اصول مانیفست اندیشههای جنبش پیشگامان مستضعفین ایران – قسمت دهم
باری، از جمله اصول مانیفست اندیشههای جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در 43 سال گذشته، «کشف قانونبندی حرکت جامعه مدنی جنبشی و اردوگاهی ایران، توسط آسیبشناسی و کالبد شکافی ابرجنبش مشروطیت و ملی کردن صنعت نفت و ابرجنبش ضد استبدادی سال 57 بوده است» و دلیل این امر همان است که:
اولاً در چارچوب آسیبشناسی و کالبد شکافی ابرجنبش مشروطیت و ملی کردن صنعت نفت و ابرجنبش ضد استبدادی سال 57 جامعه مدنی جنبشی و اردوگاهی ایران است که ما میتوانیم جامعه مدنی ایران در بستر تاریخ 113 ساله خود، «در سه فرایند مختلف کشف قانون نمائیم و توسط آن به کشف تئوری حرکت و تحول جامعه مدنی جنبشی و اردوگاهی ایران دست پیدا کنیم.»
ثانیاً برای کسب رویکرد تطبیقی جهت کشف تئوری برای جامعه مدنی جنبشی و اردوگاهی امروز ایران، مجبوریم که «در مرحله اول خود فرایندهای اعتلائی حرکت جامعه مدنی جنبشی و اردوگاهی ایران که در رأس همه آنها ابرجنبش مشروطیت و ملی کردن صنعت نفت و ابرجنبش ضد استبدادی سال 57 قرار دارد، مورد کالبد شکافی و آسیبشناسی و آنالیز و تحلیل باز تحلیل قرار بدهیم»؛ که البته در تحلیل برای کشف قانونبندی و تئوری جنبشهای 113 سال گذشته جامعه مدنی جنبشی و اردوگاهی ایران، باید عنایت داشته باشیم که «تحلیل باید صورت دو مؤلفهای داشته باشد» که این دو مؤلفه عبارتند از:
الف – تحلیل افقی،
ب – تحلیل عمودی.
مقتدمتا در این رابطه باید توجه داشته باشیم که «تحلیل افقی» مربوط به آن دسته از جنبشها و خیزشهای جامعه مدنی جنبشی و اردوگاهی ایران میشود که هنوز به صورت موضوع تاریخی در نیامدهاند و جزء «وقایع جاری» میباشند، برعکس «تحلیل عمودی» که مربوط به آن دسته از جنبشها و خیزشهای جامعه مدنی (جنبشی و اردوگاهی دو مؤلفهای آزادیخواهانه و برابریطلبانه) ایران میشوند که «موضوع تاریخی» شدهاند و دیگر «موضوع جاری» نیستند. یادمان باشد که «معیار مرزبندی تاریخی و جاری بودن جنبشها و خیزشهای جامعه مدنی (جنبشی و اردوگاهی دو مؤلفهای آزادیخواهانه و برابریطلبانه) ایران سقف 100 سال یا یک قرن میباشد» بنابراین، به این ترتیب است که «تمامی جنبشها و خیزشها جامعه مدنی (جنبشی و اردوگاهی آزادیخواهانه و برابریطلبانه) ایران که از وقوع آنها بیش از 100 سال گذشته باشد جزء حوادث و جنبشها و خیزشهای تاریخی میباشند». لذا برای تحلیل باز تحلیل و آسیبشناسی و کشف قانونبندی آنها باید در کادر تحلیل عمودی عمل کنیم؛ و کلیه جنبشها و خیزشهای جامعه مدنی (جنبشی و اردوگاهی دو مؤلفهای آزادیخواهانه و برابریطلبانه) ایران که از وقوع آنها کمتر از یک قرن گذشته است، باید جهت تحلیل باز تحلیل و آسیبشناسی و کشف قانونبندی آنها با «روش افقی» عمل کنیم.
حال اگر مطابق این فرمول بخواهیم به دستهبندی جنبشها و خیزشهای جامعه مدنی (جنبشی و اردوگاهی دو مؤلفهای آزادیخواهانه و برابریطلبانه) ایران در طول 113 سال عمر جامعه مدنی جنبشی و اردوگاهی ایران بپردازیم، باید عنایت داشته باشیم که آنچنانکه فوقا هم مطرح کردیم، در چارچوب رویکرد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، عمر جامعه مدنی (جنبشی و اردوگاهی دو مؤلفهای آزادیخواهانه و برابریطلبانه) ایران به درازای عمر ابرجنبش مشروطیت میباشد. چراکه در رویکرد ما «آبشخور اولیه تکوین جامعه مدنی (جنبشی و اردوگاهی) ایران بازگشت پیدا میکند به فرایند اولیه نخستین انقلاب دموکراتیک قاره آسیا، یعنی انقلاب مشروطیت»؛ و دلیل آن هم این است که «نخستین فونکسیون نظری و عملی انقلاب مشروطیت استحاله جامعه ایران از فرایند رعیتی به فرایند شهروندی توسط مقید کردن قدرت حاکمیت استبدادی سیاسی و مذهبی و اقتصادی با اجرای قوانین عرفی، مصوبه نمایندگان انتخابی مردم در مجلس شورای ملی بوده است.»
بر این مطلب اضافه کنیم که «ابرجنبش مشروطیت با جوهر دموکراتیک خود، همزمان سه توتالیتاریسم سیاسی و توتالیتاریسم مذهبی حوزههای فقاهتی و توتالیتاریسم اقتصادی به چالش کشید». بدین خاطر گرچه در «مشروطیت نیمی از جمعیت ایران یعنی زنان ایران نتوانستند مانند مردان از حقوق شهروندی برابر برخوردار بشوند» با همه این احوال از آنجائیکه توسط «انقلاب دموکراتیک مشروطیت برای اولین بار در تاریخ ایران، جامعه ایران توانست از حقوق شهروندی برخوردار گردد و جامعه ایران توانست توسط انقلاب دموکراتیک مشروطیت، فرایند رعیت اقتصادی و سیاسی و مذهبی (توسط اسلام فقاهتی تکلیفمدار و مقلدگرا و تعبدگرا) گذشته خود را پشت سر بگذارد و وارد فرایند قانونمدار و حقوقمدار و انتخابگر بشود، همین عوامل باعث گردید تا در مشروطیت جامعه ایران وارد فرایند جامعه مدنی جنبشی و اردوگاهی دو مؤلفهای آزادیخواهانه و برابریطلبانه بشود.»
باری، بدین ترتیب است که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در طول 43 سال گذشته حیات درونی و برونی خودش، «مشروطیت را سر آغاز تکوین نظری و عملی جامعه مدنی جنبشی و اردوگاهی دو مؤلفهای آزادیخواهانه و برابریطلبانه ایران تعریف نماید»، بنابراین اگرچه جامعه مدنی جنبشی ایران از آغاز تکوین حرکت مشروطهخواهان تکوین پیدا کرده بود و خود انقلاب مشروطیت مولود و سنتز همین جامعه مدنی جنبشی و اردوگاهی آزادیخواهانه و برابریطلبانه بوده است، اما از آنجائیکه لازمه «ورود هر جامعهای به جامعه مدنی، تحقق حقوق شهروندی برابر برای همه گروههای مختلف آن جامعه میباشد و با توجه به اینکه با پیروزی فرایند اول انقلاب مشروطیت بود که این مهم توسط قوانین عرفی مجلس منتخب مردم ایران صورت گرفت، در نتیجه همین امر باعث شده است تا پیروزی انقلاب مشروطیت در سال 1285 را آغاز تکوین جامعه مدنی جنبشی و اردوگاهی دو مؤلفهای آزادیخواهانه و برابریطلبانه در کشور ایران تعریف نمائیم.» بدین ترتیب است که «عمر جامعه مدنی جنبشی و اردوگاهی دو مؤلفهای آزادیخواهانه و برابریطلبانه ایران 113 سال (1285 تا 1399) میباشد» که خود این عدد نشان دهنده آن است که «ابرجنبش مشروطیت در دیسکورس جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، جزء موضوعهای تاریخی میباشد» که مطابق چارچوب تعریف شده فوق «ابرجنبش مشروطیت میبایست در کادر تحلیل عمودی، تحلیل باز تحلیل و آسیبشناسی و کشف قانونبندی بشود.»
عنایت داشته باشیم که هر «سه فرایند اول و دوم و سوم ابرجنبش مشروطیت حزء وقایع تاریخی میباشند» بنابراین هر سه فرایند مشروطیت که از سال 1285 تا اسفند سال 1299 (کودتای انگلیسی رضا خان) ادامه داشتهاند، باید در «کادر تحلیل عمودی به تحلیل باز تحلیل و آسیبشناسی و کشف قانونبندی آنها بپردازیم» و اما از «فرایند چهارم انقلاب مشروطیت (که با تبعید رضاخان توسط امپریالیسم انگلیس و فروپاشی استبداد بیست ساله رضاخانی شروع شد و تا 28 مرداد 32 یعنی کودتای امپریالیسم آمریکا بر علیه تنها دولت دموکراتیک تاریخ ایران ادامه داشت که عمر فرایند چهارم مشروطیت همان) دهه پساشهریور 20 و در رأس آنها دوران ابرجنبش ملی کردن صنعت نفت ایران تحت رهبری دکتر محمد مصدق میباشد تا به امروز»، «جنبشها و خیزشهای جامعه مدنی (جنبشی و اردوگاهی دو مؤلفهای آزادیخواهانه و برابریطلبانه) ایران تنها در کادر تحلیل افقی قابل تحلیل باز تحلیل و آسیبشناسی و کشف قانونبندی میباشند.»
بدین جهت آنچه در خصوص «تفاوت بین مکانیزم تحلیل افقی با مکانیزم تحلیل عمودی» میتوانیم در اینجا مطرح کنیم عبارتند از اینکه، «در تحلیل عمودی به خاطر اینکه موضوع تحلیل تاریخی شده است، برای تحلیل آن موضوع تاریخی مجبوریم که از طریق تاریخ به شناخت وقایع آن حادثه تاریخی دست پیدا کنیم». پر واضح است که تکیه بر «تعدد منابع تاریخی و انتخاب منابع تاریخی بیطرف و تکیه بر گزارش وقایع به صورت مکرر در منابع مختلف تاریخی، جزء اولین خودویژگیهای تحلیل عمودی میباشد». باری، پس از ثبت و ضبط وقایع تاریخی با شیوه فوق، در کادر تحلیل عمودی نوبت به تحلیل باز تحلیل و آنالیز آن وقایع جنبش و خیزشهای تاریخی جامعه مدنی جنبشی و اردوگاهی ایران میرسد که برای انجام این مهم مطابق شیوه عمودی تحلیل، باید پس از در کنار هم قرار دادن «فاکتهای استخراجی مرحله اول، به بازسازی نظری آن حادثه یا حوادث بپردازیم» و پس از انجام «فرایند اول تطبیقی، در فرایند دوم به صورت انطباقی به مقایسه حادثه یا حوادث استخراجی با حوادث جاری جامعه مدنی کشور ایران و حوادث گذشته و جاری جامعه مدنی دیگر جوامع میپردازیم»، لذا بدین ترتیب است که با «دستاوردهای نظری دو فرایند مطرح شده، در فرایند سوم میتوانیم به صورت دیالکتیکی به تحلیل باز تحلیل و آسیبشناسی و کشف قوانین مربوطه دست پیدا کنیم.»
در خصوص «مکانیزم تحلیل افقی» یا تحلیل باز تحلیل و آسیبشناسی و کشف قانونبندی جنبشها و خیزشهای جاری جامعه مدنی ایران (از شهریور 20 الی الان) از آنجائیکه تمامی جنبشها و خیزشهای جامعه مدنی ایران در این برهه تاریخی، جزء جنبشها و خیزشهای جاری کشور ایران میباشند، بنابراین «تحلیل باز تحلیل و آسیبشناسی و کشف قوانین آنها باید در کادر تحلیل افقی انجام بگیرد نه تحلیل عمودی». برای تحلیلی افقی، «ابتدا مانند تحلیل عمودی باید به جمعآوری فکتهای حادثه بپردازیم» که البته «مکانیزم جمعآوری فاکتها در تحلیل افقی با مکانیزم جمعآوری فاکتها در تحلیل عمودی متفاوت میباشد». چراکه آنچنانکه فوقا مطرح کردیم، «مکانیزم جمعآوری فاکتها در کادر تحلیل عمودی به صورت مطالعه تاریخ گذشته انجام میگیرد» در صورتی که «جمعآوری فکتها در کادر تحلیل افقی باید همراه با مشارکت در جنبشها و خیزشهای افقی جامعه مدنی ایران و یا توسط جمعآوری فکتها از افرادی که به صورت مستقیم در آن جنبشها و خیزشها مشارکت داشتهاند، صورت بگیرد» بنابراین بدین ترتیب است که میتوانیم داوری کنیم که «جمعآوری فکتها در تحلیل افقی از افرادی که در آن جنبشها و خیزشها مشارکت مستقیم نداشتهاند و به صورت نقل قولی از دیگران مطرح میکنند، امر منفی میباشد». بدین خاطر «برای جمعآوری فکتهای مرجع در کادر تحلیل افقی، حداکثر تلاش باید صورت بگیرد که این جمعآوری فکتها در عرصه مشارکت در پراتیک افقی گروههای مختلف اجتماعی توسط پیشگام و یا پیشگامان به انجام برسد و تنها در صورتی که امکان مشارکت پیشگام و پیشگامان جهت حضور میدانی و مشارکت مستقیم در آن پراکسیس سیاسی اجتماعی یا پراکسیس اجتماعی سیاسی جامعه مدنی ایران وجود نداشته باشد، پیشگام و پیشگامان میتوانند، از طریق افراد مطمئنی که در آن پراکسیس سیاسی اجتماعی جامعه مدنی ایران مشارکت داشتهاند و صلاحیت گزارشدهی هم داشته باشند، در راستای جمعآوری فکتهای مربوطه اقدام کنند.»
بدون تردید هر چه فکتهای مرجع محصول مشارکت و حضور مستقیم و میدانی پیشگام و یا پیشگامان باشد، «تحلیل افقی» فرایندهای بعدی عمیقتر و واقعیتر میباشند و دستاوردهای نظری در آسیبشناسی و تحلیل باز تحلیل و کشف قانونبندی آن جنبشها و خیزشهای جاری جامعه مدنی (جنبشی و اردوگاهی دو مؤلفهای آزادیخواهانه و برابریطلبانه) ایران علمیتر میباشد. نکته قابل توجه در این رابطه آنکه، از آنجائیکه وجود 40 میلیون نفر ایرانی کاربر شبکههای اجتماعی در فضای مجازی در این شرایط باعث گردیده است تا 40 میلیون نفر فوق به عنوان گزارشگر مستقیم وقایع جنبشها و خیزشهای جاری جامعه مدنی جنبشی داخل ایران پیوسته دست به کار باشند، همین امر باعث گردیده است تا در عرصه جمعآوری فکتهای وقایع برای پیشگام و یا پیشگامان (در صورتی که پیشگام و پیشگامان به صورت میدانی و یا مستقیم در واقعه حضور نداشته باشند) مشکلساز بشود.
در هر صورت معیار برای پیشگام و یا پیشگامان در کادر تحلیل افقی، «مشارکت و حضور میدانی در جنبشها و خیزشهای جاری و افقی جامعه مدنی جنبشی و اردوگاهی دو مؤلفهای آزادیخواهانه و برابریطلبانه میباشد» بنابراین، پس از جمعآوری فکتها (به صورت مستقیم پیشگام و پیشگامان) است که میتوان در کادر تحلیل افقی با جمعبندی و آنالیز همان فکتها به صورت تطبیقی و دیالکتیکی به تحلیل باز تحلیل و آسیبشناسی و کشف قانونبندی و دستاوردهای نظری دست پیدا کرد. پر واضح است که در این رابطه پیوند عملی و نظری پیشگامان با جنبشهای افقی موجود در جامعه مدنی جنبشی و اردوگاهی ایران، چه جنبشهای مطالباتی صنفی باشند و چه سیاسی و مدنی و چه جنبشهای طبقاتی و اعتراضی و اعتصابی و خیزشهای معیشتی باشند، امری تعیین کننده است؛ و البته در خصوص تحلیل عمودی جنبشهای گذشته از آنجائیکه امکان عملی برای مشارکت کنشگری پیشگامان وجود ندارد، پیشگامان در این رابطه باید بر پایه مطالعه منابع متعدد قابل اعتماد، بتوانند گزارشهای موثق وقایع آن جنبش حاصل نمایند؛ و پس از جمعآوری آن گزارشها است که پیشگام باید وارد عرصه تحلیل بشود.
در عرصه تحلیل پیشگام باید ابتدا تحلیل جنبشها و خیزشها بدون آرایش هیرارشیک به صورت علی السویه (چه جنبشها مطالباتی صنفی و یا سیاسی و یا مدنی باشند و چه جنبشها و یا خیزشهای طبقاتی و معیشتی و اعتراضی، کارگران و مالباختگان و حاشیهنشینان کلانشهرها و یا مزدبگیران و یا جنبشهای آزادیخواهانه طبقه متوسط شهری باشند) صورت بگیرد، بنابراین در عرصه تحلیل و آسیبشناسی و کشف قوانین نباید برای پیشگام یا پیشگامان تفاوتی وجود داشته باشد. چرا که پیشگام و یا پیشگامان در مرحله تحلیل و آنالیز تنها به دنبال کشف واقعیت آنچنانکه هست و آنچنانکه اتفاق افتاده، میباشند. البته مسجل است که پیشگام و یا پیشگامان هرگز نمیتوانند در فرایند تحلیلی مستقیم به کشف تئوری دست پیدا کنند. لذا به همین دلیل است که «پیشگام و یا پیشگامان پس از انجام تحلیل باز تحلیل از جنبشها و خیزشها وارد فرایند نظریهپردازی تطبیقی و دیالکتیکی میشوند». عنایت داشته باشیم که وقتی که میگوئیم جنبشهای عمودی و افقی تفکیک این دو دسته از جنبشها با تفکیک دو نوع تحلیل افقی و عمودی متفاوت میباشد.
ادامه دارد