کدامین عاشورا؟

«عاشورای گفتمانی؟» یا «عاشورای جهادی؟» یا «عاشورای حکومتی؟» یا «عاشورای سیاسی؟» یا «عاشورای تصوفی؟» - قسمت سوم

 

در این رابطه بود که امام حسین در مدینه قبل از هجرت به مکه در رجب سال 60 به مروان حکم فرمود: «وَ عَلَی الاِسْلامِ اَلسَّلامُ اِذْ قَدْ بُلِیَتِ الاُمَّةُ بِراع مِثْلَ یَزِیدَ - درآن زمانی که مردم سر کارشان افتاد با حاکمیتی مثل یزید درآن زمان باید از اسلام خداحافظی کنند.»

بنابراین در چارچوب همین گفتمان بود که امام حسین در روز عاشورا خطاب به آینده فرمود: « ثم ایم الله لا تلبثون بعدها الا کریثما یرکب الفرس حتی تدور بکم دور الرحی و تقلق بکم قلق المحور استعدوا للبلاء و اعلموا ان الله حافظکم و منجیکم من شر الاعداء و یعذب اعادیکم بانواع البلاء - سپس به خدا سوگند جز زمان اندکی به اندازه زمان سوار شدن بر اسب نماند تا اینکه این آسیاب به گردش آید و شما را در تنگنای محور خویش گیرد. خود را آماده بلا کنید و بدانید که خداوند حافظ و رهائی بخش شما از دشمنان است و دشمنانتان را به انواع بلا کیفر خواهد داد» (لهوف – ص 42) «أیها الناس، إنَّ رسولَ اللَّهِ (ص) قالَ: مَن رأی منکم سُلطاناً جائِراً مُستحلاً لحرم الله.»

ماحصل آنچه که تا اینجا مطرح کردیم اینکه:

1 – «گفتمان امام علی» با «گفتمان امام حسین» در عرصه اسلام تاریخی متفاوت می‌باشد، چرا که گفتمان امام علی «گفتمان عدالت‌خواهانه است» اما گفتمان امام حسین «گفتمان ظلم‌ستیزانه و استبدادستیزانه و به چالش کشیدن قدرت سه مؤلفه‌ای حاکمیت می‌باشد

2 - عواملی که باعث می‌گردد تا یک رویکرد و نظریه بدل به «گفتمان» در عرصه زمان و جامعه و تاریخ بشود، پتانسیل بالقوه و بالفعل آن نظریه و رویکرد «در جهت شکستن مطلق‌های حاکم بر اندیشه و روحیه جمعی یک جامعه می‌باشد

3 - تا زمانیکه یک نظریه و یک رویکرد بدل به «گفتمان» در آن جامعه نشود آن نظریه و رویکرد نمی‌تواند بدل به «جنبش سیاسی و جنبش اجتماعی و جنبش فرهنگی» بشود.  بنابراین شرط اینکه یک نظریه و رویکرد بتواند بدل به «جنبش» بشود،  باید آن نظریه بتواند بدل به «گفتمان» گردد.

4 - در چارچوب «گفتمان‌سازی یک نظریه و رویکرد» باید عنایت داشته باشیم که «خود گفتمان» بر حسب فونکسیون محیطی آن به انواع مختلف:

الف - گفتمان اجتماعی.

ب – گفتمان ملی.

ج - گفتمان تاریخی تقسیم می‌شوند.

البته پتانسیل بالقوه و بالفعل آن نظریه می‌تواند تعیین کننده نوع گفتمان باشد. یعنی برای مثال اگر مطرح کردیم که گفتمان امام حسین «گفتمان سیاسی استبدادستیز و ظلم‌ستیز  در عرصه اسلام تاریخی به‌صورت فرااجتماعی و فرازمانی است» و یا اگر مطرح کردیم که «گفتمان امام علی گفتمان عدالت‌خواهانه» است و گفتمان پیامبر اسلام «گفتمان توحیدگرایانه» آن هم به‌صورت تاریخی (نه زمانی و اجتماعی محدود عصر خود) می‌باشد، باید عنایت داشته باشیم که همه این گفتمان‌ها به علت ظرفیت مخاطب نظریه‌های صاحب نظر توانسته است به این جایگاه دست پیدا کنند، زیرا اگر «قرآن» را مبنای گفتمان توحیدگرایانه پیامبر اسلام تعریف نمائیم این پتانسیل قرآن بوده و هست که توانسته رویکرد توحیدگرایانه پیامبر اسلام را به صورت تاریخی درآورد. آنچنانکه در مورد «گفتمان عدالت‌خواهانه» امام علی باید بگوئیم که این ظرفیت نظریه‌ها و تئوری امام علی در صورت خطبه‌ها و نامه‌ها و حکمت‌ها بوده است که توانسته است رویکرد عدالت‌خواهانه امام علی را از صورت «نظریه‌ها» بدل به «گفتمان تاریخی» در عرصه اسلام تاریخی بکند.

البته در خصوص «گفتمان ظللم‌ستیزانه و استبدادستیزانه» امام حسین قضیه فرق می‌کند، چراکه اگر ظرفیت تئوریک در گفتمان «توحیدگرایانه» پیامبر اسلام و گفتمان «عدالت‌خواهانه» امام علی بسترساز استحاله از صورت «نظریه» به‌صورت «گفتمان» تعریف کنیم، در خصوص امام حسین گفتمان «ظلم‌ستیزانه و استبدادستیزانه» او (حداقل در عرصه برونی) در چارچوب «عملی نه نظری» پروسس استحاله این گفتمان صورت گرفته است.

به همین دلیل آنچه امروز از امام حسین در این رابطه در دست داریم فقط دیدگاه‌های امام حسین در قالب یک سلسله شعارهای عملی می‌باشند (نه نظری و تئوریک) که در طول شش ماه قیام خود (از رجب سال 60 تا عاشورای سال 61) مشارالیه برحسب شرایط زمانی و مکانی خود مطرح کرده است. به عبارت دیگر خواستگاه گفتمان‌سازی ظلم‌ستیزانه و استبدادستیزانه امام حسین خود قیام شش ماهه او بوده است و تعریف «پراکسیس» همین است، یعنی «عمل نظریه‌ساز و گفتمان‌ساز». البته این داوری ما در باب قیام امام حسین به معنای آن نیست که گفته باشیم که «قیام امام حسین بالبداهه و بدون تئوری بوده است»، بلکه منظور ما این است که امام حسین مانند امام علی و پیامبر اسلام به‌صورت برونی (نه درونی) گفتمان خودش را بر پایه عقبه تئوری شروع نکرد. یعنی این قیام شش ماهه امام حسین بوده است که خواستگاه گفتمان‌سازی ظلم‌ستیزانه و استبدادستیزانه او شده است. البته در خصوص پیامبر اسلام و امام علی هم باز داوری ما به این ترتیب نیست که معتقد باشیم که فقط «نظریه تنها» عامل گفتمان‌سازی توحیدگرایانه پیامبر اسلام و عدالت‌خواهانه امام علی بوده است.

چراکه بی شک «پراکسیس جامعه‌سازانه پیامبر اسلام و پراکسیس جامعه‌سازانه امام علی» (چه در 23 سال حیات نبوی پیامبر اسلام و چه در 25 سال بعد از وفات پیامبر اسلام و چه در دوران 5 سال خلافتش) مقوم آن نظریه‌ها در راستای گفتمان‌سازی بوده است. البته در همین جا پاسخ به این سؤال هم مشخص می‌شود که علت اینکه امام علی تمامی اندیشه‌ها و نظریه‌های خودش را در چارچوب خطبه‌ها و نامه‌ها و حکم در پنج سال دوران خلافتش مطرح کرده است (و تقریباً در دوران 25 سال بعد از وفات پیامبر اسلام او خاموش و ساکت بوده است) به این دلیل بوده است که امام علی در دوران 25 سال بعد از وفات پیامبر اسلام شرایط برای انجام پراکسیس عدالت‌خواهانه نداشته است. لذا به علت همین فقدان امکان پراکسیس عدالت‌خواهانه بوده است که اگر امام علی در طول آن 25 سال بعد از وفات پیامبر اسلام به طرح نظریه‌های عدالت‌خواهانه هم می‌پرداخت باز این نظریه‌ها نمی‌توانست مانند دوران 5 سال خلافتش «گفتمان‌ساز» بشود و در همین رابطه است که امام علی در خطبه 3 نهج‌البلاغه می‌فرماید: «اگر قیام مردم بر علیه عثمان و به‌طرف من برای آلترناتیوی عثمان نبود و اگر خداوند با پیشگامان و آگاهانه جامعه میثاق نبسته بود که در برابر سیری ظالمان و گرسنگی مظلومان خاموش نباشند، من مانند 25 سال پیش افسار شتر خلافت را بر روی کوهان این شتر می‌انداختم.»

5 - از آنجائیکه سنتز هر نظریه‌ای پس از استحاله به «گفتمان»، «جنبش» می‌باشد، حال سوالی که در این رابطه مطرح می‌شود اینکه «جنبش» مولود این گفتمان‌ها به خصوص گفتمان امام حسین چه بوده است؟ برای پاسخ به این سؤال باید توجه داشته باشیم که «جنبش‌ها» بر حسب نوع گفتمان‌ها باز به انواع متفاوتی از جمله؛

الف – جنبش سیاسی.

ب – جنبش اجتماعی.

ج – جنبش فرهنگی.

د – جنبش اقتصادی و غیره تقسیم می‌شوند.

بنابراین هر چند هم گفتمان «توحیدگرایانه» پیامبر اسلام و هم گفتمان «عدالت‌خواهانه» امام علی و هم گفتمان «ظلم‌ستیزانه» امام حسین در عرصه اسلام تاریخی صورت تاریخی پیدا کرده است اما «جنبش‌های» سنتز این سه «گفتمان» تنها صورت اجتماعی داشته‌اند. به همین دلیل «جنبش» سنتز گفتمان «ظلم‌ستیزانه» امام حسین از همان صبح عاشورا حتی قبل از شروع نبرد تحت پرچمداری حر بن یزید ریاحی آغاز شد و از بعد از ظهر عاشورا پس از پایان نبرد کربلا این جنبش تحت پرچمداری زینب ادامه پیدا کرد. ولی با پایان حرکت اسرا این جنبش تحت لوای «جنبش توابین» و پرچمداری مختار ثقفی به انحراف کشیده شد و البته در فرایندهای دیگری این جنبش توانست در اشکال مختلفی سیلان تاریخی پیدا کند. بنابراین هر چند «جنبش‌ها سنتز گفتمان‌ها می‌باشند» ولی «جنبش‌ها» مانند «گفتمان‌ها» نمی‌توانند جنبه تاریخی و فرااجتماعی و فرازمانی به خود بگیرند. لذا در همین رابطه است که هر نسل و هر عصری می‌توانند در چارچوب گفتمان تاریخی و فرازمانی، جنبشی کنکریت و خاص خود تعریف نمایند.

از این بابت نباید در عرصه تعریف جنبش‌های خاص خود  بر شعار «سلفیه» تکیه کنند. بی‌شک طرح شعار «سلفیه» در عرصه تعریف «جنبش کنکریت خاص» می‌تواند برای هر جامعه‌ای در شرایط مختلف تاریخی و زمانی بسترساز یک فاجعه بشود. آنچنانکه شاهدیم که تمامی جریان‌هایی که می‌خواهند در کادر حرکت جهادی در چارچوب رویکرد «سلفیه» جنبشی همسان جنبش عصر پیامبر اسلام و عصر امام علی و عصر امام حسین بسازند، گرفتار رویکرد فاشیستی شده‌اند و این همه جنایت و فاجعه‌ای که امروز از آتش‌افروزی اسلام‌گرایان حکومتی و فرقه‌ای و ولایتی دامنگیر مسلمانان از شرق آسیا تا غرب و شمال آفریقا شده است همه معلول همین رویکرد «سلفی‌گرایانه» آنها به جنبش‌های اجتماعی کنکریت در این زمان می‌باشد.

6 - استحاله گفتمان ظلم‌ستیزانه و استبدادستیزانه امام حسین از قرن چهارم و پنجم هجری توسط خاندان آل‌بویه و بعداً صفویه (و از 40 سال پیش توسط رژیم مطلقه فقاهتی) از صورت «عاشورای گفتمانی» و «عاشورای جنبشی» به «عاشورای حکومتی» بزرگ‌ترین فاجعه‌ای بوده است که در عرصه انحراف شکلی و جوهری «عاشورای جنبشی» و «عاشورای گفتمانی» ظلم‌ستیز و استبدادستیز و عاشورای سیاسی و عاشورای امام حسین و عاشورا به‌عنوان نماد و مصداق امر به معروف و نهی از منکر اتفاق افتاده است، چراکه وجه تمایز «عاشورای حکومتی» با «عاشورای جنبشی و گفتمانی» در این است که:

الف - در «عاشورای حکومتی» قالب و شکل عاشورا عمده و مطلق می‌گردد. در صورتی که در «عاشورای جنبشی و گفتمانی» امام حسین مضمون و جوهر اهمیت دارد. به همین دلیل دیدیم که به علت همین تکیه قالبی بر عاشورا توسط طرفداران عاشورای حکومتی؛

اولاً چهره سفاکی‌ها و جنایات یزیدی و ابن زیادی و عمر سعد عمده می‌شود و چهره دوم عاشورا که چهره بازی‌گری امام حسین و اهل بیت او در نمایشگاه بزرگ عاشورا می‌باشد به فراموشی سپرده می‌شود. آنچنانکه به همین دلیل «عاشورای حکومتی» وسیله‌ای گردیده است تا از شیعیان در طول هزار سال گذشته فقط اشک چشم و گریه بگیرند و درس‌های چهره دوم عاشورا که «چهره حریت و نمایش ابعاد متعالی انسانی توسط امام حسین و اهل بیت او می‌باشد به فراموشی سپرده شود.»

ثانیاً همین تکیه قالبی و تکیه تک بُعدی نظریه‌پردازان «عاشورای حکومتی» باعث گردیده است تا مداحی‌گری از قالب تک بُعدی «عاشورای حکومتی» جایگزین درس‌آموزی از بازی‌گری امام حسین و اهل بیت او در نمایشگاه بزرگ عاشورای 61 بشود.

ثالثاً بازتولید تحریف‌ها و بازتولید خرافات از میوه‌های شجره «عاشورای حکومتی» و «عاشورای قالبی» و «عاشورای تک بُعدی» است.

رابعاً باعث محدود و محصور شدن «عاشورای حکومتی» و «عاشورای قالبی» و «عاشورای تک بُعدی» در دست اصحاب قدرت اعم از قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی و قدرت مذهبی روحانیت حوزه‌های فقاهتی (که درست به موازات تولد عاشورای حکومتی در دوران آل‌بویه توسط شیخ مفید و شیخ طوسی و غیره تکوین پیدا کرده‌اند) می‌شود.

خامسا به موازات تفسیر رسمی از دین و اسلام تاریخی از قرن چهارم و پنجم هجری در دوران حاکمیت آل‌بویه توسط روحانیت فقاهتی که در رأس آنها شیخ مفید و شیخ طوسی قرار داشتند، «عاشورای حکومتی» و «عاشورای قالبی» و «عاشورای تک بُعدی» تنها ابزار و سرپلی گردید که از قرن چهارم تاکنون روحانیت حوزه‌های فقاهتی از طریق آن بتوانند با قاعده مذهبی جامعه شیعه شده، گرفتار در سنت و بی‌سوادی و خرافات پیوند پیدا کنند. به همین دلیل به موازات حمایت قدرت سیاسی (خاندان آل‌بویه تا صفوی و رژیم مطلقه فقاهتی) از «عاشورای حکومتی و قالبی و تک بُعدی»، دستگاه روحانیت حوزه‌های فقاهتی شیعه بیش از دستگاه سیاسی آل‌بویه و صفویه نیاز به «عاشورای حکومتی» و «عاشورای قالبی» و «عاشورای تک بُعدی» جهت استحمار و استثمار و استعباد توده‌های سنت‌زده و محروم شیعه پیدا کردند.

بطوریکه امروز شاهدیم که رژیم مطلقه فقاهتی در راستای این اهداف سیاسی علاوه بر عمده کردن قدرت مداحان و علاوه بر تجلیل و تکریم از قالب‌ها و قبرها و جایگزین کردن اسلام قبرپرستی و اسلام زیارتی و اسلام شفاعتی و اسلام خرافات‌زده سنتی می‌کوشد هر ساله با صرف هزاران میلیارد تومان از سرمایه‌های مردم نگون‌بخت ایران بیش از دو میلیون نفر در اربعین امام حسین روانه زیارت قبرها بکنند تا علاوه بر ایجاد آلترناتیو مذهبی در برابر حج حاکمان عربستان سعودی بتوانند نردبان تثبیت هژمونی خود بر هلال شیعه در منطقه خاورمیانه فراهم سازند.

ادامه دارد

  • آگاهی
  • آزادی
  • برابری