رمضان عرصه «پراکسیس باطنی» در راستای دستیابی به «انسان معنوی قرآن» - قسمت اول
گفت پیغمبر که نفحتهای حق / اندرین ایام میآرد سبق
گوش و هش دارید این اوقات را / در ربائید اینچنین نفحات را
نفحهای آمد شما را دید و رفت / هر کرا میخواست جان بخشید و رفت
نفحه دیگر رسید آگاه باش / تا ازین هم وانمانی خواجه تاش
جان آتش یافت زان آتشکشی / جان مرده یافت در خود جنبشی
جان ناری یافت از وی انطفا / مرده پوشید از بقای او قبا
تازگی و جنبش طوبیست این / همچو جنبشهای خلقان نیست این
گر در افتد در زمین و آسمان / زهرهاشان آب گردد در زمان
خود زبیم این دم بی منتهی / باز خوان فابین ان یحملنها
ورنه خود اشفقن منها چون بدی / گرنه از بیمش دل که خون شدی
دوش دیگر گونه این میداد دست / لقمه چندی در آمد ره ببست
بهر لقمه گشته لقمانی گرو / وقت لقمانست ای لقمه برو
از برای لقمه این خار خار / از کف لقمان برون آرید خار
مثنوی – دفتر اول – ص 99 – ابیات 2002 تا 2014
در رویکرد قرآن «انسان معنوی» از آنجا متولد میشود که او بتواند به صورت وجودی و اگزیستانسی خود را در برابر این پرسش در این جهان و هستی قرار دهد که «من در کجای این جهان و هستی واقع شدهام؟» بدون تردید در چارچوب نوع پاسخی که او به این سؤال میدهد اشکال و انواع مختلف انسان معنوی تعریف میگردد.
«الَّذِینَ یذْکرُونَ اللَّهَ قِیامًا وَقُعُودًا وَعَلَی جُنُوبِهِمْ وَیتَفَکرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَک فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ -رَبَّنَا إِنَّک مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَیتَهُ وَمَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنْصَارٍ - رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیا ینَادِی لِلْإِیمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَکفِّرْ عَنَّا سَیئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ - همانا در آفرینش هستی و آفرینش زمان نشانههائی است برای دارندگان قلب و مغز - آنهائی که در همه حال خداوند را یاد میکنند و توسط یاد خداوند دائم در آفرینش وجود و زمان میاندیشند و به غایتدار و هدفدار بودن جهان و انسان پی میبرند یعنی به این ایمان و یقین و آگاهی میرسند که آفرینش وجود و زمان بی پایه و اساس نیست لذا می گویند: پروردگارا، این دستگاه بزرگ وجود و زمان را تو بیهوده و بی هدف و باطل نیافریدهای، منزهی تو ما را از عذاب آتش دور نگهدار – پروردگارا، چون ما ندای پیامبر اسلام را شنیدیم که بشریت را به سوی ایمان دعوت میکرد به او ایمان آوردیم، پروردگارا، پس بپوشان برای ما گناهان ما را و محو کن از ما بدیهای ما را و بمیران ما را با ابرار» (سوره آل عمران – آیات 191 – 193).
شرح لغات:
1 - خلق: (به فتح خ) به معنای حصولی و حاصل مصدر و وصفی، دلالت بر آفرینش، هستی و وجود میکند؛ به عبارت دیگر مراد از «خلق» در این آیه کیفیت وجود و هستی است نه پیدایش آنها.
2 - آیه: نشانه، علامت و نمودار.
3 - الباب: جمع لب (به ضم لام) قلب و مغز.
4 - باطل: (مقابل حق) به معنای هر چیزی است که در آن هدفی و غرضی معقول نباشد و بیهوده و بی پایه و بی اساس باشد.
5 - منادی: در این آیه دلالت بر پیامبر اسلام میکند که بشریت را به سوی ایمان ندا میکرد.
6 - ابرار: جمع بر (به کسر باء) خیر و نیکی گسترده.
آنچه تا اینجا میتوان از مطالب فوق فهم کرد اینکه:
1 - «معنویت» برای انسان از مرحلهای تکوین پیدا میکند که آدم در برابر وجود و زمان خود را در برابر این پرسش قرار دهد که «جایگاه من در نمایشگاه بزرگ حیات و زمان در کجاست؟» بنابراین تا زمانیکه آدم با آگاهی همه جانبه دینی و عرفانی و هنری و علمی، خودش را در برابر این پرسش قرار ندهد و «طلب جایگاه خودش در دستگاه هستی نکند» هرگز و هرگز معنویت در وجود او تکوین پیدا نمیکند. لذا در همین رابطه است که در فصل اول کتاب گرانسنگ بازسازی فکر دینی محمد اقبال (که مانیفست اندیشههای او میباشد) تمام اهتمام و تلاش محمد اقبال بر این امر قرار دارد تا توسط تبیین و تشریح و تعریف و توضیح «تجربه دینی» و «تجربه باطنی»، انسان به عنوان یک «واقعیت علمی» و غیر قابل انکار نشان دهد که «معنویت» در انسان یک «تجربه» است نه توهم و تلقین.
«هدف اساسی قرآن بیدار کردن عالیترین آگاهی آدمی است تا روابط چند جانبه خود را با خدا و جهان فهم کند...بنابراین، آرامش روحیای که مسیحیت در صدد یافتن آن است، از طریق پشت پا زدن به واقعیت جهان خارج حاصل نمیشود، بلکه از طریق سازگار شدن روابط آدمی با جهان خارج و هستی به میانجیگری نوری که از درون خود دریافت میکند میسر میشود. اثر اسرارآمیز عامل معنوی و فکری است که عامل واقعی خارجی را جان میدهد و نگاه میدارد و تنها از طریق این یکی است که ما میتوانیم عامل معنوی را کشف و اثبات کنیم. در اسلام ذهن و عین یا فکری و واقعی و معنوی و مادی (ایده و ماده و دل و دماغ) دو نیروی مخالف نیستند که با هم سازگار نباشند. حیات جزء معنوی در این نیست که آدمی از جزء مادی و واقعی قطع علاقه کامل کند، چراکه این امر سبب خرد کردن کلیت اساسی حیات و تبدیل کردن آن به تعارضات دردناک میشود، هدف اسلام آن است که جزء معنوی پیوسته در آن بکوشد که جزء مادی را بدان منظور در خدمت خود بگیرد و سرانجام آن را جذب کند و به صورت خود درآورد و تمام وجود آن را نورانی سازد» (کتاب بازسازی فکر دینی در اسلام – فصل اول – معرفت و تجربه دینی – ص 12 – سطر 7 به بعد)
«هم اسلام و هم مسیحیت مجبور به اعتراف وجود یک خود معنوی در درون آدمی هستند، با این تفاوت که اسلام به پیوند دو عامل مادی و معنوی با یکدیگر واقف است و آن را قبول دارد، به جهان ماده بلی میگوید و راه تسلط بر آن را نشان میدهد تا از آن طریق مبنایی برای تنظیم حیات بر پایه واقعیت فراهم بشود. خصوصیت جهانی که ما در آن زندگی میکنیم از نظر قرآن عبارتند از:
الف – جهان به بازی و بیهوده و بی هدف آفریده نشده است «وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَینَهُمَا لَاعِبِینَ - آسمان و زمین و آنچه در میان آنها است به بازی نیافریدیم»(سوره دخان – آیه 38).
ب – جهان حقیقت و واقعیتی است که باید آن را به حساب بیاوریم «إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّیلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْک الَّتِی تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِمَا ینْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِیهَا مِنْ کلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِیفِ الرِّیاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَینَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یعْقِلُونَ - در آفرینش آسمانها و زمین و در توالی شب و روز و کشتیها که در دریا به سود مردم در جریانند و در باران نازل شده از آسمان یعنی آن آبی که با آن زمین را بعد از مرگش زنده میسازد و گرداندن بادها و ابرهائی که میان آسمان و زمین مسخرند، آیات و دلایلی برای مردم صاحب اندیشه وجود دارد» (سوره بقره – آیه 164).
ج – این جهان چنان آفریده شده است که قابل گسترش میباشد «وَالسَّمَاءَ بَنَینَاهَا بِأَیدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ - هستی را بنا کردیم و آن را در حال گسترش قرار دادیم» (سوره ذاریات – آیه 47).
د – جهان بسته و محصولی تمام شده و غیر متحرک و غیر قابل تغییر نیست. شاید در عمق وجود آن رویای ولادت جدیدی نهفته است «قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کیفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ ینْشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ – بگو در زمین گردش کنید و ببینید که خدا چگونه آفرینش را آغاز کرده است و خدا میآفریند آفرینش جدیدی را حقیقت آن است که این جریان نوسانی و پیشرفت اسرارآمیز جهان و این شناوری بی صدای «زمان» که برای ما آدمیان همچون حرکت روز و شب جلوهگر میشود، در نظر قرآن از بزرگترین نشانههای وجود خداوند است» (سوره عنکبوت – آیه 20).
«یقَلِّبُ اللَّهُ اللَّیلَ وَالنَّهَارَ إِنَّ فِی ذَلِک لَعِبْرَةً لِأُولِی الْأَبْصَارِ - خداوند شب و روز را با یکدیگر مبادله میکند و در این برای مردم صاحب بصیرت عبرت و آموزشی است» (سوره نور – آیه 44). (کتاب بازسازی فکر دینی در اسلام – فصل اول – معرفت و تجربه دینی – ص 13 – سطر 15 به بعد).
2 - معنویت انسان در گرو «کشف معنا در هستی است»؛ بنابراین تا زمانی که انسان نتواند در هستی به «کشف معنا» دست پیدا نماید هرگز نخواهد توانست به «معنویت» دست پیدا کند.
حق آنکه دایگی کردی نخست / تا نهال ما زآب و خاک رست
حق آن شه که تو را صاف آفرید / کرد چندان مشعله در تو پدید
آن چنان معمور و باقی داشتت / تا که دهری از ازل پنداشتت
شکر دانستیم آغاز تو را / انبیاء گفتند آن راز تو را
آدمی داند که خانه حادث است / عنکبوتی نه که در وی عابث است
مثنوی – دفتر دوم – ص 114 – سطر 26 به بعد
حال سوالی که در این رابطه قابل طرح است اینکه، «انسان چگونه و با چه مکانیزمی میتواند به کشف معنا در جهان دست پیدا کند؟»
ادامه دارد