«عاشورا» نماد «جنبش حقطلبانه» حسین در ادامه «جنبش رهائیبخش» پیامبر اسلام و «جنبش عدالتخواهانه» امام علی
«قاعده» یا «استثناء»؟ - قسمت دوم
4 - «حسین و عاشورا» (جنبش حقطلبانه حسین) نمایش «گفتمان ضد استبدادی» جنبش رهائیبخش پیامبر اسلام در نیم قرن بعد از وفات پیامبر اسلام بود.
تا قیامت قطع استبداد کرد / موج خون او چمن ایجاد کرد
بهر حق در خاک و خون گردیده است / پس بنای لا اله گردیده است
مدعایش سلطنت بودی اگر / خود نکردی با چنین سامان سفر
دشمنان چون ریگ صحرا لا تعد / دوستان او به یزدان هم عدد
یادمان باشد که امام حسین در مسیر به کوفه و کربلا از قول پیامبر اسلام (معمار جنبش 23 ساله رهائیبخشی که با شعار «قولوا لا إلَهَ إلَّا اللَّهُ تُفلِحوا» آن جنبش را شروع کرد) میفرماید:
«سمعت جدی رسول الله، مَنْ رأی سلطانًا جائرًا، مستحلًّا لحرم الله، ناکثًا لعهد الله، مخالفًا لسنّة رسول الله، یعمل فی عباد الله بالإثم والعدوان، ثمّ لم یغیر بقول ولا فعل، کان حقیقًا علی الله أن یدخله مدخله ألا وإن هؤلاء قد لزموا طاعة الشیطان، وترکوا طاعة الرحمن - از پیامبر اسلام شنیدم اگر کسی با حاکم ستمگر مقابله نکند آنچنان مرتکب گناه شده است که سزاوار است خدا او را به همان عذابی معذب کند که آن حاکم جائر را معذب میکند» (تاریخ طبری – ج 7 – ص 300).
همچنین در این رابطه است که امام حسین در یکی از خطبههای خود در تبیین فلسفه تکوین عاشورا میگوید:
«أَلا وَ إِن الدعِی بْنَ الدعِی قَدْ رَکزَ بَینَ اثْنَتَینِ بَینَ السلةِ وَالذلةِ، وَ هَیهاتَ مِنا الذلةُ، یأْبَی اللهُ لَنا ذلِک وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ حُجُورٌ طابَتْ وَ طَهُرَتْ – مردم، این ناکس پسر ناکس (عبید الله زیاد) مرا مجبور به انتخاب دو امر کرده است یا شمشیر و یا تسلیم و ذلت، هیهات از قبول ذلت خدای من و پیامبرش و مؤمنین هم مرا دور میدارند که تن به ذلت بدهم» (مقتل الحسین خوارزمی - ج 2 - ص 76).
باز در همین رابطه است که امام حسین در وصیتنامهاش به برادرش محمد بن حنفیه در زمان هجرت از مدینه به مکه در 27 رجب سال 60 میفرماید:
«إنی لم أخرج أشراً، ولا بطراً ولا مفسداً، ولا ظالماً، وإنما خرجت لطلب الاصلاح فی أمة جدی، أرید أن آمر بالمعروف وأنهی عن المنکر و اسیر بسیرة جدی و ابی علی ابن ابی طالب - من برای هوی و هوس و کسب قدرت قیام نکردم، من مردی ستمگر نیستم، من مردی مصلح هستم و هدف جنبش من اصلاح جامعه و امت پیامبر اسلام میباشد یعنی همان امر به معروف و نهی از منکر بر سیره جدم و پدرم» (مقتل الحسین خوارزمی - ج 1 - ص 156).
بر این مطلب بیافزائیم که عین همین برنامه جنبش حقطلبانه امام حسین، 23 سال قبل از او امام علی در تبیین برنامه جنبش عدالتخواهانهاش این چنین مطرح مینماید:
«اللَّهُمَّ إِنَّک تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ یکنِ الَّذِی کانَ مِنَّا مُنَافَسَةً فِی سُلْطَانٍ وَ لَا الْتِمَاسَ شَیءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ وَ لَکنْ لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِینِک وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِی بِلَادِک فَیأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِک وَ تُقَامَ الْمُعَطَّلَةُ مِنْ حُدُودِک - خدایا تو میدانی من نه در پی ریاست و زعامت و حکومتم و نه طالب مال و ثروت دنیا هستم، من فقط مردی مصلح هستم که میخواهم در جوامع و بلاد تو به اصلاحات بپردازم تا با اجرای قرآن در جامعه بندگان ستمدیده تو در امن و امان قرار گیرند» (نهجالبلاغه صبحی الصالح – خطبه 131 – ص 189 – سطر 2 به بعد).
باری، در این رابطه است که میتوانیم داوری کنیم که وجه مشترک گفتمان حقطلبانه امام حسین در سالهای 60 و 61 با گفتمان عدالتخواهانه امام علی در سالهای 35 تا 40 همان گفتمان اصلاحگرایانه اجتماعی است. البته با این تفاوت که امام علی از آنجائیکه در سال 35 توسط جنبش عدالتخواهانه اجتماعی مردم مصر و مردم مدینه توانست بنابه درخواست آن جنبش قدرت سیاسی را در دست بگیرد، لذا اجرای پروژه تحولخواهانه او از بالا تحت مدیریت خودش به اجرا گذاشته شد آنچنانکه تقریباً تمامی نامهها و خطبههای و کلام و حکمتهای موجود در نهجالبلاغه و غیر نهجالبلاغه امام علی مربوط به همین دوران چهار سال و نه ماهه خلافت آن حضرت میباشد، اما برعکس امام علی که اجرای پروژه اصلاحگرایانه اجتماعی خودش را در دوران چهار سال و نه ماهه خلافتش از بالا دنبال میکرد، امام حسین از 25 رجب سال 60 که با اعلام خبر مرگ معاویه تصمیم به اجرای پروژه اصلاحگرایانه اجتماعی خود گرفت، راهی جز این نداشت که این پروژه خود را از پائین به اجرا درآورد. لذا در این رابطه بود که از فردای اعلام خبر مرگ معاویه زمانیکه والی مدینه بنابه دستور یزید مأمور کسب بیعت از امام حسین شد (یزید فردای مرگ معاویه در نامه خود به ولید بن عتبه بن ابی سفیان عاملان وقت مدینه نوشت: «فخذ حسینا وعبد الله بن عمر وعبد الله بن الزبیر بالبیعة أخذا شدیداً - فوراً از حسین و عبدالله بن عمر و عبدالله بن زیبر به هر شکلی که شده برای من بیعت بگیر») او با امتناع از بیعت کردن با یزید، به صورت علنی و آشکار مبارزه اصلاحگرایانه اجتماعی خودش را (آنچنانکه در وصیتنامهاش به برادرش محمد بن حنفیه در همین زمان نوشته بود) از پائین شروع کرد.
مانیفست و اصول محوری برنامه جنبش حقطلبانه و اصلاحگرایانه اجتماعی او به صورت آشکار مبارزه با یزید و قدرت سیاسی حاکم و مبارزه با ظلم و استبداد سیاسی حاکم بود؛ که امتناع از بیعت کردن با یزید به صورت آشکار و علنی (برعکس عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عمر که امتناع از بیعت کردن آنها با یزید صورتی غیر علنی داشت) نمایش آغاز همین جنبش حقطلبانه و اصلاحگرایانه بود.
فراموش نکنیم که در ظرف زمان و مکان امام حسین، امتناع از بیعت با خلیفه وقت به معنای اعلام جنگ و مبارزه و ارتداد و طغیان بر علیه حاکمیت بود و بدین ترتیب بود که امام حسین جنبش حقطلبانه و اصلاحگرایانه اجتماعی خود را از فردای مرگ معاویه با شعار مبارزه با استبداد سیاسی حاکم و در چارچوب امتناع بیعت با یزید شروع کرد. هجرت آشکار او در 27 رجب سال 60 از مدینه به مکه به همراه زن و بچه و افراد نزدیک خانواده و حواریون سیاسی اجتماعی خودش به صورت آشکار و علنی در زیر چتر نگاههای مأمورین خلافت اولین گامی بود که امام حسین برداشت که در سوم شعبان سال 60 هجری امام حسین پس از 6 روز وارد مکه شد و در 15 رمضان سال 60 هجری (42 روز بعد از ورود امام حسین به مکه بود که) اولین دعوت مردم کوفه از امام حسین به دست او رسید.
بنابراین بین امتناع امام حسین از بیعت با یزید که در 25 رجب سال 60 هجری در مدینه اعلام شد تا 15 رمضان سال 60 که اولین سری از دعوتنامههای مردم کوفه از امام حسین به دست او رسید، 50 روز فاصله زمانی داشته است که خود این امر نشان دهنده آن میباشد که هجرت امام حسین از مدینه به مکه در تاریخ 27 رجب سال 60 نه در راستای پاسخ به دعوت مردم کوفه و کسب قدرت سیاسی (آنچنانکه صالحی نجف آبادی در کتاب «شهید جاوید» میگوید) بوده است و نه در راستای حرکت به کربلا و شهادت و شهید شدن (آنچنانکه شریعتی در کنفرانس شهادت میگوید) بوده است، بلکه بدون تردید در این رابطه میتوان داوری کرد که آن هجرت از مدینه به مکه امام حسین در 27 رجب سال 60 در راستای حضور در شهر مکه (بزرگترین پایگاه اجتماعی و مذهبی و خبری جوامع مسلمین) به عنوان تریبون تبلیغی و ترویجی و تهییجی بینالمللی خودش در راستای دستیابی به جنبش روشنگری تکوین یافته از پائین خود بر علیه استبداد سیاسی حاکم بوده است.
بنابراین بدون تردید تمامی قرائتهای مختلف از این هجرت اولیه امام حسین از مدینه به مکه در سال 60 که یا در راستای کسب قدرت سیاسی امام حسین (آنچنانکه شیخ نعمت الله صالحی نجف آبادی در کتاب «شهید جاوید») تفسیر کردهاند و یا (آنچنانکه معلم کبیرمان شریعتی در کنفرانس «شهادت» و «پس از شهادت» مطرح کرده است) در راستای کشته شدن و کسب شهادت جهت مبارزه با دستگاه استبداد سیاسی حاکم تفسیر کردهاند، در رویکرد ما نمیتواند گویای جوهر جنبش حقطلبانه و اصلاحگرایانه و مبارزه علنی اجتماعی سیاسی امام حسین باشد، چراکه هر چند امام حسین در آغاز شروع جنبش حقطلبانه و اصلاحگرایانه و حرکت به طرف مکه و در مسیر 6 روزه حرکتش با شعارهای:
«فَإِنْ تَکنِ الدُّنْیا تُعَدُّ نَفِیسَةً - فَدَارُ ثَوَابِ اللَّهِ أَعْلَی وَ أَنْبَلُ - وَ إِنْ تَکنِ الْأَمْوَالُ لِلتَّرْک جمعها - فَمَا بَالُ مَتْرُوک بِهِ الْحُرُّ یبْخَلُ - وَ إِنْ تَکنِ الْأَبْدَانُ لِلْمَوْتِ أُنْشِئَتْ - فَقَتْلُ امْرِئٍ بِالسَّیفِ فِی اللَّهِ أَفْضَلُ - خُطَّ الْمَوْتُ عَلی وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقَلادَةِ عَلی جیدِ الْفَتاةِ، وَ ما أَوْلَهَنی إِلی أَسْلافی اِشْتِیاقُ یَعْقُوبَ إِلی یُوسُفَ - اگر چه دنیا خوب و زیباست اما آخرت برای ما زیباتر است و اگرچه مال دنیا آخرش باید گذاشت رفت، چرا امروز آن را به دیگران ایثار نکنیم و اگر مرگ برای انسان امری محتوم میباشد چرا با اختیار خود مرگی را انتخاب نکنیم که به شمشیر در راه خدا زیبا و جمیل باشد، بدانید که مرگ برای من در این مسیر مانند گردنبند برای زینت زنان میباشد» (مناقب ابن شهر آشوب - ج 2 – ص 213).
سخن از مرگ و زیبائی مرگ میگوید این دلالت بر دیسکورس «مرگاندیشی» امام حسین میکند که از پدرش امام علی تاسی میکرده است. عنایت داشته باشیم که امام حسین از سوم شعبان سال 60 تا هشتم ذی الحجه سال 60 یعنی مدت 125 روز در مکه اقامت داشته است و بدون تردید در این مدت 125 روز امام حسین در مکه در عرصه جنبش روشنگری اهتمام میورزیده است و علاوه بر آن، تمامی روشهای مبارزه اجتماعی از رفتن به یمن و جنگ چریکی پیشنهاد شده عبدالله بن عباس تا دعوت مردم کوفه برای مدیریت جنبش عدالتخواهانه آنها و غیره، آنالیز و جمعبندی میکرده است.
ولی نباید فراموش کنیم که آنچه که باعث گردید تا پس از 125 روز جمعبندی و آنالیز کردن امام حسین در میان آن همه پیشنهاد و مؤلفههای مبارزاتی «مسیر کوفه» را (که همان جنبش عدالتخواهانه تکوین یافته از پائین مردم کوفه بود) انتخاب نماید، نه به خاطر کسب قدرت سیاسی و نه به خاطر جنگ چریکی و نه به خاطر تجزیه جغرافیای جوامع مسلمین بود، بلکه برعکس تنها و تنها به خاطر مساعد بودن شرایط اجتماعی جامعه کوفه برای اعتلای جنبشهای عدالتخواهانه تکوین یافته از پائین بود.
یادمان باشد که بین جامعه جنبشی و جامعه مدنی تفاوت وجود دارد، چرا که جامعه مدنی پدیده مدرنی میباشد که در فرایند پسا انقلاب کبیر فرانسه بر پایه حقوق شهروندی و برابری و آزادی شهروندان یک جامعه موضوعیت پیدا میکند، اما برعکس (جامعه مدنی که یک پدیده مدرن میباشد) جامعه جنبشی از آغاز شروع مبارزه حقطلبانه و عدالتخواهانه و رهائیبخش بشر وجود داشته است؛ و جوامع بشری حتی از دوره بردهداری توسط «جامعه جنبشی» تلاش میکردهاند تا مبارزه حقطلبانه و رهائیبخش و عدالتخواهانه خود را به صورت یک پروسس درازمدت تکوین یافته از پائین به انجام برسانند.
بنابراین در این رابطه است که میتوانیم داوری کنیم که جامعه جنبشی در مسیر جنبش حقطلبانه و عدالتخواهانه و رهائیبخش بشر امری جدید نمیباشد هر چند که در مرحله پسا انقلاب کبیر فرانسه به موازات ظهور جامعه مدنی به عنوان یک مسیر رهائیبخش و آزادیخواهانه و برابریطلبانه، مسیر جامعه مدنی در طول مسیر جامعه جنبشی در دستور کار جوامع انسانی قرار گرفته است، اما در این رابطه نباید فراموش کنیم که تنها با پیوند دو جامعه مدنی و جنبشی در مسیر حرکت برابریطلبانه عمودی و آزادیخواهانه افقی بشر (در فرایند پسا انقلاب کبیر فرانسه به خصوص از قرن نوزدهم در جوامع اروپائی و در ادامه آن در قرن بیستم در کشورهای پیرامونی) است که شرایط عینی و ذهنی برای ظهور «جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین» در جوامع بشری فراهم شده است. لذا در این رابطه است که در جوامع امروز بشر (به جای تکیه مکانیکی بر جامعه جنبشی و یا جامعه مدنی) «مسیر دموکراتیک کردن مبارزه دموکراسیخواهانه سه مؤلفهای قدرت» (توسط اجتماعی کردن قدرت سیاسی و اجتماعی کردن قدرت اقتصادی و اجتماعی کردن قدرت معرفتی در جوامع بشری امروز) از مسیر جامعه مدنی جنبشی دینامیک خودبنیاد تکوین یافته از پائین ممکن میباشد؛ و قطعاً و جزما تا زمانیکه در جامعه امروز بشر جامعه مدنی جنبشی دینامیک مطالباتی و سیاسی و اجتماعی تکوین یافته از پائین حاصل نشود، مبارزه دموکراسیخواهانه سه مؤلفهای سیاسی و اقتصادی و معرفتی در آن جوامع نمیتواند به صورت پایدار به سرانجام مقصود برسد.
بنابراین در این رابطه بوده است که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در 43 سال گذشته حیات سیاسی خود در دو عرصه درون تشکیلاتی و برون تشکیلاتی در دو فاز عمودی و سازمانی آرمان مستضعفین و افقی و جنبشی نشر مستضعفین پیوسته بر این باور بوده است که برای اینکه در جامعه بزرگ و رنگین کمان فرهنگی و سیاسی و قومی و اجتماعی ایران بتوانیم از مسیر دموکراتیک به دموکراسی سه مؤلفهای یا دموکراسی سوسیالیستی دست پیدا کنیم، باید استراتژی ما پیوسته در چارچوب جامعه مدنی جنبشی دینامیک و خودبنیاد مطالباتی و سیاسی و اجتماعی تکوین یافته از پائین تعریف بشود.
ادامه دارد