سنگ‌هائی از فلاخن: سلسله بحث‌های تئوریک در باب دموکراسی و آزادی

الفبای «دموکراسی سوسیالیستی» سه مؤلفه‌ای و فرایندی در دیسکورس «جنبش پیشگامان مستضعفین ایران» - قسمت چهل و چهار

 

باری، لازمه اصلی تکوین دموکراسی به عنوان یک فرایند آن است که مردم به عنوان کنش‌گر اصلی وارد میدان پراکسیس بشوند و برای دستیابی به این حقیقت است که تنها توسط تحول همه جانبه فرهنگی و اجتماعی است که می‌توانیم در سایه خودآگاهی طبقاتی و سیاسی و اجتماعی و تاریخی توده‌ها را به عنوان کنش‌گر اصلی به میدان پراکسیس دموکراسی‌خواهانه بکشانیم؛ و سپس توسط جنبش‌های دینامیک طبقاتی و سیاسی و اجتماعی به صورت خودجوش حرکت آنها را نهادینه کرد. لذا در این رابطه است که پیشگامان مستضعفین ایران باید برای دستیابی به این مهم برعکس رویکرد نخبه‌گرایانه گذشته که جهت پیوند با مردم ایران بر گفتگوی عمودی و از بالا به پائین تکیه می‌کردند، جهت استحاله مردم ایران به کنش‌گران اصلی وارد «گفتگوی افقی» با جنبش‌های پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران بشوند؛ که لازمه دستیابی به «گفتگوی افقی» با جنبش‌های پیشرو توسط پیشگام «تکیه بر استراتژی تحول فرهنگی و اجتماعی به جای استراتژی کسب قدرت سیاسی پیشاهنگ می‌باشد»، چراکه مهمترین عامل مرزبندی «استراتژی پیشاهنگی» در سه مؤلفه مختلف آن با «استراتژی پیشگامی» در همین امر «کسب قدرت سیاسی نهفته است.»

بدین ترتیب که در رویکرد پیشاهنگی در سه مؤلفه تحزب‌گرایانه و چریک‌گرایی و ارتش خلقی آن، کسب قدرت سیاسی توسط پیشاهنگ به عنوان شاه کلید انقلاب سوسیالیستی و انقلاب دموکراتیک می‌باشد؛ و بدون کسب قدرت سیاسی توسط پیشاهنگ در رویکرد پیشاهنگی هر گونه تلاش برای دستیابی به سوسیالیسم و دموکراسی بیهوده می‌باشد؛ اما برعکس در رویکرد پیشگامی «کسب قدرت سیاسی جزء وظایف مردم به عنوان کنش‌گران اصلی می‌باشد نه جزء مسئولیت و وظیفه پیشگام» و به همین ترتیب است که پیشگام در تعریف دموکراسی به عنوان یک فرایند اقتصادی اجتماعی و سیاسی و فرهنگی در راستای حاکمیت مردم بر مردم توسط خود مردم، تمام تلاشش بر این امر قرار دارد تا در راستای اعتلای جنبش دینامیک اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران قدم بردارد.

در نتیجه در این رابطه است که پیشگام (برعکس پیشاهنگ که به گفتمان از بالا به پائین عملی –نظری – تشکیلاتی عمودی تکیه می‌کند) نیازمند به «گفتمان عملی – نظری – تشکیلاتی افقی می‌باشد»؛ زیرا توسط گفتمان افقی نظری – عملی – تشکیلاتی (برعکس رویکرد تحزب‌گرایانه پیشاهنگی لنینیستی) دیگر «پیشگام اصل و محور نمی‌شوند» تا مردم و توده‌ها را یدک بکشند؛ و دیگر پیشگام نمی‌تواند خودش را و حزبش را جایگزین طبقه کارگر و جنبش‌های پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران بکند و دیگر پیشگام نمی‌تواند در زیر چتر «دیکتاتوری پرولتاریا» به عنوان شکل دولت بر سیاست تک حزبی تکیه نماید و دیگر پیشگام نمی‌تواند در راستای کسب قدرت سیاسی، استراتژی نظامی‌گری را جایگزین استراتژی تحول همه جانبه اجتماعی و فرهنگی بکند و دیگر پیشگام نمی‌تواند بر تقدم انقلاب سیاسی نسبت به انقلاب اجتماعی تکیه نماید و دیگر پیشگام نمی‌تواند در چارچوب امت بی‌شکل اسلامی ملت ایران را ذبح نماید و دیگر پیشگام نمی‌تواند توسط مطلق کردن پرولتاریا صنعتی دیگر گروه‌های پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران را حذف نماید؛ و دیگر پیشگام نمی‌تواند توسط تکیه بر احزاب ایدئولوژیک اصالت را از مردم بگیرند و به بالائی‌ها و آسمان‌ها بدهند.

پیشگام می‌تواند توسط قدرت جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین در چارچوب گفتمان افقی دموکراسی، اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران را در مهار قدرت بالائی‌ها هدایت نماید و پیشگام می‌تواند جوهر دموکراسی را در چارچوب مهار سه مؤلفه‌ای قدرت اقتصادی و قدرت سیاسی و قدرت معرفتی تعریف بکند؛ و پیشگام می‌تواند در عرصه تعریف «فرهنگ دموکراسی» برای جامعه (و در راستای مرزبندی با لیبرال دموکراسی سرمایه‌داری) پیوند دیالکتیکی سه مؤلفه قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی و قدرت معرفتی (جهت دستیابی به دموکراسی فرایندی) تعریف نمایند؛ و پیشگام می‌تواند جهت مادیت بخشیدن به پیوند دیالکتیکی بین «فرهنگ» و «دموکراسی» در جامعه بزرگ ایران، بر ضرورت استحاله «رعیت‌گرائی» به «شهروندی» و پیوند حق علی السویه کلیه شهروندان ایرانی بدون مرزبندی قومی و مذهبی و سیاسی و خودی و غیر خودی در عرصه دو مؤلفه آزادی برای همه و برابری برای همه تکیه کنند؛ و پیشگام می‌تواند جهت بسترسازی دموکراسی فرایندی سه مؤلفه‌ای در جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران، بر آزادی بیان و آموزش و سواد همگانی و عدالت اجتماعی و عدالت سیاسی و عدالت حقوقی و عدالت جنسیتی و عدالت اقتصادی و عدالت آموزشی و جهت مبارزه با کالائی شدن نیروی کار و کالا شدن آموزش و کالائی شدن زن و کالائی شدن طبیعت و محیط زیست (که وجه مشخصه مناسبات سرمایه‌داری می‌باشد) تکیه نماید؛ و دیگر پیشگام نمی‌تواند در چارچوب استراتژی کسب قدرت سیاسی به عنوان شاه کلید تحقق انقلاب سوسیالیستی و گذار از سرمایه‌داری به سوسیالیسم (آنچنانکه سوسیالیسم دولتی در قرن بیستم بر طبل آن می‌کوبید و همین امر عامل شکست و فروپاشی سوسیالیسم دولتی و سوسیالیسم کلاسیک در دهه آخر قرن بیستم گردید) بر استراتژی نظامی در اشکال مختلف چریکی و ارتش خلقی (و رویکرد «موتور کوچک باید موتور بزرگ را به حرکت درآورد» و «چریک یک حزب است» و یا «حزب طراز نوین لنینیستی» و یا آنچنانکه مائو می‌گفت «قدرت از لوله تفنگ بیرون می‌آید» و غیره) تکیه نماید و دیگر پیشگام نمی‌تواند استراتژی آگاهی‌بخش خود را در پای استراتژی نظامی و استراتژی کسب قدرت سیاسی و استراتژی مشارکت در قدرت ذبح نماید؛ و پیشگام می‌تواند جهت گفتمان‌سازی دموکراسی در جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران بر پایه حق شهروندی به حقوق طبیعی «انسان» فی نفسه یا انسان بماهو انسان تکیه نماید (نه بر پایه «حقوق اهدائی» از جانب اصحاب قدرت) چراکه پیشگام معتقد است که تنها بن مایه ساختاری دموکراسی اعتقاد به «حقوق طبیعی انسان فی نفسه و یا انسان بما هو انسان» می‌باشد.

لذا در این رابطه است که پیشگام هر گونه جداسازی حقوقی برای شهروندان ایرانی در چارچوب آپارتاید جنسیتی و آپارتاید قومی و آپارتاید مذهبی و آپارتاید نژادی و آپارتاید سیاسی محکوم می‌کند. همچنین پیشگام می‌تواند بر دموکراسی سه مؤلفه‌ای فرایندی سوسیالیستی (به عنوان آلترناتیو سوسیالیسم دولتی و سوسیالیسم کلاسیک در مرحله پسا فروپاشی و شکست سوسیالیسم دولتی و سوسیالیسم کلاسیک در قرن بیست و یکم) تکیه نماید؛ و پیشگام می‌تواند بر جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین در جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران، به عنوان موازین حداقل دموکراسی فرایندی تکیه نماید؛ و پیشگام می‌تواند بر پلورالیسم معرفتی و پلورالیسم حزبی و پلورالیسم مذهبی و پلورالیسم اجتماعی به عنوان میوه و سنتز شجره دموکراسی سه مؤلفه‌ای و فرایندی سوسیالیستی تکیه نماید؛ و پیشگام می‌تواند توسط پروژه سه مؤلفه‌ای و فرایندی «دموکراسی سوسیالیستی» در جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران از «بازتولید استبداد» (برعکس 150 سال گذشته حرکت تحول‌خواهانه مردم ایران) جلوگیری نماید؛ و پیشگام می‌تواند در جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران توسط پروژه «دموکراسی سوسیالیستی» سه مؤلفه‌ای و فرایندی، توسط مبارزه نظری و تئوریک با اسلام روایتی و اسلام زیارتی و اسلام ولایتی و اسلام فقاهتی حوزه‌های دگماتیسم فقهی «فلسفه حق و حقوق» را جایگزین «فلسفه تکلیف و تعبد و تقلید» کنند.

پیشگام می‌تواند توسط اعتقاد به حق و حقوق علی السویه شهروندی در عرصه برابری و آزادی برای همه مردم ایران و توسط حق و حقوق طبیعی انسان فی نفسه، یا انسان بما هو انسان در چارچوب «دموکراسی سوسیالیستی» سه مؤلفه‌ای و فرایندی به حقوق بشر در عرصه بین‌المللی جامعه بزرگ بشری دست پیدا کند؛ و بشریت را به عنوان یک جامعه بزرگ تعریف نماید؛ و پیشگام می‌تواند در چارچوب «حق و حقوق طبیعی و ذاتی انسان‌ها» به تفسیر حقوق قراردادی انسان‌ها نیز بپردازد؛ و پیشگام می‌تواند جوهر هدف رسالت انبیاء ابراهیمی در از بین بردن واسطه‌های بین انسان و خدا و بین زمین و آسمان چه در عرصه فردی و چه در عرصه اجتماعی جهت دستیابی به پروژه اسلام منهای روحانیت معلمان کبیرمان اقبال و شریعتی تفسیر و تبیین نمایند؛ و پیشگام می‌تواند توسط اعتقاد به حق و حقوق شهروندی و حق حقوق طبیعی و ذاتی همگانی بشری و پیوند دو مؤلفه «حق آزادی» و «حق برابری» به صورت علی السویه برای همه انسان‌ها و شهروندان با دیسکورس اسلام فقاهتی و اسلام روایتی حوزه‌های دگماتیست فقاهتی که توسط مطلق کردن احکام فقهی مولود اسلام روایتی به نفی قوانین محصول دموکراسی بشری می‌پردازند مبارزه همه جانبه بکنند تا «حق و حقوق» را جایگزین تکلیف و قوانین اجتماعی محصول پروسه دموکراسی بشری را جایگزین احکام دگماتیست فقهی و فقاهتی بکنند؛ و برای جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران تبیین و تفسیر کنند که حق و حقوق غیر از احکام فقهی تکلیفی و تعبدی و تقلیدی حوزه‌های فقاهتی دگماتیستی می‌باشد.

پیشگام می‌تواند تعلیم دهد که (برعکس آنچه که شیخ فضل الله نوری در دوران تکوین انقلاب مشروطیت زیر لوای مشروعه‌خواهی می‌گفت و مانند خمینی در مرحله پسا انقلاب ضد استبدادی 57 مردم ایران معتقد بود که جوهر انقلاب مشروطیت باید اجرای قوانین الهی و حفظ احکام فقاهتی حوزه‌های فقهی باشد نه تکیه بر کسب حریت و مساوات) آنچنانکه در ماده یک اعلامیه جهانی حقوق بشر آمده است، برادری (و خواهری) در جامعه بزرگ بشری تنها در گرو برابری حقوق سیاسی و اقتصادی و اجتماعی شهروندی می‌باشد؛ و گرنه آنچنانکه در انقلاب کبیر فرانسه شاهد بودیم برادری (و یا خواهری) خارج از چارچوب برابری و آزادی برای همه جامعه یک فریب و دروغ بزرگ است؛ و پیشگام می‌تواند توسط گفتمان‌سازی یا گفتمان‌یابی در جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران پیوند چهار پایه «دموکراسی سوسیالیستی» سه مؤلفه‌ای فرایندی یعنی:

الف – حق و حقوق.

ب – قانون.

ج – اخلاق.

د – آزادی و عدالت را در منشور همیشگی دموکراسی بشریت به نمایش بگذارند.

باری بدین ترتیب است که می‌توانیم «القبای دموکراسی» در دیسکورس پیشگام و جنبش پیشگامان مستضعفین ایران را بدین صورت فرموله نمائیم:

1 - بدون «فرهنگ دموکراتیک» در جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران نمی‌توانیم به «دموکراسی پایدار» دست پیدا کنیم.

2 - بدون تکیه بر «استراتژی آگاهی‌بخش» (توسط استراتژی کسب قدرت سیاسی و استراتژی نظامی) نمی‌توانیم جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران را از «پائین دموکراتیک» نمائیم.

3 - بدون جایگزین کردن دیسکورس «حق و حقوق» به جای «احکام تکلیفی و تقلیدی و تعبدی فقه اسلام روایتی» نمی‌توانیم در جامعه ایران به «فرهنگ دموکراتیک» جهت دستیابی به «دموکراسی سوسیالیستی» سه مؤلفه‌ای فرایندی دست پیدا کنیم.

4 - بدون نفی «واسطه‌های فردی و اجتماعی بین خداوند و انسان‌ها» نمی‌توانیم جامعه فقه‌زده و تصوف‌زده و استبدادزده ایران را دموکراتیک نمائیم.

5 - بدون «نفی آپارتاید جنسیتی و آپارتاید قومی و آپارتاید عقیدتی و آپارتاید نژادی و آپارتاید سیاسی اجتماعی» در جامعه بزرگ و رنگین کمان امروز ایران نمی‌توانیم این جامعه استبدادزده و فقه‌زده و تصوف‌زده را دموکراتیک سازیم.

6 - بدون انجام «پروژه اصلاح دینی» علامه محمد اقبال لاهوری و شریعتی نمی‌توانیم به «فرهنگ دموکراسی» در جامعه فقه‌زده و استبدادزده و تصوف‌زده ایران دست پیدا کنیم.

7 – بدون اعتقاد به «حق و حقوق طبیعی انسان فی نفسه یا انسان بما هو انسان» (در چارچوب احکام فقاهتی و تکلیفی و تقلیدی و تعبدی اسلام روایتی حوزه‌های فقاهتی) نمی‌توانیم اعلامیه جهانی حقوق بشر را فهم نمائیم.

8 - بدون اعتقاد به «حق و حقوق طبیعی» همه انسان‌ها فی نفسه و بما هو انسان نمی‌توان به «آزادی و عدالت اجتماعی» دست پیدا کرد.

9 - برای فهم جایگاه «حق و حقوق طبیعی» انسان فی نفسه یا انسان بما هو انسان در هر رویکردی باید ابتدا «تبیین فلسفی آن رویکرد به انسان» مبنای داوری قرار داد؛ بنابراین تا زمانی که تبیین و تفسیر فلسفی یک رویکرد نسبت به انسان فی نفسه و انسان بما هو انسان فهم نکنیم هرگز و هرگز نمی‌توانیم در باب داوری آن رویکرد نسبت به «حق و حقوق طبیعی» انسان فی نفسه یا انسان بما هو انسان قضاوت نمائیم. داستان آدم در قرآن که به صورت اسطوره‌ای و سمبلیک مطرح شده است، «تبیین فلسفی انسان بما هو انسان در رویکرد قرآن می‌باشد»؛ بنابراین «بدون فهم فلسفه آدم در خلقت» در رویکرد قرآن نمی‌توانیم، در خصوص «حق و حقوق طبیعی» انسان فی نفسه یا انسان بما هو انسان در رویکرد قرآن داوری نمائیم.

10 - بدون اجتماعی کردن سه مؤلفه قدرت یعنی قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی و قدرت معرفتی نمی‌توان به «دموکراسی سوسیالیستی» دست پیدا کرد.

11 - «دین» دریک جامعه دینی تنها زمانی می‌تواند فونکسیون مثبت داشته باشد که در پیوند جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین باشد نه در خدمت اصحاب قدرت سیاسی و اقتصادی و معرفتی. لذا «سکولاریسم سیاسی به معنای جداسازی دین از خدمتگزاری اصحاب قدرت سه مؤلفه‌ای زر و زور و تزویر شرط دموکراتیک کردن جامعه دینی می‌باشد.»

ادامه دارد