سنگهائی از فلاخن: سلسله بحثهای تئوریک در باب دموکراسی و آزادی
الفبای «دموکراسی سوسیالیستی» سه مؤلفهای و فرایندی در دیسکورس «جنبش پیشگامان مستضعفین ایران» - قسمت چهل و پنج
12 - «آزادی» با جوهر و مضمون رهائی در چارچوب «دموکراسی سوسیالیستی» باید دارای دو مؤلفه باشد:
الف – آزادی از...
ب – آزادی برای... لذا تا زمانیکه دو مؤلفه فوق آزادی در چارچوب «دموکراسی سوسیالیستی» نتوانند حاصل بشوند پروژه آزادی سترون و عقیم میباشند.
13 - بدون تئوری کنکریت و مشخص «استبداد» در هر جامعهای نمیتوانیم پروژه آزادی از... در آن جامعه تعریف و تبیین کرد.
14 - «آزادی رأی» در چارچوب «دموکراسی سوسیالیستی» در گرو «رأی آزاد» است؛ بنابراین تکیه بر «حق و حقوق شهروندی» علی السویه «آزادی و برابری» برای همه افراد جامعه در راستای بسترسازی تکوین «رأی آزاد» برای تحقق «آزادی رأی» در «دموکراسی سوسیالیستی» میباشد. لذا به همین دلیل است که حق انتخاب آگاهانه در دموکراسی سه مؤلفهای سوسیالیستی دارای اهمیت فراوانی میباشد.
15 - نبودن تبعیض و آپارتاید و اعتقاد به حفظ کرامت انسانی و اعتقاد به حق و حقوق طبیعی و ذاتی انسان بما هو انسان اصول مبانی منشور «دموکراسی سوسیالیستی» میباشد.
16 - ساختار «دموکراسی سوسیالیستی» آنچنانکه در ماده 21 اعلامیه جهانی حقوق بشر تبیین شده است بر دو پایه:
الف – اراده مردم.
ب – انتخابات آزاد، استوار میباشد.
17 - از آنجائیکه تا سال 1341 که زنان ایران برای اولین بار در تاریخ ایران حق رأی دادن پیدا کردند (و همین امر عامل تکوین جنبش 15 خرداد 42 خمینی بر علیه رژیم توتالیتر و کودتائی پهلوی گردید) جامعه ایران از کنشگری نیمی از جمعیت خود محروم بود، در نتیجه همین امر باعث گردید تا دموکراسی در فرایند پسا انقلاب مشروطیت نتواند در جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران نهادینه بشود.
18- حق مقاومت مردم جهت تغییر حکومتها از اصول مهم «دموکراسی سوسیالیستی» میباشد. سوالی که در این رابطه مطرح میباشد اینکه حق مقاومت مردم برای تغییر حکومتها و تعیین سرنوشت سیاسی خود تا کجاست؟ آیا انقلاب سیاسی بر علیه حاکمیت جهت تغییر آنها هم جزء حقوق مقاومت مردم هم میباشد یا که نه؟ آیا بدون حق مقاومت مردم، امکان محدود کردن قدرت سه مؤلفهای حاکمیت در «دموکراسی سوسیالیستی» وجود دارد؟
19 - تعیین منشاء قدرت در دیسکورس «دموکراسی سوسیالیستی» مبنای اولیه تکوین نظری «دموکراسی سوسیالیستی» میباشد، چراکه در پاسخ به سؤال کلیدی منشاء قدرت در سه مؤلفه آن، دو پاسخ بیشتر وجود ندارد، یکی اینکه بگوئیم منشاء قدرت در آسمانها است، دوم اینکه بگوئیم منشاء قدرت در زمین است. اگر اعتقاد پیدا کنیم که منشاء قدرت در آسمانها میباشد، آنچنانکه در 40 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی شاهد آن بودهایم، این اعتقاد آسمانی به منشاء قدرت باعث میگردد تا واسطههای دستساز بین خدا و مردم توسط ادعای کسب این مشروعیت آسمانی برای خود حق خدائی و حق ولایت پیامبرانه و حق جانشینی امام زمان قائل شوند.
پر پیداست که آنچنانکه خمینی در کتاب «ولایت فقیه» خود مدعی است در چنین صورتی روحانیت و یا فقهای حوزههای فقهی دارای همان اختیاری در تعیین سرنوشت مردم ایران میباشند که پیامبر و خدا و امام زمان دارا هست و در این رابطه بود که خمینی در سال 64 خطاب به سیدعلی خامنهای در تبیین ولایت مطلقه فقاهتی اعلام کرد که مقام عظمای ولایت در جهت حفظ نظام مطلقه فقاهتی، حتی میتواند حکم به تعطیلی نماز و روز و عبادات مسلمین ایران را هم بدهد. بنا براین تا زمانیکه «منشاء قدرت را زمینی ندانیم» نمیتوانیم به کنشگری جامعه ایران در عرصه پروسس کسب «دموکراسی سوسیالیستی» اعتقادی داشته باشیم و تا زمانیکه منشاء قدرت زمینی ندانیم، نمیتوانیم در جهت نفی واسطههای دستساز و خود خوانده بین خدا و مردم گام برداریم؛ و نمیتوانیم به اصل ختم نبوت پیامبر اسلام در فرایند پسا وفات ایشان ایمان پیدا کنیم.
20 - اشتباه استراتژیک کارل مارکس در کتاب «مانیفست کمونیستی» او در این میباشد که او میخواست توسط انقلاب سوسیالیستی تحت هژمونی طبقه پرولتاریای صنعتی به دموکراسی برسد که البته آنچنانکه در «نقد برنامه گوتا» ی او شاهد هستیم این تلاش نظری کارل مارکس به جای اینکه به دموکراسی برسد به «دیکتاتوری پرولتاریا» رسید که کارل مارکس در کنار فردریک انگلس 12 بار در آثار مختلف از نظریه «دیکتاتوری پرولتاریا» به عنوان شکل دولت تحت هژمونی طبقه پرولتاریای صنعتی حمایت کردند؛ که البته آنچنانکه در کنگره دوم حزب سوسیال دموکرات روسیه شاهد بودیم این تز «دیکتاتوری پرولتاریا» ی کارل مارکس بنا به پیشنهاد پلخانوف و حمایت لنین و استالین از او به صورت شکل دولتی در تمامی انقلابهای سوسیالیستی قرن بیستم درآمد؛ که سنتز و حاصل نهائی آن این گردید که استراتژی حزب – دولت طراز نوین لنینیستی در قرن بیستم به عنوان عامل فروپاشی سوسیالیسم دولتی و ظهور هیولای استالینیستی گردید.
فراموش نکنیم که «دموکراسی هرگز از استراتژی نظامی و جنگ زائیده نمیشود بلکه برعکس دموکراسی تنها سنتز مبارزه دموکراتیک میباشد» و محصول «دموکراسی سوسیالیستی» همان جامعهای است که مردم به صورت فراگیر و همگانی بدل به کنشگران اصلی پروسس دموکراسیخواهی میشوند، نه طبقهای خاص هر چند که آن طبقه به لحاظ کمی گسترده باشند؛ بنابراین برعکس آنچه که کارل مارکس میگفت «دموکراسی مولود دیکتاتوری دولت طبقه پرولتاریا بر جامعه و جهان نمیباشد دموکراسی مولود حاکمیت مردم بر مردم و با اراده همان مردم در راه منافع همان مردم میباشد». بدین ترتیب است که میتوانیم نتیجه بگیریم که «دموکراسی میوه شجره مبارزه مدنی جامعه به عنوان کنشگران اصلی میباشد.»
21 - بازتعریف طبقه کارگر (برعکس تعریف کارل مارکس که تنها محدود و منحصر به پرولتاریا مولد صنعتی میکرد) در جامعه 82 میلیون نفری امروز ایران که 5/27 میلیون نفر نیروی فعال دارد و از این 5/27 میلیون نفر نیروی اکتیو جامعه ایران، 5/3 میلیون نفر بیکار میباشند و از 24 میلیون نفر باقیمانده، 15 میلیون نفر مزدبگیر هستند و 9 میلیون نفر خرده بورژوائی یا خویشفرما هستند و از 15 میلیون نفر مزدبگیر یک میلیون و سیصد هزار نفر کارگران مولد صنعتی کارگاههای بیشتر از ده نفر تشکیل میدهند که از یک میلیون و سیصد هزار نفر کارگران فوق تنها 814 هزار نفر در کارگاههای بزرگ تولیدی کار میکنند.
پر واضح است که اگر بخواهیم با رویکرد کارل مارکس و تعریف او از پرولتاریای صنعتی به عنوان عامل و موتور محرک انقلاب سوسیالیستی به جامعه امروز ایران نگاه کنیم، تنها طبقه پرولتاریا مولد صنعتی جامعه ایران محدود به 814 هزار نفر میشوند که در مقایسه با جامعه 82 میلیون نفری امروز ایران میتوان گفت اقلیت بسیار ناچیزی میباشند. لذا در این رابطه است که بازتعریف طبقه کارگر توسط پیشگامان مستضعفین ایران جهت تبیین مبارزه طبقاتی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران حائز اهمیت فراوانی میباشد؛ بنابراین جنبش پیشگامان مستضعفین ایران باید در جامعه امروز ایران طبقه کارگر مشمول تمامی افرادی از جامعه ایران بدانند که از طریق کار فکری و کار یدی میتوانند ارزش اضافی و ارزش افزوده تولید کنند.
22 - اگر «دموکراسی سیاسی را توزیع اجتماعی قدرت سیاسی تعریف کنیم» و «دموکراسی اقتصادی را توزیع اجتماعی قدرت اقتصادی تعریف نمائیم» و «دموکراسی معرفتی را توزیع اجتماعی معرفت و آگاهی تعریف کنیم»، جوهر مبارزه دموکراسیخواهانه، مبارزه ضد استثماری و ضد استبدادی و ضد استحماری میباشد.
23 - آنچنانکه کارل مارکس و انگلس و بعداً لنین میگفتند گذار از سرمایهداری به سوسیالیسم از طریق انقلاب سیاسی یا «دیکتاتوری پرولتاریا» به انجام نمیرسد بلکه برعکس تنها مسیر گذار از سرمایهداری به سوسیالیسم دموکراسی در جامعه دموکراتیک شده میباشد. قابل ذکر است که منظور ما از دموکراسی در اینجا نه لیبرال دموکراسی سرمایهداری میباشد بلکه «دموکراسی عمودی» یا «دموکراسی سوسیالیستی» میباشد که با جوهر ضد استثماری و ضد استحماری و ضد استبدادی خود میتواند برابری و آزادی شهروندی برای همه افراد جامعه ایران ممکن بسازد.
24 - برای اینکه جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در شرایط تندپیچ تاریخی امروز جامعه ایران بتواند رسالت تاریخی خود را که مشخص کردن مسیر راهپیمائی ماراتن جنبشهای پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران میباشد به انجام برسانند، پیشگام باید خودش را از نو بازسازی و بازتولید کند و دلیل این امر همان است که:
اولاً پراکندگی بر پیشگامان مستضعفین ایران حاکم میباشد.
ثانیاً به لحاظ نظری و عملی پیشگامان مستضعفین ایران ناهمگون میباشند. طبیعی است که دو آفت پراکندگی فیزیکی و ناهمگونی نظری (به لحاظ آسیبشناسی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) مهمترین آفتی هستند که امروز پیشگامان مستضعفین ایران را زمینگیر کرده است. جهت برون رفت پیشگام از این آفتها، پیشگام باید توسط بازسازی و بازشناسی خود در این شرایط، به صورت دینامیک و درونجوش بتواند موجودیت دوباره خود را در چارچوب استراتژی خودآگاهیبخش به نمایش بگذارد.
25 - برای بازسازی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در این شرایط تندپیچ تاریخ حرکت تحولخواهانه جامعه ایران پیشگام مستضعفین ایران باید بداند که:
اولاً پیشگامی شغل و حرفه نیست، بلکه برعکس پیشگامی رسالت و مسئولیت است.
ثانیاً پیشگامی به جای اینکه رویکرد ایدئولوژیک به جامعه داشته باشد، باید رویکرد انسانی فی نفسه یا انسانی بما هو انسان داشته باشد که سنتز این رویکرد برای پیشگام واقعیتگرائی و حقیقتطلبی میباشد.
ثالثاً وظیفه اصلی پیشگام نقد سه مؤلفهای قدرت در عرصه نظری و عملی و نقد جامعه بزرگ ایران در راستای استحاله آنها به کنشگری اجتماعی و سیاسی میباشد.
رابعاً مبارزه با کالائی شدن نیروی کار و آموزش و طبیعت و زن و غیره در مناسبات سرمایهداری حاکم بر جامعه جوهر مبارزه ضد استثماری پیشگامی تشکیل میدهد.
خامسا پیشگام نباید خود را جانشین و نماینده مردم بداند و مردم را مجبور به دنبالهروی و یدک شدن بکند.
26 - از آنجائیکه دموکراسی سوسیالیستی (برعکس سوسیالیسم کلاسیک و سوسیالیسم دولتی که از طریق نظام سیاسی میخواهند خود را نهادینه کنند) از طریق «نظام اجتماعی» خود را نهادینه میسازد، لذا در راستای تحقق نظام اجتماعی که همان کنشگر اصلی کردن کل جامعه ایران در مبارزه دموکراسیخواهانه و مبارزه برابریطلبانه سه مؤلفهای میباشد، جنبش پیشگامان مستضعفین ایران موظف است که «انقلاب فرهنگی» که سنتز بازسازی اسلام در جامعه دینی ایران میباشد به عنوان یک وظیفه در دستور کار خود قرار دهد.
پایان