تونس در «طوفان بحران سیاسی و بحران اقتصادی» فعلی به کدامین سو روانه است؟
«کودتا» یا بازگشت به مسیر «دموکراسی؟» - قسمت اول
بحران کرونا با همه درد، رنج، مرگ، فقر، فلاکت و بیچارگی که در طول دو سال گذشته برای بشریت به همراه داشته است، بدون تردید خود آزمایشی بوده است که در بوته آن «ناکارآمدی مدیریتی همراه با فساد و ناکارآمدی سیاسی و بحرانهای اقتصادی و ساختاری بسیاری از رژیمهای حاکم بر کشورهای پیرامونی آفتابی کرده است» و در نتیجه همین دستاورد باعث گردیده است که «تودههای همین کشورهای پیرامونی، در طول دو سال گذشته عمر بحران کرونا در جهان، به خودآگاهی سیاسی و اجتماعی عظیمی دست پیدا کنند» و توسط همین خودآگاهی سیاسی و اجتماعی گسترده بوده است که حداقل در طول چند ماه گذشته، «جنبشهای تودهای فراوانی در کشورهای پیرامونی در چارچوب مبارزه و اعتراض به ناکارآمدی حکومتهای حاکم در مهار بحران کرونا جریان پیدا کرده است» که البته در کالبد شکافی این جنبشهای تودهای و اعتراضی بر علیه ناکارآمدی رژیمهای حاکم بر کشورهای پیرامونی، آنچه که بیش از همه قابل توجه میباشد،
اینکه در ریشهیابی ناکارآمدی حکومتها در مهار بحران کرونا و در تبیین عامل این ناتوانی در مهار بحران کرونا، «ما را به ابر بحرانهای اقتصادی و سیاسی و زیست محیطی و اجتماعی موجود در این کشورها میرساند که این ابر بحرانها تا قبل از ظهور ابر بحران کرونا در این کشورها آنچنان هویدا نبوده است» به عبارت دیگر، با ظهور ابر بحران کرونا، بالاخره این ابر بحرانها توانستند (در عرصه ناکارآمدی حکومتها جهت مهار بحران کرونا) خود را تمام قد آفتابی بکنند.
برای فهم این مهم تنها کافی است که وضعیت جامعه بزرگ ایران و ابر بحرانهای موجود در کشور ایران (و شرایطی که تا قبل از ابر بحران کرونائی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در راستای هم پوشانی آن ابر بحرانها با تحریمهای اقتصادی تحمیلی جهان سرمایهداری به سرکردگی امپریالیسم آمریکا میکردند) فهم کنیم، چراکه رژیم مطلقه فقاهتی با ترفند فوق توانسته است، ناتوانی و ناکارآمدی خود را در طول چهار دهه گذشته عمر این رژیم تحت پوشش نگه دارد؛ اما در طول دو سال گذشته با ظهور بحران کرونا در کشور، ما چه در مرحله آغازین آن یعنی از دیماه 98 تا اول اسفند 98 که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و یا دولت دوازدهم شیخ حسن روحانی (برای مدت دو ماه جهت پیشبرد اهداف سیاسی رژیم مطلقه فقاهتی از مراسم حکومتی 22 بهمن تا انتخابات مجلس یازدهم رژیم) «موضوع هجوم ویروس کرونا در کشور ایران را انکار میکردند» و چه در عرصه قرنطینه کردنهای بعدی جهت جلوگیری از انتشار بیشتر این بیماری که (برعکس همه دولتها که در دوران قرنطینه خسارت و ضرر و زیان و تأمین معیشت به خصوص آن بخش از جامعه که حداقل هزینه معیشتی آنها توسط قرنطینه به خطر میافتد این هزینه توسط حکومت تأمین میکنند، اما) «رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در تمامی قرنطینههای پنج موج گذشته کرونا در ایران تلاش کرده است که با هزینه خود مردم، این قرنطینهها را توسط سرنیزه از بالا بر مردم ایران تحمیل کنند و هرگز در این رابطه خود را بدهکار پرداخت حتی حداقل حقوق برای بیکاران عرصه بحران کرونائی نمیدانند». در نتیجه همین امر باعث گردیده است که «قرنطینههای پنج گانه اعلام شده توسط رژیم جهت مهار کرونا نه تنها به اردوگاه کار و زحمت جامعه بزرگ ایران (که نمیتوانستند به خاطر قرنطینه کار کنند) فشاری حداکثری وارد کرده است» از همه مهمتر اینکه «به جز قرنطینه اول که در ایام تعطیلات نوروزی سال 99 به صورت همگانی و داوطلبانه صورت گرفت، در چهار قرنطینه بعدی (به خاطر اینکه دیگر اردوگاه کار و زحمت ایران توان پرداخت هزینه آنها را نداشتند آنها) در برابر انجام قرنطینه توسط حکومت مقاومت کردند» و البته شعار آنها هم این بود که «مرگ با کرونا برای ما، راحتتر است از مرگ با فقر و فلاکت و گرسنگی است». همین مقاومت مردم در برابر قرنطینههای اعلام شده حکومت (به علت ناداری و فقر و فلاکت و به علت عدم حمایت حکومت از آنها) باعث گردید که که «تلاشهای بعدی حکومت برای تحمیل قرنطینه با هزینه خود مردم بینتیجه بماند» و همین ناکارآمدی حتی قرنطینههای تحمیلی از بالا (که در کشورهای اقتدارگرا مثل چین جواب مثبت داده بود) دومین موضوعی است که با بحران کرونا در کشور ایران، «ناکارآمدی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در عرصه مهار بحران کرونا را به نمایش گذاشته است.»
اضافه کنیم که از هم پاشیدگی سیستم خدمات درمانی کشور (به علت فقدان زیرساختهای قبلی) و ناتوانی و نابرابری در واکسیناسیون کرونا در سراسر کشور سومین موضوعی بود که ناتوانی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در مهار بحران کرونا را آفتابی میسازد، برای فهم این مهم تنها کافی است که بدانیم که تا این زمان طبق آمارهای مهندسی شده خود رژیم مطلقه فقاهتی حاکم پس از دو سال، «هنوز تعداد افرادی که کاملاً واکسینه شدهاند و حداقل دو دز واکسن را تزریق کردهاند کمتر از 5 میلیون نفر میباشد» که با توجه به جمعیت 82 میلیون نفری جامعه ایران باید داوری کنیم که «حداقل 77 میلیون نفر از مردم نگونبخت ایران هنوز در برابر هجمه ویروس کرونا، ایمنی اولیه توسط واکسن تزریقی ندارند». بدین خاطر همین فاجعه باعث گردیده است که تا این زمان حتی طبق آمارهای مهندسی شده خود رژیم مطلقه فقاهتی حاکم «تعداد فوتیهای پنج موج کرونا در کشور ایران، بیش از صد هزار نفر بشوند» که طبق آمار مرکز بهداشتی جهانی میباید «حداقل آمار فوتیها و یا مبتلایان کرونا در طول دو سال گذشته در جامعه ایران بیش از ده برابر آمار اعلام شده خود رژیم مطلقه فقاهتی تعریف بکنیم». همین فاجعه باعث گردیده است که در جامعه بزرگ امروز ایران «هیچ خانوادهای نیست که درگیر مراسم تشییع و سوگواری مردههای خود نباشند» که برای فهم جایگاه آمار فوتیها و مبتلایان بیماران کرونائی در کشور ایران کافی است که بدانیم که با در نظر گرفتن جمعیت هشتاد و دو میلیونی کشور و تعداد فوتیها و مبتلایان کرونائی، «تعداد فوتیها و مبتلایان کرونائی در کشور ایران بزرگترین درصد (نسبت به جمعیت ایران) در جهان میباشد» که البته معنای دیگر این حرف آن است که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در طول دو سال گذشته در عرصه مهار بحران کرونا نشان داده است که «ناکارآمدترین حکومت در مهار بحران کرونا در طول دو سال گذشته در جهان میباشد» و کشور ایران «بدترین نرخ افزایش عفونت در طول دو سال گذشته در جهان داشته است». به طوری که نرخ افزایش عفونت در کشور ایران حتی با همه کشورهای آفریقائی هم قابل مقایسه نمیباشد.
در این شرایط که کشور ایران پنجمین موج ویرانگر ویروس کرونا را سپری میکند نه تنها آمارهای مهندسی شده کشتار روزانه کرونای خود رژیم از 670 نفر فوتی در روز گذشته است و نه تنها تختهای بیمارستانهای کشور حتی به صورت صحرائی هم پر شده است و نه تنها مراکز اورژانسی کشور به صورت ترمینالهای بیدر پیکر در آمده است که در آغاز ورود بیمار کرونائی به آنجا حداقل تا ده روز باید در این مراکز اورژانسی جهت بستری شدن در آن بیمارستان، در این اورژانس در نوبت باشد، از همه مهمتر اینکه حتی «داروهای اولیه درمان هم در پایتخت کشور یافت نمیشود» بدین دلیل میتوانیم فونکسیون بحران بیماری کرونا در کشور ایران در طول دو سال گذشته را اینچنین فرموله کنیم، بدون تردید ناکارآمدی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در مهار بحران کرونا در مقایسه با تمامی کشورهای جهان نشان دهنده آن است که این رژیم در طول دو سال گذشته «ناکارآمدترین حکومتهای جهان، در مهار بحران کرونا بوده است» و همین ناکارآمدی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در مهار بحران کرونا در طول دو سال گذشته باعث گردیده که «بحران کرونا در کشور ایران، بدل به یک فاجعه ملی بشود». در عرصه مهار بحرانها دیگر مثل مهار ابر بحران اقتصادی و سیاسی و زیست محیطی و اجتماعی باز رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در طول 42 سال گذشته عمر این رژیم نشان داده است که «ناتوانترین حکومتها در مهار این بحرانها میباشد.»
ماحصل اینکه همین امر باعث گردیده که «هر مشکل و معضل اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و زیست محیطی و غیره که در کشور ایران بوجود میآید به علت ناکارآمدی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در حل آنها، به سرعت بدل به بحران و ابر بحران و حتی فاجعه در کشور ایران میشوند» و در این رابطه است که دیگر نمیتوان «بین ابر بحران کرونا، با ابر بحران زیست محیطی (اعم از خشکسالی و سیل و بیآبی و ریزگردها) و ابر بحران اقتصادی (اعم از تورم بیکاری و رکود و فقر و سقوط ارزش پول ملی و بیبرقی) و غیره تفاوت گذاشت». مضافاً بر اینکه در تمامی این ابر بحرانها و در عرصه ناکارآمدی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در حل آنها، تنها مسیری که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در جهت حل همه این ابر بحرانها پیوسته انتخاب میکند، عبارت است از: «امنیتی کردن موضوع و تکیه بر قدرت سرکوب توسط دستگاههای چند لایهای سرکوبگر رژیم میباشد». لذا در همین رابطه است که از فرایند پسا خیزش آبانماه 98 رژیم مطلقه فقاهتی یا حزب پادگانی خامنهای جهت مقابله با ناکارآمدی حکومت در حل این بحرانها تنها به دنبال یکد ست کردن قدرت در دست «مقام عظمای ولایت» توسط نیروهای ذوب شده در ولایت میباشد. بدین تر تیب است که در این شرایط تمام تلاش حزب پادگانی خامنهای (به جای تکیه همه جانبه در جهت مهار بحران یا فاجعه کرونا در کشور ایران) «بر نهادینه کردن و یک دست کردن قدرت درید خود توسط ذوب شدگان در ولایت میباشد» و همین امر باعث گردیده که «در دوران انتقال قدرت از دولت دوازدهم به دولت سیزدهم، موج پنجم کرونا به پیک کشتار خود از مردم مظلوم ایران برسد» و روزانه طبق آمارهای مهندسی شده خود رژیم مطلقه فقاهتی حاکم (که حداکثر یک دهم آمار واقعی میباشند) «روزانه تعداد فوتیها به بیش از 650 نفر و تعداد مبتلایان به بیش از 49 هزار و تعداد بستری شدهها به بیش از ده هزار نفر رسیده است» که خود این آمار مهندسی شده رژیم در این شرایط میتواند «مشتی نمونه خروار باشد.»
باری، کشور تونس یکی دیگر از کشورهائی است (که در طول دو سال گذشته با ورود ویروس کرونا به آن کشور و ناکارآمدی حاکمیت در مهار بحران کرونا در آن کشور، به خصوص در سال جاری) توسط عدم توان مهار بحران کرونا، «مردم تونس توانستند به ناکارآمدی حاکمیت در مهار تمامی بحرانهای اقتصادی و سیاسی و زیست محیطی و غیره پی ببرند» که برای فهم جایگاه این مهم تنها کافی است که عنایت داشته باشیم که:
1 - کشور تونس و مردم این کشور همان کشور و مردمی هستند که «در سال 2011 میلادی در بستر یک مبارزه ضد استبدادی بر علیه نظام دیکتاتوری حاکم نه تنها آن نظام فاسد را در حداقل زمان ممکن به زانو درآوردند، بلکه مهمتر از آن اینکه با انقلاب ضد استبدادی خودشان توانستند طوفانی ضد استبدادی تحت عنوان بهار عربی در جهان عرب بر پا کنند» که اگر چه با دخالت مهندسی شده جهان سرمایهداری به سرکردگی امپریالیسم آمریکا (همراه با پشتیبانی ارتجاع منطقه تحت رهبری عربستان سعودی و کشورهای شیخنشین خلیج فارس) به خصوص درسه کشور مصر و لیبی و سوریه، طوفان بهار عربی شکست خورد، ولی در خود خاستگاه این طوفان یعنی کشور تونس، «جنبش ضد استبدادی توانست به پیروزی برسد و مردم تونس توانستند به اصلاحات دموکراتیک و حاکمیت قانون در کشور تونس دست پیدا کنند.»
ادامه دارد