شریعتی در آئینه اقبال

فرایند گذار اسلام تطبیقی از سیدجمال الدین اسدآبادی به اقبال لاهوری – قسمت 9

 

ز – آسیب‌شناسی حرکت سیدجمال:

استارت و کلیدی که سیدجمال در جوامع مسلمین نیمه دوم قرن نوزدهم زد «پرسش از انحطاط و راه حل نجات از انحطاط بود» که گرچه 500 سال قبل از سیدجمال، عبدالرحمن ابن خلدون تونسی در قرن هشتم هجری برای اولین بار این پرسش و پاسخ در باب «انحطاط» در مقدمه دو جلدی «تاریخ العبر» خود مطرح کرد ولی به علت فراهم نبودن شرایط عینی و ذهنی بمب سوال از انحطاط مسلمین ابن خلدون نتوانست در جوامع مسلمین مانند سیدجمال صدا بکند و لذا مسلمین بی تفاوت از کنار آن عبور کردند و پانصد سال دیگر به خواب خرگوشی فرو رفتند تا اینکه سیدجمال در نیمه دوم قرن نوزدهم سوال «سر انحطاط مسلمین» مطرح کرد که از آنجائیکه سونامی مدرنیته غرب در زمان سیدجمال برای مدت بیش از صد سال بود که کشورهای مسلمان را در زیر چتر خود درآورده بود، خود این امر باعث شده بود تا در قرن نوزدهم شرایط عینی و ذهنی در جوامع مسلمان جهت طرح و فهم «عقب ماندگی و انحطاط» فراهم گردد.

در نتیجه این امر باعث شد تا هر چند در عرصه حرکت و استراتژی و تاکتیک سیدجمال شکست بخورد ولی در چارچوب خودآگاهی تاریخی و اجتماعی و سیاسی اخگر و جرقه و شراره و مشعلی که سیدجمال روشن کرد در جوامع مسلمان به مرور زمان رفته رفته این اخگر بدل به آتشی فراگیر و خاموش نشدنی بشود، که به مرور زمان تا امروز ادامه پیدا کرده است. تا آنجا که آبشخور اولیه همه مبارزه رهائی‌بخش خلق‌های کشورهای مسلمان در بیش از 150 سال گذشته به نحوی بازگشت پیدا می‌کند به حریقی که سیدجمال عامل روشنائی آن بود؛ و لذا در این رابطه است که تا زمانیکه ما به آسیب‌شناسی حرکت سیدجمال به عنوان چراغ راه خودمان و آینده نپردازیم قطعا گرفتار همان آسیبی خواهیم شد که سیدجمال را به زانو درآورد.

علی ایحاله آسیب‌شناسی حرکت سیدجمال امروز برای ما «هم فال و هم تماشا» ی فال است، چراکه سیدجمال عنوان یک کتابی است که امروز مبارزه رهائی‌بخش ما متن آن کتاب را تشکیل می‌دهد و تماشا است به خاطر اینکه آسیب‌شناسی از حرکت سیدجمال، آسیب‌شناسی از حرکت امروز خود ما می‌باشد و به این ترتیب است که اقبال در سر آغاز فرایند دوم پروسه بازسازی اسلام تطبیقی در عصر جدید برای اولین بار در جوامع مسلمین در کتاب بازسازی فکر دینی به آسیب‌شناسی حرکت سیدجمال پرداخت و در ص 109 - س 24 - کتاب بازسازی فکر دینی در اسلام - علت شکست سیدجمال را اینچنین تبیین می‌نماید:

«اگر سیدجمال الدین اسدآبادی افغانی نیروی خستگی ناپذیر خود را تجزیه نمی‌کرد و آن را تنها وقف تحقیق در باره اسلام به عنوان دستگاهی اعتقادی و اخلاقی می‌کرد، امروز جهان اسلام از لحاظ عقلی بر پایه محکم‌تری قرار می‌داشت» بنابراین آنچنانکه تاین بی می‌گوید مهم‌ترین رسالت پیشگام در مرحله آغاز و شروع حرکتشان در انداختن سوال نو در جوامع راکد می‌باشد و از بعد از طرح این سوال نو توسط پیشگام است که هر چند این سوال عمیق و تاریخی و همه جانبه باشد جامعه یا جوامع مخاطب این سوال جهت پاسخگوئی به حرکت در می‌آورد و به موازات نوع پاسخی که جوامع مخاطب این سوال برحسب شرایط مختلف تاریخی و جغرافیائی و فرهنگی به این سوال می‌دهند فونکسیون عملیاتی این سوال در آن جامعه به نمایش در می‌آید. سوال استراتژیکی که سیدجمال مطرح کرد عبارت بود از اینکه:

«این چه بلائی است نازل گشته؟ این چه حالی است پیدا شده؟ کو آن عزت و رفعت؟ چه شد آن جبروت و عظمت؟ کجا رفت آن حشمت و اجلال؟ این تنزل بی‌اندازه را علت چیست؟ این مسکنت و بیچارگی را سبب کدام است؟ آیا می‌توان در وعده الهی شک نمود؟ معاذالله. آیا می‌توان از رحمت خدا مایوس شد؟ نستجیر بالله. پس چه باید کرد؟ سبب را از کجا پیدا کنیم؟ علت را از کجا تفحص کرده و از که جویا شویم جز اینکه بگوئیم» «آن الله لایغییر مابقوم حتی یغیروا ما بانفسهم» (سیدجمال در مقالات جمالیه).

بیان فوق از سیدجمال که در مقالات «جمالیه» که به فارسی در هند منتشر شد و «عروه الوثقی» که در پاریس با همراهی شیخ محمد عبده منتشر می‌شد، آمده است خود معرف تمامی دردهائی است و تمام سوالاتی است که سیدجمال در نیمه دوم قرن نوزدهم مانند یک بمب ساعتی در جهان مسلمین منفجر کرد که شیرازه این سوالات این بود که «چرا مسلمین پس از عزت ذلیل شدند؟» و با طرح این سوال دوران‌ساز سیدجمال بود که «آب در خانه مورچه افتاد» و مدت نزدیک به 150 سال است که پیشگامان نظری و عملی در جوامع مسلمین تلاش می‌کنند که به این سوال کلیدی که سیدجمال مطرح کرده است پاسخ دهند چراکه بالاخره این یک امر جبری است که هر پیشگام نظری و عملی که به صورت مشخص از بعد از تکوین مدرنیته در مغرب زمین و سرازیر شدن بازتاب و فونکسیون ابزاری و فرهنگی و سیاسی و اجتماعی آن به کشورهای پیرامونی می‌خواهد رسالت انسانی و اجتماعی و تاریخی خود را به انجام برساند، موظف است که همصدا با سیدجمال حرکت خودش را با طرح این سوال آغاز کند که «علت انحطاط و عقب ماندگی جامعه ما و یا جوامع پیرامونی و یا جوامع مسلمین کدام است؟»

قطعا و جزما اگر پیشگام در کانتکس این سوال حرکت نظری و عملی خود را آغاز نکند به بن بست می‌رسد البته پس از طرح این سوال کلیدی است که در مرحله دوم نوبت به پاسخ می‌رسد. بنابراین جهت انجام یک حرکت تحول‌گرایانه تاریخی در هر جامعه‌ای وظیفه اولیه و اصلی پیشگام آن است که سوال استراتژیک عصر و دوران و جامعه خود را مطرح کند و طبعا به موازاتی که این سوال «عوضی» نباشد و «دوران‌ساز و استراتژیک» باشد، آبشخور اولیه تکوین حرکت رهائی‌بخش و آزادی‌بخش و آگاهی‌بخش در آن جامعه می‌شود.

رمز موفقیت سیدجمال در نیمه دوم قرن نوزدهم در همین امر نهفته است و سرّ اینکه حرکت سیاسی سیدجمال هرگز خاموش نمی‌شود و این آتش هرگز نخواهد مرد، در همین طرح سوال فوق از طرف او نهفته است؛ و البته آنچنانکه فوقا به اشاره رفت سیدجمال در نیمه دوم قرن نوزدهم مبدع این سوال در جهان مسلمین نبود، بلکه 500 سال قبل از سیدجمال، عبدالرحمن ابن خلدون تونسی در مقدمه «تاریخ العبر» خود برای اولین بار در جوامع مسلمین این سوال را مطرح کرد. اما از آنجائیکه شرایط عینی و ذهنی در قرن هشتم در غیبت سونامی مدرنیته فراهم نبود این سوال ابن خلدون نتوانست مانند سیدجمال تاثیرگذار بشود لذا در این رابطه بود که سیدجمال در طرح سوال در مرحله اول حرکت سیاسی خود موفق شد.

شکست سیدجمال مربوط به پاسخ خود او به این سوال دوران‌ساز بود. به این ترتیب که هر چند سیدجمال در طرح سوال موفق بود و برای همیشه موفق خواهد ماند و حرکتی که او در این رابطه استارت زد در جوامع مسلمین خاموش نمی‌شود، ولی در مرحله دوم سیدجمال در پاسخی که خودش به این سوال داد، شکست خورد. البته این یک امر جبری نیست که هر کسی که مبدع یک سوال نو باشد خودش هم موظف است پاسخی نو و دقیق به آن سوال بدهد. بسیار ممکن است که طرح یک سوال ابتدا بدون پاسخ توسط پیشگامان یک جامعه مطرح شود، اما پیشگامان بعدی جوامع مختلف به پاسخ اصولی آن سوال کلیدی بپردازند. برای نمونه در خصوص همین سوال کلیدی سیدجمال مدت نزدیک به 150 سال است که پیشگامان جوامع مختلف مسلمان از شمال آفریقا تا جنوب شرقی آسیا مشغول به پاسخ دادن به این سوال سیدجمال می‌باشند، و هر کدام می‌کوشند تا به «علت انحطاط» جامعه خود یا جوامع پیرامونی یا جوامع مسلمانی پاسخی در خور بدهند و در چارچوب این پاسخ هویت اجتماعی و تاریخی خود را تبیین نمایند که اگر بخواهیم در چارچوب پاسخ‌هائی که در طول دویست سال گذشته به سوال سیدجمال در جوامع مسلمین و پیرامونی و جامعه خود ما به این سوال داده‌اند سیری بکنیم، می‌توانیم کل این پاسخ‌ها را به سه دسته تقسیم کنیم:

1 - پاسخ‌های کهنه به این سوال نو.

2 - پاسخ‌های نو به این سوال نو.

3 - پاسخ‌های وارداتی و تقلیدی، به این سوال سیدجمال.

ادامه دارد