علل و دلایل شکست انقلاب ضد استبدادی سال 57 مردم ایران – قسمت سوم

 

باری، در این رابطه است که برای شناخت تحولات جوامع یا انقلابات سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی مدرن در جوامع مختلف بشری (به خصوص از بعد از ظهور انقلاب کبیر فرانسه و رنسانس اروپا و رفرماسیون مذهبی لوتر و کالون در مسیحیت کاتولیک قرن شانزدهم تا هیجدهم اروپا و ظهور سرمایه‌داری در اشکال مختلف آن از سرمایه‌داری تجاری گرفته تا سرمایه‌داری صنعتی و سرمایه‌داری انحصاری و مالی و امپریالیسم) هر چه زمان بیشتری از آن انقلابات یا تحولات همه جانبه اجتماعی سیاسی فرهنگی اقتصادی بگذرد، بیشتر می‌توان به شناخت آن انقلابات دست پیدا کرد، چراکه آنچنانکه فوقا هم مطرح کردیم انقلابات مدرن مانند غنچه‌های بسته گل هستند که به مرور زمان باز می‌شوند و فونکسیون‌های فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و حتی تمدنی خود را در فرایندهای پساتکوینی، ظاهر می‌سازند؛ بنابراین به همین دلیل است که می‌توان داوری کرد که «تاریخ انقلابات جزء پروسس خود آن انقلابات می‌باشند» لذا هرگز نباید «تاریخ یک انقلاب خارج از جوهر آن انقلاب تحلیل و تبیین کرد» هر چند که ممکن است «به علت حرکت زیگزاگی تاریخ، عوامل برونی در شرایطی تأثیر انحرافی در حرکت انقلابات بشری داشته باشند.»

ماحصل اینکه نظریه‌پردازان و صاحب‌نظران در فرایند پساانقلاب، از صاحب‌نظران و نظریه‌پردازان دوران خود آن انقلاب بیشتر دارای صلاحیت جهت داوری در آسیب‌شناسی آن انقلابات می‌باشند، چرا که ظهور فونکسیون‌های فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و اجتماعی آن انقلابات در بستر زمان مادیت پیدا می‌کنند؛ که البته همین دستاوردها می‌توانند به عنوان متریال خام جهت نظریه‌پردازای در دسترس صاحب‌نظران قرار گیرند. لذا به همین دلیل است که شرایط نظری و ذهنی برای ما جهت آسیب‌شناسی انقلاب مشروطیت بیشتر فراهم می‌باشد تا برای مورخین و نظریه‌پردازانی که در دوران نزدیک به مشروطیت به سر می‌بردند و شاید به همین منظور باشد که یکی از نظریه‌پردازان معتقد است که «حداقل زمان برای داوری در باب تحولات اجتماعی یا انقلابات اجتماعی 50 سال پس از تکوین آن تحولات و انقلابات می‌باشد.»

در خصوص سالگرد انقلاب ضد استبدادی 57 مردم ایران، برای آسیب‌شناسی آن انقلاب و برای فهم علل و دلایل شکست آن انقلاب هر چه به لحاظ زمانی از آن انقلاب فاصله بگیریم شرایط برای تحلیل و آسیب‌شناسی همه جانبه‌تر آن بیشتر فراهم می‌گردد. در نتیجه به همین دلیل است که نشر مستضعفین به عنوان ارگان عقیدتی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در طول 9 سال گذشته حیات سیاسی خود پیوسته در سالگرد انقلاب ضد استبدادی 57 مردم ایران خود را موظف می‌داند تا در جهت آسیب‌شناسی آن انقلاب و درک و فهم بهتر علل و دلایل شکست آن انقلاب جهت درس‌آموزی برای حرکت امروز و فردای خود به کالبد شکافی مجدد آن بپردازد؛ و در برابر سالگرد آن انقلاب بی‌تفاوت عبور نکند؛ زیرا برای فهم و شناخت «عامل به حرکت درآوردن موتور بزرگ اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران» و برای شناخت «همه جانبه ساختاری و فرهنگی و تاریخی و سیاسی و طبقاتی و اقتصادی جامعه امروز ایران» موضوع کالبد شکافی مستمر و مکرر انقلاب ضد استبدادی مردم ایران در سال 57 می‌تواند بسترساز بشود.

فراموش نکنیم که انقلاب ضد استبدادی بهمن ماه 57 مردم ایران با در نظر گرفتن جمعیت ایران در سال 57، «توده‌ای و مردمی‌ترین و فراگیرترین انقلاب تاریخ بشر بوده است»؛ و داوری ما در این رابطه بر این امر قرار دارد که «عامل فراگیر شدن و بسیج توده‌ها (در پروسس تکوین انقلاب ضد استبدادی 57 مردم ایران) قدرت عظیم دین در جامعه ایران بوده است»، یعنی همین قدرت عظیم دین در جامعه ایران بود که در سال 57 توانست شهر و روستا، جوان و پیر، زن و مرد، کارگر و دانشجو و دانش آموز و اقشار متوسط و حاشیه‌نشینان شهری را که همان اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران می‌باشند، به حرکت درآورد و باعث استارت و به حرکت در آمدن موتور بزرگ در جامعه ایران بشود و رژیم توتالیتر و کودتائی پهلوی را دود کند و به آسمان بفرستد.

لذا اگر به عظمت و گستردگی بسیج توده‌ای جامعه ایران در رابطه با انقلاب ضد استبدادی 57 اذعان و اعتقاد داریم و در مقایسه سه تحول بزرگ اجتماعی تاریخ ایران، از انقلاب مشروطیت تا نهضت ملی کردن صنعت نفت دکتر محمد مصدق و انقلاب ضد استبدادی 57 به این داوری برسیم که به لحاظ گستردگی و عمق و فراگیری و بسیج توده‌ای، انقلاب ضد استبدادی 57 مردم ایران به مراتب عظیم‌تر و گسترده‌تر بوده است، حال سوالی که در این رابطه مطرح می‌شود اینکه، چه شد که انقلابی با این عظمت و گستردگی توده‌ای که نسبت به جمعیت ایران توده‌ای‌ترین انقلاب تاریخ بشر بوده است، در مدت کمتر از سه سال به شکست کامل انجامید و تمامی دستاوردهای سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و طبقاتی این انقلاب از بین رفت؟

برای پاسخ به این سؤال سترگ باید آنچنانکه فوقا هم اشاره کردیم، قبل از هر چیز به این حقیقت اذعان پیدا کنیم که «لکوموتیو انقلاب ضد استبدادی 57 مردم ایران قدرت عظیم دین در جامعه ایران بوده است»؛ به عبارت دیگر «این قدرت عظیم دین در جامعه ایران بود که توانست مانند یک موتور بزرگ در سال 57، جامعه ایران را به حرکت درآورد». البته طرح «قدرت عظیم دین» در جامعه ایران به معنای نادیده گرفتن شرایط عینی و ذهنی ظهور انقلاب در جامعه ایران نمی‌باشد، چراکه «شرایط عینی و ذهنی» ظهور انقلاب جزء «شرایط لازم» می‌باشند و «قدرت عظیم دین» در این رابطه شرط کافی است.

بنابراین، در این رابطه باید به این حقیقت توجه داشته باشیم که خود «شرایط عینی و ذهنی» انقلاب هر چند هم که عمیق و گسترده و فراگیر باشند تا زمانیکه شرایط کافی به صورت دیالکتیکی فراهم نشود، موتور یا لکوموتیو جامعه به حرکت در نمی‌آید؛ و شرایط بالقوه لازم نمی‌توانند از قوه به فعل برسند. بر این مطلب بیافزائیم که خود قدرت عظیم دین در جامعه ایران اگر در خدمت انتقال خودآگاهی اجتماعی و طبقاتی و سیاسی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران درآید، جزء شرایط ذهنی انقلاب می‌باشد. شاید بهتر باشد که در این رابطه اینچنین داوری کنیم که «شرایط عینی» برای یک انقلاب اجتماعی یا تحولات سیاسی و اقتصادی و طبقاتی در جامعه، فقط می‌توانند نقش ریل‌گذاری برای حرکت لکوموتیو داشته باشند، اما آنچه که می‌تواند لکوموتیو یا موتور بزرگ اردوگاه مستضعفین در یک جامعه به حرکت درآورد، آن «شرایط ذهنی» تحولات اجتماعی است که البته «دین» می‌تواند در جوامع دینی مثل ایران آنچنانکه هگل می‌گوید نقش محوری جهت انتقال خودآگاهی سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و طبقاتی به اردوگاه بزرگ مستضعفین داشته باشد.

در این رابطه بوده است که از بعد از ظهور انقلاب کبیر فرانسه و به خصوص از بعد از اعتلای جنبش‌های رهائی‌بخش طبقاتی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی خلق‌های کشورهای پیرامونی در مرحله پسا دو جنگ بین‌الملل، نظریه‌پردازان بزرگ جوامع تحت ستم استثمارزده و استعمارزده و استبدادزده و استحمارزده نو و کهنه، جهت به حرکت درآوردن لکوموتیو اردوگاه بزرگ مستضعفین جوامع تحت ستم خود اقدام به طرح استراتژی‌های گوناگون تطبیقی و انطباقی (از استراتژی تحزب‌گرایانه حزب طراز نوین لنینیستی یا حزب پیشاهنگ چریک‌گرائی یا ارتش خلقی مائوئیستی و غیره گرفته تا استراتژی مبارزه منفی گاندی و تا استراتژی ملی کردن صنعت نفت ایران دکتر محمد مصدق) کرده‌اند، پر واضح است که جوهر تمامی این رویکردهای متفاوت استراتژی، تلاش همه آنها در جهت به حرکت درآوردن لکوموتیو یا موتور بزرگ یا اردوگاه بزرگ مستضعفین جوامع خود بوده است.

باز در همین رابطه بوده است که عامل به حرکت در آوردن لکوموتیو یا موتور بزرگ یا اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در انقلاب مشروطیت و نهضت ملی کردن صنعت نفت با انقلاب ضد استبدادی 57 متفاوت بوده است، بطوریکه در این رابطه می‌توانیم داوری کنیم که عامل حرکت لکوموتیو جامعه ایران در انقلاب اول مشروطیت «جنبش‌های اجتماعی و فرهنگی پساشکست ایران در جنگ‌های ایران روسیه اعم از جنبش‌های مذهبی و جنبش‌های فرهنگی و جنبش‌های سیاسی بوده است»، پر پیدا است که «عامل روشن کردن لکوموتیو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در انقلاب اول مشروطیت با عامل روشن کردن لکوموتیو اردو گاه بزرگ مستضعفین ایران در انقلاب دوم مشروطیت (پسا به توپ بستن مجلس توسط محمد علیشاه و حاکمیت استبداد صغیر محمد علی شاه) متفاوت می‌باشد»، چراکه هر چند عامل روشن کردن لکوموتیو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در انقلاب اول مشروطیت جنبش‌های اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و مذهبی نیمه دوم قرن نوزدهم ایران بودند، ولی در انقلاب دوم مشروطیت عامل روشن کردن لکوموتیو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران استراتژی جنبش مسلحانه ستارخان و باقرخان و سردار اسعد بختیاری بود که برای اولین بار شرایط جهت تأثیرگذاری استراتژی مسلحانه پیشروئی در جامعه ایران فراهم کردند؛ و در طول 150 سال گذشته تاریخ حرکت تحول‌خواهانه مردم ایران تنها مقطعی که استراتژی مسلحانه پیشروئی توانست به صورت جنبش مبارزه مسلحانه تأثیر گذار باشد و این استراتژی توانست لکوموتیو یا موتور بزرگ جامعه ایران را به حرکت درآورد، تنها و تنها در آن مقطع انقلاب دوم مشروطیت تحت رهبری ستارخان و باقرخان و حمایت سردار اسعد بختیاری بود؛ و گرنه حتی در دوران پسا جنگ اول بین‌الملل جنبش‌های پیشاهنگ دهه قبل از کودتای 1299 رضاخان – سید ضیاء هم که در سه شاخه کوچک خان در گیلان و شیخ محمد خیابانی در آذربایجان و کلنل پسیان در خراسان ظهور کردند، در این رابطه شکست خوردند و نتوانستند مانند جنبش مسلحانه ستارخان و باقرخان، لکوموتیو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران را به حرکت درآورند.

پر واضح است که در خصوص شکست استراتژی چریک‌گرائی و ارتش خلقی و تحزب‌گرایانه لنینیستی به خصوص از دهه 40 الی الان هم عامل شکست این استراتژی همین عدم توانائی آنها جهت به حرکت در آوردن لکوموتیو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران می‌باشد. آنچنانکه در این رابطه می‌توانیم داوری کنیم که عامل پیروزی استراتژی پیشگام معلم کبیرمان شریعتی در دهه 40 در همین رابطه قابل تبیین می‌باشد، چراکه شریعتی توسط شعار «اصلاح دینی» یا «بازسازی دینی» در جامعه ایران، معتقد به جایگاه دین در جامعه ایران به عنوان عامل به حرکت درآورنده لکوموتیو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در چارچوب شرایط ذهنی انقلاب و در پیوند دیالکتیکی بین شرایط ذهنی و عینی انقلاب بود؛ و معتقد بود که تنها توسط انرژی عظیم دین در جامعه ایران است که ما می‌توانیم لکوموتیو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران را به حرکت درآوریم.

صد البته انقلاب ضد استبدادی سال 57 مردم ایران نشان داد که این رویکرد شریعتی به جایگاه دین در جامعه ایران یک رویکرد واقع‌گرایانه بوده است، چراکه آنچنانکه فوقا مطرح کردیم تفاوت انقلاب 57 با دو تحول نهضت ملی کردن صنعت نفت و انقلاب مشروطیت در این بود که در انقلاب 57 لکوموتیو انقلاب در جامعه ایران توسط «قدرت عظیم دین» که به وسیله پروژه «رفرماسیون یا بازسازی و یا اصلاح دینی شریعتی» فعلیت اجتماعی پیدا کرده بود، به حرکت درآمد. هر چند که در غیبت فیزیکی شریعتی و در غیبت نیروهای پیشگام سازمان‌گر و هدایت‌گر و تئوری‌پرداز و در فرایند پساشکست استراتژی مسلحانه در جامعه ایران (در اشکال مختلف چریک‌گرایانه مدرن و ارتش خلقی) این انرژی عظیم محرک لکوموتیو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در سال 57 توسط موج‌سواری از راه رسیدگان جریان تابع اسلام دگماتیست فقاهتی دچار تحریف و انحراف همه جانبه گردید و با جایگزین شدن اسلام فقاهتی دگماتیست به جای اسلام تطبیقی شریعتی و اقبال نطفه شکست شرایط ذهنی انقلاب ضد استبدادی 57 مردم ایران (از قبل از پیروزی آن انقلاب) در بطن آن انقلاب تکوین کرده بود، بطوریکه در این رابطه اگر داوری کنیم که به علت سیطره نظری اسلام فقاهتی در عرصه سیاسی آن انقلاب که بعداً باعث «ظهور فقه حکومتی یا فقه داعشی» در قانون اساسی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران گردید آن انقلاب در 22 بهمن 57 مرده به دنیا آمد، داوری دور از ذهن و غیر واقع‌گرایانه‌ای نکرده‌ایم.

به هر حال به علت همین «سیطره اسلام فقاهتی دگماتیست حکومتی» در عرصه سیاسی تکوین انقلاب ضد استبدادی سال 57 بود که در مسیر حرکت لکوموتیو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران (که توسط قدرت عظیم دین در جامعه دینی ایران به صورت عامل ذهنی و سرپل انتقال تضادهای عینی به خودآگاهی توده‌های اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران عمل کرده بود) تغییر ریل‌گذاری صورت گرفت و همین تغییر ریل‌گذاری در مسیر لکوموتیو انقلاب ضد استبدادی سال 57 مردم ایران توسط اسلام فقاهتی یا فقه حکومتی داعشی بود که تثبیت هژمونی روحانیت حوزه‌های فقاهتی بر انقلاب ضد استبدادی مردم ایران در سال 57 به صورت عامل اصلی ذهنی شکست این انقلاب درآمد، چرا که همین تثبیت هژمونی روحانیت حوزه‌های فقاهتی بر انقلاب ضد استبدادی مردم ایران به خصوص در مرحله پسا 17 شهریور 57 باعث گردید تا رفته رفته «نظریه شخصی ولایت فقیه خمینی» که از سال 46 توسط او در حوزه فقهی نجف مطرح شده بود (و البته خمینی در سخنرانی‌های ولایت فقیه سال 46 خود در نجف که بعداً توسط جلال الدین فارسی به صورت کتاب «ولایت فقیه» فعلی خمینی درآمد تلاش می‌کند تا با پیوند اسلام روایتی به اسلام فقاهتی و طرح چند روایت از کتب حدیث اسلام روایتی برای نظریه فقهی شخصی «ولایت فقیه» خود پایه کلامی ایجاد نماید و توسط آن برای فقیه یا روحانی حاکم علاوه بر قدرت مطلق سیاسی و اقتصادی و معرفتی «ولایت پیامبر اسلام» قائل گردد. فراموش نکنیم که خمینی برعکس محمد اقبال لاهوری پروژه کلامی «ختم نبوت پیامبر اسلام را به عرصه ختم ولایت پیامبر اسلام تعمیم نمی‌دهد و ولایت پیامبر اسلام را در دوران ختم نبوت برای فقیه، آنهم در شکل شیعی آن و به صورت روحانی حوزه‌های فقاهتی و پیرو فقه حکومتی و تابع خط سیاسی خودش جاری و ساری می‌داند») به صورت تنها مانیفست نظری و تئوریک انقلاب ضد استبدادی 57 مردم ایران درآید.

اوج فاجعه آنجا بود که «نظریه فقهی و شخصی و روایتی ولایت فقیه خمینی» توسط تیم حسینعلی منتظری – حسن آیت – سید محمد بهشتی در خبرگان قانون اساسی در سال 58 بدل به قانون اساسی رژیم مطلقه فقاهتی گردید؛ و از آنجا بود که فاتحه‌خوانان مردم فاتحه انقلاب ضد استبدادی مردم ایران را خواندند.

ادامه دارد

  • آگاهی
  • آزادی
  • برابری