سخن روز:
جنبش مطالبهمحور «بازنشستگان کشوری و لشکری و تأمین اجتماعی» در وزن کشی با «جنبشهای دینامیک تکوین یافته از پائین، مطالباتی، صنفی و مدنی و سیاسی» امروز جامعه بزرگ ایران، در چه جایگاهی قرار دارند؟
بازنشستگان کشوری و لشکری و تأمین اجتماعی در پایان آخرین تجمع اعتراضی مستقل و سراسری خودشان در روز سه شنبه 7 دی 1400 قططنامهای صادر کردند که علاوه بر اینکه «نشان دهنده بلوغ حرکت جمعی و مستقل و دینامیک و خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر و تکوین یافته از پائین آنها میباشد» و علاوه بر اینکه نشان دهنده «پیوند افقی و عمودی جنبش بازنشستگان کشوری و لشکری و تأمین اجتماعی ایران با دیگر جنبشهای مطالباتی جامعه بزرگ ایران میباشد» از همه مهمتر اینکه «نشان دهنده جوهر صنفی و مدنی و سیاسی حرکت اعتراضی آنها میباشد.»
نباید فراموش کنیم که در بستر جنبشهای مطالبهمحور جامعه امروز ایران (که از تابستان 96 الی الان به صورت یک پروسه مستمر در بین گروههای مختلف اجتماعی جامعه بزرگ ایران اعم از: کارگران، معلمان، زنان، دانشجویان، پرستاران، بازنشستگان، مالباختگان، کامیونداران، مزدبگیران و غیره روند روبه اعتلائی پیدا کرده است و حتی در دوران دو ساله کرونائی که تمامی جنبشهای مطالبهمحور در عرصه جهانی روند افولی داشتهاند، برعکس در جامعه ایران، در این دو ران ابر بحران کرونائی هم این جنبشها روند رو به اعتلای داشتهاند) «یکی از آفتهائی که پیو سته این جنبشهای مطالبهمحور را تهدید میکرده است، گسستگی عمودی و افقی شاخههای مختلف جنبشهای مطالباتی گروههای مختلف اجتماعی جامعه بزرگ ایران بوده است»؛ که البته همین گسستگی عمودی و افقی بین شاخههای مختلف جنبشهای مطالباتی در طول 5/4 سال گذشته عمر (از تابستان 96 الی الان) فرایند جدید این جنبشها، باعث گردیده که هر چند بخشی از این جنبشها (مثل جنبش معلمان) صورت فراگیر و گستردهای هم پیدا کنند، ولی در مجموع «شاخههای مختلف و متعدد جنبشهای مطالباتی دینامیک خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر و مستقل و تکوین یافته از پائین، نتوانند به صورت استراتژیک در پیوند باهم در عرصه میدانی (نه در عرصه فضای مجازی و شبکههای اجتماعی) در مقابله با رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و دستگاههای چند لایهای سرکوبگر این رژیم، توازن قوا را به سود خود تغییر بدهند» که البته نخستین فونکسیون این عدم توازن قوا بین جنبشهای مطالبهمحور و دستگاههای چند لایهای سرکوبگر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم منهای اینکه «شرایط برای سرکوب حرکت آنها فراهم کرده است» و منهای اینکه این «عدم توازن قوا باعث گردیده که سطح مطالبات این گروههای اجتماعی همچنان در همان سطح حداقل آغازین آن باقی بماند» و در طول 5/4 سال گذشته عمر فرایند جدید جنبشهای مطالبهمحور (از تابستان 96 تا به امروز) «مطالبات این گروههای مختلف اجتماعی جامعه ایران روندی اعتلائی نداشته باشد» و منهای اینکه این عدم توازن قوا باعث گردیده است که «جوهر حرکت اعتراضی این جنبشهای مطالبهمحور تنها در حصار مبارزه مطالباتی – صنفی باقی بماند» و روندی به سمت «حرکت مطالباتی – اجتماعی و مطالباتی - سیاسی و اجتماعی - سیاسی و سیاسی – اجتماعی نداشته باشد» از همه مهمتر اینکه این عدم توازن قوا باعث گردیده است که «پراکندگی عمودی و افقی شاخههای مختلف کنشگران جنبشهای مطالبهمحور (در طول 5/4 سال عمر فرایند جدید حر کت آنها) پیوسته روندی رو به گسترش داشته باشند» و البته همین گسترش پراکندگی و تشتت بین این گروههای مختلف اجتماعی جامعه بزرگ ایران باعث شده است که (در طول 5/4 سال گذشته) «هر گروه اجتماعی که سمبه پر زورتری داشته است، بتواند رژیم مطلقه فقاهتی حاکم را در برابر پاسخگوئی به مطالبات خودشان وادار به عقب نشینی بکند» که البته معنای دیگر این حرف آن است که تنها گروهائی توانستنهاند به مطالبات حداقلی خودشان دست پیدا کنند که از دو پتانسیل برخوردار بودهاند:
نخست پتانسیل آگاهیگری.
دوم پتانسیل سازمانیابی.
مورچگان را چو بود اتحاد / شیر ژیان را بدرانند پوست
البته در خصوص پتانسیل سازمانیابی آنها باید عنایت داشته باشیم که این پتانسیل در دو شکل مختلف در گذشته مادیت پیدا کرده است یعنی بعضی از این جنبشهای مطالبهمحور (مثل کنشگران جنبش کامیونداران و کنشگران جنبش مالباختگان) «این سازمانیابی را فقط در عرصه فضای مجازی و شبکههای اجتماعی توانستهاند حاصل نمایند» و بعضی دیگر (مثل کنشگران جنبش کارگران، کنشگران جنبش معلمان، کنشگران جنبش بازنشستگان و کنشگران جنبش پرستاران) «علاوه بر رابطه و پیوند و آگاهیرسانی و سازمانیابی توسط شبکههای اجتماعی و فضای مجازی در عرصه میدانی هم این سازمانیابی خود را مادیت بخشیدهاند». مضافاً اینکه در بعضی از این جنبشها مثل (جنبش معلمان ایران) با اینکه از دو مؤلفه مختلف میدانی و فضای مجازی در بستر سازمانیابی برخوردار هستند، دارای یک خودویژگی سوم هم میباشند و آن «سازماندهی سراسری به صورت عمودی در بین خود کنشگران این جنبش میباشد». البته همین سه مؤلفهای بودن شکل سازمانیابی حرکت اعتراضی معلمان، در کنار دو مؤلفهای بودن جوهر حر کت آنها (مؤلفه حرکت اعتراضی آکسیونی و خیابانی آنها، مؤلفه حر کت اعتصابی و تعطیل کردن کلاسها و مدارس) همه وهمه باعث گردیده است تا «جنبش مطالبهمحور خودجوش و دینامیک و تکوین یافته از پائین معلمان کشور در شرایط تندپیچ امروز جامعه ایران بتواند رژیم مطلقه فقاهتی حاکم را آچمز بکند.»
هر چند که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در این شرایط توسط تصویب ناقص و ابتر شده قانون رتبهبندی (بر مبنای حداقل هشتاد درصدی حقوق متناظر اعضای هیات علمی) و جنگ زرگری و حیدر نعمتی بین مجلس و دو لت پادگانی حاکم بر سر تعیین منابع بودجه، تلاش میکنند تا منهای ایجاد شکاف بین لایههای مختلف جامعه معلمان ایران، مبارزه آنها را وارد فرایند فرسایشی و خسته کننده درازمدت بکنند (که البته آنچنانکه شاهد هستیم، این فرایند فرسایشی کردن مبارزه مطالبهمحور جامعه معلمان ایران در فاز جدید همراه با سرکوب و دستگیری و تهدید همه جانبه آنها هم شده است)، نباید فراموش کنیم که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، بر پایه تجربه 43 سال گذشته خود، «جهت مهار و سرکوب جنبش کارگری ایران به این ترفندهای مهندسی شده دست پیدا کرده است که برای مهار و سرکوب و سترون کردن جنبشهای استراتژیکی مثل جنبش کارگران و جنبش معلمان که شرایط ذهنی و عینی فراگیر جهت همگانی شدن جنبشهای مطالباتی آنها وجود دارد، باید توسط این ترفندهای مهندسی شده، این جنبشهای استراتژیک را مهار کرد که عبارتند از:
1 - فرسایشی کردن مبارزه آنها.
2 - ایجاد شکاف بین لایههای مختلف آنها در عرصه سازمانیابی و پیوند عمودی آنها.
3 - ایجاد تشکلهای دستساز حکومتی به موازات تشکلهای خودجوش و دینامیک و تکوین یافته از پائین خودرهبر.
4 - تکیه بر اهرم فشار از بالا و از پائین توسط اخراج و تصفیه و دستگیری و تیغ و داغ و درفش.
البته رشد آگاهیگری و سازمانیابی و قدرت اجتماعی جنبش فراگیر و همگانی مثل جامعه معلمان ایران در این شرایط تندپیچ حرکت مطالباتیشان نشان داده است که «تاکنون کنشگران جنبش معلمان ایران توانستهاند تمامی این سناریوهای مهندسی شده رژیم مطلقه فقاهتی حاکم را نقش بر آب بکنند» و همراه با آنچنان حساب شده و پیگیر حرکت رو به جلو داشته باشند که «حتی شرایط برای هژمونی جنبش معلمان بر کل جنبشهای مطالبهمحور گروههای مختلف اجتماعی ایران را هم فراهم ساخته است» قابل ذکر است که در میان تمامی جنبشهای دینامیک تکوین یافته از پائین مطالباتی، «جنبش بازنشستگان ایران تنها جنبشی بوده است که از آغاز الی الان به صورت تنگاتنگ با جنبش معلمان ایران حرکت کردهاند» که البته همین مکانیزم و همین رویکرد باعث گردیده تا «همراه با فراهم شدن شرایط برای گستردگی جنبش معلمان و بازنشستگان، بسترها جهت عقبنشینی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در برابر مطالبات مشترک آنها هم فراهم بکند» که برای فهم این مهم تنها کافی است که قطعنامه فرهنگیان ایران در تجمع روز پنج شنبه مورخ 23/10 /1400 مورد توجه قرار بدهیم، چراکه در مقدمه این قطعنامه آمده است که:
«امروز در حالی گرد هم آمدهایم که دهها هزار معلم شاغل و بازنشسته و نیروهای خدماتی از سراسر کشور با فراخوان شورای هماهنگی در یک تجمع اعتراضی حضور یافتهاند تا نسبت به عملکرد غیر قابل قبول دولت و مجلس در قبال جامعه فرهنگیان اعتراض کنند؛ و بار دیگر نسبت به بیتوجهیهای حاکمیت به امر آموزش هشدار بدهند.»
باری، با عنایت به این عبارت آغازین قطعنامه (فرهنگیان ایران در تجمع روز پنج شنبه مورخ 23/10/1400) به وضوح آشکار میباشد که کنشگران حرکت اعتراضی فرهنگیان ایران بر این باورند که: «لازمه مقابله با ترفندهای جدید مجلس و دولت پادگانی جهت سترون کردن قانون رتبهبندی حقوق معلمان، پیوند عمودی و افقی جنبش فرهنگیان با جنبش بازنشستگان و دیگر جنبشهای مطالباتی میباشد». بدین خاطر معنای دیگر این حرف آن است که «جنبش مستقل فرهنگیان هر قدر که فراگیر هم بشوند، به تنهائی نمیتوانند در این شرایط تندپیچ حرکت مطالباتی آنها، پروژه ابتر کردن قانون رتبهبندی معلمان را به چالش بکشند» یعنی نمیتوانند رژیم مطلقه فقاهتی حاکم را در برابر قبول مطالبات بر حق خود وادار به عقبنشینی سازند. در این رابطه است که برای فهم جوهر جنبش مطالباتی جامعه بزرگ بازنشستگان کشوری و لشکری و تأمین اجتماعی ایران و برای فهم جایگاه این جنبش در عرصه جنبشهای مطالبهمحور جامعه بزرگ ایران، مناسب دیدیم که بر محور قطعنامه پایانی تجمع سراسری بازنشستگان ایران (در روز سه شنبه 7 دیماه 1400) این موضوع را دنبال نمائیم.
1 - در آغاز این قطعنامه، «هدف تجمع سراسری بازنشستگان ایران (در روز سه شنبه 7 دیماه 1400) را اعتراض به سیاستهای دولت و مجلس در باره بازنشستگان تعریف مینماید» و در ادامه همین موضوع است که آنها «جوهر جنبش بازنشستگان ایران را مطالبهمحور تعریف مینمایند» و «شکل مبارزه خودشان را اعتراضی به صورت صنفی – سیاسی تعریف میکنند». در همین رابطه است که در بند یکم این قطعنامه آنها میگویند که «زندگی بازنشستگان شریف و عزیز با مخاطره جدی روبرو است حقوق آنها نصف خط فقر است و از بیمه کارآمد محرومند و قانون همسانسازی بازنشستگان مبتنی بر قانون مدیریت خدمات کشوری اجرا نمیشود.»
2 - پس از آنکه آنها در پاراگراف اغازین قطعنامه فوق از موضع سلبی، لیست محرومیت خودشان (که شاملحقوق زیر خط فقر، نا کارآمدی بیمه آنها، عدم اجرای قانون همسانسازی بازنشستگان بر پایه قانون مدیریت خدمات کشوری میباشد) را مطرح کردند، در پاراگراف دوم لیست مطالبات خودشان را از مو ضع ایجابی این چنین مطرح میکنند:
اول - لایحه رتبهبندی فرهنگیان شاغل را طبق قانون باید به بازنشستگان هم تسری یابد.
دوم - ماده 64 قانون خدمات کشوری باید برای بازنشستگان هم اجرایی بشود؛ و هر گونه تبعیض در پرداختها و بیعدالتیها رفع گردد.
سوم - ماده 30 قانون بر نامه ششم توسعه از ابتدای فروردین 1400 برای افزایش فوقالعاده همانند شاغلان اجرائی بشود.
برای فهم محتوای دو پاراگراف آغازین قطعنامه پایانی تجمع سراسری بازنشستگان کشوری و لشکری و تأمین اجتماعی (مورخ 7/10/1400) باید عنایت داشته باشیم که:
الف - طبق گزارش خود کمیسیون مجلس یازدهم رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، در شرایط امروز اقتصاد ابر بحرانزده رژیم مطلقه فقاهتی حاکم (که گرفتار رکود و تورم و سقوط ارزش پول و کاهش روزمره و ساعتمره قدرت خرید بیش از 80 درصد جمعیت ایران شده و همچنین بسترساز آن گردیده است که 30 تا 32 درصد جمعیت ایران در فقر مطلق به سر ببرند و نرخ تورم اعلام شده بانک مرکزی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم 58 درصد میباشد و تنها کسری بودجه سال 1400 رژیم مطلقه فقاهتی حاکم 450 هزار میلیارد تومان میباشد و طبق گفته دولت دوازدهم شیخ حسن روحانی 60 میلیون نفر در جامعه امروز ایران مستحق دریافت بسته معیشتی میباشند و تنها در یکسال 99 تا 1400 نان خالی یعنی قوت لایموت مردم ایران 300 درصد افزایش قیمت داشته است)، دستمزد و مستمری بازنشستگان تأمین اجتماعی و کشوری و لشکری ایران تنها یک چهارم خط فقر 12 میلیون تومانی اعلام شده میباشد.
ب - عنایت داشته باشیم که در روز 27 بهمن ماه 99 بازنشستگان جامعه کار گری ایران (در تجمع اعتراضی خود) نسبت به عدم اجرای صحیح مواد 96 قانون تأمین اجتماعی و 41 قانون کار اعتراض کردند و خواهان همین افزایش حقوق و همسانسازی و بیمه کارآمد شدند.
ج - نگاهی هر چند اجمالی به حر کتهای اعتراضی جنبش بازنشستگان کشوری و لشکری و تأمین اجتماعی ایران (حداقل در طول یکسال گذشته) نشان دهنده «روندی رو به جلو در حرکت آنها میباشد». چراکه کنشگران جنبش (خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر و دینامیک و مستقل و تکوین یافته از پائین) بازنشستگان تأمین اجتماعی و کشوری و لشکری به این واقعیت آگاهی پیدا کردهاند که «بدون جنبش اعتراضی مطالبهمحور همگانی آنها و بدون پیوند افقی و عمودی بین کنشگران جنبش بازنشستگی با جنبشهای دیگر مطالباتی، حتی امکان دستیابی به مطالبات حداقلی خودشان هم وجود ندارد». در همین رابطه است که در بند پنجم قطعنامه پایانی تجمع سراسری بازنشستگان تأمین اجتماعی و کشوری و لشکری مورخ 7/10/1400 آمده است که «ما از افزایش حقوق تمام اقشار اجتماعی و کارگران و زحمتکشان به بالای خط فقر حمایت میکنیم» و همچنین در بند هشتم قطعنامه آمده است که «ما خواهان اجرای بند 9 قانون اساسی برای رفع تبعیض و پرداخت عادلانه حقوق برای همه حقوق بگیران دولتی و غیر دولتی، به ویژه بازنشستگان و رفاه و آسایش برای همه ایرانیان قبل از کشورهای بیگانه هستیم.»
د - شعارهای بازنشستگان در تجمعهای اعتراضی (حداقل در یکسال گذشته) خود معرف آن است که «جامعه بازنشستگان ایران در این شرایط گرفتار فقر تحمیلی حاصل بحران مناسبات سرمایهداری رانتی و نفتی و فقاهتی حاکم میباشند» همان فقر تحمیلی که باعث شده که طبق آمار خود رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، تنها در 10 سال گذشته بیش از 8 میلیون نفر از طبقه متوسط شهری ایران به سمت حاشیهنشینان سقوط بکنند. همان فقر تحمیلی که باعث شده است که تنها جمعیت حاشیهنشینان شهری در کلان شهر تهران به چهار میلیون نفر برسد. همان فقر تحمیلی که باعث گردیده است تا 7 دهک جامعه امروز ایران مشمول یارانه دولت بشوند. همان فقر تحمیلی که باعث شده است که 60 درصد از جمعیت ایران زیر خط فقر رسمی و بیش از 30 درصد از جامعه ایران زیر خط فقر مطلق زندگی بکنند، بنابراین در همین رابطه است که جامعه بازنشستگان تأمین اجتماعی و کشوری و لشکری، در تجمعهای اعتراضی خودشان پیوسته شعار میدهند که:
«تنها کف خیابون / بدست میاد حقمون»، «معیشت، منزلت / حق مسلم ماست»، «نوبت ما که میشه / خزانه خالی میشه»، «خط فقر 12 میلیون / حقوق ما 3 میلیون»، «تا حقمون نگیریم / از پا نمینشینیم»، «حقوق بازنشسته /همسان باید»، «بازنشسته بیدار است / از تبعیض بیزار است»، «یک اختلاس کم بشه / مشکل ما حل میشه»، «شعار ما این زمان/ معیشت است، درمان»، «میایستیم، میمیریم / حقمون میگیریم».
ه - در بند ششم قطعنامه پایانی تجمع سراسری روز سه شنبه 7 دیماه 1400 بازنشستگان تأمین اجتماعی و کشوری و لشکری آمده است که: «ما خواهان استعفای هیات مدیره کانونهای بازنشستگان که هیچ حمایتی از حقوق بازنشستگان نمیکنند، میباشیم تا بازنشستگان از میان خود افرادی غیر وابسته و غیر فرصت طلب را انتخاب نمایند». خود این بند معرف آن است که آنها در راستای تکیه بر جنبش (خودجوش و خودسازمانده و دینامیک و مستقل و خودرهبر و تکوین یافته از پائین مطالبهمحور) خودشان معتقد «به مبارزه با تشکیلات دستساز زرد حکومتی میباشند». همچنین در همین رابطه «آنها برای دستیابی به تشکیلات دینامیک خودشان، معتقد به استقلال تشکیلاتی از جناحهای درونی قدرت (در رنگهای مختلف سفید و سیاه و سبز و بنفش و غیره) اعم از اصلاحطلب و اصولگرا و غیره میباشند». به همین دلیل است که در پایان این قطعنامه میگویند که: «بدون جانبداری از جناح یا جناحها، پیگیر مطالبات بر حق همه بازنشستگان و فرهنگیان هستیم و اتحاد بین شاغل و بازنشسته را رمز موفقیت می دانیم» که البته معنای دیگر این حرف آن است که «بازنشستگان، منهای اعلام استقلال حرکت خود، نسبت به بالائیهای قدرت (جناحهای درونی قدرت) و اعلام استقلال حرکت خود، نسبت به تشکیلات زرد دستساز حکومتی، معتقد به پیوند افقی با جنبشهای مطالبهمحور سه مؤلفهای صنفی و مدنی و سیاسی (خودجوش، خودسازمانده و خودرهبر و تکوین یافته از پائین) امروز جامعه بزرگ ایران میباشند». چرا که جامعه بازنشستگان امروز ایران خوب آگاهند که «تنها با طرح مطالبات به صورت سراسری میتوانند به مطالبات خودشان دست پیدا کنند». همچنین جامعه بازنشستگان ایران میدانند که «تنها با سه مؤلفهای کردن مبارزه خودشان است که میتوانند جنبش مطالباتی خودشان را نهادینه و پایدار بکنند.»
یادمان باشد که «جنبشهای مطالبهمحور تک مؤلفهای صنفی، یک کنش صرف صنفی است که تنها در یک دوره زمانی معین، در راستای رسیدن به آن مطالبات مشخص، میتواند بقا پیدا بکند». پر پیداست که «با نیل به آن مطالبات حداقلی، دیگر آن جنبشها سترون میشوند» بنابراین، «برای نهادینه کردن این جنبشها، تنها راهی که برای کنشگران آن باقی میماند، سه مؤلفهای کردن مطالبات خودشان به صورت صنفی و مدنی و سیاسی میباشد». باری، در همین رابطه است که در بند 9 قطعنامه پایانی تجمع سراسری بازنشستگان کشوری و لشکری و تأمین اجتماعی ایران (در روز سه شنبه 7 دیماه 1400) آمده است که «ما بازنشستگان خواستار آزادی بدون قید و شرط معلمان و کارگران فعال صنفی از زندان هستیم.»
و - باید توجه داشته باشیم که «تجمعهای اعتراضی اعم از حرکتهای اعتصابی و آکسیونی و خیابانی و غیره تنها عرصهای است که جنبشهای خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر و مستقل و تکوین یافته از پائین و دینامیک، میتوانند بسترساز رشد آگاهیگری و سازمانیابی کنشگران آن بشود» و میتواند کنشگران جنبشهای مطالباتی را به این واقعیت و آگاهی برسانند که اگر «تمام شاخههای جنبشهای مطالبهمحور صنفی و مدنی و سیاسی، بخواهند به صورت کارگاهی و یا گروهی و منفک از دیگر گروههای اجتماعی جامعه بزرگ ایران و یا به صورت انفرادی در فضای مجازی و میدانی حرکت خودشان را دنبال بکنند، هرگز نمیتوانند توازن قوا در عرصه میدانی به سود خود تغییر بدهند و نمیتوانند رژیم مطلقه فقاهتی حاکم را (در برابر پاسخگوئی به مطالبات خود) وادار به عقبنشینی بکنند». یادمان باشد که تجربه 43 سال گذشته (عمر این رژیم) نشان داده است که این رژیم تا زمانی که «سمبه حرکت اعتراضی جنبشهای مطالبهمحور دینامیک خودجوش تکوین یافته از پائین (مانند جنبش کامیونداران و جنبش معلمان و جنبش مالباختگان و غیره) قوی نباشد، هرگز و هرگز حاضر به عقبنشینی در برابر مطالبات کنشگران این جنبشها نخواهد بود» بنابراین، در این رابطه است که باید بگوئیم که «تجمعهای اعتراضی و یکپارچه و سراسری جامعه بازنشستگان کشوری و لشکری و تأمین اجتماعی، در این شرایط نقش اساسی و بسیار پر اهمیت در تقویت و ارتقای سطح آگاهیگری و سازمانیابی و مطالبات کنشگران آنها دارد.»
ز - عنایت داشته باشیم که در جامعه امروز استبدادزده ایران، «مسائل مطالباتی جنبشهای خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر و مستقل و دینامیک و تکوین یافته از پائین، اول اجتماعی میشوند و سپس سیاسی و بعداً توسط رژیم مطلقه فقاهتی حاکم امنیتی میگردد تا بسترها برای سرکوب آنها فراهم بشود». چرا که فساد چند لایهای سیستمی و ساختاری این رژیم از بالا تا پائین همراه با انسداد سیاسی و مناسبات سرمایهداری رانتی و نفتی و فقاهتی حاکم، امکان هر گونه حرکت دموکراتیک در جامعه ایران، از کنشگران سلب کرده است. بدین خاطر در این رابطه باید توجه داشته باشیم که «تغییر توازن قوا (در عرصه میدانی) در این شرایط بدون جامعه مدنی جنبشی فراگیر خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر و مستقل تکوین یافته از پائین، در جبهههای مختلف صنفی و مدنی و سیاسی امکانپذیر نمیباشد». اضافه کنیم که این داوری ما در شرایطی است که بیش از 30 درصد مردم ایران در فقر مطلق به سر میبرند، یعنی از هر 4 نفر ایرانی یک نفر حتی توان هزینه تأمین نان خالی هم ندارد تا برای خانوادهاش بخرد و بیش از 70 درصد کارگران ایران ماهانه تنها حداقل حقوق قانون کار (که کمتر از یک سوم خط فقر اعلام شده خود رژیم مطلقه فقاهتی حاکم میباشد) دریافت میکنند.
همچنین در این رابطه نباید فراموش کنیم که در قطب دیگر (در همین جامعه طبقاتی ایران) سرمایهداران این کشور قرار دارند که (طبق گفته راغفر اقتصاد دان خود رژیم مطلقه فقاهتی حاکم) «دولت حاضر نیست از 20 شرکت بزرگ خصولتی و رانتی که تنها در سال 99 سود خالص آنها بالغ بر 250 هزار میلیارد تومان بوده است، مالیات بگیرد» و باز در این رابطه نباید فراموش کنیم که طبق گزارش مجله فوربس «رشد جریان مافیایی سرمایهداران در کشور ایران به جائی رسیده است که کشور ایران با 250 هزار میلیارد در رتبه چهاردهم جهانی قرار دارد» و در مقایسه با عربستان سعودی، کشور عربستان سعودی در رتبه هفدهم میباشد؛ که البته طبق همین گزارش کشور ایران از این بابت در رتبه اول خاورمیانه قرار دارد.
ح - باید عنایت داشته باشیم که هیچ جنبش خودجوش و دینامیک و تکوین یافته از پائین مطالبهمحور، در راه نیل به مطالبات خود در کشور ایران «به موفقیت نمیرسند، مگر زمانی که بتوانند مطالبات خودشان را در سطح جامعه ایران مطرح کنند» بدین ترتیب «اجتماعی کردن مطالبات در جامعه ایران تنها در گرو پیوند افقی و عمودی بین خود کنشگران صنفی و مدنی و سیاسی (در بستر آگاهیگری و سازمانیابی) میباشد.»
یادمان باشد که «فردگرائی و تشکیلات گریزی در جامعه ایران ریشه تاریخی دارد که معلول: جنگزدگی، فقرزدگی، فقهزدگی، تصوفزدگی میباشد»، بنابراین، «بدون مبارزه با این عوامل (در بستر استراتژی آگاهیبخش و سازمانده) امکان اجتماعی کردن و فراگیری و همگانی مبارزه در جامعه ایران وجود ندارد.»
پایان