عاشورا عید خون بر همه کسانی که برای آزادی و برابری هزینه داده‌اند مبارکباد

«تفسیر عاشورا» در رویکرد تطبیقی محمد اقبال لاهوری – قسمت سوم

 

 

5 - عاشورای نمایشگاهی است در تاریخ، برای آینده‌ها که راه پیامبر اسلام را در تاریخ گم نکنند.

ای در و دشت تو باقی تا ابد / نعره «لا قیصر و کسری» که زد

در جهان نزد و دور و دیر و زود / اولین خوانندهٔ قرآن که بود

رمز الا الله که را آموختند / این چراغ اول کجا افروختند

علم و حکمت ریزه ئی از خوان کیست؟ / آیه «فاصبحتم» اندر شأن کیست؟

از دم سیراب آن امی لقب / لاله رست از ریگ صحرای عرب

حریت پروردهٔ آغوش اوست / یعنی امروز امم از دوش اوست

او دلی در پیکر آدم نهاد / او نقاب از طلعت آدم گشاد

هر خداوند کهن را او شکست / هر کهن شاخ از نم او غنچه بست

گرمی هنگامهٔ بدر و حنین / حیدر و صدیق و فاروق و حسین

سطوت بانگ صلوت اندر نبرد / قرأت «الصافات» اندر نبرد

تیغ ایوبی نگاه بایزید / گنج‌های هر دو عالم را کلید

عقل و دل را مستی از یک جام می / اختلاط ذکر و فکر روم و ری

علم و حکمت شرع و دین، نظم امور / اندرون سینه دل‌ها ناصبور

حسن عالم سوز الحمرا و تاج / آنکه از قدوسیان گیرد خراج

این همه یک لحظه از اوقات اوست / یک تجلی از تجلیات اوست

ظاهرش این جلوه‌های دلفروز / باطنش از عارفان پنهان هنوز

حمد بیحد مر رسول پاک را / آنکه ایمان داد مشت خاک را

کلیات اشعار اقبال – پس چه باید کرد؟ - ص 407 - س 11

 

6 - عاشورا بازتولید همان مسیری است که پیامبر اسلام معماران می‌باشد.

در دل مسلم مقام مصطفی است / ابروی ما زنام مصطفی است

طور موجی از غبار خانه‌اش / کعبه را بیت الحرام کاشانه‌اش

کمتر از آنی زاوقاتش ابد / کاسب افزایش از ذاتش ابد

بوریا ممنون خواب راحتش / تاج کسری زیر پای امتش

در شبستان حرا خلوت گزید / قوم و آئین و تمدن آفرید

ماند شبها چشم او محروم نوم / تا به تخت خسروی خوابید قوم

وقت هیجا تیغ او آهن گداز/ دیده او اشکبار اندر نماز

در جهان آئین نو آغاز کرد / مسند اقوام پیشین در نورد

از کلید دین در دنیا گشاد / همچو او بطن ام گیتی نزاد

روز محشر اعتبار ماست او / در جهان هم پرده دار ماست او

از حجاز و چین و ایرانیم ما / شبنم یک صبح خندانیم ما

امتیازات نسب را پاک سوخت / آتش او این خس و خاشاک سوخت

هستی مسلم تجلی گاه او / کربلا بالد زگرد راه او

کلیات اشعار اقبال – اسرار خودی – ص 15 - س 13

 

7 - عاشورا برای انسان است نه انسان برای عاشورا.

نعره زد عشق که خونین جگری پیدا شد / حسن لرزید که صاحب نظری پیدا شد

فطرت آشفت که از خاک جهان مجبور / خودگری، خودشکنی، خود نگری پیدا شد

خبری رفت زگردون به شبستان ازل / حذر ای پردگی آن پرده دری پیدا شد

آرزو بیخبر از خویش باغوش حیات /چشم واکرد و جهان دگری پیدا شد

زندگی گفت که در خاک تپیدم همه عمر / تا ازین گنبد دیرینه دری پیدا شد

کلیات اشعار اقبال – افکار – ص 215 - س 3

 

8 - عاشورا نمایشگاه عشق بود نه نمایشگاه عقل و فقه.

زخاک خویش طلب آتشی که پیدا نیست / تجلی دگری در خور تقاضا نیست

بملک جم ندهم مصرع نظیری را / کسی که کشته نشد از قبیله ما نیست

اگر چه عقل فسون پیشه لشکری انگیخت / تو دل گرفته نباشی که عشق تنها نیست

تو ره شناس نه‌ائی و زمقام بی‌خبری / چه نغمه ایست که در بربط سلیمی نیست

نظر به خویش چنان بسته‌ام که جلوهٔ دوست / جهان گرفت و مرا فرصت تماشا نیست

بیا که غلغله در شهر دلبران فکنیم / جنون زنده دلان هرزه گرد صحرا نیست

زقید و صید نهنگان حکایتی آور / مگو که زورق ما رو شناس دریا نیست

مرید همتان رهروم که پانگذاشت / به جاده‌ائی که در و کوه دشت و دریا نیست

شریک حلقه رندان باده پیما باش / حذر زبیعت پیری که مرد غوغا نیست

برهنه حرف نه گفتن کمال گویائیست / حدیث خلوتیان جز به رمز و ایما نیست

کلیات اشعار اقبال – می باقی – ص 248 – س 1

 

9 - عاشورا تفسیر و تعریف عشق در خلقت آدم است.

در دو عالم هر کجا اثار عشق / ابن آدم سری از اسرار عشق

سر عشق از عالم ارحام نیست / او زسام و حام و روم و شام نیست

کوکب بی‌شرق و غرب و بی‌غروب / در مدارش نی شمال و نی جنوب

حرفانی جاعل تقدیر او / از زمین تا آسمان تفسیر او

مرگ و قبر و حشر و نشر احوال اوست / نور و نوران جهان اعمال اوست

او امام و او صلوات و او حرم / او مداد و او کتاب و او قلم

خرده خرده غیب او گردد حضور/ نی حدود او را نه ملکش را ثغور

از وجودش اعتبار ممکنات / اعتدال او عیار ممکنات

من چه گویم از یم بی‌ساحلش / غرق اعصار دهور اندر دلش

آنچه در آدم بگنجد عالم است / آنچه در عالم نگنجد آدم است

آشکارا مهر مه از جلوتش / نیست راه جبریل در خلوتش

برتر از گردون مقام آدم است / اصل تهذیب احترام آدم است

کلیات اشعار اقبال – جاوید نامه – ص 308 – س 1

 

باری، بدین ترتیب است که می‌توانیم تفسیر معلم کبیرمان حضرت مولانا علامه محمد اقبال لاهوری، در باب عاشورای سال 61 هجری امام حسین، با رویکرد تطبیقی تبیین نمائیم. برای تبیین تفسیر تطبیقی محمد اقبال از عاشورای امام حسین، لازم است مقدمتا در اینجا به نقل و نقد پنج تفسیر از عاشورای امام حسین که جدای از تفسیر تطبیقی محمد اقبال می‌باشد، مطرح کنیم.

1 - تفسیر اول «تفسیر سنتی از عاشورا می‌باشد» که از قرن چهارم هجری توسط آل بویه به عنوان قرائت رسمی از عاشورا در جوامع شیعه رسمیت پیدا کرده است؛ و بعداً در دوران صفویه نهادینه شد و مدت 40 سال است که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر جامعه ایران، بر طبل همین عاشورای حکومتی و سنتی آل بویه و صفویه می‌کوبد. خودویژگیهای تفسیر سنتی عاشورا عبارتند از اینکه، تفسیر سنتی عاشورا یک «تفسیر حکومتی» می‌باشد که آنچنانکه فوقا مطرح کردیم از قرن چهارم هجری توسط حکومت آل بویه رسمیت پیدا کرد. بر این مطلب بیافزائیم که گرچه آل بویه شیعه زیدیه (نه شیعه اثنی عشری) بودند، با همه این احوال جهت «نهادینه کردن حکومت و حاکمیت خاندان خود» در برابر قدرت امپراطوری بنی‌عباس در جامعه مذهبی دارای گرایش شیعه منطقه طبرستان ایران، نیازمند به نهادینه کردن شیعه اثنی عشری بودند. لذا به همین دلیل بود که آل بویه برای نهادینه کردن حکومت و حاکمیت خود توسط شیعه اثنی عشری بر سه موضوع:

الف - حوزه فقاهتی و اسلام فقاهتی.

ب - اسلام روایتی.

ج - عاشورای حکومتی و سنتی تکیه کردند.

 

ادامه دارد

 

  • آگاهی
  • آزادی
  • برابری