیون و عملکرد مثبت باشد، اما «در فرایند امروز جامعه ایران دیگر حرکت فردی پیشگامان در جهت بازسازی جامعه و ایجاد حرکت تحول‌خواهانه جوابگو نیست» لذا در فرایند امروز جامعه ایران، تنها حرکت پیشگامانه به صورت جمعی است، که می‌تواند دارای فونکسیون باشد.

در نتیجه هر گونه حرکت پیشگامانه فردی در جامعه امروز ایران جنبه هویتی پیدا می‌کند و آب در هاون کوبیدن است، لذا فارغ از هر گونه فونکسیونی می‌باشد. به همین دلیل شعار استراتژیک نشر مستضعفین در این شرایط و در این رابطه «جایگزین کردن حرکت پیشگامانه جمعی به جای حرکت پیشگامانه فردی است»، که مطابق آن تشکیلات عمودی حزبی می‌تواند، به عنوان حرکت پیشگامانه جمعی رسالت تحزب‌گرایانه خود را مادیت اجتماعی بخشد.

علی ایحال، در این رابطه است که، «معتقدیم تنها رسالت پیشگامان جمعی در شکل تحزب‌گرایانه عمودی است که می‌تواند امروز در جامعه ایران بسترساز تحزب‌گرایانه افقی جامعه بشود

پایان