کدامین عاشورا؟

«عاشورای گفتمانی؟» یا «عاشورای جهادی؟» یا «عاشورای حکومتی؟» یا «عاشورای سیاسی؟» یا «عاشورای تصوفی؟» - قسمت چهارم

 

ب - در «عاشورای حکومتی» همه جنایات و سفاکی‌های بنی‌امیه و اعوان و انصارش بر امام حسین و اهل بیت او به صورت یکطرفه و تحمیل شده بر امام حسین تعریف می‌گردد. در صورتی که در «عاشورای جنبشی» یا «عاشورای گفتمانی» استبدادستیز و ظلم‌ستیز امام حسین، نه تنها عاشورا بر امام حسین تحمیل نمی‌شود بلکه بالعکس این معمار بزرگ نمایشگاه عظیم عاشورا است که با اختیار و اندیشه و تفکر گام به گام تمامی اجزاء معماری عاشورا را انتخاب می‌نماید و در این رابطه است که در نیم روز عاشورا شعار می‌دهد که: «الا و ان الدعی ابن الدعی قد رکز بین اثنتین بین السله و الذ له و هیهات منا الذله یابی الله ذالک لنا ورسوله و المو منون و حجور طابت و طهرت و انوف حمیه و نفوس ابیه - ای مردم آگاه باشید که آن ناکث و پسر ناکث به من گفته است که از این دو کار یکی را انتخاب کن یا شمشیر یا تن به ذلت دادن  من و تن به ذلت دادن؟ هیهات از اینکه ما زیر بار ذلت برویم. خدای من و پیامبر اسلام و مؤمنین به این دین به من می گویند که تن به ذلت نده.»

همچنین در این رابطه است که امام حسین در سرآغاز شروع قیام خود قبل از هجرت از مدینه به مکه می‌فرماید: «خُطَّ الْمَوْتُ عَلی وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقَلادَهِ عَلی جیدِ الْفَتاهِ، وَ ما اَوْلَهَنی اِلی اَسْلافی اِشْتِیاقُ یَعْقُوبَ اِلی یُوسُفَ - خوب مردن در نگاه من زیباتر است از گردنبند زیبا بر گردن دختر جوان و به همین دلیل من برای خوب مردن مشتاق‌تر از اشتیاق یعقوب به یوسف هستم.»

و باز در همین رابطه بود که امام حسین در روز عاشورا در پایان معماری خود در آن نمایشگاه بزرگ خطاب به الله معمار بزرگ وجود می‌فرماید: «إلهِی رِضًی بِقَضائِکَ تَسلِیمًا لأمْرِکَ لا مَعبودَ سِواکَ یا غِیاثَ المُستَغیثینَ - خدایا راضی به قضای تو هستم و تسلیم به امر تو هستم و غیر از تو معبودی در این جهان ندارم و تنها تو فریادرس فریادخواهان هستید.»

و باز در همین رابطه بود که در پایان ساعات معماری خود در نمایشگاه بزرگ عاشورا برای ایجاد پیوند بین «عاشورای جنبشی» با اسلام تاریخی جهت گفتمان‌سازی حرکت ظلم‌ستیز و استبدادستیز خود، آخرین دعوت خود را با این شعار تمام می‌کند: «هل من ناصر ینصرنی؟ - آیا کسی است که مرا یاری کند؟»

و در نامه‌ای که هنگام خروج از مدینه به برادرش محمد حنفیه داد می‌نویسد: «وَإِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِصْلاحِ فی أُمَّةِ جَدّی، أُریدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَأَنْهی عَنِ الْمُنْکرِ - قیام من فقط به منظور اصلاح جامعه پیامبر می‌باشد و این اصلاح در این زمان تنها بر مبنای امر به معروف و نهی از منکر انجام‌پذیر می‌باشد» (مقتل خوارزمی – ج 1 - ص 188).

و به همین دلیل زینب کبری کمتر از یکماه بعد از عاشورا در تبیین «عاشورای جنبشی» در کاخ سبز معاویه خطاب به یزید فرمود: «یا یزید کد کیدک واسع سعیک ناصب جهدک فو الله لا تمحو ا ذکر نا و لا تمیت وحینا - ای یزید به تو می گویم هر حقه‌ای که می‌خواهی بزن و هر کاری که می‌توانی انجام بده اما یقین داشته باش که اگر می‌خواهی نام ما را در تاریخ محو بکنی، نام ما محو شدنی نیست آنکه در عرصه تاریخ محو و نابود می‌شود تو هستی.»

و خلاصه در این رابطه بود که امام حسین در جمعبندی خود از عاشورا فرمود: «وَ عَلَی الاِسْلامِ، السَّلامُ اِذْ قَدْ بُلِیَتِ الاُمَّهُ بِراع مِثْلَ یَزِیدَ - زمانی که امت مبتلا شد به چوپان و سرپرستی مثل یزید، در آن زمان باید مردم از اسلام خداحافظی کنند.»

و طبیعی است که داوری ما از «عاشورای جنبشی» در زیارت وارث و عاشورا این چنین خواهد بود که: « اَشهَدُ اَنَّکَ قَد اَقَمتَ الصَّلاةَ وَ آتَیتَ الزَّکاةَ وَ اَمَرتَ بِالمَعروفِ وَ نَهَیتَ عَنِ المُنکَر وجاهدت فی الله حق جهاده - ای حسین شهادت می‌دهیم که تو (با عاشورا و در عاشورا و برای عاشورا) اقامه نماز کردی و زکات دادی و امر به معروف و نهی از منکر کردی و در راه خدا جهاد نمودی و حق جهاد را به جا آوردی.»

ج - در «عاشورای حکومتی» معماری این نمایشگاه بزرگ توسط نیروی‌های ماورالطبیعه از اجنه تا ملائکه انجام می‌گیرد اما در «عاشورای جنبشی» و «عاشورای گفتمان» استبدادستیز و ظلم‌ستیز این قدرت مدیریت امام حسین و اهل بیت او هستند که معماری عاشورا را به انجام می‌رساند.

د – در «عاشورای حکومتی» دستگاه امام حسین و یارانش دستگاهی موازی با دستگاه وجود و خداوند است در صورتی که در «عاشورای جنبشی استبدادستیز» امام حسین و یارانش امام حسین و اهل بیت او بندگانی از بنده‌های خداوند می‌باشند که فقط جهت انجام مسئولیت اجتماعی و تاریخی و دینی خود قیام کرده‌اند و خود پیامبر اسلام بنده‌ای از بندگان خداوند است؛ «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ،

ه - در «عاشورای حکومتی» امکان رابطه و پیوند مستقیم و بدون واسطه بین انسان و خداوند وجود ندارد. بنابراین امام حسین و اهل بیت او و قبرهای آنها در چارچوب شفاعت می‌توانند به‌عنوان سرپل اتصال بین بندگان و خداوند قرار گیرند در صورتی که در «عاشورای جنبشی» یا «عاشورای گفتمانی» همه از جمله امام حسین و حتی خود پیامبر اسلام از بندگان خداوند می‌باشند و آنچنانکه لوتر گفت: «هر کس خود روحانی و کشیش خود است» و در کل اسلام هیچ عبادت فردی و جمعی وجود ندارد که انجام آن موکول به حضور روحانی و واسطه بین خدا و انسان باشد و هیچ قرائت رسمی از دین و عاشورا و غیره وجود ندارد که در انحصار روحانیت حوزه‌های فقاهتی باشد. لذا همه می‌توانند در باب دین و عاشورا آزادانه فکر کنند و آزادانه نظریه‌پردازی نمایند و صحت و سقم این نظریه‌ها توسط فونکسیون آنها در هدایت جامعه مشخص می‌شود.

و - در «عاشورای حکومتی» امام حسین و عاشورا فقط متعلق به روحانیت و حکومت و حداکثر شیعیان است، در صورتی که در «عاشورای جنبشی» یا «عاشورای گفتمانی» عاشورا متعلق به همه انسان‌هائی که دغدغه عدالت و حریت داشته باشند و به همین دلیل امام حسین در آخرین پیامش به تاریخ می‌فرماید: «إن لَم یَکُن لَکُم دینٌ و کُنتُم لاتَخافونَ المَعادَ فَکونوا اَحراراً فِی دُنیاکُم - ای مردم یا دین داشته باشید یا انسان‌های آزاده باشید.»

ز - در «عاشورای حکومتی» واقعه عاشورا از زمان پیامبر اسلام و توسط ایشان پیشگوئی و مدیریت شده است. بطوریکه از قول امام حسین نقل می‌کنند که او فرمود: در عالم رؤیا جدم به من فرموده است که «اتانی رسول الله بعد فارقتک فقال: یا حسین اخرج فان الله شاء ان یراک قتیلافقال له ابن الحنفیه: فما معنی حملک هولاءالنساء معک و انت تخرج علی مثل هذه الحال؟ فقال له قد قال لی ان الله قد شاء ان یراهن سبا یا». در صورتی که در رویکرد «عاشورای جنبشی» یا «عاشورای گفتمانی» علت قیام امام حسین نه به خاطر تحقق خبر پیشگوئی از قتل او بوده است بلکه آنچنانکه خود امام حسین فرموده است فلسفه قیام او به خاطر اصلاح جامعه پیامبر اسلام بوده است: « إنی لم أخرج أشراً، ولا بطراً ولا مفسداً، ولا ظالماً، وإنما خرجت لطلب الاصلاح فی أمة جدی

7 - بنابراین از همان روز عاشورای سال 61 قبل از شروع نبرد با شکل‌گیری جریان حر بن یزید ریاحی عاشورا از صورت یک حادثه سیاسی قومی و قبیلگی خارج شد و وارد چرخه اسلام تاریخی گردید و تمامی تلاش امام حسین (به خصوص از بعد از ظهر تاسوعا که با رسیدن شمر سفیر عبید الله بن زیاد نبرد عاشورا قطعی گردید) بر این امر قرار داشت تا حادثه عاشورا را از چرخه فرقه‌گرائی و قبیله‌گرائی و انتقام‌گیری‌های گذشته خارج کند و مبنای انسانی و اجتماعی و تاریخی به عاشورا بدهد، چراکه امام حسین به خوبی می‌دانست که تمام تلاش بنی‌امیه و دستگاه قدرت یزید بر این امر قرار دارد تا عاشورا را در چارچوب سیاست قدرت‌طلبانه حسین و انتقام‌گیری‌های قبیله‌ای و قومی و مذهبی خلاصه نماید.

حسین خوب می‌دانست که تا زمانی که نتواند پایه و مبنای «نظری عاشورا را بر اساسی انسان و حقوق انسانیت و مبارزه با ظلم و ستم دستگاه بنی‌امیه در عرصه اجتماعی و تاریخی قرار دهد، نمی‌تواند عاشورا را از عرصه قومی و قبیله‌ای و فرقه‌ای خارج کند» و به همین دلیل بود که موتور نبرد عاشورا با این شعار امام حسین در پیش از ظهر عاشورا روشن گردید: «الا ترون ان الحق لا یعمل به و ان الباطل لا یتناهی عنه» و در ادامه این شعار بود که فرمود: «إِنِّیْ لا أَرَیَ الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَالحَیاةَ مَعَ الظّالِمِینَ إِلّا بَرَما - آیا نمی‌بینی در جامعه به حق عمل نمی‌شود و آیا نمی‌بینید که از باطل در جامعه جلوگیری نمی‌گردد. من در این رابطه مردن را برای خودم سعادت و زندگی با ستمگران را موجب ملامت می‌بینم.»

بنابراین برعکس بنی‌امیه که تلاش می‌کردند عاشورا را انتقام‌گیری از پیروزی پیامبر اسلام در جنگ بدر تعریف کنند، امام حسین از همان ماه رجب که از مدینه به طرف مکه بر علیه بنی‌امیه قیام کرد تلاش می‌کرد تا دینامیزم قیام خودش را در «نبرد حق با باطل» تعریف نماید و توسط تبیین این دینامیزم درونی برای قیام و عاشورا بود که او به نفی هر گونه دینامیزم برونی اعم از قبیله‌گرایی و قوم‌گرایی و فرقه‌گرایی می‌پرداخت.

یادمان باشد که امام حسین موتور دینامیزم عاشورا که از نگاه او «جنگ حق با باطل» است از آیه 17 سوره رعد قرآن وام گرفته بود، زیرا قرآن موتور دینامیزم تاریخ بشر در «جنگ بین حق و باطل» را در چارچوب یک مثال تبیین و تعریف می‌نماید؛ « أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِیةٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّیلُ زَبَدًا رَابِیا وَمِمَّا یوقِدُونَ عَلَیهِ فِی النَّارِ ابْتِغَاءَ حِلْیةٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ کذَٰلِک یضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیذْهَبُ جُفَاءً وَأَمَّا مَا ینْفَعُ النَّاسَ فَیمْکثُ فِی الْأَرْضِ کذَٰلِک یضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ - آبی از آسمان نازل شد و این آب باران در سطح زمین جاری گردید و هر جوئی و نهری بزرگ یا کوچک به اندازه ظرفیت خود از این آب بهره گرفتند اما آن آب صاف نازل شده در زمین گل‌آلود شد و همین امر باعث گردید تا در جریان حرکت این آب در پروسس تاریخ آب کف‌آلود شود، آنچنانکه آن کف‌ها روی آب را هم پوشانیدن.»

همچنین همین مثال در خصوص ذوب فلزات زینتی بر اثر حرارت قابل روئیت می‌باشد. داستان کف و آب در مثال‌های فوق داستان نبرد حق با باطل می‌باشد، چراکه باطل مانند کف‌ها بالاخره در پروسس حرکت تاریخ از بین می‌روند و حق که همان منافع توده‌ها می‌باشد باقی می‌ماند. باری علت دوام و بقای عاشورا به‌عنوان یک «گفتمان نبرد حق و باطل» و یا استبدادستیزی و مبارزه همیشگی با ظلم همان تبیین دینامیزم درونی عاشورا توسط امام حسین در چارچوب نبرد تاریخی بین حق و باطل می‌باشد و اگر غیر از این (تبیین دینامیزم درونی عاشورا توسط امام حسین) عاشورا اتفاق می‌افتاد حادثه عاشورای 61 مانند بسیاری دیگر از حوادث تاریخ بشر فراموش می‌شد. بنابراین علت حیات تاریخی عاشورا نه به خاطر سفاکی‌های بنی‌امیه در آن روز می‌باشد (چراکه حداقل در جنگ‌های صلیبی و حتی در دو جنگ بین‌الملل سفاکی‌ها بر علیه انسان‌های مظلوم صورت گرفته است، که تاریخ از نقل آنها شرم دارد و جنایت‌های روز عاشورا در برابر آن جنایت‌ها جز یک شوخی بیش نیست).

همچنین علیت حیات تاریخی عاشورا به خاطر حضور جن و پری و ملائکه دیگر نیروهای ماوراءالطبیعه آنچنانکه اسلام خرافاتی و اسلام دگماتیست مدعی است، نیست و باز علت حیات تاریخی عاشورا به خاطر نَصب امام حسین به پیامبر و امام علی نیست، چراکه برادر بزرگ امام حسین یعنی امام حسن از بعد از شهادت امام علی تا زمان قبول صلح با معاویه ده‌ها جنگ و نبرد خونین داشته است ولی هیچکدام از آنها نتوانست مانند عاشورا وارد چرخه تاریخ اسلام تاریخی بشود. بنابراین آنچه که باعث حیات تاریخی عاشورا گردید «فقط و فقط دینامیزم درونی عاشورا است» که توسط معمار بزرگ عاشورا یعنی امام حسین در چارچوب «نبرد حق و باطل و بر پایه هسته انسان و انسانیت استوار گردید» و همین دینامیزم درونی بود که باعث گردید تا «عاشورا به عنوان یک گفتمان استبدادستیز و ظلم‌ستیز و ظالم‌ستیز در تاریخ بشر باقی بماند

پر پیداست که به علت سیلان تاریخی عاشورا از آغاز این حادثه در پنج شکل جاری و ساری گردید:

الف - «عاشورای گفتمانی» که به صورت «گفتمان استبدادستیزی و باطل‌ستیزی و ظلم‌ستیزی» است که خود امام حسین بر آن تاکید داشت.

ب - «عاشورای جهادی» که از فردای عاشورا با قیام توابین که در رأس آنها مختار ثقفی قرار داشت تکوین پیدا کرده است که حتی در جامعه امروز ایران با شعار «یالثارات الحسین» در خدمت «عاشورای حکومتی» و به عنوان پیاده نظام رژیم مطلقه فقاهتی جاری و ساری می‌باشند. رویکرد «عاشورای جهادی» که با کشت و کشتار و خونریزی و قوم‌گرائی و قبیله‌گرائی و فرقه‌گرائی همراه بوده و هست جوهر عاشورا را در کشتن مظلومانه حسین و یارانش به صورت یک حادثه قومی و قبیلگی و فرقه‌ای تفسیر می‌کنند. لذا پیوسته تلاش می‌کنند تا با کشت و کشتار مظلومانه فرقه‌ای و قومی از یکدیگر به نام عاشورای حسینی انتقام خون امام حسین را در کربلا و عاشورا بگیرند. جهنم و جوی خونی که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در طول 40 سال گذشته از خاور دور تا غرب آفریقا در لوای شعار «جنگ، جنگ تا پیروزی» به راه انداخته است، سنتز این رویکرد به عاشورا و خانواده پیامبر از فاطمه زهرا تا حسین می‌باشد.

ج - «عاشورای حکومتی» (برعکس «عاشورای گفتمانی» و «عاشورای جهادی» که از نیمه دوم قرن اول هجری در عرصه اسلام تاریخی تکوین پیدا کرده است)، از قرن چهارم توسط آل‌بویه تأسیس و نهادینه گردید و بعدا توسط صفویه این شجره آبیاری گردید و در طول 40 سال گذشته رژیم مطلقه فقاهتی نیز می کوشد تا در چارچوب شعار «جنگ، جنگ تا پیروزی» میوه شجره «عاشورای حکومتی» به میوه بنشیند.

یادمان باشد که اسلام فقاهتی در قرن چهارم توسط آل‌بویه هم زمان با تأسیس «عاشورای حکومتی» به‌وسیله شیخ طوسی و شیخ مفید تأسیس گردید، چراکه آل‌بویه در مبارزه هویت‌طلبانه سیاسی با خلافت عباسی دریافته بود که برای تثبیت هویت سیاسی خود علاوه بر «عاشورای حکومتی» جهت بسیج مردمی نیازمند به اسلام فقاهتی جهت نهادینه کردن مذهبی و رسمی فرقه اقلیت شیعه حکومتی در برابر فرقه اکثریت تسنن رسمی می‌باشد.

ادامه دارد