انقلاب شکوهمند «ضد استبدادی سال 57 مردم ایران»، یعنی گستردهترین و فراگیرترین انقلاب قرن بیستم، پرش جامعه بزرگ ایران «در تاریکی» بود – قسمت چهارم
4 – تراژیکترین فرایند انقلاب ضد استبدادی سال 57 در پروسه تکوین خود (و در شرایطی که انقلاب دوم تحت مدیریت ارتجاع مذهبی فقاهتی جهت جایگزین کردن ولایت فقیه به جای ولایت سلطانی رژیم کودتائی و توتالیتر پهلوی تلاش میکرد) پیوند جریان لیبرالیسم (تحت هژمونی مهندس مهدی بازرگان با عنوان دولت موقت) با ارتجاع مذهبی فقاهتی بود، چرا که آنچنانکه در جلسه معرفی بازرگان به عنوان نخست وزیری موقت (قبل از 22 بهمن 57 در نامه خمینی که توسط هاشمی رفسنجانی خوانده شد) مطرح کردید، خمینی به صورت مشخص در چارچوب قدرت آسمانی خود بازرگان را به عنوان نخست وزیر معرفی کرد، لذا از آنجا بود که پیوند لیبرالیسم با ارتجاع مذهبی فقاهتی، نخستین صفبندی قدرت در عرصه جنبش ضد استبدادی سال 57 در برابر قدرت مردم یا انقلاب اول به وجود آورد. هر چند که این پیوند بسیار سست بود و جریان ارتجاع مذهبی فقاهتی پس از استفاده تجربه حکومتی از جریان لیبرالیسم (توسط پروژه دستساز اشغال سفارت آمریکا) مانند دستمال کلینکس یکبار مصرف با این جریان تسویه کردند و عطایش را به لقائش بخشیدند، ولی مهندس مهدی بازرگان در برابر خمینی اعلام کرد که «بعد از خداوند جنابعالی در زمین مقوم خود می دانیم»، آنچنانکه سید محمود طالقانی خطاب به خمینی گفت «مانند کعبه به گرد تو میچرخیم.»
5 - درس بزرگی که پروسه تکوین انقلاب ضد استبدادی 57 برای جنبش پیشگامان مستضعفین امروز جامعه ایران دارد، اینکه برای ایجاد هر گونه تحول افقی و عمودی همه جانبه در جامعه ایران در چارچوب حرکت از پائین، نیازمند به چهار فاکتور هستیم:
الف – ایدئولوژی بسیجگر.
ب - رهبری بسیجگر.
ج – جنبشهای پیشرو خودسازمانده و دینامیک خودجوش مستقل تکوین یافته از پائین.
د - روایتهای بزرگ تبیینی و تفسیری و تغییری از جهان جامعه و تاریخ و انسان.
6 - انقلاب یک پدیده نادری است که در هر قرنی چند تا به صورت انگشتشمار در جهان اتفاق می افتد، در قرن بیستم (به خصوص از بعد از جنگ بینالملل) به خاطر مبارزه رهائیبخش کشورهای پیرامونی در برابر کشورهای متروپل امپریالیستی بیشترین انقلابهای تاریخ بشر صورت گرفته است. انقلاب ضد استبدادی سال 57 مردم ایران از جمله آخرین انقلابهای قرن بیستم بود که به علل:
الف - خلاء مطالبات ایجابی دموکراتیک مردم ایران.
ب - خلاء نهادهای دموکراتیک در جامعه ایران.
ج - خلاء اهداف مشخص دموکراتیک از قبل تئوریزه و تعریف شده توسط پیشگام.
د - خلاء فرهنگ دموکراتیک و تئوری دموکراسی تدوین شده توسط پیشگام، این انقلاب نتوانست در برابر انقلاب ارتجاع مذهبی که به دنبال دستیابی و جایگزینی ولایت فقیه به جای ولایت سلطانی (رژیم کودتائی و توتالیتر پهلوی بود) مقاومت نماید، در نتیجه انقلاب ضد استبدادی مردم ایران که تنها دارای مضمون سلبی داشت، شکست خورد.
7 - از 17 شهریور 57 که رژیم توتالیتر پهلوی در میدان ژاله تهران اقدام به کشتار و سرکوب خونین جنبش اعتراضی مردم کرد، فرایندی جدیدی در جنبش ضد استبدادی مردم ایران (بر علیه رژیم سرکوبگر و کودتائی و توتالیتر پهلوی) شکل گرفت و در همین رابطه بود که از فردای 17 شهریور 57، جنبش کارگری ایران تحت هژمونی کارگران صنعت نفت ایران با تمام توان و پتانسیل خود وارد مبارزه ضد استبدادی با رژیم توتالیتر پهلوی شد، سرعت رادیکالیزه شدن جنبش ضد استبدادی مردم ایران در فرایند پسا سرکوب خونین 17 شهریور میدان ژاله تهران، همچنین باعث گردید تا در خلاء جنبشهای دینامیک خودسازمانده تکوین یافته از پائین و خلاء جامعه سیاسی سازمانگر و خلاء نهادهای دموکراتیک اجتماعی، از آنجائیکه جامعه ایران به این مرحله رسید که دیگر رژیم توتالیتر پهلوی اصلاحپذیر نمیباشد و رژیم کودتائی پهلوی تمامی راههای اصلاحات را بسته است، به صورت دفعی این جنبش «وارد وضعیت انقلابی شد». طرح شعار «شاه باید برود» خمینی در آن شرایط باعث گردید تا (در خلاء رهبری دموکراتیک بسیجگر) جنبش ضد استبدادی مردم ایران رهبری خمینی را پذیرا بشوند.
بنابراین قبول رهبری خمینی (در فرایند پسا سرکوب خونین 17 شهریور 57) برای جنبش ضد استبدادی مردم ایران «یک انتخاب نبود، بلکه برعکس یک ناگزیر بود»، در نتیجه همین «ناگزیری قبول رهبری خمینی» باعث گردید تا در فرایند پسا سرکوب خونین 17 شهریور میدان ژاله جنبش ضد استبدادی مردم ایران مسیر انحرافی خود را آغاز نماید و آبستن جنبش ارتجاعی ضد خود گردد.
8 - با شکست انقلاب ضد استبدادی مردم ایران و پیروزی ارتجاع مذهبی «استبداد تک مؤلفهای سیاسی» (دوران رژیم توتالیتر پهلوی) وارد مرحله استبداد دو مؤلفهای (که عبارتند از الف – استبداد سیاسی، ب – استبداد دینی) شد؛ که آنچنانکه نائینی در کتاب «تنبیه الامه و تنزیه المله» خود مطرح میکند، «استبداد دینی بس خطرناکتر از استبداد سیاسی میباشد»، پیوند استبداد دینی با استبداد سیاسی (در کادر قانون اساسی ولایتمدار فقاهتی، به پیشنهاد حسن آیت عامل دست مظفر بقائی که در پیوند مستقیم با جناح هار امپریالیسم آمریکا قرار داشت) در خبرگان قانون اساسی نهادینه گردید، در نتیجه همین وحدت دو مؤلفهای استبداد سیاسی و استبداد دینی (توسط پروژه حسن آیت – مظفر بقائی) در قانون اساسی ولایتمدار بود که «هیولای ولایت فقیه در صورت شکل دولت و حکومت برای اولین بار در تاریخ بشر متولد گردید.»
9 - اگر انقلاب مشروطیت توانست مردم ایران را از «فرایند رعیتی وارد فرایند شهروندی بکند»، جایگزینی ولایت فقیه به جای ولایت سلطانی (در پروسه انقلاب ضد استبدادی سال 57 مردم ایران) باعث گردید تا جامعه ایران از «فرایند حقی، وارد فرایند تکلیفی بشود» و اگر خلاء «عصر روشنگری» انقلاب مشروطیت باعث گردید تا دو جناح روحانیت حوزههای فقاهتی، تحت عنوان مشروطهخواهان و مشروعهخواهان رهبری جنبش ضد استبدادی مردم ایران را در دست بگیرند و جنگ سیاسی آن دو جناح روحانیت حوزههای فقاهتی عامل اصلی شکست انقلاب مشروطیت و بازتولید استبداد (در اشکال مختلف محمدعلی شاه قاجار تا رضاخان میرپنج و کودتای سیاه اسفند 1299 سیدضیاء و کودتای 28 مرداد 32 ارتجاع مذهبی – دربار پهلوی – امپریالیست تازه نفس آمریکا) گردید، خلاء «عصر روشنگری» و سترون شدن جنبش روشنگری ارشاد شریعتی (در فرایند پسا بسته شدن حسینیه ارشاد و دستگیری معلم کبیرمان شریعتی توسط ساواک رژیم کودتائی پهلوی) در انقلاب ضد استبدادی سال 57 مردم ایران، باعث ظهور هیولای ولایت فقیه در چارچوب قانون اساسی ولایتمدار رژیم مطلقه فقاهتی گردید.
پایان