سنگ‌هائی از فلاخن: سلسله بحث‌های تئوریک در باب آزادی و دموکراسی – قسمت هفتاد و یک

بازتعریف «گفتمان دموکراسی» در بستر کدامین از دو قرائت متفاوت و متضاد دموکراسی؟

«قرائت لیبرالیستی از دموکراسی؟» یا «قرائت سوسیالیستی از دموکراسی؟»

 

چرا در برابر اصالت فرد و اصالت جامعه، اقبال و شریعتی «اصالت فرد را در بستر اصالت جامعه تعریف می‌کنند نه بالعکس؟»

چرا اقبال و شریعتی «آزادی فرد را شرط آزادی اجتماعی می‌دانند؟»

چرا در رویکرد شریعتی و اقبال «آزادی و دموکراسی فقط در صورتی می‌تواند معنای واقعی داشته باشد که به نحوی مساوی میان تمام اعضای جامعه توزیع شده باشد؟»

چرا اقبال و شریعتی «آزادی و دموکراسی را شرط و بستر تکامل همه استعدادها و توانائی‌های بالقوه انسان می‌دانند؟»

چرا اقبال و شریعتی «شکل‌گیری فردیت آزاد انسانی تنها در عرصه آزادی و دموکراسی تعریف می‌کنند؟»

چرا اقبال و شریعتی «امکان رشد فردیت آزاد انسان را در جامعه سرمایه‌داری و یا لیبرال دموکراسی سرمایه‌داری غیر ممکن می‌دانند؟»

چرا شریعتی و اقبال «تکوین آزادی‌های فردی در جامعه تنها در گرو تعمیق بخشیدن و گسترش دموکراسی جامع یا گسترش دموکراسی انتگرال و یا گسترش دموکراسی سه مؤلفه‌ای اجتماعی کردن سه قدرت سیاسی و اقتصادی و معرفتی تعریف می‌کنند؟»

چرا شریعتی و اقبال در تعریف دموکراسی (برعکس لیبرالیسم) «دموکراسی را به حوزه سیاسی صرف محصور نمی‌کنند، بلکه حوزه اجتماعی و اقتصادی را مقدم بر حوزه سیاسی مطرح می‌نمایند و بر این باور هستند که بدون دموکراسی اجتماعی بر پایه تحول فرهنگی از پائین، هرگز نمی‌توان به دموکراسی سیاسی واقعی و دموکراسی اقتصادی یا سوسیالیسم دست پیدا کرد؟»

چرا برعکس لیبرالیسم که با عمومیت یافتن آزادی‌های فردی در زندگی واقعی مخالف هستند، اقبال و شریعتی و جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در طول 45 سال گذشته (از سال 55 الی الان) «در راستای تحقق آزادی‌های فردی به صورت علی السویه برای همه افراد جامعه معتقد به دموکراتیزاسیون کامل جامعه هستند؟»

چرا اقبال و شریعتی در بستر «تعمیق دموکراسی جامع یا دموکراسی سه مؤلفه‌ای یا اجتماعی کردن مؤلفه‌های قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی و قدرت معرفتی به دنبال فرصت‌های برابر برای همه افراد جامعه هستند؟»

چرا شریعتی و اقبال و جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «دموکراسی سیاسی را (که یکی از سه مؤلفه دموکراسی جامع یا اجتماعی کردن سه مؤلفه قدرت می‌باشد) بر پایه فرصت‌های مساوی برای همه افراد جامعه جهت ابراز نظر در امور سیاسی تعریف می‌کنند؟»

چرا در رویکرد شریعتی و اقبال و جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «امکان فرصت مساوی برای ابراز نظر در امور سیاسی و رأی آزاد در جامعه سرمایه‌داری وجود ندارد و تنها با دموکراسی سه مؤلفه‌ای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی است که این امور قابل تحقق می‌باشد؟»

چرا در رویکرد اقبال و شریعتی و جنبش پیشگامان مستضعفین ایران (در طول 45 سال گذشته) «برابری در آزادی و دموکراسی در جامعه سرمایه‌داری امکان‌پذیر نمی‌باشد؟»

چرا در رویکرد شریعتی و اقبال و جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «تحقق دموکراسی سیاسی در جامعه، در گرو آن است که همه شهروندان جامعه بتوانند از آن در عمل برخوردار شوند؟»

چرا در رویکرد شریعتی و اقبال و جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «دموکراسی جامع یا دموکراسی انتگرال همان دموکراسی سه مؤلفه‌ای یا اجتماعی کردن سه مؤلفه قدرت سیاسی و اقتصادی و معرفتی می‌باشد که شریعتی مؤلفه سلبی آن را با شعار نفی زر و زور و تزویر و یا نفی استثمار و استبداد و استحمار معنی می‌کرد؟»

چرا در رویکرد اقبال و شریعتی و جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «شکل نهائی آزادی انسان (دموکراسی برای انسان) تنها باید با انعکاس نظم جهانی موجود مادیت پیدا کند؟»

چرا در رویکرد اقبال و شریعتی و جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «در جهان امروز که 200 شرکت خصوصی بزرگ فراملیتی حدود یک سوم تولید ناخالص جهان و بیش از 80 درصد تکنولوژی عالی را زیر کنترل خود دارند و می‌توانند با تصمیمات‌شان (که فارغ از هر نوع کنترل مؤثر دولتی هستند) بر زندگی میلیون‌ها انسان در غالب کشورهای جهان اثرات مهمی بگذارند، چگونه می‌شود دموکراسی را تنها به صورت تک مؤلفه‌ای صرف سیاسی محدود و تعریف کرد و فارغ از آنچه در حوزه اقتصادی و اجتماعی می‌گذرد، این دموکراسی تک مؤلفه‌ای و صرف سیاسی را در جهان و جامعه نهادینه کرد؟»

چرا در رویکرد شریعتی و اقبال و جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «دموکراسی همچون جزئی غیر قابل تفکیک از سوسیالیسم می‌باشد، نه همچون وسیله و ابزار و نردبانی که بعد از وصول به هدف باید آن را دور انداخت؟»

چرا در رویکرد اقبال و شریعتی و جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «دموکراسی جامع یا دموکراسی انتگرال و یا دموکراسی سه مؤلفه‌ای و یا اجتماعی کردن سه مؤلفه قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی و قدرت معرفتی تنها بر پایه تحول فرهنگی و اجتماعی کردن دموکراسی توسط جامعه مدنی جنبشی خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر تکوین یافته از پائین (هم در جبهه بزرگ آزادی‌خواهانه طبقه متوسط شهری و هم در جبهه اردوگاه بزرگ کار و زحمت مستضعفین ایران) امکان‌پذیر می‌باشد؟»

چرا در رویکرد اقبال و شریعتی و جنبش پیشگامان مستضعفین ایران (در طول 45 سال گذشته) «پیروزی دموکراسی جامع یا دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای، در گرو پیروزی در نبرد برای دموکراسی می‌باشد، به عبارت دیگر در نگاه آنها راه سوسیالیسم در جامعه هم از مسیر دموکراسی سه مؤلفه‌ای می‌گذرد؟» (برعکس آنچه که کارل مارکس می‌گوید: «نه از مسیر دیکتاتوری پرولتاریا و کسب قدرت سیاسی از بالا توسط یک طبقه خاص» و برعکس آنچه که لنین مطرح می‌کند: «نه توسط حزب سیاسی نخبگان جامعه به نمایندگی از طبقه کارگر»).

چرا در رویکرد اقبال و شریعتی و جنبش پیشگامان مستضعفین ایران وظیفه محوری جنبش پیشگامان در بستر دموکراسی جامع و انتگرال و سه مؤلفه‌ای، «دموکراتیزه کردن ساختارهای سیاسی و اقتصادی و معرفتی و اجتماعی جامعه و گشودن راه برای استقرار حاکمیت کل جامعه می‌باشد؟» (نه آنچنانکه کارل مارکس می‌گوید: «حاکمیت طبقه خاص» و نه آنچنانکه لنین می‌گوید: «حاکمیت حزب نخبگان سیاسی»).

چرا در رویکرد شریعتی و اقبال و جنبش پیشگامان مستضعفین ایران به دلیل اینکه «دموکراسی سه مؤلفه‌ای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی ضرورتاً یک دموکراسی جامعه‌محور و جنبش‌محور و تکوین یافته از پائین می‌باشد، بنابراین ضرورتاً این دموکراسی یک دموکراسی دموکراتیزه شده نسبت به همه جامعه می‌باشد نه تنها یک دموکراسی برای یک طبقه خاص؟»

چرا در رویکرد اقبال و شریعتی و جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در چارچوب دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای، «صرفاً از براندازی سرمایه‌داری (آنچنانکه کارل مارکس و لنین بر طبل آن می‌کوبیدند) دفاع نمی‌کنند، بلکه اساساً از ضرورت جایگزین شدن تصمیمات آگاهانه جامعه و مردم به جای آن مناسبات سخن می گویند؟»

چرا در رویکرد شریعتی و اقبال و جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «دموکراسی جامع و انتگرال و یا دموکراسی سه مؤلفه‌ای سوسیالیستی یا اجتماعی کردن سه مؤلفه قدرت به عنوان یک جنبش تنها برنامه‌ای است که می‌تواند در جهت دموکراتیزاسیون کردن کل جامعه بزرگ ایران تعریف بشود؟»

چرا در رویکرد اقبال و شریعتی و جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «دموکراسی سه مؤلفه‌ای (دموکراسی سیاسی و دموکراسی اقتصادی و دموکراسی اجتماعی) که این‌ها از آن سخن می‌گویند، بدون تکوین فراگیر جنبش‌های خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر تکوین یافته از پائین در دو جبهه آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه اردوگاه بزرگ کار و زحمت مستضعفین ایران دست یافتنی نیست؟»

چرا در رویکرد اقبال و شریعتی و جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «در تحلیل نهائی در تحولات اجتماعی و تاریخی، آگاهی یا خودآگاهی اجتماعی و سیاسی و طبقاتی علت است نه معلول و این علت می‌تواند مستقل از جهان مادی هم تکامل پیدا کند؟»

چرا در رویکرد اقبال و شریعتی و جنبش پیشگامان مستضعفین ایران (در طول 45 سال گذشته) «در دموکراسی جامع و یا دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای به عنوان یک جنبش به دنبال تصمیم‌گیری دموکراتیک و جایگزینی نفع شخصی با ضرورت شکوفائی آزادانه همگان علیه سرمایه‌داری می‌باشد؟»

چرا در رویکرد اقبال و شریعتی و جنبش پیشگامان مستضعفین ایران مبانی تئوری دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای بر:

الف – هر کس برای شکوفائی تمامی توانائی‌های بالقوه‌اش از حقی برابر برخودار می‌باشد.

ب – هر کس حق دارد بتواند توانائی‌ها و توان‌مندهای کاملش را از رهگذر دموکراسی مشارکتی و نقش‌آفرینی در محل کار و جامعه شکوفا نماید.

ج – هر کس از حق زندگی در جامعه‌ای برخوردار است که در آن انسان می‌توانند پرورش بیابد؟

ادامه دارد