«فلسفه دعا و عبادت» (روزه، نماز و حج) در دیسکورس قرآن و پیامبر اسلام
استحاله «انسان در خود» به «انسان برای خود» میباشد – قسمت اول
«عبادت از ریشه «عبد» است و به معنای «کوفتن و هموار کردن جاده میباشد» و «عبد الطریق» یعنی «جاده هموار شد» بنابراین «عبادت» به معنای «کوفتن و هموار کردن ناهنجاریها و دستاندازیهای خویشتن است» تا انسان «راهی» بشود «راسته و هموار در زیر پای اراده حاکم بر هستی» تا «حقیقت» همچون نهری بر بستر رام خویش بر گذرگاه وجودی آدمی بگذرد، آدمی با ضربههای عبادت، خود را در برابر سلطنت «راستی» و «ایمان» و «حق» درهم کوبد و خرد کند، «راه» کند!» (معلم کبیرمان شریعتی – م.آ - ج 7 - ص 90).
حضرت مولانا علامه محمد اقبال لاهوری در باب عبادت میگوید:
«عمل عبادت به قصد دست یافتن به معرفت، به «تفکر» شباهت دارد. ولی عبادت در عالیترین صورت خود «بیشتر و برتر از تفکر مجرد است» عبادت نیز مانند تفکر یک فرایند «مشاهده درونی یا مراقبه است» با این تفاوت که فرایندهای مراقبهای در عبادت به یکدیگر نزدیکتر میشوند و نیرویی پیدا میکنند که «بر اندیشه محض ناشناخته است» در عمل تفکر، «ذهن حقیقت و واقعیت را مشاهده و دنبال میکند» برعکس، در عبادت از وظیفه جستجوی کلیتی که تفکر گام آهسته کرده است، دست برمیدارد و از «اندیشه برتر و بالاتر میرود و خود حقیقت و واقعیت را تسخیر میکند تا آگاهانه در حیات و حرکت هستی شرکت جوید». در این گفته هیچ رمز و معمائی وجود ندارد، چراکه عبادت به عنوان وسیله «اشراق نفسانی، عملی حیاتی و متعارفی است که به وسیله آن جزیره کوچک شخصیت ما، خودش را در کل بزرگتری از حیات (خداوند) کشف میکند». در اینجا فکر نکنید که من از وحدت وجود و فناء فی الله سخن میگویم، زیرا وحدت وجود و فناء فی الله «هیچ ارتباطی با گشوده شدن سرچشمههای حیات که در اعماق من بشری قرار گرفته است، ندارد» بر خلاف «اشراق نفسانی که با شکل دادن به شخصیت بشری، نیروهای تازهای به آن میبخشد» هیچ اثار حیاتی از پی خود بر جای نمیگذارد و من نیز در این رابطه از راههای مرموز و خاص معرفت سخن نمیگویم. همه هدف منان است که توجه شما را به آن تجربه واقعی بشری جلب نمایم که تاریخی در پی و آیندهای در پیش دارد. تصوف بدون شک در این تجربه افقهای تازهای با مطالعه خاص خود کشف کرده است. ادبیات تصوف اشراقی و نوربخش است، ولی «اصطلاحات تصوف و عرفان از افکار متافیزیک و مندرس شدهای شکل گرفته است که اثر کشندهای در علم جدید دارد» چراکه «تصوف با تاسی از نوافلاطونیهای مسیحی و مسلمان، در پی یافتن عدم بینامی هستند که نمیتوانند موضوع زمان را که عادت به تفکر عینی تجربهای است در باره خداوند تبیین نمایند»، اما برعکس، «عبادت» در اسلام و در تاریخ نشان داده است که «شرط لازمی است برای تجربه زمان و فهم بینهایت حقیقت». این است که به عبادت باید همچون عاملی نظر شود که «مکمل ضروری برای فعالیت عقل شخصی انسانی است که طبیعت را مشاهده میکند». بیشک «مشاهده علمی طبیعت ما را در تماس نزدیک با رفتار حقیقت و واقعیت نگاه میدارد» و به این ترتیب است که «ادراک درونی ما را برای روئیت عمیقتری از آن تیز میکند». در اینجا است که نمیتوانم از آوردن اشعاری از مولوی خودداری کنم؛ که در این اشعار مولوی «چگونگی جستجوی صوفیان برای رسیدن به خود حقیقت وصف میکند»:
دفتر صوفی سواد و حرف نیست / جز دل اسپید مثل برف نیست
زاد دانشمند آثار قلم / زاد صوفی چیست؟ آثار قدم
همچو صیادی سوی آشکار شد / گام آهو دید و بر آثار شد
چند گامش گام آهو در خور است / بعد از آن خود ناف آهو رهبر است
راه رفتن یک نفس بر بوی ناف / خوشتر از صد منزل گام و طواف
حقیقت این است که هر جستجوی معرفتی اساساً نوعی از عبادت است یعنی آنکه «عالمانه به مشاهده طبیعت میپردازد، همچونان صوفی است که در عبادت خواستار دست یافتن به خود حقیقت مطلق میباشد». اگرچه صوفی تنها بر جای پای آهو و مشک ناف آهو میرود؛ و به این ترتیب است که برعکس «عالمان، برای صوفیان روش جستجوی حقیقت مطلق محدودتر میباشد» اما عطش معرفت برای صوفیان آنها را به نقطهای خواهد رسانید که در آن نقطه بوی نافه آهو بهتر از جای پای آهو آنها را رهبری خواهد کرد؛ و در آنجاست که بر قدرت وی بر طبیعت میافزاید و آن روئیت کل بیپایان را بهره آنانی میسازد که فلسفه آن را میجوید ولی آن را نمییابد، بنابراین برای «صوفیان بینش بدون قدرت، تعالی اخلاقی میآورد، ولی نمیتواند یک فرهنگ پاینده بسازد». آنچنانکه قدرت بدون بینش و بصیرت تمایل آن دارد که مخرب و غیر انسانی بشود. برای «گسترش و ترقی و تعالی انسانیت لازم است که هر دو مؤلفه فوق با یکدیگر ترکیب بشود». فلسفه و هدف «عبادت وقتی بهتر حاصل میشود که عبادت به صورت دسته جمعی انجام بگیرد، نه به صورت فردی» زیرا «روح عبادت در تمامی ادیان اجتماعی است»؛ یعنی حتی راهب مسیحی هم از اجتماعی آدمیان دست میکشد، به این امید که در صومعه دور افتاده خود با خدا همراه شود. اجتماع دینی عبارت است از مجموعهای از افراد بشر که به انگیزش خواست واحدی، همه آنان در باره یک موضوع به خود تمرکز دهند و خودهای درونی خویش را آزاد میگذارند تا انگیزه واحدی در آن تأثیر کند. این خودهای آزاد شده یک حقیقت روانشناختی است که قدرت ادراک اجتماعی انسانها را تعالی میبخشد؛ و عواطف انسانی را عمیقتر میکند و به اراده هر فرد آنچنان نیروئی میبخشد که در انزوای فردیت این نیرو بر او ناشناخته میماند، بنابراین اگر به عبادت همچون نمودی فردی و روانشناختی نظر بشود، باید گفت که «عبادت هنوز یکی از رموز و اسرار انسان است»، چرا که علم روانشناسی تا کنون قوانین مربوط به افزایش و ترقی حساسیت بشری را در حالت تجمع افراد در کنار یکدیگر کشف نکرده است. البته در اسلام این دسته جمعی بودن عبادت و اشراق نفس از طریق نماز جماعت، در این رابطه خود نکته جالب توجهی میباشد. علی هذا، چون از نمازهای جماعت روزانه مسلمانان بگذریم و به مناسکی که مسلمانان مثل حج سالانه بر گرد خانه کعبه انجام میدهند توجه کنیم، به آسانی آشکار میشود که چگونه عبادت اسلامی به تدریج دامنه اجتماع بشری را توسعه میدهد، بنابراین، عبادت خواه فردی باشد و خواه اجتماعی، «تجلی اشتیاق درونی انسان است برای دریافت جوابی در سکوت هراسناک جهان». عبادت فرایند منحصر به فرد اکتشافی است «که به وسیله آن من جوینده، در همان لحظه که نفی خودی خویشتن را میکند، به اثبات وجود خویش میرسد و به این ترتیب ارزش حقانیت وجود خویش را به عنوان عامل بالندهای در حیات جهان کشف میکند». شکل عبادت در اسلام که با ذاکر و ذکر پیوند کامل دارد، نمایش نفی و اثبات هر دو میباشد. ولی داوری قرآن در باب انواع و اشکال عبادت در جوامع مختلف بشری، با توجه به این امر که عبادت را مشمول تجربه بشریت در تاریخ میداند، لذا «عبادت را تجربه درونی بشر میداند که در طول تاریخ به صورتهای گوناگونی تجلی خارجی پیدا کردهاند» و همین امر باعث گردیده است که اشکال و انواع مختلف عبادات در بشر باعث اختلاف و نزاع بین آنها نشود. در قرآن اینکه روی خود را به کدام سو بگردانیم نسبت به محتوا و جوهر عبادات جنبه اساسی ندارد. قرآن با کمال وضوح در این باره چنین میگوید: «خاور و باختر از آن خداست، پس به هر جا که رو کنید وجه خداوند همانجاست» (سوره بقره - آیه 115) و در جای دیگر قرآن میگوید: «نیکی آن نیست که صورتهای خود را به خاور و باختر حرکت بدهید، بلکه برعکس نیکوکار کسی است که به خدا و آخرت و ملائکه و کتاب و پیامبران ایمان آورد و به خاطر دوستی با خداوند مال خویش را به خویشاوندان و یتیمان و درویشان و واماندگان در راه و خواهندگان و گرفتاران ببخشد و نماز را به پای دارد و زکات دهد و به پیمان خویش که با دیگران بستهاند وفا کنند و بر پریشانی و رنجوری و سختیها بردبار باشند. به تحقیق اینان همان کسانی هستند که راست گفتهاند و اینان پرهیزکارانند» (سوره بقره - آیه 177). علی ایحال، نباید از این امر مهم غافل بمانیم که «انتخاب جهت واحدی برای نماز، در اسلام برای آن است که وحدت احساسی میان جماعت نمازگزاران حاصل بشود» شکل واحد نماز در اسلام برای همه مسلمانان چنان است که «احساس مقام یا برتری نژادی را در میان عبادتکنندگان برمیاندازد؛ و روح تساوی اجتماعی را به جای آن می نشاند و تقویت میکند». تصور کنید که اگر چنان شود که در زمان ما «برهمنان اشرافمنش جنوب هندوستان روزانه برای نماز، شانه به شانه در کنار نجسها در یک صف بایستند، چه انقلاب روحی عظیمی حاصل خواهد شد» بنابراین «از یگانگی من جهانشمولی که همه منها را آفریده و نگاهداری میکند، وحدت اساسی نوع بشر نتیجه میشود». تقسیم نوع بشر به نژادها و ملتها و قبیلهها، بنابه گفته قرآن، «تنها برای شناختن و شناخته شدن است». صورت اجتماعی نماز در اسلام، گذشته از جنبه ادراکی و معرفتی آن، برای این است که وحدت اساسی نوع بشر با ویران شدن سد و بناهایی که میان انسانی و انسان دیگر موجود است، به صورت حقیقی از زندگی پدیدار شود و پایدار بماند» (بازسازی فکر دینی در اسلام – فصل سوم – ص 105 تا 109- سطر 15 به بعد).
باری، با مطابقت دو گفته فوق محمد اقبال و شریعتی در باب فلسفه عبادت در اسلام و قرآن میتوان نتیجهگیری کرد که:
1 - عبادت کوفتن و هموار کردن «دیالکتیک وجودی خویشتن است تا وجود انسان راهی بشود در پیوند با بینهایت.»
2 – عبادت از امور چند وجهی است که هر کس بر حسب ظرفیت وجودی و مطابق رویکرد معرفتشناسانه خود از آن برداشت مینماید؛ که بدون تردید در چارچوب «کسب معرفت، عبادت دارای جوهر تفکر و معرفت نیز میباشد.»
«قال رسول الله: یا علی اذا رایت الناس یتقربون الی خالقهم بانواع آلبر تقربانت الیه بانواع العقل تسبقهم - ای علی زمانی که مردم تقرب به خداوند را توسط کثرت عبادات دنبال میکنند تو با تفکر و اندیشه خداوند را عبادت بکن» (معراجیه – ابن سینا – نقل از توفیق التطبیق – علی بن فضل الله الجیلانی - ص 56).
3 - البته عبادات در مرحله عالیتر برتر از تفکر مجرد میرود و در فرایند عالیتر انسان را وارد فرایند اگزیستانسی و وجودی میکند که مطابق آن از اندیشه برتر و بالاتر میرود و به جای «عمل تفکر، توسط مشاهده حقیقت و واقعیت، به وسیله ذهن به تسخیر خود حقیقت و واقعیت میپردازد» یعنی از «مشاهده حقیقت و واقعیت وارد تسخیر خود حقیقت واقعیت توسط تعالی وجودی و اگزیستانسی و یا معراج و تکامل عمودی میشود.»
4 - از آنجائیکه عبادت در فرایند عالی خود باعث میگردد تا انسان به وسیله اشراق نفسانی و تکامل عمودی وجود خودش به سوی بینهایت، باعث آزادی جزیره کوچک «خودش» در کل بزرگی به وسعت بینهایت بزرگ میگردد، در نتیجه همین امر باعث میگردد تا انسان عابد با عبادت از مرحله «تماشاگری مشاهده حقیقت و واقعیت توسط ذهن، وارد مرحله بازیگری (توسط تکامل اگزیستانسی و عمودی و وجودی که باعث تسخیر حقیقت و واقعیت میشود، به وسیله تکامل وجودی) بشود» بنابراین «عبادت در فرایند اگزیستانسی، بسترساز استحاله انسان در خود، به انسان برای خود میشود» چراکه «انسان در خود، همان انسان تماشاگر است» که توسط ذهن تنها به تماشای حقیقت و واقعیت میپردازد؛ اما انسان بازیگر، انسانی است که در بستر عبادت با تجربه وجودی و معراجی و عمودی خود جهت تسخیر حقیقت و واقعیت تنها به مشاهده حقیقت واقعیت قناعت نمیکند بلکه برای تکامل عمودی خود به بازیگری در وجود هم میپردازد و با «جایگزینی تجربه وجودی به مشاهده واقعیت است که از انسان در خود، بدل به انسان برای خود میشود.»
5 - از آنجائیکه عبادت برای عابد در چارچوب رویکرد او به دین و اسلام معنی پیدا میکند، با توجه به اینکه رویکرد به دین و اسلام برای همه عبادتکنندگان یکسان نمیباشد، علاوه بر اینکه این امر باعث میگردد تا «عبادت برای همگان یکسان نباشد» رویکرد عابد به اسلام و دین اولین عاملی میشود که مطابق آن نوع و شکل و صورت عبادت، برای عابد تعریف میکند. بدین ترتیب است که از آنجائیکه در رویکرد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران (در 43 سال گذشته حیات درونی و برونی خودش) رویکردهای به دین و اسلام در نگاهی کلی به سه دسته قابل تقسیم میباشند که عبارتند:
الف - دینداری و اسلام تطبیقی.
ب - دینداری و اسلام انطباقی.
ج - دینداری و اسلام دگماتیستی.
مطابق همین انواع سه گانه دینداری و اسلام است که ما در عرصه عبادت و یا رابطه عابد با عبادت با همین سه نوع عبادت یعنی:
اول - عبادت تطبیقی.
دوم - عبادت انطباقی.
سوم - عبادت دگماتیستی، روبرو هستیم.
ادامه دارد