«عاشورا» در سه رویکرد - قسمت اول

رویکرد «تطبیقی» به عاشورا، رویکرد «انطباقی» به عاشورا و رویکرد «دگماتیستی» به عاشورا

 

در طول 5/13 قرنی که از واقعه عاشورای سال 61 هجری در کربلا می‌گذرد، اگر بخواهیم تمامی تحلیل‌هائی که در این مدت توسط نظریه‌پردازان خاص و عام (شیعه و سنی و یا مسلمان و غیر مسلمان) از واقعه عاشورای سال 61 صورت گرفته است آرایش مضمونی بدهیم، می‌توانیم در تحلیل نهائی تمامی آنها را به سه رویکرد متفاوت تقسیم نمائیم که عبارتند از:

1 - «رویکرد تطبیقی به عاشورا.»

2 - «رویکرد انطباقی به عاشورا.»

3 - «رویکرد دگماتیستی به عاشورا.»

در «رویکرد تطبیقی به عاشورا» پروسس عاشورای حسین در پنج ماه و 12 روز سال 60 - 61 (از 28 رجب سال 60 تا دهم محرم سال 61) برعکس آنچه که «طرفداران رویکرد انطباقی به عاشورا» می‌گویند یک امر بالبداهه و «یک حادثه و یک پروژه تحمیل شده بر امام حسین و یارانش نبوده است» که به علت و دلیل «تحمیل بیعت با جائر» و یا «عدم بیعت امام حسین با یزید» مادیت پیدا کرده باشد؛ و همچنین برعکس آنچه که «طرفداران رویکرد انطباقی» می‌گویند، پروسس پنج ماه و 12 روز عاشورا به خاطر «فرار امام حسین جهت حفظ جان خودش از مدینه به مکه و از مکه به طرف کوفه نبوده است». عنایت داشته باشیم که طرفداران رویکرد انطباقی به عاشورا بر این باورند که در مدت 5 ماه و 12 روزه (از 28 رجب سال 60 تا دهم محرم سال 61 هجری) عمر زمانی پروسس عاشورا این حادثه و یا این پروژه مولود و سنتز «عدم بیعت امام حسین با یزید» و پروژه «اقامه حکومت اسلامی» امام حسین در مرحله دوم حرکتش یعنی اقامت چهار ماه و 13 روزه‌اش در مکه (از 28 رجب تا یازدهم ذی الحجه سال 60 که امام حسین در مسیر حرکت به طرف کوفه توسط سفیران راه خبر شهادت مسلم بن عقیل به دست عبیدالله زیاد در کوفه شنید) بوده است؛ به عبارت دیگر در منظر طرفداران رویکرد انطباقی به عاشورای امام حسین «از بعد مرگ معاویه (در 16 رجب سال 60 که 12 روز بعد از آن در 28 رجب سال 60 خبرش به مدینه رسید) و ابلاغ نامه یزید توسط والی مدینه به امام حسین (که در آن نامه یزید به والی مدینه نوشته بود که به محض دریافت این نامه از سه نفر حسین بن علی و عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر برای ما بیعت بگیر و در صورت امتناع آنها را دستگیر و به قتل برسان)، همین «تحمیل بیعت با یک جائر» و در ادامه آن «پروژه اقامه حکومت اسلامی» در کوفه توسط امام حسین «عامل اصلی تکوین عاشورا در سال 61 در کربلا بوده است.»

البته طرفداران رویکرد انطباقی به عاشورا در این رابطه می‌گویند که امام حسین جهت حفظ جان خودش و فرار از مدینه به مکان امنی ابتدا او از مدینه به مکه فرار می‌کند (در 28 رجب سال 60) و پس از 4 ماه و ده روز اقامت در مکه باز امام حسین جهت حفظ جانش (از آنجائیکه طبق گفته طرفداران رویکرد انطباقی به عاشورا به اطلاع امام حسین رسانده بودند که عمله و اکره یزید به دنبال ترور او در مراسم حج سال 60 هستند) او از مکه برای بار دوم در هشتم ذی الحجه سال 60 هجری (درست در همان روزی که انجام مناسک حج شروع می‌شود) حج و مکه را رها می‌کند (و در پاسخ به دعوتنامه‌های مردم کوفه) به طرف کوفه فرار می‌کند و در بین راه پس از شنیدن خبر شهادت مسلم بن عقیل (نماینده‌اش در کوفه) با اینکه می‌توانست دیگر به طرف کوفه حرکت نکند (قابل ذکر است که از زمان شنیدن خبر شهادت مسلم بن عقیل توسط سفیران راه تا زمان برخورد کاروان امام حسین با سپاه عبیدالله بن زیاد بن ابیه تحت فرماندهی حر بن یزید ریاحی طبق گفته ابو جعفر محمد بن جریر طبری بیش از 5/2 روز فاصله زمانی داشته است که بدون تردید در این فرصت امام حسین هم می‌توانست به مدینه برگردد و هم می‌توانست به مکه و هم می‌توانست به مناطق دیگری از جمله یمن برگردد)؛ اما حسین و کاروانش باز مسیر حرکتش را به طرف کوفه ادامه دادند تا اینکه در تله سپاه عبیدالله بن زیاد تحت فرماندهی حر بن یزید ریاحی افتادند؛ و البته در نگاه طرفداران رویکرد انطباقی به عاشورای حسین امام حسین (پس از محاصره توسط سپاه حر بن یزید ریاحی) برای بار سوم در چارچوب نجات جان خودش و یارانش پنج بار از کانال حر بن یزید وارد مذاکره با عمر بن سعد و عبیدالله بن زیاد شد که این مذاکرات پنج گانه (از نظر طرفداران رویکرد انطباقی به عاشورا) در نهایت اگر چه قرار شد با رفتن امام حسین به منطقه‌ای خارج از جغرافیای امپراطوری امویان تحت سلطه یزید به انجام برسد، ولی با دخالت شمر بن ذی الجوشن منتفی می‌گردد که بالاخره امام حسین را بین دو انتخاب قرار می‌دهند، یکی «تسلیم توسط بیعت کردن با یزید» و دیگر «جنگ» که امام حسین بین «ذلت و عزت فردی» موضوع «بیعت با سلطان جائر را رد می‌کند و جنگ را می‌پذیرد» که البته در این رابطه است که طبق گفته طرفداران رویکرد انطباقی به عاشورا «جنگ در روز دهم محرم سال 61 بر حسین تحمیل می‌شود و اصلاً انتخاب حسین نبوده است.»

مطالب فوق معرف کل نگاه رویکرد انطباقی به عاشورای سال 61 هجری می‌باشد که باعث گردید در نیم روز عاشورای سال 61 امام حسین با 72 نفر به شهادت برسند و خانواده‌اش هم به اسارت گرفته شوند. آنچنانکه در این تحلیل انطباقی از عاشورای حسین مشهود است، کل واقعه عاشورا سال 61 در «تحلیل نهائی به خاطر بیعت نکردند و فرار امام حسین از مدینه و مکه جهت دستیابی به منطقه‌ای امن برای حفظ جان خودش و پروژه اقامه حکومت اسلامی توسط امام حسین اتفاق افتاده است» و قطعاً از «نظر طرفداران رویکرد انطباقی به عاشورا اگر امام حسین مانند امام علی و امام حسن حاضر به بیعت با خلیفه وقت می‌شد اصلاً عاشورائی اتفاق نمی‌افتاد» و بدین جهت در این رابطه است که عاشورا در نگاه طرفداران رویکرد انطباقی (نه تطبیقی) بر «تحلیل فردی بودن عامل تکوین آن» به صورت یک پروژه و حادثه استوار می‌باشد، «نه به صورت یک پروسس انسانی اجتماعی و تاریخی» (و البته عمر این حادثه هم از نظر اینها از 28 رجب سال 60 یعنی همراه با رسیدن خبر مرگ معاویه و نامه یزید بن معاویه به والی مدینه شروع می‌شود و تا دهم محرم سال 61 یعنی مدت 5 ماه و 12 روز بعد ادامه می‌یابد و بالاخره در نیم روز عاشورای سال 61 با شهادت حسین و 72 تن از یارانش این پروژه یا حادثه به پایان می‌رسد).

باری برعکس رویکرد انطباقی به عاشورا، در رویکرد تطبیقی به عاشورا دیگر «عاشورا یک پروژه و یا یک حادثه 5 ماه 12 روزه نیست بلکه یک پروسس انسانی – اجتماعی و تاریخی می‌باشد» که در ادامه «تسلسل نهضتی مبارزه حق با باطل از هابیل فرزند آدم تا ابراهیم خلیل بنیانگذار توحید و تا پیامبر اسلام و امام علی می‌باشد»؛ که البته در رویکرد تطبیقی به عاشورا تمامی این پروسس تسلسل نهضتی از آغاز تا حسین در چارچوب گفتمان واحد توحیدی به انجام رسیده است. قابل ذکر است که در رویکرد تطبیقی به عاشورا «گفتمان واحد توحیدی» در بستر شرایط مختلف زمانی و مکانی و اجتماعی و تاریخی و در عرصه مادیت یافتن انسانی و اجتماعی و پروسس تسلسل نهضتی از هابیل تا حسین «صورت گوناگونی داشته است» که این تفاوت در حرکت پیامبر اسلام به صورت «جنبش رهائی‌بخش» مادیت پیدا کرده است و در خلافت پنج سال و چهار ماهه امام علی این گفتمان واحد توحیدی به صورت «جنبش عدالت‌طلبانه» و در حرکت 5 ماه و 12 روز امام حسین این گفتمان واحد توحیدی به صورت «جنبش حق‌طلبانه» (با شعار او در روز عاشورا که فرمود: «اَلا تَرَوْنَ اَنَّ الْحَقَّ لایعْمَلُ بِهِ، وَ اَنَّ الْباطِلَ لایتَناهی عَنْهُ، لِیرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فی لِقاءِ اللَّهِ مُحِقّاً» - تحف العقول - ص 176) مادیت پیدا کرده است، بنابراین در رویکرد تطبیقی به عاشورا «قیام امام حسین تنها یک فرایند حق‌طلبانه از پروسس گفتمان واحد توحیدی می‌باشد که از هابیل تا ابراهیم آغاز شده بود و در ادامه تسلسل نهضتی آن از جنبش رهائی‌بخش پیامبر اسلام و جنبش عدالت‌طلبانه امام علی به حسین رسید.»

«اَلسَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ آدَمَ صَفْوَةِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ نُوح نَبِی اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ اِبْراهیمَ خَلیلِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ مُوسی کلیمِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ عیسی رُوحِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ مُحَمَّد حَبیبِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ عَلَیهِ السَّلامُ، اَلسَّلامُ عَلَیک یا بْنَ مُحَمَّد الْمُصْطَفی، اَلسَّلامُ عَلَیک یا بْنَ عَلِی الْمُرْتَضی، اَلسَّلامُ عَلَیک یا بْنَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ، اَلسَّلامُ عَلَیک یا بْنَ خَدیجَةَ الْکبْری، اَلسَّلامُ عَلَیک یا ثارَ اللهِ وَابْنَ ثارِهِ وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ، اَشْهَدُ اَنَّک قَدْ اَقَمْتَ الصَّلاةَ وَآتَیتَ الزَّکاةَ، وَاَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَیتَ عَنْ الْمُنْکرِ، وَاَطَعْتَ اللهَ وَرَسُولَهُ حَتّی اَتاک الْیقینُ - سلام بر توای حسین ای وارث آدم برگزیده خدا - سلام بر توای حسین ای وارث نوح پیامبر خدا - سلام بر توای حسین ای وارث ابراهیم دوست خدا - سلام بر توای حسین ای وارث موسی هم سخن خدا - سلام بر توای حسین ای وارث عیسی روح خدا - سلام بر توای حسین ای وارث محمد محبوب خدا - سلام بر توای حسین ای وارث محمد محبوب خدا - سلام بر توای حسین ای وارث علی ولی خدا - سلام بر توای حسین فرزند محمد مصطفی - سلام بر توای حسین ای فرزند علی مرتضی - سلام بر توای حسین ای فرزند فاطمه زهرا - سلام بر توای حسین ای فرزند خدیجه کبری - سلام بر توای حسین ای خون خدا و ای فرزند خون خدا و ای تنها و تنها مانده - شهادت می‌دهیم که توای حسین با عاشورا نماز را بر پا کردی و شهادت می‌دهیم که توای حسین با عاشورا زکات را پرداخت کردی و شهادت می‌دهیم که توای حسین با عاشورا امر به معروف و نهی از منکر به جا آوردی و شهادت می‌دهیم که توای حسین با عاشورا خدا و پیامبر اسلام را اطاعت کردی تا آنجا که به مرحله یقین رسیدی.»

باری بدین ترتیب است که در رویکرد تطبیقی به عاشورای حسین برعکس رویکرد انطباقی به عاشورا «عامل تکوین عاشورا را به صورت انسانی اجتماعی و تاریخی و فرهنگی آن هم در شکل عینی و کنکرت و مشخص (نه عام و کلی و مجرد) تحلیل تبیین و تعریف می‌کنند» و لذا بر این باورند که «مسئولیت تاریخی و اجتماعی و انسانی امام حسین نقش تعیین کننده در تکوین جنبش حق‌طلبانه عاشورای حسین داشته است» و لذا در رویکرد تطبیقی به عاشورا «عامل جنبش حق‌طلبانه امام حسین در پروسس عاشورا، احساس مسئولیت انسانی و اجتماعی و تاریخی امام حسین بوده است» و البته در رویکرد تطبیقی به عاشورا «تحمیل بیعت با جائر» و یا «دعوت مردم کوفه از امام حسین برای اقامه حکومت» و یا انجام «امر به معروف و نهی از منکر» از امور شرطی اعتلای جنبش حق‌طلبانه امام حسین بوده‌اند؛ و مع ذلک در رویکرد تطبیقی به عاشورا «عامل اصلی تکوین پروسس عاشورا با عامل شرطی آن متفاوت می‌باشد.»

در خصوص تعیین «عامل اصلی» تکوین پروسس عاشورا (با رویکرد تطبیقی به عاشورا) «اعتقاد و ایمان و اندیشه‌ها و باورهای امام حسین به عنوان مبنا می‌باشند» که برای فهم اعتقادات و ایمان و اندیشه‌ها و باورهای امام حسین (مطابق رویکرد تطبیقی به عاشورا) باید به سخنان امام حسین در فرایندهای مختلف پروسس (5 ماه و 12 روز) عاشورا مراجعه بشود. مثل نامه ایشان به برادرش محمد بن حنفیه که در آن نامه (وصیت‌نامه که در رویکرد تطبیقی به عاشورا منشور قیام امام حسین می‌باشد) امام حسین در مدینه قبل از حرکت به مکه (در 28 رجب سال 60) فلسفه «جنبش حق‌طلبانه» خودش را این چنین تبیین می‌نماید:

«أَنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی ص أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَی عَنِ الْمُنْکرِ وَ أَسِیرَ بِسِیرَةِ جَدِّی وَ أَبِی - فلسفه جنبش حق‌طلبانه من اصلاح در امت پیامبر اسلام و امر به معروف و نهی از منکر در چارچوب روش پیامبر اسلام و امام علی می‌باشد» (مقتل الحسین - ص 156).

یادمان باشد که امام علی در جریان اعتلای «جنبش عدالت‌خواهانه» مردم مصر در مدینه بر علیه عثمان هنگامیکه بر اثر درخواست همه جانبه کنش‌گران عدالت‌خواهانه مصری و مدینه‌ای امام علی مجبور به پذیرش خلافت بر مسلمین شد او در باب فلسفه جنبش عدالت‌خواهانه خود و همچنین فلسفه قبول حاکمیت اینچنین مطرح کرد:

«لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَی الْعُلَمَاءِ أَلَّا یقَارُّوا عَلَی کظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیتُ حبل‌ها عَلَی غَارِبِهَا وَ لَسَقَیتُ آخِرَهَا بِکأْسِ أَوَّلِهَا - فلسفه جنبش عدالت‌خواهانه و قبول قدرت سیاسی و حاکمیت بر مردم توسط من «حضور مردم» و «پیمانی که خدا از آگاهان گرفته که در برابر گرسنگی گرسنگان و پر سیری سیران جامعه قیام و حرکت و مبارزه بکنند» بوده است؛ و گر نه من مخالف کسب قدرت سیاسی هستم» (نهج‌البلاغه صبحی الصالح – خطبه 3 – ص 50 - سطر 2).

باری بدین ترتیب است که در رویکرد تطبیقی به عاشورا با «روش دیالکتیکی» عامل تکوین پروسس عاشورا (در طول 5 ماه و 12 روز) توسط امام حسین به صورت دو مؤلفه‌ای اساس و شرط تبیین می‌کنند؛ یعنی اساس را اندیشه‌ها و ایمان و باور و تحلیل‌های کنکرت و عینی و مشخص سیاسی و اجتماعی و تاریخی و فرهنگی امام حسین می‌دانند اما شرط را عوامل برونی مثل تحمیل «بیعت با جائر» توسط یزید و والی مدینه بر امام حسین و یا نامه‌های مردم کوفه و غیره تحلیل می‌کنند. به بیان دیگر در رویکرد تطبیقی به عاشورا خبر مرگ معاویه و یا تصمیم امام حسین در برابر درخواست بیعت یزید و یا والی مدینه اگر چه استارتی برای اعتلای جنبش حق‌طلبانه امام حسین بوده است، ولی عامل اصلی حرکت و قیام امام حسین نبوده؛ و همچنین عامل حرکت امام حسین از مدینه به مکه (در 28 رجب سال 60) و عامل حرکت امام حسین از مکه به کوفه (در 8 ذی الحجه سال 60) آنچنانکه رویکرد انطباقی عاشورا مطرح می‌کنند به خاطر فرار از ترور شدن و امنیت جانی خودش نبوده است بلکه در عرصه «فرایندهای مختلف پروسس جنبش حق‌طلبانه از پیش ترسیم شده توسط امام حسین بوده است.»

ادامه دارد

 

  • آگاهی
  • آزادی
  • برابری